گفتوگوی تسنیم با برادران حبیبی از کله گربه تا پله/ "مصطفوی و هاشمیطبا باعث خرابکاری دو بازیکن در تیم امید شدند" + فیلم
حسن و گودرز حبیبی، برادران فوتبالیست کشورمان در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری تسنیم درباره دوران خودشان و حال و روز فوتبال ایران صحبت کردند.
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، حسن و گودرز حبیبی از جمله قدیمیهای فوتبال ایران هستند. از آن دسته بازیکنان قدیمی که خاطرات شنیدنی کم ندارند. شاید حسن حبیبی به واسطه سرمربیگری تیم ملی در مقطعی از دوران مربیگریاش شناخته شدهتر از گودرز باشد که از بازیکنان قدیمی استقلال است و اولین قهرمانی آسیا را با این تیم کسب کرده؛ بازیکنانی که از محله چهارصد دستگاه نازیآباد رشد کرده و لباس تیم ملی را به تن کردند.
خبرنگار تسنیم سراغ این دو پیشکسوت قدیمی فوتبال کشورمان رفت تا خاطرات و دیدگاهشان را درباره فوتبال از گذشته تا امروز را مرور کند، هر چند حسن حبیبی بسیاری از خاطرات را جسته و گریخته به یاد دارد و برادر کوچکترش، گودرز حبیبی با اشراف کامل مسائل را رصد میکند.
بخش اول این گفتوگو با حسن حبیبی و بخش دوم با گودرز حبیبی است. همچنین میتوانید در انتهای متن، ویدئوی این گفتوگو را مشاهده کنید.
تسنیم: حسن آقا متولد 18 بهمن 1318 هستید؛ فوتبال ایران 19 ساله بود که شما به دنیا آمدید. شروع فوتبال ایران سال 1299 بوده و شما 19 سال بعد از تولد فوتبال ایران به دنیا آمدید و فکر میکنم با فوتبال ایران زندگی کردید.
مدتی است که دست از همه چیز کشیدهام، از فوتبال و همه چیز.
تسنیم: چرا؟
دیگر کافی است چون سلامتی آدم هم مهم است. بابت مغز و اعصابم خیلی صدمه خوردم و دکتر هم زیاد رفتم. گفتند دیگر باید رعایت کنی.
تسنیم: فوتبال را از محله چهارصد دستگاه شروع کردید.
چهارصد دستگاه محله اولمان بود. خانهمان آنجا بود و آنجا یک زمین خاکی داشتیم و بازی و تمرین میکردیم.
تسنیم: از چند سالگی؟
از آن موقع که دبستان میرفتم. در کوچه از همان شش هفت سالگی بازی را شروع کردیم. 10 ساله بودم که در محله چهارصد دستگاه و زمین فوتبالی که داشتیم و در آن بازی میکردیم، بچهها هم زیر نظر خودم بازی میکردند. از همان موقع میتوانستم بچهها را مهار کنم و جلو ببرم، خوب جلو بروند و فوتبالیستهای خوبی شوند. هفت هشت بازیکن در سطح ملی از همان محله چهارصد دستگاه پا به عرصه گذاشتند. اشخاصی مثل فریبرز اسماعیلی، یک برادر دیگر داشتم به اسم منوچهر. همچنین بچههای دیگر از جمله اصغر شرفی، فرامرز ظلی و بقیه یادم نیست، اما زیاد هستند که اغلب در سطح ملی هم بازی کردند.
تسنیم: حال و هوای فوتبال ایران آن زمان چطور بود؟
آن زمان بازیکنان و مربیان فوتبال را بیشتر دوست داشتند و بیشتر هم کار میکردند، اما الان تقریباً یک مقدار کار سبکتر و باری به هر جهت شده است. آن زمان محلههایی بودند که همه زمین خاکی داشتند و اگر ایرادی هم بود، با دست خالی مشکل را برطرف میکردند، بعد همان محلهها هم با یکدیگر مسابقه میدادند. در مدارس و سیکل یک و دو هم بازیهای مدرسهای داشتیم.
تسنیم: فوتبال ایران زمانی که شما نوجوان بودید خیلی شکل خوبی نگرفته بود، چون دوره بعد از جنگ جهانی بود...
لوازمی نداشتیم و کسی نبود؛ کارها در همان محلهها انجام میشد و آن زمان خیلی کم و مثلاً مدرسهها با همدیگر بازی میکردند و مسابقه میدادند. کلاسهای مختلف در مدرسه با همدیگر مسابقه میدادند، اما الان نمیدانم آیا این چیزها هست یا نه. حتی زمانی که در مدارس بازی برگزار میشد، تماشاگر هم بود و جمعیت زیادی میآمدند.
تسنیم: ورود خودتان به فوتبال حرفهای فکر کنم از باشگاه تاج و استقلال امروز بود.
حرفهای؟! آن موقع فوتبال حرفهای نبود، ما پولی نمیگرفتیم...
تسنیم: اینکه از سطح محلات وارد باشگاه شدید؛ منظورم از حرفهای این است!
بله، وارد باشگاه تاج شدیم که رئیس باشگاه تیمسار خسروانی بود. ایشان زحمات زیادی برای ورزش این مملکت به خصوص فوتبال کشید.
تسنیم: شروع باشگاه تاج یادتان است؟
زمانی بود که مسابقات ما در مدارس کم کم شکل گرفته بود و همانجا فوتبال بازی کردن را شروع کرده بودیم. ما برای دروازه دولاب و مدرسه ابوریحان بودیم که با پالایش الیاف در زمین شماره یک و دو امجدیه مسابقه میدادیم. آنجا بود که دیگر (باشگاه تاج) کمکم شکل گرفت.
تسنیم: فکر کنم ورودتان به تیم ملی یک جورهایی شروع موفقیتهای تیم ملی فوتبال ایران بود...
بله، دیگر تقریباً همینطور بود و من هم سن و سال کمی داشتم؛ نزدیک به بیست سالم بود.
تسنیم: زمانی که آقای حسین فکری شما را به تیم ملی جوانان آورد...
بله. آقا فکری نه فقط برای من، بلکه برای فوتبال مملکت و بچهها زحمات زیادی کشید.
تسنیم: به خاطر همین است که خودشان اخلاق مدار بودند و همه شاگردانشان هم از جمله شما این ویژگی را دارید...
خودش هم قبلاً بازی میکرد. من بازیشان را ندیده بودم، اما میگفتند که در تیم تهران جوان بود و در این تیم زحمات زیادی کشید.
تسنیم: زمان تیم ملی، یک دوره بسیار سخت داشتید و آن هم مرحله نیمه نهایی المپیک توکیو بود که در نهایت صعود کرد و سختی آن شیرین شد.
آن موقع دیگر همه چیزمان را صرف همان فوتبال میکردیم. من هیچ وقت خانه نبودم. یا اردو بودیم یا در میدان فوتبال.
تسنیم: تا اینکه آمدیم به اولین قهرمانی تیم ملی در جام ملتها رسیدیم که شما کاپیتان بودید و در پایان بازی همه شما را روی دوش گرفتند...
بله جام ملتهای آسیا بود. تا آنجا که من یادم هست، ما دو دوره در آسیا اولی داشتیم و یک دوره هم دومی.
تسنیم: سه دوره پشت سر هم قهرمان شدیم...
بله پشت سر هم.
تسنیم: و بازیهای آسیایی...
در بانکوک بود.
تسنیم: آن موقع که وارد تیم ملی فوتبال ایران شدید، حال و هوای فوتبال ایران چگونه بود؟ چون در مقطعی مربی خارجی هم آورده بودند.
درست است، مربی خارجی آورده بودیم. زمانی که آقای آتابای آمد و به ریاست فدراسیون فوتبال رسید، شوک خیلی خوبی وارد شد. جهش خوبی برای فوتبال ایران بود و نتایج زیادی هم رقم زدیم که من دقیقاً یادم نیست.
تسنیم: قهرمانی متوالی جوانان، صعود به جام جهانی و...
شماها بهتر از من میدانید. (خنده)
تسنیم: در بازیهای آسیایی تهران هم که کنار آقای اوفارل بودید.
آقای اوفارل سرمربی تیم ملی بودند و ایشان من را به عنوان کمک انتخاب کرد.
تسنیم: با برادرتان آقا گودرز هم در تیم ملی هم تیمی بودید؟
گودرز هم در تیم ملی بود. یک برادر دیگر هم داشتیم، منوچهر؛ او هم فوتبالش خوب بود، اما بیشتر به گردش و اینها علاقه داشت تا فوتبال وگرنه او هم فوتبالیست خوبی میشد.
تسنیم: احتمالاً شما و آقا گودرز دفاع تیم ملی را بسته بودید!
بله؛ حتی منوچهرمان هم دفاع بازی میکرد. یک زمانی با گودرز همدیگر را خوب میشناختیم و خوب همدیگر را کاور و پشت سر همدیگر را پر میکردیم.
تسنیم: اولین دورهای که تیم ملی به جام جهانی صعود کرد، جام جهانی 78 آرژانتین بود. دورهای که صعود به جام جهانی خیلی سخت بود که آسیا و اقیانوسیه فقط یک سهمیه داشتند. شرایط آن موقع چطور بود؟
شرایط ما آن زمان حرفهای نبود و هر موقع که اردو بود به تمرینات میرفتیم و برای مسابقات آماده میشدیم. اردوها هم به صورت شبانهروزی بود و همان جا هم روانه مسابقات میشدیم.
تسنیم: و برسیم به دیدارتان با پله و آن عکس...
ایشان را دعوت کردند و به ایران آمد که اینجا دو بازی انجام دادند. یک بازی بود که مساوی شدیم و یک بازی هم 6 تا خوردیم (خنده). دیداری که مساوی شدیم، سرحالتر بودیم. آن زمان نمیتوانستیم پشت سر هم بازی انجام بدهیم، اما آنها میتوانستند. پله جزو بهترینهایشان بود، اما همه مثل هم بودند و در دو مسابقه که داشتیم، بازی خوبی انجام دادیم.
تسنیم: 6 تا را گفتید و یاد آن بازی معروف سال 52 پرسپولیس - تاج افتادیم. آن بازی را به خاطر دارید؟
6 تاییها؛ من یادم نیست. دنبال این حرفها نبودم.
تسنیم: آن موقع فکر کنم کری خوانیها تب و تاب الان را نداشت...
نه، نه...
تسنیم: بعد از دوران بازیگری خودتان، وارد مربیگری شده بودید. فکر کنم یک دوره خوب مربیگری را با تیم ملی داشتید، اما در شرایط و تاریخ بدی این اتفاق رقم خورد.
آن موقع هم شرایط آنطور بود؛ به همین دلیل هم نتوانستیم بالاتر برویم. کل فوتبال ایران را میگویم که من هم یکی از آنها بودم. مثلاً من مربی بودم و مربیهای دیگری هم بودند. مثلاً اگر فدراسیونهایی میآمدند که بهتر کار میکردند، جلوتر هم میرفتیم و پیشرفت بیشتری میکردیم. آنها هم میخواستند بهتر کار کنیم، اما یک مرتبه همه چیز عوض میشد و یک نفر دیگر میآمد. مثلاً زمان فدراسیون آقای آتابای او همه چیز زیر دست و بالش بود و خوب هم کار میکرد.
تسنیم: یعنی امکانات دستشان بود؟
همه چیز خیلی خوب بود؛ همه جوره....
تسنیم: رابطه رژیم طاغوت با آقای آتابای خوب بود؟
بله، اما گاهی فدراسیونهایی میآمدند که اصلاً نمیتوانستند سه روز بچهها را جمع کنند. شب جایی باشد که بچهها بخوابند و بیرون نباشند. این چیزها نبود، اما زمان آقای آتابای همه چیز فراهم بود و این کارها را انجام میدادند.
تسنیم: در اولین صعودمان به المپیک شما بازیکن تیم ملی بودید که ما به توکیو رفتیم، آخرین صعودمان هم به المپیک مسکو بود که شما سرمربی تیم ملی بودید و با وجود کسب سهمیه به المپیک نرفتیم. آن صعود چگونه شکل گرفت؟
صعود کردیم، چون فوتبالمان خوب بود. نفراتی در تیم ملی داشتیم که 15 بازیکن دیگر مانند همان بازیکنان یا با کیفیت کمی پایینتر، بازی میکردند. چون کسانی که در رأس کار قرار داشتند و رئیس فدراسیون فوتبال شدند، خوب کار میکردند. تنها من نبودم و مربیهای خارجی هم که آوردند، خیلی کمک کردند. خود من هم خیلی از آنها کار یاد گرفتم. نه من، یکسری از مربیان دیگر هم همینطور.
تسنیم: دسترنجتان این شد که ما به المپیک صعود کردیم، اما به آن مسابقات نرفتیم...
اختلافاتی بین مقامات بالا بود.
تسنیم: تصمیم درستی نبود که ما تحریم کردیم؟
نه، صد درصد از نظر من درست نبود.
تسنیم: آن موقع از این اتفاق عصبانی نشدید؟
عصبانی شدیم، اما چه کاری میتوانستیم کنیم؟ نمیتوانستیم کاری کنیم! باید مینشستیم دور همدیگر غصه میخوردیم که چرا نرفتیم.
تسنیم: اما نشد که اعتراضی کنید؟
نه نمیشد اعتراض کنیم. شرایط جامعه اینطور بود.
تسنیم: در بازیهای انتخابی المپیک برای دیدار با عراق رفتیم و با سختی بسیار زیادی برگشتیم. از عراق زمینی رفتیم سوریه و از سوریه به ترکیه و بعد برگشتیم تهران.
درست یادم هست رفتیم، اما همه چیزش یادم نمیآید. آنجا هم بچهها بازیهای خوبی کردند.
تسنیم: بعد هم که تیم ملی مجدداً برای حضور در جام ملتهای آسیا در کویت آماده میشد. فکر کنم یک اردو در بوشهر داشتید که مردم اجازه ندادند تمرین کنید که حال و هوای اوایل انقلاببود.
اختلافاتی بود. آنها میخواستند ما را بیرون کنند، حالا علت چه بود، نمیدانم.
تسنیم: برایتان تعجب برانگیز نبود؟! چون شما از تاریخی آمدید که فوتبال داشت شکل بهتری میگرفت و یک مرتبه این اتفاق افتاد.
حتماً یک گرفتاریهای داخلی بوده که آن موقع دنبال این حرفها نبودیم. فقط دنبال فوتبال بودیم و کار خودمان را انجام میدادیم.
تسنیم: برای جام ملتها به کویت رفتیم و آنجا جنگ ایران و عراق شروع شد. فکر کنم شوک خیلی بدی هم به تیم وارد شد که اصلاً نمیخواستید بازی کنید و میخواستید برگردید... درست است؟!
یک چیزهایی یادم هست، اما همه را یادم نیست. رفتیم، اینکه آنجا قضایا چه بود و چه شد، آنچنان یادم نیست.
تسنیم: فکر کنم وسط مسابقات هم برادر آقای حسن روشن در جنگ شهید شد.
بله. به حسن روشن هم اطلاع دادند که برادرش شهید شده است. مثل اینکه دو نفر بودند؛ یکی برادر حسن روشن و یکی دیگر که یادم نیست. حسن روشن را فقط یادم است. اینها همه اثراتی داشت.
تسنیم: ولی باز ما در آن مسابقات سوم شدیم و نتیجهمان بد نبود.
خوب بود، بد هم نبود.
تسنیم: بعد از آن جام ملتها دوباره یک راه سخت دیگری را تجربه کردیم. چون هواپیما نمیتوانست از روی آسمان ایران حرکت کند و از کویت به عربستان رفتید و سپس از مسیر اردن، سوریه و ترکیه به ایران رسیدید. این مسیر سخت چقدر طول کشید؟
این مسیری بود که با اتوبوس رفتیم. با اتوبوس از طریق مرز عربستان و آنجاها رفتیم. من سه چهار سفر به این شکل رفتم.
تسنیم: آقا گودرز، شما یادتان هست آن سفر چقدر طول کشید؟
-گودرز حبیبی: سه روز طول کشید که از سه کشور عربی عبور کردند و به ترکیه آمدند و بعد از طریق مرز بازرگان به تهران (ایران) آمدند.
+حسن حبیبی: برگشتنی هم باز با یک اتوبوس تا تهران آمدیم.
تسنیم: عجیب نبود؟
برای ما عجیب نبود، ما از این کارها زیاد میکردیم. (خنده) آن موقع اینقدر امکانات نداشتند. خود فدراسیونها آنچنان امکانات نداشتند. شرایط جنگی هم بود و همه اینها دست به دست هم داد.
تسنیم: بعد از این دوره فوتبال ما تعطیل شد و از دهه 60 رسیدیم به دهه 70 و شما مربی تیم ملی المپیک شدید.
بله.
تسنیم: شاگردانتان را یادتان هست؟
خداداد عزیزی، کریم باقری، پاشازاده، میرشاد ماجدی، مهرداد میناوند و... بودند.
تسنیم: یعنی نسل طلایی فوتبال ایران بعد از انقلاب زیر نظر شما پرورش یافتند.
یک مقداری زیر دست من کار کرده بودند که من آن موقع مربی تیم ملی شدم. آنها یک مقداری خودشان جلو رفته بودند و یک مقدار هم در تیم ملی جلو رفتند. با آنها کار کردم و یک مقداری برای تیم ملی دست و بالمان باز شد. در تیم ملی یک دفعه میدیدید اختلاف یکی با یکی زیاد است. با وجود این اختلافها باید همهشان را جمع میکردیم، ولی تیم خوبی شده بود.
تسنیم: یکی از باشگاههای خاطره انگیزی که شما در آن حضور داشتید، پاس بود و الان از آن خبری نیست.
زمانی که شهربانی بودیم این تیم شکل گرفت. در شهربانی نفرات خوب زیاد بودند. آن زمان شهربانی خیلی کمک میکرد. اغلب در اردو و مسافرت بودیم بدون اینکه نگرانی چیزی را داشته باشیم. از طریق رئیس شهربانی وقت کمکهایی هم میشد؛ مثلا تشویقمان میکرد یا ارگانهای دیگر تشویقمان میکردند.
تسنیم: شما از تاج برای بازی کردن به پاس رفتید.
بله زمانی که برای دوره دیدن به شهربانی رفته بودیم، این هم کمکم درست شد و چند نفر دیگر از بچههای خوب در این تیم بودند. مثلاً یک مرتبه چهار پنج نفر به تیم ملی راه یافتند.
تسنیم: اما الان اثری از پاس نیست.
-حسن حبیبی: نیست دیگر؛ وقتی عقلشان نرسید همین میشود.
+گودرز حبیبی: آقای احمدی نژاد هبه کردند!
تسنیم: پاس با تمام خاطراتش نابود شد.
بله. تیمسار صادقی رئیس باشگاه بود. او خیلی به مربیمان سرهنگ اسداللهی یا بهروز سرشار علاقهمند بود. آن موقع اصلاً پاس یک چیز دیگری بود؛ خیلی از زمینهای فوتبالی که الان باشگاه پاس دارد، اصلاً در تهران نیست. شما بروید نگاه کنید. من ندیدم، فقط اخیراً تلویزیون نشان میداد که دیدم یکی آنجا میدوید و چمن خیلی عالی و خوبی دارد.
تسنیم: پاس حیف نبود؟
تیمسار صادقی که کنار کشید، زمانی بود برای او میزدند. برای تیم پاس و تمام کسانی که آنجا بودند میزدند. آقای سرشار و اسداللهی هم کمکم کنار کشیدند و وقتی اینها رفتند، پاس شُل شد. رؤسای باشگاهها و مربیان آنها خیلی در قهرمانی و هر چه که هست، دخیل هستند.
تسنیم: آخرین قهرمانی باشگاهی ایران در آسیا را هم پاس آورد...
بله.
تسنیم: فوتبال ایران را در این سالهای اخیر دنبال کردید؟
نه چون خیلی به هم ریخته است. هیچ کس سر جای خودش نیست. موقعی که هیچ کس سر جای خودش نباشد، اصلاً معنی ندارد و آدم چیز خوبی نمیبیند؛ فوتبال خوبی نمیبیند.
تسنیم: یعنی در تمام سطوح؟
در تمام سطوح.
تسنیم: چه باشگاهی چه ملی؟
بله.
تسنیم: این حرف را که شما میزنید شاید برای بعضیها پرمعنا باشد، چرا که شما عصاره فوتبال ایران هستید. بیشتر توضیح بدهید در این مورد اینکه هیچ چیز سر جایش نیست.
هر زمانی که رئیس فدراسیون خودش علاقهمند و این کاره باشد، رئیس تربیت بدنی بداند ورزش چیست یا آدمهای خوب، دانا و مسلط به این کار وارد شوند، حتماً شرایط خوب میشود و کار جلو و بالا میرود. هر موقع این وضعیت نباشد، فوتبال افت میکند و وضعیت پایین میآید. ما میبینیم فوتبال مرتب دچار تغییر میشود. رؤسای فدراسیونها و رئیس تربیت بدنی، مرتب تغییر کردهاند و تا فوتبال آمده جان بگیرد، به هم خوردند و به همین دلیل نتوانستند جلو بروند.
تسنیم: فکر کنم یکی از همین آسیبها در زمان مربیگری خودتان در تیم المپیک در زمان آقای مصطفوی بود.
دیگر ما آنقدر آسیب خوردیم که دیگر یادم نیست.
تسنیم: از میان بازیکنان فوتبال ایران چه در نسل خودتان که شما، آقا گودرز و آقا منوچهر در کنار ناصر حجازی و حسن روشن بودید یا جلوتر که آمدیم برادران فنونیزاده، مجید نامجو مطلق، احمدرضا عابدزاده و محمد خاکپور و سپس علی دایی و مهدویکیا نسلهای متفاوتی داشتیم. اگر بخواهیم بهترینهایشان را بگوییم، کدام بود؟
15 نفرشان مثل همدیگر هستند. نمیشود گفت کدام بهتر است. ولی گلر مثلا آقای حجازی خیلی خوب بود. نفر یک بود.
تسنیم: خیلیها هم میگویند عابدزاده...
عابدزاده هم خوب بود. میگویم که همهشان خوب هستند و آدم نمیتواند روی یک نفر دست بگذارد.
تسنیم: از بازیکنان تکنیکیها چطور؟ میگفتند که ناصر محمدخانی خیلی تکنیکی بود، بعد جلوتر که بیاییم علی کریمی بازیکنی تکنیکی بود...
به نظر من علی پروین تکنیکیتر بود.
تسنیم: پس شما نسل خودتان را بیشتر میپسندید...
بله چون نمیشود آدم روی تکنیک آنچنان حساب کند. تکنیک با آن قلدری و گردن کلفتی خیلی مهم است و باید با هم باشد که بشود کار را پیش برد.
تسنیم: شما را بیشتر از این اذیت نکنیم و با آقا گودرز یک گپی بزنیم.
خواهش میکنم.
به گزارش تسنیم، پس از گپ و گفت با حسن حبیبی، گفتوگوی مفصلی هم با گودرز حبیبی انجام شد. بازیکن پیشین تیم فوتبال استقلال و تیم ملی که همه چیز او با فوتبال گره خورده است. حتی ازدواجش که یکی از شروط آن قهرمانی استقلال در آسیا بود و با این قهرمانی، سرنوشت زندگی گودرز حبیبی نیز رقم خورد. مشروح گفتوگوی گودرز حبیبی نیز در ادامه میآید:
تسنیم: با حسن آقا صحبت کردیم که ایشان یک جورهایی عصاره فوتبال ایران است. چند سال از حسن آقا کوچکتر هستید؟
5 سال.
تسنیم: یعنی متولد 1323 هستید.
بله
تسنیم: چه تاریخی؟
1323/2/3.
تسنیم: فوتبال زمان شما چطور بود؟
زمان ما با الان زمین تا آسمان فرق میکرد. البته آن زمان ترقی بیشتر بود. کسی که میتوانست خودش را نشان بدهد، خیلی راحت میتوانست این کار را در فوتبال انجام بدهد. فوتبال را با عشق و علاقه بازی میکردند، چون پولی در کار نبود فقط سال به سال که مسابقات شروع میشد باشگاه یک دست پیراهن و جوراب میداد و حتی کفش را خودمان تهیه میکردیم. گرمکن هم اگر مسابقات به زمستان کشیده میشد یک دست گرمکن به ما میدادند. این باعث میشد که آدم بیشتر علاقهمند باشد به فوتبال حالا یا باشگاهش است یا محلهاش است یا مدرسهاش.
تسنیم: تیم ملی هم؟
تیم ملی هم جای خودش؛ حالا تیم ملی بحث و برنامههایش جداست. آن زمان آدم بعضی مواقع خودش مربی خودش میشد. یعنی در خانهمان که در محله چهارصد دستگاه بود، در زمین خاکی راحت تمرین انجام میدادیم. از صبح تا شب تابستان به خصوص، مدرسه که تعطیل میشد مسابقات محلی آنجا شروع میشد. از صبح بازی بود تا شب که تاریک میشد. همه محلات هم میآمدند و آنجا شرکت میکردند. از جوانانش بگیر تا بزرگسال و مرتب در تابستان آنجا مسابقات بود. یک زمین فوتبال قناس داشتیم مثل کله گربه، از آن زمین همانطور که برادرم حسن گفت، 7-6 تا بازیکن تیم ملی دادیم که خیلی هم راحت بازی میکردند؛ چون عشق و علاقه بود. برف میآمد، همه بچهها میآمدند آنجا برفها را گلوله میکردند و از زمین بیرون میانداختند. باران که میآمد راه درست میکردند آب را از زمین بیرون میکردند که بتوانند به تمرینشان برسند. علاقه به فوتبال بود آن محل. ولی الان نه! اینطوری نیست.
تسنیم: یعنی از سختیها بازیکنان خوبی در میآمد.
خیلی... خیلی.
تسنیم: قدر موقعیتها را بهتر میدانستند.
خیلی؛ از لحظه به لحظه آن استفاده میکردند. خانه ما در آن به روی همه باز بود. تابستانها ساعت 5:30 صبح که در خانه زده میشد، مادر خدا بیامرز من کیسه توپها را میداد به بچهها بروند بازی کنند. ولی الان چه کسی چنین کاری میکند؟ الان یک قِران کم باشد، طرف قهر میکند میرود جایی دیگر دوزاری میگیرد! پس این عشق و علاقه نیست. آن تعصب نیست و همه اینها از بین رفته. پول آنها را خراب کرد. با همان نداشته بهترین فوتبال را داشتیم. همانطور که گفتید در قاره آسیا و اقیانوسیه یک تیم میرفت جام جهانی آن هم ما میرفتیم برای اینکه از همه سرتر بودیم. الان باید از امارات بترسیم؟ الان باید از کویت بترسیم؟ یعنی فوتبال ما اینقدر عقب رفته است! آن هم به خاطر اینکه مدیریت درست نیست. مدیریت اگر درست باشد فوتبالمان هم درست است. همیشه میگویم یک مربی باید یک مدیر خوب باشد. فن فوتبال را بلد باشد مدیریت هم کافی داشته باشد. آن موقع فوتبال ترقی میکند.
تسنیم: مدیریت زمان شما چطور بود؟ خود شما هم از تاج (استقلال) شروع کردید.
من از شعاع شروع کردم و بعد آمدم تاج. چون بچههای چهارصد دستگاه اول تیم شعاع را داشتند. بعد از آنجا آمدیم تیم تاج. حدود 17 سالم بود و تیم تاج بازی کردم. تا نیمه اول 52 بازی میکردم بعد فوتبال را کنار گذاشتم. در اوج تجربه که 28 ساله بودم فوتبال را کنار گذاشتم.
تسنیم: چرا؟
جایم را به یک جوانتر دادم اما الان میبینیم که تا 40 - 39 - 38 سالگی بازی میکنند و تازه میگویند که من باید بازی بکنم و کاپیتان هم باشم. یعنی فوتبال اینقدر عقب رفته است. من آن موقع میدانستم کسی که جوانتر است، بهتر از من کار میکند، جایم را به او میدادم و کنار میرفتم. الان چه کسی این کارها را میکند؟ خیلی افراد هستند که در قدیم این کارها را کردند نه تنها من. خیلی افراد جایشان را دادند به جوانترها.
تسنیم: فکر کنم قانون منع بازی افراد بالای 27 سال هم به شما خورد.
بله زمان جناب آقای مرحوم داودی؛ مصطفی داودی، رئیس سازمان تربیت بدنی شد و فوتبال را محلهای کرد. مثلاً منطقه 4 با منطقه 5 نمیتوانست بازی کند و باید در همین منطقه 4 بازی میکرد. از این طرف خیابان نمیتوانستی بروی آن طرف خیابان بازی کنی.
تسنیم: چرا؟
میگفت این محله باید اینجا بازی کند، آن محله هم باید آنجا بازی کند. 27 سال به بالا نباید بازی کند. چرا؟
تسنیم: علتش چه بود؟
میخواست فوتبال را خُرد و داغان کند. خودش کشتیگیر و مربی کشتی بود، اما میخواست این (فوتبال) را خُرد کند. خدا پدر و مادر آقای مرتضوی را بیامرزد. علی مرتضوی، آمد جلویش را گرفت گفت چرا چنین کاری میکنید؟ یک سال دو سال اینطوری بود و بعد از دو سال بعد درستش کردند. مرحوم حجازی به همین شکل گرفتار شد و درگیری آنها هم به همین خاطر بود. یعنی چه؟
تسنیم: آقای حجازی هم از تیم ملی بیرون آمد.
بله؛ چون ایشان رئیس سازمان تربیت بدنی بود و آنچه میخواست اجرا میکرد.
تسنیم: بعد از آن ما هم جام جهانی را تحریم کردیم و هم المپیک را؛ این مسئله چه تاثیری روی فوتبال ما داشت؟
فوتبال ما را داغان کرد. ما خیلی عقب افتادیم. یک مواقعی هم که ما رفتیم به جام جهانی، ای کاش نمیرفتیم. به خاطر آن غروری که بچهها در سر، سینه و گردن همهشان افتاد، بعد از جام جهانی آمدند و اصلاً هیچ کس را قبول نداشتند و اصلاً فوتبال را از بین بردند. من آن موقع میگفتم ای کاش نمیرفتیم جام جهانی.
تسنیم: چه دورهای را میگویید؟
همین که استرالیا را زدیم؛ سال 98. آنجا ما باید واقعاً میخوردیم. یک تماشاگر داخل زمین آمد و تور دروازه را پاره کرد، بازی خوابید و بعد ما مساوی کردیم و بالا آمدیم.
تسنیم: پس میگویید نباید میرفتیم...
ای کاش نمیرفتیم. بعد در فوتبالمان ترقی میکردیم. آن باعث شد که بعدش ما افت بدی کردیم.
تسنیم: البته ما بیست سال نرفتیم؛ از 78 تا 98...
باز این را هم نمی رفتیم بهتر بود چون بازیکنان اینطوری نگاه میکردند.
تسنیم: شاید اگر دور بعدش هم اتفاق میافتاد، باز هم این مسائل بود...
نه سرشان به سنگ خورده بود؛ با آن بازی که کردند اگر صعود نمیکردند ما سرمان به سنگ خورده بود و سالهای بعد راحت میرفتیم، 4 سال بعدش راحت میرفتیم.
تسنیم: که نرفتیم...
از آن به بعد دیگر نرفتیم یا گرفتار شدیم.
تسنیم: 6 تای 52 را میخواستم بپرسم، شما یادتان هست؟
دسیسههایی در کار بود. یکسری میخواستند از باشگاه استقلال جدا شوند و جلوتر با تیمهایی که موردعلاقهشان بود صحبت کرده بودند. یکی دو تا از دوستانمان هم که اجازه بدهید اسمشان را نیاورم و بعداً اسطورههای باشگاه شدند، با باشگاه اختلاف آنچنانی پیدا کردند. یک گروه دارایی، یک گروه شاهین، یک گروه هم که بچههای استقلال یعنی تاج، همینها باعث شدند که دفاع وسط توپهای آنچنانی را راحت بدهد که سال بعد برود پرسپولیس. رفیق عزیزمان هم گلهای آنچنانی بخورد که ... . (خنده)
تسنیم: یعنی تاثیر داشت؟
خیلی تأثیر داشت. بچهها بد بازی کردند و خودشان در زمین نخواستند بازی کنند و حرکتهایی انجام دادند. خدا را شکر میکنم که آن موقع من دیگر بازی را کنار گذاشته بودم. حتی برای تماشا هم نیامدم، چون اختلافات قبلش را در باشگاه دیده بودم، ولی بازی باید انجام میشد و کاری هم نمیشد انجام داد. برای همین گرفتار شدیم.
تسنیم: اولین قهرمانی تاج در آسیا چطور؛ به خاطر دارید؟
به خاطر دارم چون خودم در اردو بودم. همان زمانی بود که سال بعدش دیگر ما با عشق و علاقهای که داشتیم ازدواج کردیم. واقعاً زحمت کشیده بودم و خودم را آماده میدانستم، اما باشگاه یک اختلافاتی با نفرات پیدا کرد. البته اختلاف که نه، مثلاً اگر میخواستند کسی را بیاورند و کسی را زخمی کنند، من که علاقهمند به آن باشگاه بودم را کنار میگذاشتند که 10 دقیقه یک ربع به او بازی بدهند؛ من را خراب میکردند و او را میآوردند. در آن بازیها هم همین کار را کردند. تعدادی را به عنوان کمکی آوردند.
تسنیم: آقای معینی؟
معینی، وفاخواه، مهاجم پرسپولیس که ریزنقش بود و آقای خوردبین، این افراد را کمکی آورده بودند. از وفاخواه و مسعود معینی بیشتر استفاده کردند. خوردبین جوان بود و یک بازی کرد که خیلی خوب هم بود. معینی در بازی فینال مقابل تیم اسرئیلی یک گل زد و دیگر شد معینی.
تسنیم: باعث ازدواج شما هم شد...
به من اطلاع دادند که اگر تیم اسرائیل را بزنید، تحت هر شرایطی تشریف بیاورید برای خواستگاری؛ ما هم از خدا خواسته. با بچهها یک جلسه سریع گذاشتیم و گفتیم که جریان اینطوری است و اگر این بازی را ببرید ما به خواستگاری میرویم. بچهها هم با دل و جان بازی کردند و جا دارد همین جا از آنها تشکر کنم که این حرف من باعث شد که آنها مقداری بیشتر تلاش کنند که جام را دستمان بگیریم.
تسنیم: بعد رفتید خواستگاری و آن ماجرای پرواز...
تیمسار گفته بود که اگر ببرید شما را میبریم مشهد برای زیارت. ما را فردایش بردند مشهد زیارت کردیم و موقع برگشت در فرودگاه یک ساعت و نیم دو ساعت پرواز تأخیر داشت. خانواده فکر کردند که ما دیگر پشیمان شدیم، پدر خانم گفته بود دیدید من گفتم ورزشکاران هیچ موقع سر قولشان نیستند، دروغ میگویند. با تلفن سکهایها صحبت کردیم و گفتم جریان اینطوری است، بروید سبد گل بگیرید و لباسها را ببرید دم منزل؛ ما همین موقع پرواز میکنیم. یک ماشین هم بفرستید فرودگاه ما را سریع بردارد ببرد.
تسنیم: ازدواجتان هم فوتبالی بود پس!
بله؛ عیال دیگر زندگیاش فوتبالی شد. به هر حال من خوشحال شدم که چنین حرکتی انجام شد. ما رسیدیم دم در لباسها را عوض کردیم و دسته گل را گرفتیم و رفتیم داخل. یکی از بچهها با من آمد که نکند پدرخانمم مرا بزند! خوشبختانه اینطوری نشد و رفتیم صحبتها را کردیم و جای شما خالی شب دلمه خوردیم و بعدش خداحافظی کردیم.
تسنیم: فوتبال حسن آقا را چقدر یادتان می آید؛ نامبر وان بودند دیگر.
خیلی یادم میآید. در پست خودش نامبر وان بود. هر دفعه هم بازی کرد بهتر از قبل بود.
تسنیم: شما بهتر بودید یا ایشان؟
ایشان پستشان دفاع وسط بود و من چپ و راست بازی میکردم. سیستمها و روشها فرق میکرد و متفاوت بود. ایشان دفاع آخر میزد و همیشه هم موفق بود.
تسنیم: دوران موفقی هم داشتید در تاریخ فوتبال ایران المپیک و جام جهانی.
سال 1964 در اردو بودیم. اردویمان هم در دانشکده افسری بود. گهگاهی ما را در هتل میبردند ولی بقیه مواقع ما را در مکانهای نظامی به اردو میبردند. آقای فکری مربی ما بود که لحظههای آخر به خاطر یکسری مسائل بین باشگاه تاج و تهران جوان، 3 روز مانده به رفتن، ما را خط زدند و جای ما فرد دیگری که فوروارد بود آوردند و در پست دفاع گذاشتند. ما را از دفاع چپ خط میزنند، مهاجم میآورند جای ما، دو نفر از تهران جوان که یکیشان هم کشاله رانش کش آمده بود، نمیتوانست راه برود که او را بردند به اضافه آن شخصی که از تهران جوان آورده بودند جای من. همیشه هم پشیمان بودند که چرا من را نیاوردند. این از ماجرای المپیک. دو سال بعد مستر سوج ما را برای مسابقات آسیایی بردند آنجا و استفاده کرد، راضی هم بود. گفت از تو میخواهم جز پست دفاع چپ جایی بازی نکنی و به دفاع راست نروی؛ واقعاً هم راست میگفت. من سر پست خودم بهتر بازی میکردم.
تسنیم: ما المپیک رفتیم، بازیهای آسیایی دوم شدیم، جام ملتها سه دوره پیاپی قهرمان شدیم و به جام جهانی صعود کردیم. اگر بخواهید آن دوره فوتبال ایران را به طول کلی تعریف کنید، چگونه تعریف میکنید. از خود فدراسیون، مدیریت فدراسیون، آقای دیدهبان و آتابای تا بحث فنی...
روی دست آقای آتابای، دیدهبان و آقای بیژن معتمدی برای اداره کردن فوتبال در ایران نیامده است. هر نوع موفقیتی را که داشتیم در دوره آنها بود. اینهایی که الان شما میگویید هیچ کدام اینکاره نیستند. آقای آتابای مدیریت میکرد، آقای دیدهبان کارها را به عنوان دبیر انجام میداد. بیژن معتمد هم رئیس هیئت فوتبال تهران بود. شما بازیکنانی که در جام تخت جمشید میدیدید، دیگر در این دوره زمانه نمیبینید یعنی روی دست آنها دیگر کسی نمیآید. اگر هم میآورند این دلالها مرتب تحت فشار میگذارند.
مدیران باشگاهی که این کاره نیستند، هیچ کدام این کاره نیستند و به آنها فشار میآورند که نفرات را داخل زمین میآورند. بعد این هم میشود فوتبالش. کجای دنیا می بینید، کجای آسیا میبینید این فوتبال به این خوبی با پیشرفت آنچنانی، یک دفعه افت آنچنانی کند و این مدیریت «هچل هفتی» که شما میبینید. هر فردی را آوردند رأس فدراسیون گذاشتند، فقط آمده از برند رئیس فدراسیونی برای آینده خودش استفاده کند. هیچ کدام به فکر فوتبال این مملکت و پیشرفت فوتبال این مملکت نبودند. شما نگاه کنید، آقای کفاشیان میرود آقای تاج میآید، تاج میرود کفاشیان میآید ول کن همدیگر هم نیستند. اگر هم ول میکنند میشود نایب رئیس اگر ول بکند آن یکی میشود دبیر، که چه؟ این فدراسیون نیست.
تسنیم: به لیگ تخت جمشید اشاره کردید. شکل گیری تخت جمشید را یادتان هست؟
بله.
تسنیم: فکر کنم فوتبال باشگاهی ما آن موقع یک خرده تکان خورد.
خیلی تکان خورد. کشورهای عربی پیش ما صفر بودند. واقعاً صفر بودند. هر موقع قرعه کشی مسابقات بود اگر در گروه ما میافتادند از همان موقع دو گل عقب بودند. تنشان میلرزید.
تسنیم: دلیلش را لیگ تخت جمشید میدانستید؟
علتش قدرت بدنی و تکنیک و همه چیز فوتبال مملکتمان بود. با پیشرفتی که فوتبال ما داشت، آنها بدنشان میلرزید ولی الان از خدایشان است در گروه ما باشند.
تسنیم: الان لیگ ایران و تیم ملی را چطور میبینید؟
آینده خوبی نمیبینم!
تسنیم: علت؟
ندانم کاری رؤسا و مدیران. شما نگاه کنید، دو باشگاه داریم یکی استقلال است یکی پرسپولیس؛ مدیریتهایشان را نگاه کنید، جز دردسر هیچ چیزی برای این دو باشگاه ندارند. اگر توانش را ندارید، شهامت که دارید بگویید من عهدهدار این مسئله نمیشوم و فرد دیگری را بگذارید. آن آقا نتوانسته پیکان و سایپا را اداره کند، آوردند گذاشتند بالاسر این تیم به این پرقدرتی. به چه کسی بگوییم؟ هیچکس در جایگاه خودش نیست؛ اگر بود این وضع فوتبال و ورزش مملکت نبود. هر لحظه میبینید یک جایش خراب و درگیری است. در هر شهرستان و هر نقطهای جنگ و جدال و درگیری است. شانس آوردیم که تماشاگر نیست، اگر باشد کُشت و کشتار است.
تسنیم: آن موقع که شما بازی میکردید بین هواداران استقلال و پرسپولیس اینگونه نبود.
نه اصلاً. این گروه اینجا مینشست، آن گروه هم آنجا، هر کدام هم تیم خودشان را تشویق میکردند و به هم کاری نداشتند. کی به هم می پریدند؟ الان شما نگاه کنید سنگ که هیچ، پاره آجر پرت می کنند سر هم.
تسنیم: یک سؤال دیگر هم داریم. زمان حسن آقا که سرمربی تیم المپیک بودند اوایل دهه هفتاد، تیممان توانایی داشت که به المپیک برود اما یکسری اتفاقات افتاد که نگذاشتند...
آن موقع برادرم حسن، سرمربی تیم المپیک بود. آقای مصطفوی رئیس فدراسیون و آقای هاشمیطبا رئیس سازمان تربیت بدنی بود. نمیدانم به چه علت در بازیکنان تیم رخنه کردند. به خصوص دو بازیکن که یکیشان را خیلی دوست دارم. الان واقعاً دوستش دارم، اما آن موقع از او بدم آمده بود چون بچه سادهای بودو از آذربایجان آمده بود تهران، حسن هم زحمت کشیده بود. کاری کردند که اینها در اردو خرابکاری کنند و تمرینات را به شکلی ناجور انجام دهند. برادرم متوجه شده به این دو نفر گفته بود که فعلاً نمیخواهد تمرین کنید ولی متاسفانه شخصی که آنها را آنتریک کرده بود، توسط رئیس سازمان تربیت بدنی اینطرف و آنطرف با روزنامهها و شلوغ بازی، کاری کردند که برادرم قبول کند دوباره به تیم بیایند. این دو آمدند و در امجدیه هم بازی گذاشتند. بازیکنان خوبی بودند، نه اینکه بازیکنان بدی بودند، اما مغزشان کار نمیکرد.
تسنیم: یعنی مغزشان را شستشو داده بودند...
شستشو داده بودند؛ در امجدیه حرکتی را انجام دادند که باعث باخت تیم ایران شد. بعد در بازی برگشت مساوی کردند و کار خراب شد. اینها خیلی بد است برای یک رئیس فدراسیون؛ باید بیاید از سرمربی و کادر فنی طرفداری کند، چون اگر تیم موفق شود، منِ رئیس فدراسیون موفق میشوم اما بدتر در کار ما و تیم گذاشت.
گفتوگو: علیرضا محرمی
انتهای پیام/