اضطراب سلامت و خُرده معلومات پزشکی/ عدالت در سلامت با آمدن واکسن کرونا مطرح شد
تا پیش از کرونا تا سوال از عدالت در سلامت میشد بیمارستان در ذهن میآمد اکنون اما هزار و یک درک و نگرش و پیش فرض جدید برای مردم ایجاد شده است .
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فصل جدید برنامه "سوفیا" سهشنبه شب (22 تیر ماه جاری) با حضور علیرضا منجمی، عضو هیأت علمیگروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و حمیدرضا نمازی عضو هیأت علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران و اجرای محمدجواد ادبی استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید مطهری، دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه تهران از آنتن شبکه رادیویی گفتوگو پخش شد.
در ابتدای برنامه این هفته محمدجواد ادبی، مجری کارشناس "سوفیا" درباره ارتباط میان علوم انسانی و فلسفه سلامت از منجمی، عضو هیات علمیگروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به طرح پرسش پرداخت.
منجمی با بیان اینکه ابتدا باید نسبت علوم انسانی و پزشکی را در این بحث بکاویم، اظهار کرد: دو منظر را در طرح این موضوع باید از هم جدا کنیم، نخست ذوقورزی در این حوزه است به این معنا که در نسبت علوم انسانی و پزشکی ذوقورزی کنیم و منظر دوم نظرورزی است.
وی در تبیین مفهوم ذوق ورزی گفت: مقصود آن است که برای مثال شما پزشک، فیلسوف و یا جامعهشناس هستید و تاملی در یکی از مسایل حوزه سلامت میکنید، اما این تامل بیش از آنکه تامل نظاممند مبتنی بر سنت فکری بوده و یک غدغه جدی پیش رو داشته باشد حاصل علاقه شما به یک حوزه است؛ اگر دقت کنیم بیشتر پزشکان ما علاقهمند به حوزهای اعم از ادبیات، فلسفه، هنر هستند و این مطالعات میتواند آنها را به این سمت بکشاند که تاملی در این عرصهها داشته باشند اما نام این دست از تاملات را ذوقورزی میگذاریم که البته محترم اما محدود است.
منجمی با اشاره به شیوع کرونا افزود: شما ممکن است به عنوان یک متفکر علوم انسانی، جامعهشناس و یا انسانشناس تا پیش از همهگیری کرونا آشنایی با مسایل حوزه سلامت نداشته باشید. اکنون به واسطه کرونا با این مساله مواجه شدید و آموزههای پیشین خود را با موضوع کرونا پیوند سطحی میزنید، از این موارد در طول یک سال و نیم گذشته در عرصههای مختلف داشتیم که این رویکرد ذوقورزی است و اگر صرفا محدود به این نگاه شویم علوم انسانی شخصی شده و راه به جایی نمیبرد.
عضو هیات علمیگروه فلسفه علم و فناوری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: در برابر این دیدگاه بحث نظرورزی قرار دارد به این معنا که ما با یک جریان فکری مواجهیم که به شکل جدی درگیر مسایل حوزه سلامت است، از سوی دیگر با علوم انسانی و مسایل حوزه سلامت آشنا است، در جریان پاندمی کرونا دیدیم که بسیاری از اساتید علوم انسانی در مورد همهگیری صحبت کردند در حالی که اطلاع و تعریفی از همهگیری، ویروس و بیماری نداشتند و این در حالی است که وقتی میخواهید به بحث همهگیری ورود کنید باید تعریف آن را بدانید و اینجاست که نقش ذوقورزی مشخص میشود چراکه با بحثی مواجهیم که میان رشتهای بوده و هیچ رشتهای به تنهایی نمیتواند از مساله صورتبندی داشته باشد بنابراین نیاز دارد که از دانشهای حوزههای مختلف استفاده کند.
در ادامه محمدجواد ادبی، مجری-کارشناس برنامه با اشاره به مقاله مشترک حمیدرضا نمازی و علیرضا منجمی با عنوان "علوم انسانی پزشکی یا علوم انسانی سلامت" به طرح پرسشی از نمازی بر این مبنا پرداخت که علوم انسانی پزشکی چه نوع ساختاری است؟
بیماری و همهگیری مسأله فیلسوفان ما نبوده است
نمازی در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: قبل از ورود به بحث و پاسخ این سوال اشاره به دو نکتهای میکنم که از سوی علیرضا منجمی در رابطه با تفکیک میان ذوقورزی و نظرورزی و همچنین معطوف نبودن به مساله از سوی محققان عرصههای مختلف مطرح شد. یعنی فیلسوفان و حتی مورخان نظرورز ما مسالهشان سلامت و بیماری و همهگیری نبوده است. بلکه بر اساس مسایل از پیش مطرح شدهای که داشتند به پرسشهای عام پاسخهای کلیشهای میدادند.
عضو هیات علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران افزود: برای مثال وقتی با یک فیسلوف در مورد کرونا صحبت میکنیم به شما جوابهایی را میدهد که فلسفه در مواجهه با بحران داده است، حتی وقتی با مورخی که تاریخ نگاری میکند صحبت کنیم در پاسخ به این مساله میگویند در بحرانها و تاریخ نگاریها مسایلی از این دست بوده است.
در ادامه، منجمیبا بیان اینکه اگر فهم تاریخی وجود نداشته باشد دچار کلیگویی خواهیم شد، گفت: این رویکرد کمکی به مواجهه با بحران نمیکند.
همچنین نمازی در تکمیل این بحث افزود: روزهای اول که کرونا شیوع یافته بود، در گفتوگوها از واژگانی نظیر تلفات کرونا استفاده میشد، در حالی که تلفات، ادبیاتی است که برای جنگ استفاده میشود و این اهمیت دارد که کجا استفاده شود. این موضوع مهمیاست که در استفاده از واژگان، رویکردهایی نظیر جامعه شناختی، تاریخی، انسانشناختی و ... را مورد توجه قرار دهیم، به بیان دیگر اگر علوم انسانی را به مجموعهای از این دیسیپلینها مواجه کنیم؛ هرکدام از این شاخههای علوم انسانی معطوف به یک مساله سلامت میشود.
وی اظهار کرد: وقتی وارد علوم انسانی سلامت میشویم با تعبیری از داد و ستد علوم انسانی و سلامت مواجهیم بر این اساس که سلامت چه پرسشهای جدیدی را از علوم انسانی در افکنده و برعکس علوم انسانی با عرصه سلامت چه درنگهایی را ایجاد کرده است.
علوم انسانیِ سلامت هنوز تبدیل به رشته نشدهاند
در بخش دیگری از این برنامه، منجمی درباره فلسفه پزشکی گفت: من نیز اشاره به حوزه میانرشتگی میکنم از جمله علوم انسانیِ سلامت که خود رشتههای مختلفی نظیر جامعهشناسی پزشکی، اخلاق پزشکی، ادبیات پزشکی و ... دارد که البته برخی از آنها هنوز تبدیل به رشته نشدهاند. داستان این است که از میان تمام این حوزهها آنچه که به گمان ما دو نفر(کارشناسان برنامه) از همه جذابتر و بنیادیتر است و در عین حال میتواند به همه این رشتهها سامان داده و غایت را به معنای فلسفی روشن کند، فلسفه پزشکی است.
عضو هیات علمیپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به مباحث تاریخی در باب فلسفه و پزشکی و معنای جدیدی که از این موضوع در دوران کنونی ارایه میشود، گفت: موضوع جالبی که به خصوص در فرهنگ ما ایرانیها مندرج است رابطه و نسبت وثیق میان پزشکی و فلسفه است که در مورد ابنسینا و رازی این مساله را میبینیم، جالب آنکه این دو مساله یعنی فلسفه و پزشکی از نظر ما ایرانیان یکی است و ما نسبت به این که این دو مولفه با یکدیگر ربط و نسبت دارند تردید نداریم.
وی افزود: ابن سینا وقتی در کتاب قانون، بحث تعریف سلامت و بیمار را مطرح میکند، فلسفه را به میان میآود، جالب آنکه او از جالینوس تعریفی را ارایه میکند بر این مبنا که به عقیده جالینوس سه وضعیت سلامت، بیمار، نَه سلامت و نَه بیمار وجود دارد که وضعیت سوم مختص زنان باردار و افراد سالمند است. کسانی که طبابت کردند تصدیق میکنند که این ایده جالینوسی اتفاقا به درد طبابت میخورد یعنی نوزادان و زنان باردار اتفاقا به مراقبت بیشتری نیاز دارند.
منجمیتصریح کرد: "پایدیا" نشان میدهد که اخلاق ارسطویی و اخلاق نیکوماخوس متاثر از ساختار و دانش پزشکی است و همه میدانیم که ارسطو اول قرار بود که پزشک شود. ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوس بالغ بر صد مثال پزشکی ارایه کرده است که اتفاقا مثالهای قریب به ذهنی است؛ اما هرچه که جلوتر میآییم داستان تغییر میکند، چراکه مساله این نیست که فلسفه ارسطو را بیاوریم و مفاهیم پزشکی را بررسی کنیم. موضوع چیز دیگری است، برآمدن تاملات فلسفی در حوزه سلامت و پزشکی خاستگاهی دارد، گویا مسایلی پیش آمد که ما را به این سو سوق داد که در مورد آنها در عرصه علوم انسانی تاملاتی داشته باشیم. گویا پزشکی متاثر از علم تجربی مسایلی دارد که خودش به تنهایی نمیتواند تدبیر کند و آن زمان است که فلسفه پزشکی زاده میشود.
در ادامه برنامه، محمدجواد ادبی خطاب به حمیدرضا نمازی کارشناس برنامه اظهار کرد: مسایل مطرح شده ناظر به زیست آدمیدر دوران جدید است، انتظارات انسان از مفهوم زیستن در دنیای جدید از یک سو و ساختار علم پزشکی که وجهی را تعریف کرده و آدمیرا به فلسفیدن سوق میدهد از سوی دیگر؛ گویا ما در ساختارهای علمیاین فضاها قرار گرفتهایم. به نظرتان این نکته ناظر بر وصف اول است یا وصف دوم؟
فلسفه پزشکی با فلسفه علم فرق دارد
نمازی در پاسخ به این پرسش گفت: معقتدم هر دو این موارد؛ منتهی قبل از ورود به بحث باید اشاره به این نکته داشته باشم که فلسفه پزشکی همان فلسفه علم نیست، مخاطبان نباید تصور کنند که فلسفه علم بحثهای مشخصی دارد و زمانی که مصداق در پزشکی میآید آن بحثها اسماش فلسفه پزشکی میشود، البته کسانی نظیر "کاپلان" که میگویند فلسفه پزشکی همان فلسفه علم است، عموما معتقدند که فلسفه پزشکی از جنس فلسفه مضاف است چراکه پزشکی علمیهست اما علم نیست و این مساله در بحث سرشت پزشکی بخش مهمی است.
عضو هیات علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران گفت: اینکه عنوان میشود پزشکی علم نیست به این معناست که این عرصه زیستشناسی یا فیزیک نیست بلکه مواجه انسان است و و زمانی که این مولفه را داریم جنبههای هنری در پزشکی البته نَه به معنای "فاین آرت"، پیدا میشود، یعنی پزشکی را هنرِ علمیدانستن و عدم فروکاستن آن به فیزیک و زیست شناسی صرف در مفهومیکه آن را علم تصور کنیم.
این پژوهشگر افزود: البته در این میان اتفاقاتی افتاد که ناشی از رشد پزشکی و برآمدن علم جدید بود، از سوی دیگر انتظارات از جامعه پزشکی به دلیل مفاهیم و درنگ و تامل در مفاهیم سلامت، بیماری و کسالت، منتهی به فلسفه پزشکی شد. ما در جهان گذشته با تخصصی و فوق تخصصی شدن پزشکی مواجه نبودیم و همه این موارد بحران ایجاد کرد. البته این بحران به معنای منفی کلمه نیست بلکه با چیز جدیدی مواجهیم. ما با مفهوم دوگانه درمان و پیشگیری و تقدم درمان بر پیشگیری در جهان قدیم مواجه نبودیم؛ از اتفاقاتی که اکنون در عرصه واکسن با آن مواجهیم آن است که دوباره مفهوم واکسیناسیون و پیشگیری مطرح شده است و این در حالی است که تا قبل از کرونا کسی دنبال پیشگیری نبود.
در ادامه این برنامه، منجمی اظهار کرد: واقعیت آن است که تکنولوژی امکانات وجودی را برای فراهم کرد که قبلا حتی قابل تصور نبود؛ مثل مرگ مغزی، یعنی انسانی که کالبد زندهای دارد اما زنده نیست، پشتبند این مساله پیوند اعضا مطرح میشود و این مولفهها سوالات جدیدی را مطرح میکند که آیا آن انسان زنده است یا خیر، همچنین پای مسایل حقوقی و اخلاقی به بحث باز میشود. نکته دیگر اینکه تکنولوژی به پزشک اجازه میدهد که وارد بدن بیمار شود و آنجا را بکاود بدون اینکه با بیمار گفتوگو کند و بیماران و افرادی که به پزشکان مراجعه میکنند شکایت دارند که پزشک اصلا با ما صحبت نمیکند و بسیاری از اوقات بیمار را میبیند و آزمایش مینویسد و البته قبلا این مواجه پزشک و بیمار به این شکل بود که اول تمام این اقدامات و آزمایشها را انجام میدادند و بعد با پزشک گفت وگو میکردند.
نمازی در ادامه و در پاسخ به این مباحث گفت: این بدان معناست که همدلی بالینی و گفت وگو بابیمار امر تزئینی تصور شده و اصل درمان چیزی دیگری است.
پزشکی صرفا علم نیست؛ هنر هم هست
در بخش دیگری از این برنامه ارتباط زنده تلفنی با رضا دهقانی، استاد دانشگاه وین برقرار شد تا وی نظرات خود را در رابطه با مباحث مطرح شده بیان کند.
دهقانی در پاسخ به پرسش مجری-کارشناس برنامه مبنی بر چرایی همدلی و گفتوگو میان بیمار و پزشک اظهار کرد: اگر از حیث فلسفی بخواهیم نسبت به موضوع گفتوگو تامل داشته باشیم و اینکه چه طور میشود به این عرصه نزدیک شد باید آن را تقلیل به مفاهمه و فهم دو جانبه میان دو نفر، دو قوم و یا دو جامعه بدهیم. وقتی این بحث مطرح میشود اولین موضوع فلسفی که به ذهن خطور میکند هرمنوتیک است رویکرد فلسفی که موضوع اصلی خود را مساله فهم و چگونگی فهم و به تبع مفاهمه قرار میدهد مساله رویکرد و یا دانش هرموتیک است که اساس هرمنوتیک چیست. این سوال اصلی است که در این بحث به آن میپردازیم و طی آن با توجه به وجود شرایط هستی شناختی که در آن هست متوجه خواهیم شد که این فهم که به آن اشاره شد چگونه در آگاهی ما تفهیم میشود.
دهقانی تصریح کرد: پرسش این است که مفاهمه مطلوب به چه شکل ایجاد میشود؟ این گفت وگوی دو جانبه ممکن است میان والدین و فرزندان باشد یا میان پزشک و بیمار، هرکدام که باید مبتنی بر یک مفاهمه است و همین که پزشک از بیمار و حالت او مطلع است و فهمیکه بیمار از خود دارد در شرایط مختلف یکی از همان شرایط همدلی است.
وی گفت: امروز در هرمنوتیک بحثی درمورد همدلی داریم که گشودگی نام دارد. وقتی که بیمار با پزشک مواجه میشود در ابتدا به واسطه آن سنت برخورد بیمار و پزشک، دیگر گشودگی ایجاد نمیشود چرا که بیمار بر اساس این پیش فرض به پزشک مراجعه میکند که دردی از او دوا شود و پزشک هم متقابلا انتظاراتی دارد و عموم این انتظارات دست بالا است تا حدی که همان طور که اشاره داشتم اصلا گشودگی اتفاق نمیافتد؛ و عملا نمیتوان قدرت پزشک را با قدرت بیمار در این مواجهه جایگزین کرد، پس اگر گفتوگویی میان این دو شکل بگیرد در چارچوب خاص است.
در ادامه این بحث، منجمیبا اشاره به کتاب "رازوارگی سلامت: هنر شفابخشی در عصر علم" نوشته گادامر اظهار کرد: او در این اثر تلاش میکند که نشان دهد پزشکی صرفا علم نیست بلکه هنر است. گادامر معتقد است که اولا طبابت بدون فهم میسر نیست چون پزشک برای تدبیر مشکل بیمار نیاز دارد که مشکل او را بفهمد و این فهم بدون مفاهمه ممکن نیست، نکته دوم اینکه گادامر در این اثر نشان میدهد که اقتدار پزشکی در ذات رابطه میان او و بیمار نهفته است چراکه پزشک دانش بیشتری دارد و از سوی دیگر دردی ندارد، این بیمار است که دردمند بوده و دانشی هم در این عرصه ندارد و این رویکرد لزوما به معنای امر ناپسند نیست.
وی گفت: اتفاق ناگوار از آنجا میافتد که پزشک از این رابطه شیبدار فهم ناردستی کند، اقتدار را بیمار به پزشک اهدا میکند نَه دانش پزشک، مشکل از اینجا شروع شد که پزشکان تصور کردند قدرتی که درا ختیار دارند از دانش، تکنولوژی و تخصص آنها میآید و این نگاه فاصله و شکاف میان پزشک و بیمار را عمیقتر و گفت وگو میان این دو را مسدود کرد؛ این در حالی است که اقتدار جای دیگری است و گادامر هم به این مساله اشاره میکند که گویا هنوز آن رسوبات خرد کهن در پزشکی وجود دارد.
اگر علوم پزشکی را عمومیسازی نکنیم به پوپولسیم پزشکی میرسیم
در ادامه نمازی مساله را از منظر دیدگاه فیلسوفان و تاریخ پزشکی بررسی کرد و گفت: در گذشته این بیمار نبود که به پزشک مراجعه میکرد بلکه پزشک به بالین بیمار میآمد، تعداد مراکز درمانی کم بود یا اصلا چنین مراکزی نبود، همراه بیمار نزد طبیب میرفت و او را بر سر بالین بیمار میآورد در اینجا نقش اصلی را همراه بیمار ایفا میکرد در صورتی که اکنون از آنجایی که بیمار به بیمارستان مراجعه میکند نقش همراه حتی بیهوده است.
عضو هیات علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران تصریح کرد: "دنیل اُفری" نویسنده کتاب "آنچه شما میگویید آنچه پزشک میشنود" در اثر خود به این مساله اشاره میکند که الزاما آنچه که بیمار مطرح میکند همان چیزی نیست که پزشک میشنود. از اینجاست که میتوانیم سراغ کرونا برویم و قصههایی که با شیوع آن اتفاق افتاد، از جمله همین مساله که پزشکان به گونهای صحبت میکردند که مردم متوجه نمیشدند و از طرفی مردم چنان گیج و گنگ بودند که به درستی نمیتوانستند در مورد علایم خود گزارش بدهند و این شکاف زبانی ایجاد شده بود.
منجمی در ادامه و در پاسخ به این مباحث اظهار کرد: از آنجایی که این شکاف زبانی میان بیمار و پزشک وجود دارد، پزشکان کمتر به سخنان بیمار گوش میدهند، بیماران فراگرفتند که با زبان پزشکان با پزشک خود سخن بگویند برای مثال بیمار به جای آنکه بگوید سرم درد میکند میگوید میگرن دارم، این برای طبابت سم است چون مانع فهم درست پزشک از مشکل بیمار میشود و اینجاست که شهوت و عطش برای خواندن مطالب ویکی پدیایی در مورد مسایل پزشکی از سوی بیماران ایجاد میشود.
نمازی در ادامه گفت: اساسا به کار گرفتن و ورود این واژگان تخصصی به زبان عمومیهم منجر به مسموم شدن زبان روزمره میشود و هم اینکه فرد نمیداند با این آوار اطلاعات چه کار کند، این خرده معلومات پزشکی که میخواند و فقط اضطرابآور است، بنابراین اگر علوم پزشکی را عمومیسازی نکنیم به پوپولسیم پزشکی میرسیم.
در ادامه برنامه این هفته، محمدجواد ادبی مجری-کارشناس برنامه به طرح پرسشی از علیرضا منجمی بر این مبنا پرداخت که آیا همه انسانها با اضطراب سلامت مواجه میشوند یا صرفا وقتی که بیمار شدند این اضطراب سراغشان میآید یا حتی وقتی که در سلامت هستند و به بیماری فکر میکنند دچار این حالت میشوند؟
سلامت تا وقتی که هست وضعیت آن مجهول است
منجمی در پاسخ به این سوال گفت: در همین عصر کرونا و وضعیتی که کم و بیش همه با آن درگیر هستیم به نوعی با این بحث مواجهیم، البته وجه تمایزی وجود دارد که قبل از ورود به بحث به آن اشاره میکنم. میان اضطراب و فوبیا(ترس) تمایز وجود دارد. این تمایز صرفا روان شناختی نیست و زمانی که گادامر و هایدگر نیز در این باب تامل میکنند این دو را از هم جدا میکنند. فوبیا یا ترس به اُبژه خاصی متعلق است، برای مثال فردی میگوید ترس از ارتفاع، ترس از مار، ترس از فضای بسته و ... دارد، اما در مقابل آن اضطراب متعلق خاصی ندارد و یک حس مبهم ناخوشایند است و دلواپسی است که اشاره به آینده نامعلوم دارد.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسنی و مطالعات فرهنگی افزود: اتفاقا گادامر هم در بحث رازوارگی سلامت به این مباحث اشاره میکند و اینکه خود اضطراب سلامت، نشان دهنده مرزهای وجود سلامت وبیماری است. سلامت تا وقتی که هست وضعیت آن مجهول است و تازه وقتی که از دست میرود متوجه میشویم که ما سالم بودیم. بنابراین نکته آن است که آنچه که به عنوان اضطراب سلامت مطرح میشود یعنی دلواپسی و نگرانی از سالم بودن و جست وجوی بیماری در بدن برای اثبات فقدان بیماری؛ به بیان دیگر ما دنبال بیماری در بدن خود میگردیم و نگران هستم که مبادا بیمار باشیم، به پزشک مراجعه میکنیم در حالی که دوست و آشنا و حتی پزشک ما را شخصی سلامت میدانند. بنابراین اضطراب سلامت خود پارادوکسیکال است یعنی اینکه سالم هستیم اما از آنجایی که نگران سلامت خود هستیم بیمار میشویم.
در بخش دیگری از برنامه، نمازی در پاسخ به این پرسش که آیا وسواس سلامتی همان اضطراب سلامتی است یا حتما باید عامل بیرونی برای القای این اضطراب وجود داشته باشد، اظهار کرد: در روانپزشکی واژهای به نام "هیپوکندریا" داریم که ناظر بر وسواسی است که فرد در وجود خود دارد و احساس میکند که بیمار است. البته روان پزشکان آن گونه که فیلسوفان پذیرفته اند، زیر بار اضطراب سلامت نرفته بودند.
کسانی که اهل خبرگیری از رسانهها هستند بیشتر گرفتار اضطراب سلامتی میشوند
عضو هیات علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران افزود: اضطراب سلامتی از ترس بیماری است، یعنی فرد از غمیکه نیامده غمگین است، از ترس بیماری بیمار میشود و این نکته مهمیاست که فردی که در اضطراب از دست رفتن سلامت به سر میبرد به دو حالت کشیده میشود یا همواره و مداوم دستگاه فشار خون روی دستش است یا هر دو هفته یک بار به آزمایشگاه میرود تا مدام از سوی پزشکان و همراهان تایید شود و از سوی دیگر مهرطلبی او بالا میرود.
همچنین علیرضا منجمی در پاسخ به این مباحث اظهار کرد: اگر این موضوع را از نگاه هایدگر بررسی کنیم، این اضطراب یک اضطراب اصیل نیست. از سوی دیگر آن قدر تعداد بیماریهایی که در بدن میشود جست و جو کرد زیاد است که نهایتی برای اضطراب نخواهد بود و اگر کسی وارد این چرخه شود حدّ یقف ندارد. اکنون در عصر کویید، افراد بسیاری اهل خبرگیری از رسانهها و جست وجوی علایم بیماری هستند، این افراد بیشتر گرفتار اضطراب سلامتی میشوند.
وی ادامه داد: بهمن ماه سال گذشته به مناسبت روز جهانی فلسفه سخنرانی را در انجمن حکمت و فلسفه داشتم، آن زمان هنوز واکسیناسیون شروع نشده بود و من در پایان سخنرانی خود این سوال را مطرح کردم که فرض کنید که واکسیناسیون اتفاق بیفتد و همه مردم جهان واکسینه شوند، پرسش آن است که آیا همه مباحثی که تا این لحظه در مورد نقش علوم انسانی در حوزه سلامت مطرح کردیم تعطیل میشود؟ پرسش آن است که آیا سپهر سیاست در کشور ما (البته در مورد سایر کشورها نیز این سوال مطرح است اما اکنون در مورد کشور خودمان سخن میگوییم) تلقی درستی از سلامت دارد خیر؟ اکنون با نگاهی تکنوکراتی و بروکراتیک مواجهیم. تعدادی متخصص داریم و کسانی که در صحنه هستند و مشاورههایی میدهند، سیاست مداران ما نیز بسته به تلقیای که از نحوه مداخلات کنترل همهگیری و میزان اثرگذاری دارند بخشی را توجه کرده و بر میگیرند و بخشی را فروگذار میکنند. این مساله درست شکل نگرفته و اکنون شاهد تعامل صحیحی میان سپهر سیاست و امر بهداشت نیستیم که در امر واکسیناسیون خود را نشان میدهد.
در ادامه نمازی در پاسخ به پرسشی در مورد کنار آمدن با مساله اضطراب سلامت در حالتی که واکسیناسیون وجود دارد و همچنین بدون آن اظهار کرد: در گام نخست باید گفت که کرونا گویا ذرهبینی بر حوزه سلامت شد، مسایلی که وجود داشتند اما نمیدیدیم، تا زمانی که پزشک و رزیدنت را در راهرو شلوغ بیمارستان ندیده بودیم درکی از این عرصهها نداشتیم و اکنون برای همه قابل درک است و همه میبینند که چگونه بحرانی در حوزه سلامت کل دنیا را در نوردیده است.
ضرورت واکسیناسیون مرزها را بیمعنی کرد
عضو هیات علمیگروه اخلاق پزشکی دانشگاه تهران ادامه داد: نکته مهمیکه در این ایام اتفاق افتاد آن بود که در مورد کرونا درمان وجود نداشت اما مراقبت را داشتیم، در کمتر موردی مشاهده شده است که در دوگانه مراقبت و درمان، وزنه به سمت مراقبت پیش برود. اکنون هم که واکسن داریم با سهگانه پیشگیری، مراقبت و درمان مواجهیم. درمان برای کویید هنوز مشخص نیست و اکنون جامعه بر اساس پیشگیری و مراقبت حرکت میکند. اینجاست که مردم با مفهوم اصیل مراقبت آشنا شدند. از سوی دیگر با آمدن واکسن یک سری مسایل نظیر عدالت در سلامت مطرح شد.
نمازی افزود: تا پیش از کرونا تا سوال از عدالت در سلامت میشد بیمارستان دولتی و خصوصی در ذهن میآمد اکنون اما هزار و یک درک و نگرش و پیش فرض برای مردم ایجاد شده است. حتی تاریخ پزشکی نیز زنده شد و به این سمت رفت که برای مثال ما نیز از سازندگان اولین واکسنها بودیم و سال 1299 واکسن ساختیم. از سوی دیگر مانورهای مختلفی که در این ایام داده شد از جمله اینکه مسئولان خود واکسن بزنند تا این اعتماد ایجاد شود. همچنین مدیریت بحران مساله دیگری بود که در این ایام ایجاد شد.
در بخش دیگری از برنامه منجمی با بیان اینکه در جریان همهگیری کرونا توجه به دیگری نیز مطرح شد، افزود: برخی کشورها جمعیت کمتری داشته و مردم خود را واکسینه کردند، اما هند با یک میلیارد جمعیت تا واکسینه نشود این ویروس میچرخد در نتیجه صرف اینکه خودمان را واکسینه کنیم کفایت نمیکند، پس بحث مراقبت از دیگری به میان آمد و مرزها بیمعنی شد.
منجمی با اشاره به اینکه زیست سیاسی درباره این بحث به معنای احیای شهروندی است، گفت: با توده بیشکل مبتلا با بیماری مواجهیم، هر مداخلهای هم صورت گیرد اعم از اینکه از رسانه ملی طرح موضوع شود یا در قالب دیگر، باز هم گویی چیزی مغفول مانده و آن احیای مفهوم شهروندی است.
انتهای پیام/