خاطرات شهدا|دست برتر «جنگال» رزمندههای ایرانی در دفاع مقدس/ماجرای «شنود» دشمن و هدایت اشتباه
روایتی از یک نمونه جنگ ضد فرماندهی دشمن در واحد جنگ الکترونیک(جنگال) از کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت علی اسحاقی بخوانید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «روزبهروز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکتهیابی و نکتهسنجی زندگی شهدا در جامعهی ما رواج پیدا کند.»، این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است.
خبرگزاری تسنیم در نظر دارد هر روز خاطرهای از سبک زندگی، سیرۀ اخلاقی شهدا و روزهای سخت دفاع مقدس را منتشر کند.
اکبر جزینی، مدیر سایت سیار شنود و جهتیاب در واحد جنگ الکترونیک:
چند بار در سیستم مخابراتی دشمن نفوذ کردیم و فرماندهی یک بخش یا یک منطقه و یک واحدی از آنها را به عهده گرفتیم. یک خاطره از همین به دست گرفتن فرماندهی دشمن در منطقه حاج عمران دارم. آقای رفیقدوست وزیر وقت سپاه به سنگر ما در قمطره آمده بود. همان شب بچههای سپاه قرار بود بروند و یکی دوتا تپه را بگیرند
دشمن با قاطر تجهیزاتش را بالای ارتفاعات میبرد. ما این خبر را آنها گرفتیم که یک ستون از قاطرهای عراق با تجهیزات از پشت این تپه دارند بالا میروند. وقتی مختصات را میگفتند، دیدیم آنها میخواهند به جایی بروند و به نیروهای خودشان برسند که ما میخواستیم شب آنجا عملیات کنیم. میخواستیم این عملیات مشکل پیدا نکند و این موضوع را به آقای اسحاقی اطلاع دادیم.
آقای اسحاقی آمدند و فرماندهی را در دست گرفتند. ما خودمان بیسیم آنها را قطع کردیم. آقای اسحاقی با آن فرمانده بعثی که روی تپه بود ارتباط برقرار کرد و به او گفت که قاطرها را از کجا بیاورد و چطور بیاورد.
خب چون لهجه شان هم عراقی بود آنها اصلاً متوجه نمیشدند چه کسی به آنها فرمان میدهد. خیلی خوب فرمان را به دست گرفته و آنها را لبهی یک پرتگاه برد. البته از آن راهی که قرار بود بیایند، از روی مختصات، یک پرتگاه به آنها آدرس داد و گفت از این راه بیایید تا به فلان جا برسید و اینها همهشان آمدند. زمانی که رسیدند لبهی پرتگاه، قاطرها همه رم کردند و توی دره افتادند و در نهایت این عملیات با موفقیت انجام شد و نیروهای بعثی به آنجا نرسیدند.
علی اسحاقی، فرمانده ی واحد جنگ الکترونیک در دوران دفاع مقدس :
جنگ ضد الکترونیک و کار عملیات هدایتی که ما انجام میدادیم، تاکتیک خاص خودش را داشت و هر کسی نمیتوانست آن را انجام دهد. جنگ ضد فرماندهی یعنی اینکه فرماندهی دشمن را ما به دست بگیریم. مثلاً ما در محلی سیستمی داشتیم که میتوانست پارازیته کند و صدای دشمن را در ارتباط دو طرفه آنان خفه کند. برای اجرای مأموریت سیستم یک طرف را خفه میکردیم که نتواند ارتباط برقرار کند و بعد طرف دیگر را هدایت میکردیم. گاهی اوقات هم دو نفر میشدیم و نقش دو تا فرمانده عراقی را بازی میکردیم.
منبع: کتاب جنگ الکترونیک
انتهای پیام/