ماجرای درگیری شهید کلاهدوز با بنی‌صدر بر سر غائله کردستان

چیزی به اذان نمانده بود که صدای هواپیما آمد. با فرودگاه تماس گرفت. جواب دادند دو فروند هواپیمای سی-۱۳۰ از تهران آمده‌است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در چهلمین سالگرد دفاع مقدس، سراغ بخشی از خاطرات رزمندگان رفته‌ایم تا با انتشار آن یاد و نام آنها را گرامی‌ بداریم و بتوانیم بخشی از سختی‌ها و مشکلات این عزیزان را برای نسل آینده نقل کنیم. در این قسمت روایتی از تدبیر شهید کلاهدوز برای حفظ کردستان به نقل از کتاب مژه‌های سوخته را می‌خوانید:

غائله کردستان که پیش آمد، سپاه و بنی صدر رو در رو شدند. سپاه و دولت جلسه فوق العاده تشکیل دادند. بنی صدر گفت کاری نمی توانیم بکنیم و همه بحث ها به بن بست کشیده می شد. گفت نه از زمین کاری می توانیم بکنیم و نه از هوا.اصلا آنجا مجال جنبیدن نیست.

کلاهدوز عصبانی سرِ بنی صدر فریاد زد که اگر شما قبلا به نتیجه رسیدید که کاری ازتان ساخته نیست، اینجا جمع شدید که چه کار کنید؟ بعد با دو نفر دیگر که از سپاه آمده بودند از جلسه بیرون رفت.

یوسف همان شب به رحیم صفوی که فرمانده عملیات سپاه اصفهان بود زنگ زد. یک ساعت به اذان صبح مانده. گفت ما تا دو سه ساعت دیگر یعنی قبل طلوع خورشید باید در کردستان نیرو پیاده کنیم. وضعمان بسیار حساس است.هر کاری از دستت بر می آید انجام بده. صفوی که نمی دانست چه بگوید و چه قولی بدهد گفت خب اگر نیروها را بسیج کردیم با چی برویم؟ از اصفهان تا کردستان راه کم نیست. کلاهدوز گفت: تا تو جمع و جور کنی من دو فروند هواپیمای سی-130 می فرستم اصفهان. صفوی گفت باشه من نیروها را آماده میکنم اما تردید داشت کلاهدوز بتواند در این مدت کوتاه هواپیما فراهم کند. به گمانش خیلی زود برسند ظهر شده. با این حال از کلاهدوز بدقولی و تاخیر ندیده بود.

خانه شان نزدیک فرودگاه اصفهان بود. چیزی به اذان نمانده بود که صدای هواپیما آمد. با فرودگاه تماس گرفت. جواب دادند دو فروند هواپیمای سی-130 از تهران آمده. یوسف هواپیماها را از ارتش گرفته بود. چند ساعت طول کشید تا رحیم صفوی و 200 نفر نیروی پاسدار و بسیجی آماده شوند. ساعت ده صبح هواپیماها از روی باند بلند شدند و اولین نیروها را به کردستان رساندند.

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط