«مأموریت خدا» در خاکی غریب/ شهید ایرانی که برای مردم افغانستان جنگید+ عکس

کتاب «مأموریت خدا» هم تاریخ شفاهی انقلاب است و هم تاریخ شفاهی جهاد مردم افغانستان؛ با محوریت شهادت جوانی به نام احمدرضا سعیدی، متولد تهران که ۴۰ سال پیش در بهسود افغانستان به شهادت رسید.

خبرگزاری تسنیم، الهام اشرفی، نویسنده و کارشناس حوزه کتاب:

این تیتر خبری در کشور افغانستان، هرچند وقت یک‌بار به چشم می‌خورد: «این جنگ بیش از یک میلیون کشته و نزدیک به پنج میلیون مهاجر و آواره بر جای گذاشت.» این جنگ، جنگ همیشه‌خانمان‌برانداز.

افغانستان از دیرباز کشوری است مظلوم و تحت ستم. مردمانش تا می‌آیند از زیر بار ستمی نفس تازه کنند، گرفتار دشمنی دیگر و بازی بزرگانی دیگر می‌شوند.

آمار خبری چند خط قبل مربوط به حمله و تصاحب کشور شوروی سابق است، نسبت به کشور افغانستان. در سال 1358 شمسی، مصادف با روزهای پرشور انقلاب اسلامی ایران، سپاه چهلم کشور شوروی طی عملیاتی گسترده وارد خاک افغانستان شد. ارتش شوروی شهرها و محورهای اصلی مواصلاتی را تحت تصرف خود درآورده بود، و حالا که کشور و دولت و ارتش افغانستان در تصرف نیروهای حکومت کمونیستی شوروی بود، خود مردم افغانستان در گروه‌های کوچک و بزرگ چریکی وارد عمل شده بودند برای دفاع از خاک و جان و ناموسشان.

خبرهای جنگ و دفاع نابرابر مردم کشور افغانستان که به ایران رسید، گروه‌های جهادی بر خودشان واجب دانستند که برای کمک به برادران افغانستانی‌شان راهی افغانستان شوند. تعداد بسیاری از جوانان ایرانی همان سال‌های پرشور انقلاب اسلامی راهی افغانستان شدند، عده‌ای بازگشتند و عده‌ای هم در همان خاک غریب شهید و دفن شدند.

کتاب «مأموریت خدا» شرح زندگی یکی از همین شهداست؛ شهید «احمدرضا سعیدی». جوان 18 ساله‌ای که بنا به وظیفه‌ای که در آن زمان احساس می‌کرد، برای کمک و آموزش نظامی دادن به مردم افغانستان راهی آنجا و در نهایت مظلومی شهید شد.

تحقیق و تدوین و تهیه مصاحبه‌های این کتاب به‌عهده محمدسرور رجایی است. رجایی برای نوشتن و تدوین این کتاب، حتی خطر سفر به کشور افغانستان تحت تسلط طالبان را به جان خریده است. (باز هم در دوره‌ای دیگر، دشمنی دیگر، برای خاکی ستمدیده)

شهید احمدرضا سعیدی، سال 1359 شمسی در حال آموزش نظامی و تسلیحاتی به مردم افغانستان شهید شد. و آقای رجایی، نویسنده کتاب، از سال 1387 شروع به تحقیق در مورد شهیدی گمنام و غریب در دل تاریخ معاصر ایران کرده است. به‌خاطر طول مدت و سال‌های زیادی که از این اتفاق گذشته است و نیز به‌خاطر نبود رسانه و اطلاع‌رسانی درست در آن زمان و همچنین به‌خاطر تواضع خانواده سعیدی، به‌دست آوردن اطلاعات درست از این شهید کار آسانی نبوده است، با وجود این رجایی به‌خوبی از عهده تهیه یک بیوگرافی کامل از شهید سعیدی برآمده است. او با تلاش فراوان و نیز با سفر به روستای بهسود، محل شهادت شهید سعیدی، این گزارش‌ها را تهیه و بعد تدوین کرده است.

«این کتاب هم تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران است و هم تاریخ شفاهی جهاد مردم افغانستان؛ با محوریت شهادت جوانی هجده ساله به نام احمدرضا سعیدی، متولد تهران که 40 سال پیش، در بهسود افغانستان به شهادت رسید و زنده جاوید شد». (از مقدمه کتاب)

نویسنده کتاب را با فصل‌های مختلف و از نگاه راویان مختلف نوشته است؛ از نگاه خواهر و برادر و مادر شهید، از نگاه داماد خانواده‌ی شهید سعیدی، از نگاه دوست و همرزمان و نیز از نگاه اساتید شهید. باید اذعان کنم که بعد از 40 سال پیدا کردن و مصاحبه کردن با این افراد بسیار کار سختی بوده است که رجایی با تعهد و صبر و تلاش به‌خوبی از عهده این امر برآمده است.

«یکی از سنت‌های فرهنگی آنها (مردم افغانستان) این است که مثل ایران، بر سر مزار شهدا پرچم می‌زنند. مقام شهدا را این‌گونه گرامی می‌دارند. بر سر مزار احمدرضا هم پرچم زده بودند». (صفحه 89)

مزار شهید سعیدی، برای مردم روستای بهسود افغانستان، مزاری مقدس است. و همه شکوه این تقدس، به گمنامی و آن سنگ مزار ساده و پرچم‌های سبز بالای سر مزار ساده شهید سعیدی است که عکس‌هایش در مؤخره کتاب آمده است. مردم افغانستان طی گزارش‌هایی که در کتاب آمده است، بر سر مزار شهید سعیدی به احترام می‌آیند و حاجات و نیازهای خود را به‌واسطه او از خداوند طلب می‌کنند. شهید سعیدی اگرچه در ایران بی‌مزار است، و اگرچه مادر و خواهرش نتوانستند پیکر او و حتی مزار او را از نزدیک ببینند، اما در میان مردم افغانستان به احترام آرمیده است.

«احمدرضا مدام به کتابخانه می‌آمد و کتاب به امانت می‌برد... احمدرضا چند سال از من کوچک‌تر بود؛ اما با اینکه سنش کم بود، او را عضو گروه مطالعاتی خودمان کردیم... رشد ذهنی خیلی خوبی داشت و بالغ‌تر از بچه‌های دیگر بود. توانایی خاصی در مطالعه داشت و همیشه سؤال می‌کرد...». (صفحه 142)

این گوشه‌ای از خصایص شهید سعیدی بوده، از زبان دوست و استادش. جوانی کوشا و فعال و آگاه که راهش را نه از سر ناآگاهی و دنباله‌روی، بلکه از سر آگاهی و فکر و مطالعات بسیار انتخاب کرده بود. آگاهی‌ای که در اثر حضور در کلاس‌ها و دوره‌هایی تحت عنوان «مکتب توحید» کسب کرده بود.

در جای‌جای کتاب و در بیشتر روایات دوستان احمدرضا به حضورشان در «مکتب توحید» اشاره شده است. حضور احمدرضا در مکتب توحید مسجد محله‌شان، نقطه عطف شروع کارهای مبارزاتی بوده است. در آنجا بود که تحت نظارت اساتید و همراه دوستانش، کتاب‌خوان شد، آگاه شد و در جریان اتفاقات سیاسی اجتماعی قرار گرفت و در نهایت راه مبارزه و کمک به مردم ستم‌دیده افغانستان و شهادت را انتخاب کرد.

رجایی، نویسنده و تدوین‌کننده این کتاب، قدم به قدم دست خواننده را می‌گیرد و با مصاحبه‌ها و روایاتی ما را با شهید احمدرضا سعیدی آشنا می‌کند.

در جاهای مختلفی از کتاب، بنا به مکان شهادت شهید سعیدی، افغانستان و مصاحبه با افراد افغانستانی‌تبار، از لهجه افغانستانی در گفت‌وگوها استفاده شده است که نویسنده با خوش‌سلیقگی آنها را تغییر نداده است و با آوردن پانوشت‌هایی معانی لغات را تبیین کرده است. برخورد خواننده با این لغات لهجه‌دار موجب بیشتر قرار گرفتن خواننده در فضای کتاب می‌شود.

در بخش‌های پایانی کتاب، اندک‌نامه‌ها و وصیت احمدرضا سعیدی ضمیمه شده است و نیز عکس‌های بسیاری از نوجوانی تا بزرگسالی شهید و نیز مزارش در افغانستان ضمیمه شده است که بسیار برای خواننده روشن‌کننده است.

کتاب با سر و شکل و ویرایشی درخور از طرف انتشارات راه‌ یار روانه بازار نشر شده است. تاریخ را باید خواند و نسبت به آن آگاه بود، تا روشنگر راه امروزی‌ها باشد.

کتاب «مأموریت خدا» 248صفحه و با قیمت 35هزار تومان روانه بازار شده است. علاقه‌مندان جهت تهیه آن علاوه بر کتابفروشی‌ها، می‌توانند از طریق صفحات مجازی ناشر @raheyarpub و سایت vaketab.ir نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند.

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط