فشار حداکثری آمریکا علیه ایران در ایستگاه اجماعسازی
دولت بایدن در تلاش است به خیال خام خود، برجام را بدون دادن هیچگونه امتیازی به ایران، به موضوعات موشکی و منطقهای تعمیم دهد و چون تاکنون نتوانسته از سد محکم سیاست مقاومت فعال ایران عبور کند، تاکتیکهای مذبوحانه جدیدی را در پیش گرفته است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، طی چند روز گذشته دشمنان ملت ایران به رهبری آمریکا بازی جدید و البته نخنمایی را با عنوان ربایش یک عنصر ضدانقلاب برای اعمال فشار بیشتر به جمهوری اسلامی آغاز کردهاند.
این نمایش مضحک با صدور بیانیههای رسمی از سوی وزارت دادگستری و پلیس فدرال آمریکا مبنی بر کشف عملیات ربایش مسیح علینژاد کلید خورد و در ادامه رسانههای وابسته جوسازی سنگینی علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کردند.
فضاسازی صورت گرفته را میتوان در ادامه نقشه راه تیم بایدن علیه ایران و پیگیری فاز جدید فشار حداکثری ارزیابی کرد. در چارچوب این راهبرد واشنگتن تلاش میکند با بهرهگیری از ابزارهای جدید که از ابتدای حضور جو بایدن در کاخ سفید برای تشدید فشارها برای مجبورسازی ایران به پذیرش زیادهخواهی آنان فعال شده، مقاومت ایران را برای احقاق حقوق قانونی خود کاهش دهد.
موضوع اخیر را میتوان در چارچوب یک سناریوی چند وجهی تحلیل کرد:
اول؛ با توجه به مقاومت ایران در برابر زیادهخواهی آمریکا در مذاکرات برجامی، واشینگتن در تلاش است با وارد کردن اتهامات حقوق بشری مثل ربایش یک به اصطلاح روزنامهنگار، فاز جدید فشارها را با هدف ایجاد اجماع علیه ایران حول موضوعات حقوق بشری آغاز کند. در همین راستا 17 سناتور جمهوریخواه با هدایت تد کروز، طرحی را برای اعمال تحریمهای حقوقبشری علیه رهبر انقلاب و رئیس جمهور منتخب به سنا ارائه دادهاند.
دوم؛ انتخاب آقای رئیسی به عنوان رئیس جمهور منتخب در انتخاباتی که از یک سال قبل تمام دستگاههای رسانهای غرب برای تحریم آن بسیج شده بودند، با حضور مردم موجی از ناامیدی و یأس را در آنها ایجاد کرد و موجب شد برنامه آنها که از «نه به جمهوری اسلامی» به «نه به انتخابات» و سپس «نه به رئیسی» رسیده بود با بن بست روبرو شود.
سوم؛ تلاش گسترده غرب و عوامل رسانهایش برای ایجاد پرونده حقوق بشری برای رئیس جمهور منتخب به منظور بیاثر کردن مشارکت و رأی مردم در انتخاباتی که آنها همه تلاششان را برای ایجاد اخلال در آن به کار گرفتند، وجه دیگری از این نمایش تبلیغاتی است.
چهارم؛ ایستادگی ایران در برابر زیادهخواهی آمریکا و غرب در مذاکرات برجام که منجر به ناامیدی آمریکا و غرب از امکان به اصطلاح مهار نرم ایران در این مذاکرات شد، وجه چهارم این سناریو را تشکیل میدهد.
به بیان دقیقتر؛ دولت بایدن که از ابتدا با شعار تغییر اما بر مدار سیاست فشار حداکثری دوره ترامپ کار خود را آغاز کرده بود سعی کرد میوههای فشار علیه جمهوری اسلامی در دوران ترامپ را در فرآیند مذاکرات برجام بچیند.
دولت جدید آمریکا در تلاش است که به زعم خود برجام هستهای را بدون دادن هیچگونه امتیازی به ایران به برجامهای موشکی و منطقهای تعمیم دهد و چون تاکنون نتوانسته از سد محکم سیاست مقاومت فعال ایران عبور کند، تاکتیکهای جدیدی را به خدمت گرفته تا به اهداف خود برسد.
شاهد مثال این طراحی اظهارات جنیفر ساکی سخنگوی کاخ سفید است که بلافاصله پس از طرح سناریوی ادعایی ربودن مسیح علینژاد در نشستی خبری حضور پیدا کرد و برای افزایش فشار به ایران در موضوع مذاکرات برجام که قاعدتا نباید ارتباطی به این موضوع داشته باشد، گفت: «آمریکا هرگز ایران را به عنوان بازیگری خوب در جهان ارزیابی نکرده اما با توجه به منافع آمریکا، این کشور مذاکرات هستهای با ایران را ادامه میدهد.»
در همین راستا میتوان به خبرسازیهای جعلی از جنس مخالفت ایران با ادامه مذاکرات در دولت آقای روحانی نیز اشاره کرد، در حالی که دلیل اصلی توقف مذاکرات، چیزی جز حاضر نشدن آمریکا به انجام تعهدات برجامی خود نبوده است.
با این حال؛ اگر واقعا حرف آمریکا در مورد قصد ایران برای ربودن عنصر بیارزشی چون علینژاد درست است و به گفته خود او از پنج، شش ماه قبل این موضوع را به او گفتهاند، چرا این موضوع الان و در شرایط آغاز به کار دولت جدید مطرح میشود؟
اگر 4 نفری که افبیآی مدعی است مجری این پروژه بودهاند دستگیر شده بودند یا حداقل یک نفر از آنها بازداشت شده بود، به تاخیر انداختن اجرای این پروژه به دلیل ضرورت مراقبت از مجریان و دستگیریشان توجیه پذیر بود، اما الان چه استدلالی در این خصوص وجود دارد؟!
این نکته را هم باید به موضوع اضافه کرد که فردی چون علینژاد اساسا هیچیک از فاکتورهای موثر برای اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ایران را نداشته و شبیهسازی این داستان تخیلی با عملیات دستگیری عناصری چون روحالله زم، جمشید شارمهد یا حبیب فرجالله چعب محلی از اعراب ندارد.
جالب اینجاست که صحنهگردان این نمایش تخیلی ـ هالیوودی شبکهای است که با پول بنسلمان اداره میشود، همان قاتل خاشقچی روزنامهنگار منتقد سعودی که اتفاقا شهروند آمریکا نیز بود اما هیچگاه اشارهای به جنایت مشمئز کننده او در ربایش و قتل فجیع این تبعه سعودی ـ آمریکایی نمیشود.
این رخداد یکی از دلایل محکمی است که استدلال منتقدین مذاکره از موضع ضعف با غرب را کاملا توجیه میکند و نشان میدهد که قصد آمریکا و شرکای غربیاش از ورود به مذاکرات، نه تلاش برای رفع دغدغه و نگرانی نسبت به برنامه هستهای ایران که اقدامی در مسیر اعمال دیپلماسی اجبار به منظور افزایش فشارهای همهجانبه با هدف اسقاط جمهوری اسلامی است.
بسیار واضح است که حتی با فرض به نتیجه رسیدن مذاکرات و تحقق خواستههای غرب، در پی آن موضوعات موهوم حقوق بشری، فعالیتهای موشکی، سیاستهای منطقهای و... مطرح خواهد شد و این رویکرد تا براندازی نظام جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/.