یادداشت مهدویزادگان|چرا مشارکت ۵۰درصدی، پرشور نامیده میشود؟
حجتالاسلام مهدویزادگان عضو هیوت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی ضمن بررسی رفتارهای گروههای سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به این سؤال پاسخ داد که چرا مشارکت ۵۰درصدی، پرشور نامیده میشود.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام داود مهدویزادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی با عنوان "نفس تازه جمهوریت؛ تحلیلی بر انتخابات 1400" نوشت:
انتخابات ریاستجمهوری 1400 در جمعه 28 خرداد ماه به فرجام مبارک, دور از انتظار خود رسید و آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی با 18 میلیون رأی و کسب 62 درصد آراء بهعنوان سیزدهمین رئیس دولت جمهوری اسلامی شناخته شد. این درصد از کسب آرای ملت در نظر اولی نسبت به برخی از رؤسای جمهور پیشین، کم بهنظر میآید، لکن اگر اوضاع و احوال چند ماه اخیر بهویژه چند هفته منتهی به برگزاری انتخابات را بررسی کنیم؛ آنگاه متوجه خواهیم شد که آقای رئیسی و جبهه مردمی/ انقلابی کاری کردند کارستان. شرایط بهقدری سخت و پیچیده شده بود که ورود به صحنه مبارزه انتخاباتی با تکیه بر گفتمان انقلاب اسلامی به همتی والا و شجاعتی ستودنی نیاز داشت. در حالی که آقای رئیسی با طرح شعارهای انقلابی توانست پیروز میدان رقابت شود، لذا لازم است درباره اهمیت این مسئله و دلایل این موفقیت به چند نکته مهم اشاره شود.
** پروژه تحریم انتخابات چرا شکست خورد؟
1. غالباً کارنامه ضعیف و ناکارآمد دولت مستقر شرایط را برای پیروزی نامزد منتقد وضع موجود بسیار مساعد میسازد. نامزد منتقد با برجسته کردن و توضیح وضعیت اسفبار موجود در جذب اعتماد عمومی بهتر از نامزد مدافع وضع موجود ظاهر میشود، چنانکه این وضعیت را در انتخابات سال 92 میتوان مشاهده کرد. احمدینژاد در دو سال پایانی کارش، شرایط را برای مردم سخت کرده بود و نارضایتی مردم شدت پیدا کرده بود، همین امر، زمینه مساعدی را برای رأی آوردن نامزد منتقد پدید آورده بود.
آقای حسن روحانی در آن دوره با دست گذاشتن روی گسلهای اقتصادی و سختی معیشت مردم توانست پیروز میدان انتخابات شود، لکن دولت روحانی، بهویژه در دوره دوم، در اصلاح وضعیت معیشتی و فرهنگی و بسامان ساختن امور ناکارآمد ظاهر گشت و مصائب مردم را تشدید کرد، از این رو، شرایط برای نامزدهای منتقد وضعیت موجود مناسب بود، لذا بهنظر نمیآمد که آقای سید ابراهیم رئیسی در مبارزه انتخاباتی با مشکل چندانی مواجه باشد، حال آنکه واقعیت امر، اینطور نبود، زیرا بهتدریج که فضای مبارزات انتخاباتی داغتر میشد، معلوم گشت که جبهه معارض و جریانات عادیسازی انقلاب از ماهها قبل برای انتخابات 1400 برنامه مفصلی را تدارک دیدهاند.
غایت اصلی اینان حفظ وضعیت موجود بود، چون در هیچ دورهای بهمثل دوره دولت یازدهم و دوازدهم، جریان معارض انقلاب فرصت نفوذ و اجرای برنامه عادیسازی انقلاب را پیدا نکرده بود، لذا تداوم این وضعیت در نظر آنان ضروری بهنظر میرسید، مردم یا نباید در انتخابات شرکت کنند یا اگر میخواهند شرکت کنند، باید به نامزد مدافع وضع موجود رأی دهند ولی مردمِ گلهمند و ناراضی، اعتمادشان را نسبت به مدیریت مستقر از دست دادهاند و هیچ تمایلی به تأیید نامزد مدافع وضع موجود را نخواهند داشت.
قابل پیشبینی بود که حضور مردم ناراضی در پای صندق رأی برهمزننده قدرت مستقر و وضعیت موجود خواهد بود، از این رو، مسئله اصلی جریان نفوذ و عادیساز انقلاب، مشارکت گسترده مردم گلهمند در انتخابات بود، باید مردم را از مشارکت منصرف ساخت. با دور ساختن مردم از صندوق انتخابات، میتوان نتیجه انتخابات را در یک رقابت نابرابر و با فشار پروپاگاندایی بهنفع قدرت مستقر تمام کرد اما چگونه میتوان به این هدف رسید. این کار به عملیات روانی پیچیده و گستردهای نیاز دارد تا مردم گلهمند را به عدم مشارکت در انتخابات ترغیب کنند و آن عبارت بود از «عملیات تحریم انتخابات»،
چنانکه وزیر لندننشین دولت اصلاحات در فردای روز انتخابات، در توئیتی گفت که عملیات تحریم شکست خورد. در جریان این عملیات بر مردم ناراضی از وضع موجود چنین القاء میشد که مشارکت در انتخابات بیفایده است و مشکل در عملکرد دولتها نیست بلکه مشکل در نظام اسلامی است و باید با عدم مشارکت در انتخابات، به زیر میز نظام زد، یعنی باید سطح منازعه را از ناکارآمدی دولت مستقر به مشروعیت نظام اسلامی ارتقاء داد، بدین ترتیب، ناکارآمدی دولت مستقر به حساب نظام اسلامی گذاشته میشود. جریان عادیساز انقلاب که دولت را در دست داشت، تنها با القاء چنین ذهنیتی میتوانست میزان مشارکت مردم در انتخابات را بهشکل چشمگیری کم کند.
از این رو، از مدتها قبل، ماشین رسانهایاش را با هدف منصرف ساختن مردم از شرکت در انتخابات بسیج کرده بود. در این میان، برخی اخلالگریها مانند بینظمی در توزیع کالاهای اساسی و گرانیهای لگامگسیخته و رها کردن قیمت اجناس ضروری و نیز رفتارهای غیرعادی مانند قطع برق و نحوه واکسیناسیون کرونا، در تشدید نارضایتی مردم و قوت بخشیدن ذهنیت انصراف از مشارکت نقش مهمی را بازی میکرد. بهزعم جبهه معارض، از این طریق، شرایط ذهنی مردم برای ایجاد شهرآشوبی دیگر مانند فتنه 88 یا تثبیت قدرت مستقر کاملاً مهیا شده بود.
مشارکت حداقلی، اگر تهدید مشروعیتی برای نظام پدید نیاورد، لااقل، انتخاب نامزد همسو با دولت مستقر را در پی خواهد داشت. مسلماً در چنین شرایطی، کار برای نامزدهای منتقد بسیار سخت و دشوار خواهد شد. اگرچه آنان منتقد وضع موجودند، ولی با چنین صحنهآرایی و ایجاد ذهنیت کاذب برای مردم، شرایط بهنفع نامزد مدافع قدرت مستقر است، زیرا جبهه معارض، سطح منازعه را از نقد دولت مستقر به سطح نظام سیاسی برده است و در چنین شرایطی، نامزدهای انقلابی میبایست بهجای نقد دولت مستقر از آرمانهای انقلاب دفاع کنند. با وصف این، پروژه عملیات تحریم شکست خورد و مردم با حضور پرشور پای صندوقها، رأی به تغییر قدرت مستقر و سامان وضعیت بد موجود دادند اما مهم آن است که بدانیم چگونه مردم گلهمند توانستند از «تونل تحریم انتخابات» عبور کنند و خود را به پای صندوقهای رأی برسانند.
تردیدی نیست که عامل اساسی در ناکامی مهندسی انتخابات از سوی جبهه معارض همان عنایت الهی و توجهات امام عصر عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف بوده است. مکری را علیه نظام اسلامی برنامهریزی کردند بیخبر از آنکه مکر خدا نیکوترین مکری است که رودست ندارد: «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاكِرِینَ» (آلعمران: 54). اما بعد این عامل خدایی، دو عامل دیگر نیز در به سرانجام نرسیدن مهندسی انتخابات، مؤثر بوده است؛ عامل نخست، اشتباه محاسباتی جریان عادیسازی و عامل دوم، هشیاری جبهه انقلابی است.
** درماندگی جبهه مقابل در یک دوگانه
2. جبهه معارض از زمان انتخابات سال 76 که با فریب گسترده افکار عمومی توانسته بود قدرت سیاسی را تصاحب کند، تا به امروز، نسبت به خواست سیاسی و اجتماعی مردم و سطح هشیاری نیروهای انقلابی دچار اشتباه محاسباتی شده است. تصور آنان از شعور مردم این بوده و هست که علیرغم همه تناقضات گفتاری و کرداریشان، مانند شعارهای پرطمطراق جمهوریتخواهی و جامعه مدنی و حقوق شهروندی و محرومیتزدایی، باز مردم گوش به فرمان آنان هستند. این تصور که میتوان در سه روز آخر منتهی به انتخابات، دلهای مردم را بهسوی خود جلب کرد و شگفتی آفرید و شکست را به پیروزی تبدیل کرد، چنانکه در سالهای 76 و 96 در این کار موفق شدند، توهم شکستناپذیر بودن را در ذهن و روان آنان پدید آورده بود.
آنان با همین توهم که مردم به عملیات تحریم روی خوش نشان میدهند، وارد کار شدند اما اشتباه محاسباتی دیگر جریان عادیسازی، دستکم گرفتن نیروهای انقلابی بود. بهزعم آنان نیروهای انقلابی کنشگران ایستایی هستند که پویایی فکری و سیاسی در آنها دیده نمیشود. همین امر، آنان را به این اشتباه انداخت که میتوان جبهه انقلابی را با همان ترفندهای نخنماشده گذشته متوقف کرد و در موضع دفاعی قرار داد، در نتیجه هیچ سعیی در شناخت نیروهای انقلاب و بهکارگیری ترفندهای جدید بر نبستند.
بدین ترتیب، جبهه مقابل علیرغم بسیج همه امکانات و پشتیبانی پروپاگاندای جهانی خسته و فرتوت وارد میدان انتخابات شد، چنانکه سعید حجاریان در توئیتی، مرگ اصلاحات را به کهولت سنی نسبت داده است. در جریان انتخابات 1400، شعارها و ترفندهای آنان برای مردم تکراری شده بود و تازگی خود را از دست داده بود. دیگر پیامک حجاب و تهمت تندروی و خشونتورزی و دشمنی رقیب با جهان، اثری نداشت، مردم نمیتوانستند اینگونه حرفها را باور کنند، حتی مرجعیت اجتماعی روشنفکری نیز نتوانست مردم را بهسوی آنان جلب کند، گویی اساساً روشنفکری ایران مرجعیت اجتماعی خود را در میان مردم از دست داده است.
باید در اینجا این نکته را نیز افزود که تحریم انتخابات از سوی جبهه معارض، نوعی بازی با آتش بود، چگونه میتوان از طرفی مردم را به عدم مشارکت ترغیب کرد و از طرف دیگر، آنها را به رأی دادن به نامزد مطلوبشان دعوت کرد، همین امر، بیش از آنکه در میان مردم ایجاد انشقاق کند، در خود جریان عادیسازی نظام، اختلاف و دودستگی ایجاد کرد بهطوری که تا به آخر نتوانستند به وحدت نظری و عملی برسند. بهنظر برخی از صاحبنظران، جریان معارض تا سالیان دراز با این دودستگی و اختلاف، درگیر خواهد بود.
جبهه مقابل همچون دورههای قبل به روزهای پایانی دل بسته بود ولی آنان در چند روز آخر، طرفی نبستند و موفقیت چندانی به دست نیاوردند، زیرا جریان عادیسازی آن تشکل و انسجامی را که در دورههای پیشین داشتند، در این دوره فاقد آن بودند. جمع کثیری از آنها بر طبل تحریم میکوبیدند و جمع دیگر از نامزد همسو با دولت مستقر حمایت میکردند و جمعی دیگر دچار بحران تصمیمگیری شده بودند. این بحران در میان نخبگانشان بیشتر به چشم میخورد بهطوری که تا به آخر نتوانستند موافق با نامزد دولتی یا عملیات تحریم بیانیه صادر کنند، از این رو، جبهه مقابل زودتر از دیگران پیشبینی شکست را کرده بود و تمام همّ خود را معطوف بر این هدف کرده بود که این شکست چندان پررنگ نباشد، لذا اخلالگری در برگزاری انتخابات را بهمنظور کاهش مشارکت مردم در دستور کار خود قرار داد، چنانکه در پیام تبریک مقام معظم رهبری، وقوع اخلالگری در برگزاری انتخابات صریحاً آمده است.
** سلطه گفتمانی جبهه انقلاب
3. بر خلاف تصور جریان عادیسازی انقلاب، کنشگری سیاسی جبهه انقلابی در طول سالهای بعد جنگ تحمیلی پویا و گسترده شده است. نیروهای انقلابی در بسیاری از عرصههای فکری و هنری و رسانهای بهویژه حضور در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی حرکت رو به تکاملی داشته است و در این مدت، کاملاً توانسته است جایگاه و منزلت اجتماعی خوبی را کسب کند، این واقعیت را از آثار و دستاوردهای قلمی و هنری آنان میتوان مشاهده کرد.
نیروهای انقلاب همواره پیرامون نقاط ضعف خود در عرصه جامعه و سیاست، آسیبشناسی میکنند و همواره دغدغه تکرار اشتباهات گذشته خود را دارند، تیزبینانه مراقب اشتباه محاسباتیاند که از سوی جبهه معارض برای آنان گسترانیده میشود. این سطح بالای هشیاری نیروهای انقلابی را کاملاً میتوان در جریان فعالیت چندماهه انتخابات، مشاهده کرد. در این مدت، سطح تولیدات علمی و سمعی و بصری آنان بسیار بالا رفته بود و با مطالعه وارد کار شدند و برای هر نوع سناریوهای تخریبی و انحرافی برنامه عملیاتی خنثیسازی داشتند، همواره تحرکات تبلیغاتی جریان عادیسازی را رصد میکردند و مراقب تکرار اشتباهات انتخاباتی بودند، اگرچه با ایمان و توکل راسخ به خداوند وارد این میدان شده بودند ولی هیچگاه نسبت به روند مثبت امور حتی تا آخرین لحظات برگزاری انتخابات، مغرور نشدند و خود را پیروز میدان تلقی نکردند. همین امر، آنان را در تشدید فعالیتهای روشنگرانه راسختر میکرد.
این سطح از آمادگی و هشیاری در فعالیت نامزدهای انقلابی بهخوبی دیده میشد. مهمترین جلوه این هشیاری در مناظرههای سهگانه مشهود بود. اغلب آنان با مطالعه و برنامه عملیاتی وارد شده بودند و با مسایل اصلی مردم آشنا بودند و در قامت منتقد وضع موجود بهخوبی ظاهر شدند، بهطوری که مجال تظاهر به منتقد وضع موجود بودن را از نامزدهای دولتی گرفته بودند.
برخلاف نامزدهای دولتی که به دروغ بستن و اتهامزنی و تخریبهای شخصیتی رو آورده بودند، نامزدهای انقلابی در کمال اخلاقمداری و پرهیز از مسایل انحرافی و تخریبهای شخصیتی نامزد رقیب، کارنامه دولت مستقر و دیدگاههای نامزدان رقیب را مورد نقدهای جدی قرار دادند. از مهمترین افتخارات جبهه انقلابی، طرح برنامهها و راهکارهای عبور از بحران موجود در چارچوب مبانی و ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی بود. چون تبلیغات سنگین جریان عادی سازی، هژمونی پرهیز از طرح شعارهای انقلابی را پدید آورده بود، چنانکه نامزدهای مدافع وضع موجود بر همین هژمونی تکیه زده بودند و شعارهای ساختارشکنانه سر میدادند ولی نیروها و نامزدهای انقلابی برابر این هژمونی مقاومت کردند و سلطه گفتمانی آن را برهم زدند.
بدین ترتیب، این سطح از آمادگی و توانایی نیروها و نامزدهای انقلابی توانسته بود اقبال و اعتماد عمومی را در عرصه مبارزه انتخاباتی جلب نماید، کمتر شهر و روستایی بود که نام آنان را به بزرگی و نیکی نبرد، این در حالی بود که نامزدهای رقیب نتوانستند پایگاه اجتماعی به دست آورند و عمده فعالیت آنان در فضای مجای محصور شده بود. این امر را میتوان از آمار رأیآوری آنان فهمید. نامزد پیروز این انتخابات بیش از هشت برابر آرای نامزد دولتی رأی کسب کرده بود، این اختلاف آراء کمسابقه است و بیانگر آن است که مردم همچنان علاقهمند و پایبند به اصول و ارزشهای انقلاب هستند.
** مردم با امید به تغییر پای صندوقها آمدند
4. ولی فقیه دو روز قبل از برگزاری انتخابات با ملت سخنرانی مبسوطی پیرامون اهمیت مشارکت پرشور مردم در انتخابات بهعمل آوردند. ایشان با اعلام آگاهی از فعالیت سنگین رسانهای جبهه معارض انقلاب و نیز آگاهی کامل از گلهمندی مردم از عملکرد اقتصادی دولت مستقر، ملت را به مشارکت گسترده در انتخابات دعوت کردند. ایشان بر حقانیت گلهمندی مردم از وضعیت بد اقتصادی تأکید کردند ولی راه اصلاح این نابسامانی را در قهر کردن با صندوقهای رأی نمیدانستند: «بله، گلایهشان گلایهی درستی است، بایستی به این گلایهها رسیدگی میشد و دولت آینده حتماً بایستی در صدر برنامههای خودش، رسیدگی به این قشرها را قرار بدهد؛ امّا بحث سر این است که این نرفتن پای صندق رأی و قهر کردن با صندوق رأی، مشکل را حل نمیکند؛ این مشکلات اگر بناست حل بشود، به این صورت حل میشود که جمعیّتها بروند، همهی ما برویم پای صندوق رأی و رأی بدهیم به یک کسی که معتقدیم میتواند این مشکلات را حل بکند؛ این مشکل را حل میکند؛ وَالّا اینکه ما چون گِله داریم، پس رأی ندهیم، بهنظر من درست نیست» (بیانات ولی فقیه/ 26 خرداد 1400).
بدون تردید، دعوت معنوی ولی فقیه به مشارکت پرشور در انتخابات، تأثیر بسیار زیادی داشت و خیلی از شهروندانی که از تغییر شرایط و وضعیت نابسامان موجود، ناامید شده بودند بهواسطه توصیه دینی رهبری، پای صندوق رأی رفته و انتخاب خود را انجام دادند. البته باید به نقش مراجع دینی و روحانیون و دانشگاهیان انقلابی در ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات، نیز اذعان کرد.
جمعبندی
اکنون بهتر میتوان فهمید که حضور 50درصدی مردم در انتخابات 1400 ریاستجمهوری، مشارکت پرشور بوده است و قابل قیاس با مشارکتهای پیشین نیست. بانیان وضع نابسامان موجود برای باقی ماندن بر قدرت، دست به ترفند خطرناک تحریم انتخابات زدند. مفروض آنان این بود که یا باید ما بر قدرت بمانیم و یا باید نظام درگیر مسئله مشروعیت شود. این همان استراتژی «فشار از پایین و چانه زنی در بالا» است که سعید حجاریان در سال 76 ابراز کرده بود.
زمینه عملی ساختن این مفروض گروکشی معیشت مردم و ایجاد تنگناهای اقتصادی توسط دولت مستقر بود اما طرح تحریم انتخابات در اقدامی هماهنگ به اپوزیسیون بیرون قدرت داخلی و خارجی سپرده شد. بدین ترتیب، چرخه «تحریم ـ حفظ قدرت» در جریان انتخابات 1400 با حجم سنگین فعالیت پروپاگاندایی به راه افتاد تا مردم و نظام اسلامی نسبت به باقی ماندن بانیان وضع موجود بر قدرت، تمکین کنند. اما نظام و ملت تصمیم خود را برای تغییر وضع موجود و بانیان مستند بر قدرت گرفته بود. کار بزرگی در پیش بود و انجام آن راحت و آسان نبود. مقاومت برابر پروپاگاندای دشمن ملت و بدخواهان انقلاب، کار سادهای نبود. در واقع ملت و نظام میبایست از تونل سهمگین تحریم عبور می کرد. با وصف این، نظام و ملت انقلابی در این کار موفق شد و توانست اقتدارگرایان متظاهر به جمهوریتخواهی را که بعد از جنگ تحمیلی بر مسند قدرت تکیه زده بودند، از اریکه قدرت پایین بکنند و دولت را به نیروهای انقلابی واگذار کنند. اکنون جمهوریت نظام با کنار رفتن متظاهرین به مدنینت و حقوق شهروندی، نفس تازهای گرفته است.
اگرچه شکست اقتدارگرایان پرادعا در این انتخابات بسیار سنگین بود و گمان نمیرود تا سالهای دور بتوانند خود را بازسازی کنند ولی نباید ملت و نظام انقلابی چنین تصور کند که بازگشت آنان به قدرت، لااقل در سالهای نزدیک، دور از انتظار است. چنین گمانی اشتباه است. این گمان خطا همان اشتباه محاسباتی است که بارها مقام معظم رهبری جبهه انقلابی را نسبت به آن هشدار داده است. مسلماً آنچه میتواند بدخواهان انقلاب را از قدرت همواره دور نگه دارد، تقویت گفتمان و مبانی نظری اندیشه انقلاب اسلامی و کارآمدی در عمل است. خدمت انقلابی به ملت بهترین راه برای ایجاد اعتماد عمومی است، البته در کنار این دو اقدام مهم، رصد مداوم تحرکات فکری و عملی نیز ضروری است، به همین خاطر، پیروزی آیت الله رئیسی، آغاز کار بزرگ است و نه خاتمه آن. و همه نیروهای انقلابی داخل و خارج کشور برای موفقیت ایشان در این راه پرمخاطره دست به دعا برمیدارند.
انتهای پیام/+