خوشحالیم که به صف ما در مبارزه با آمریکا پیوستید!
بعد از خواندن این کتاب شاید یک آه عمیق بکشیم که چه ظرفیتهایی را از دست میدهیم و البته یک لبخند شیرین روی لبمان مینشیند وقتی بخوانیم که در آمریکای لاتین ترجیحشان، خرید محصولات ایرانی است نه آمریکایی.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «در میان سرخپوستها» عنوان کتابی است که خاطرات شفاهی سفر دانشجویان عدالتخواه به کشور بولیوی را روایت میکند که به نویسندگی احسان دهقانی و امین سردارآبادی و توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.
این کتاب تلاشی است برای نشان دادن زحمات گروه اعزامی جنبش عدالتخواه دانشجویی به کنفرانس بینالمللی «تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین» در بولیوی. این مجموعه شامل خاطراتی از هیئت اعزامی به انضمام مقالات فکری است که به کمک آنها فضای آمریکای لاتین و نقش آنها را در مناسبات بینالمللی نشان دهد و اشتراک ایران و کشورهای آمریکای لاتین را مطرح کند. فاطمه سلیمانی ازندریانی، از نویسندگان کشور، در یادداشتی به معرفی این کتاب پرداخته است. یادداشت سلیمانی به این قرار است:
کلمه همایش همیشه برای من مساوی بوده با تصویر عدهای آدم که به یک مناسبت خاص برای بررسی یک موضوع خاص دور هم جمع شدهاند؛ اجتماعی که همیشه یک عده فرمالیته سخنرانی میکنند و بقیه افراد حاضر در جلسه از یک گوش گرفته و از یک گوش در میکنند. اگر روزی بشنوم که همایشی یک خروجی مفید داشته است، متعجب میشوم. تفاوتی هم بین همایشهای محلی و استانی و ملی نمیبینم. همایش هرچقدر کلانتر، حرفها هر اندازه دهان پرکنتر، نتیجه بیحاصلتر.
گویا همایشها فقط برای این برگزار میشوند تا ردیفهای بودجه را پر کنند. گاهی حتی نسبت به همایشهای بینالمللی هم همین احساس را دارم. خصوصاً اگر شرکتکنندگان، وزرا و سفرایی باشند که به صورت فرمالیته در آن جلسات شرکت میکنند؛ بدون اینکه آوردهای داشته باشند. شاید بخشی از اهداف شرکت در چنین اجلاسهایی، معرفی فرهنگ و هنر ایرانی اسلامی باشد، اما از ظاهر امر اینطور به نظر میرسد که در این زمینه هم موفق نبودیم. ما در زمینه دیپلماسی فرهنگی به شدت ضعیف عمل کردیم. با اینکه اسم ایران بنا به دلایل سیاسی گاهی در صدر اخبار قرار میگیرد، اما مردم دنیا با ایران و ایرانی آشنا نیستند. گاه به خاطر تلفظ اسم ایران، کشور ما را با عراق اشتباه میگیرند و گاهی حتی اسم این کشور را هم نشنیدهاند یا اگر هم شنیدهاند، در اغلب موارد اسم ایران برایشان مساوی با تروریسم و بمب هستهای است. دلایل این امر، تبلیغات قوی دشمن و عملکرد ضعیف ما در معرفی خودمان است. اگر هم تلاشی برای شناساندن خودمان میکنیم، هدفمان مردم اروپا و آمریکاست. مردمانی با فرهنگی کاملاً متفاوت که در معرض تبلیغات قوی به سختی ما را باور میکنند.
اما مردمی در گوشهای از دنیا زندگی میکنند که ظاهراً فرهنگ و مذهبی کاملاً متفاوت با ما دارند اما در ریشههای تربیتی و فرهنگیشان اشتراکات زیادی با ما دارند. مردم آمریکای جنوبی. مردمی که فطرتاً علاقه به مذهب دارند اما مدل زندگی سوسیالیسم و لیبرالیسم را نمیپسندند. شاید به نظر برسد که چه نیازی به صدور فرهنگ به کشورهایی که از نظر تکنولوژی و... عقبتر از کشور ما هستند؟ اما دانشجویان جنبش عدالتخواه شبیه امثال ما فکر نمیکنند. آنها با شرکت در یک اجلاس هم ظرفیتهای فرهنگی کشور مقصد را شناسایی کردند و هم تا حدود زیادی در معرفی فرهنگ اسلامی موفق بودند. خاطرات سفر این دانشجویان در کتاب «در میان سرخپوستها» ثبت شده است.
در 19 آوریل سال 2010 به ابتکار رئیس جمهور سرخپوست و روستایی بولیوی اجلاس چهار روزه «تغییرات آب و هوا و حقوق مادر زمین» در شهر کوچابامبای بولیوی برگزار شد. این اجلاس نویدبخش آغاز دورانی جدید از تحولات سیاسی و اجتماعی در عصر حاضر بود. دلیل برگزاری این اجلاس آگاهی از خطرات مُهلک تغییرات آب و هوایی بود و شناخت نظام سرمایهداری جهانی که مسبّب اصلی این تغییرات ویرانگرند. این اجلاس در واقع یک اجلاس ضد آمریکایی بود. به همین دلیل آمریکا هشدار داده بود که کشورهای شرکتکننده در این اجلاس در لیست تشدید تحریمها قرار میگیرند. اما تهدید اثری نداشت و به جای هشت هزار نفر، 15هزار نفر در این اجلاس شرکت کردند. حتی آمارهای غیر رسمی عدد 30 هزار نفر را هم ثبت کردهاند؛ به طوری که عده زیادی برای اسکان دچار مشکل شده و در چادرهای کنار خیابان اقامت کردهاند.
از آنجایی که دولتمردان ما همیشه کارهای مهمتری دارند، به این اجلاس توجهی نشان ندادند. در صورتی که ایران مهمان ویژه این اجلاس بوده. دانشجویان جنبش عدالتخواه که ظرفیتهای این اجلاس را میدانستند، با هر سختی و مشکلی بودجه این سفر را تأمین کرده و سه نماینده به این کشور فرستادهاند: فاطمه دلاوری، سیدعلی موسوی و محمدصالح مفتاح. یک زن جوان با پوشش چادر که هم فعال اجتماعی است، هم شاغل و هم در حال تحصیل. و یک روحانی جوان. از آنجایی که با سیاستهای غلط و عدم توجه به ظرفیتهای فرهنگ اسلامی زندگی با مدل غربی آمال و آرزوی بخش عظیمی از هموطنان ما است، احتمالاً اعزام یک زن با پوشش چادر حرکت جالبی به نظر نرسد. یا به نظر عدهای از خود ما وقتی مدل اسلامی در کشور خود ما جواب نداده، چطور میشود این مدل را صادر کرد؟ اما بعد از خواندن خاطرات و شرح سفر این دانشجویان متوجه میشویم که شرکت در این اجلاس حرکت بزرگی بوده است.
حضور یک زن با پوشش چادر در بین هزاران زن با پوششهای مختلف قطعاً جلب توجه میکند. اما پوشش مانتو و روسری قطعاً چنین قابلیتی ندارد. پوشش چادر خانم دلاوری یکی از دلایلی بوده که مرتب مورد توجه دوربینهای خبرنگاران از رسانههای مختلف دنیا قرار بگیرند و با شبکههای متخلف تلویزیونی مصاحبه کنند. حتی یکی از عکسهای خبرگزاری آسوشیتدپرس که فقط 10 عکس از اجلاس منتشر کرده بود، عکسی از خانم دلاوری هنگام ورود به محل اجلاس بود. قطعاً تنها پوشش او مدنظر نبوده. تسلط به زبان انگلیسی و سواد سیاسی، اجتماعی و مذهبی در کنار پوشش چادر مؤثر بوده است. مثلاً جایی که در یکی از جلسات به عنوان یک زن مسلمان از جایگاه زن در اسلام دفاع میکند. یا جایی که درباره تغییر شاخص توسعه انسانی صحبت میکند: «یک راهحل تغییر شاخص توسعه انسانی است. ما شاهدیم در اسرائیل با وجود آلودگی فراوان محیط زیست، کارخانههای تولیدکننده گازهای گلخانهای، نسلکشی، ترس، اضطراب، خشونت و... شاخص توسعه انسانی یک است؛ یعنی مطلوبترین حالت...»، «زمانی که من صحبت میکردم، تعجب میکردند. بیشتر گوش میکردند و دقت میکردند ببینند چه میگویم. معمولاً در نظرشان این بود که اصلاً مگر خانمی با این پوشش چیزی هم میفهمد؟! وقتی شاخص اچدیآی را توضیح میدادم، از تعجب شاخ درآورده بودند. فضای تبلیغاتی اینقدر بد بود.»(صفحه 82)
خانم دلاوری بارها در گفتوگوها و مصاحبهها میشنود که «خیلی خوشحالیم که شما هم به صف ما در مبارزه با آمریکا پیوستید»، شنیدن این حرف برای یک ایرانی مبارز سخت است. او بارها توضیح میدهد که ما از همان آغاز انقلاب در حال مبارزه با آمریکا هستیم و آمریکا در کشور ما سفارت ندارد. سیدعلی موسوی هم به عنوان یک روحانی حضور مؤثری دارد و در کارگروهها پیشنهادهای کاربردی ارائه میدهد. حتی در یک دیدار خصوصی یک مبارز را به اسلام دعوت میکند و آن مبارز بعدها مسلمان میشود. سیدعلی موسوی با هوشمندی برای دست ندادن با خانمها روش جالبی به کار میبرد: «بنده دست روی سینه گذاشتم و گفتم در دین اسلام ما برای خانمها حرمت و احترام قائل هستیم و با آنها دست نمیدهیم، بلکه به نشانه احترام دست روی قلبمان میگذاریم و بهترینها را برایشان آرزو میکنیم.» (صفحه91)
بعد از خواندن کتاب شاید یک آه عمیق بکشیم که چه ظرفیتهایی را از دست میدهیم و البته یک لبخند شیرین روی لبمان مینشیند وقتی بخوانیم که در آمریکای لاتین ترجیحشان، خرید محصولات ایرانی است نه آمریکایی؛ از تراکتور گرفته تا تلویزیون. و باز دلگیر میشویم وقتی میفهمیم که یک وزیر جوان همراه خانواده بدون هیچ محافظی در فرودگاه و میان مردم حاضر میشود. و از رفتار مردم میشود متوجه شد که این کار، یک کار عادی است نه ظاهرسازی: «مورالس کلاً ارتباطش با مردم زیاد است. خودش در بازار و کنار مردم ظاهر میشود و برای منزلش خرید میکند. مراودات غیر رسمیاش با مردم خیلی زیاد است.» «فرد بسیار زیرکی است و مخالفان دولت را هم با سیاست مدیریت میکند. احتمالاً ما هم همچون محمدصالح مفتاح شوکه میشویم که شعار جوانگرایی و سادهزیستی سهم ما است و عمل کردن به این شعار سهم آنها». (صفحه 106)
کتاب «در میان سرخپوستها»، در 192 صفحه و با قیمت 27 هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است و علاقهمندان جهت تهیه آن، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند.
انتهای پیام/