اصل توحیدی استکبار ستیزی در جمهوری اسلامی

اصل توحیدی استکبار ستیزی در جمهوری اسلامی

«زشت ترین بخش وارونه گویی ژورنالیست افراطی ما آنجایی است که ناجوانمردانه جبهه انقلابی را به استفاده ابزاری از شعار استکبار ستیزی برای حفظ قدرت، متهم کرده است.»

به گزارش خبرگزاری تسنیم، داود مهدوی زادگان دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات علمی طی یادداشتی به موضوع اصل توحیدی استکبار ستیزی در جمهوری اسلامی پرداخته است که این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

این رساله در دو بخش تنظیم و تدوین شده است. بخش اول آن در بیان مبنای وحیانی استکبار ستیزی و استواری سیره حکمرانی نبوی و علوی بر اصل استکبار ستیزی است و اینکه امام خمینی ره احیاگر این اصل فراموش شده بودند و مقام معظم رهبری با ادامه راه امام راحل، فرهنگ مقاومت اسلامی را که از حقیقت اصل استکبار ستیزی سرچشمه گرفته است، در جهان اسلام نهادینه ساخته است. بخش دوم، پاسخی به قلم فرسایی های بی مایه کسانی است که از روی غرور و افراط گرایی و نا آگاهی خواسته اند بر این اصل توحیدی و توجه جمهوری اسلامی به آن، خدشه وارد کنند.

بخش اول

حج؛ منسک استکبار ستیز

اگر مناسک عبادی حج با عنوان « منسک استکبار ستیزی » خوانده شود، دور از واقعیت نیست. زیرا یکی از اعمال واجبه در مناسک حج، رَمی جمرات است. رمی شیطان، تعلیم حاجیان بر استکبار ستیزی است.

حاجیان به هنگام رمی جمرات، نه فقط روحیه استکبار ستیزی را تعلیم می گیرند بلکه آشکارا و شجاعانه بدون پرده پوشی این روحیه تعلیم یافته را بر جهانیان اعلام می کنند. به همین خاطر، حاجیان به هنگام بازگشت از سرزمین وحی به وطن شان، منادیان بزرگ استکبار ستیزی در سراسر جهان به حساب می آیند.  

قرآن کریم درباره استکبار ستیزی رسول خاتم صلی الله علیه و آله بیانات زیادی دارد و نیز درباره انبیاء سلف هم جلوه های زیادی از استکبار ستیزی آنان را روایت کرده است. قرآن کریم طغیان و استکبار ورزیدن را اساساً عمل مجرمانه و ماموریت های انبیاء و پیروان آنان را ستیز و مجازات مجرمان مستکبر برشمرده است. اساساً سلوک الهی جمیع انبیاء بدون روحیه استکبار ستیزی بی معنا و مفهوم است. چگونه ممکن است پیامبری مامور به ابلاغ وحی و دعوت مردم شهری به توحید و فرمانبری خدا شود، بی آنکه با حاکمان مستکبر آن شهر کاری نداشته باشد.

استکبار ستیزی امام علی علیه السلام

اما بیشترین فرمایشات حضرت وصی، علی علیه السلام درباره استکبار ستیزی، در دوران حکمرانی بوده است. طبیعی است که شیطان رجیم در هنگامه قدرت یابی آدم ها، مناسب ترین وقت را برای وسوسه آنها به استکبار ورزی پیدا می کند. ابلیس از طریق قدرت، آدمیان را به هوس کبر و غرور می اندازد. به همین خاطر، امام علی علیه السلام همزمان با پذیرش زمامداری، خود و کارگزارانش و نیز مردم را به پرهیز از استکبار فرا می خواند. خطبه 192 کتاب شریف نهج البلاغه که به جهت محکم وکوبنده بودن آن، به خطبه « قاصعه » شهرت یافته است، درباره استکبار است. امام علیه السلام در این خطبه  اشاره دارد به اینکه خدا عزت و کبریایی را فقط از آن خود ساخته است و هر که را با او در این امر منازعه کند، لعنت کرده است. در جای دیگر، امام علی علیه السلام  سخیف ترین حالت والیان را در فخر فروشی و تکبر دانسته است ( نهج البلاغه/ خ 216). لذا آن حضرت از مردم می خواهد که با او چونان حاکمان متکبر برخورد نکنند. ( نهج البلاغه/ خ 216).

اما بخش زیادی از زمامداری امام علی علیه السلام صرف ستیز با جریانات مستکبرِ ستیزه جویِ زیادی خواه شده است. مستکبران معارض کسانی هستند که یا حق نامشروعی را مطالبه می کنند و یا از ادای حقی که بر عهده دارند، سر باز می زنند. ( نهج البلاغه/ خ 173). ایشان در خطبه شقشقیه توضیح داده است که این افراد مستکبر، سه جریان معارض ناکثین و مارقین و قاسطین را شکل داده اند. آنان علیرغم اینکه سخن خدا را در ترک تکبر و غرور شنیده اند، ولی به دلیل تمنیات دنیوی استکبار ورزیدند و بر حاکم برحق شان تیغ کشیدند. ( نهج البلاغه/ خ 3).

 بنابر این، چنین نیست که فقط حاکمان گرفتار خصیصه مذمومه استکبار می شوند بلکه جریانات سیاسی نیز گرفتار این خصلت می شوند. معاویه پرچمدارِ زیرک این سه جریان معارض مستکبر بود. به همین خاطر، بعد شهادت امام علی علیه السلام، تنها او توانست لباس نامشروع و لعنت شده استکبار را بر تن کند.

توحیدی بودن استکبار ستیزی

آنچه گفته شد اجمالی از سیره استکبار ستیزی در حکمرانی نبوی و علوی بود. انکار این سیره، انکار اساس ماموریت نبوی و علوی است. رسول الله صلی الله علیه و آله بدنبال پایه گذاری حکومت اسلامی در مدینه، اصل استکبار ستیزی را که از حضرت ابراهیم و موسی علیهما السلام بر جای مانده بود ولی به فراموشی رفته بود، احیاء کردند. اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله فاقد روحیه استکبار ستیزی بودند، دچار آن همه مصائب در مکه و جنگ های بی شمار در مدینه نمی شدند. اساساً دلیل تاب نیاوردن مشرکین و کفار و یهود شبه جزیره با حکومت رسول خدا در همین روحیه استکبار ستیزی آن حضرت بود. آنان حاضر بودند هر آنچه رسول خدا از مال و قدرت مطالبه کند، اهداء کنند به شرط آنکه ایشان دست از استکبار ستیزی بردارد. و چون رسول خدا با این خواسته آنان مخالفت فرمودند، ایشان و پیروانش را آماج سخت ترین و تلخ ترین مصائب و محرومیت ها و نزاع های نا برابر ساختند.

 با وصف این، رسول الله صلی الله علیه و آله و اهل ایمان، با توکل بر خدا پایداری کردند و دست از روحیه استکبار ستیزی بر نداشتند. اما بعد در گذشت پیامبر خدا، این سیره سیاسی روز به روز به فراموشی سپرده می شد. روحیه استکبار ستیزی در میان مجاهدان اسلام کم رنگ شده بود. بطوری که این روحیه ، جای خود را به ضد آن داده بود. وقتی امام علی زمامداری مسلمین را بر عهده گرفت و بنای حکمرانی خود را بر احیای سنت نبوی استکبار ستیزی گذاشت، به یکباره بسیاری از همان کسان که در مدت خلفای ثلاث، ثروت های زیادی کسب کرده بودند و در میان مردم با کبر و غرور در آمد و شد بودند با علی در اجرای اصل استکبار ستیزی در افتادند. امام علی از آنها می خواهد با مردم چونان اربابان مستکبر رفتار نکنند. و حال آنکه آنان چنین درخواست وحیانی را خوش ندانستند. در نتیجه با آن حضرت وارد منازعات خونین شدند تا اینکه در کارشان موفق شدند و علی علیه السلام را از میان راه استکبار ورزی شان برداشتند.

امام خمینی ره؛ احیاگر سنت الهی استکبار ستیزی

 اگر چه روحیه استکبار ستیزی نبوی و علوی از خاطره علما و پیروان راستین اهل بیت عصمت و طهارت پاک نشد؛ لکن هر روز که می گذشت این خاطره در میان سلاطین و حکومت گران به فراموشی سپرده شد. بزرگان زیادی از علمای تشیع این روحیه را در آثار مکتوب و کنش سیاسی شان حفظ کردند ولی آنان قادر به احیای آن نبودند تا اینکه نوبت به امام خمینی ره رسید. امام راحل ره با راه انداختن نهضتی مردمی و برپایی جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه، اخلاق استکبار ستیزی نبوی و علوی را باز خوانی و احیاءکرد. از بزرگترین و مهم ترین میراث سیاسی امام خمینی ره همین نهادینه کردن استکبار ستیزی در نظام اسلامی است. امروز شاخصه دولت مرد مومن و انقلابی، استکبار ستیزی او است. عدول از اصل توحیدی و مترقی استکبار ستیزی به معنای عدول از آرمان های انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله است. امام خمینی ره احیای استکبار ستیزی را از همان سرچشمه دینی آن؛ یعنی مناسک حج آغاز کردند. از نگاه امام راحل ره، موسم حج مهم ترین زمان برای اعلام برائت از مشرکین و مستکبرین عالم است. از جمله پیام های کوبنده ایشان در آن سال ها مربوط است به پیام امام ره در 6 مرداد 1366 / اول ذی الحجه 1407 . بخشی از این  پیام روشنگرانه امام خمینی ره خطاب به حجاج و میهمانان بیت الله الحرام چنین بوده است:

     « اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج است، باید در ایام حج به صورت تظاهرات و راهپیمایی با صلابت و شکوه هر چه بیشتر و بهتر برگزار شود و حجاج محترم ایرانی و غیر ایرانی با هماهنگی کامل با مسئولین حج و نماینده این جانب، جناب حجت الاسلام آقای کروبی در کلیه مراسم شرکت نمایند و فریاد کوبنده برائت از مشرکان و ملحدان استکبار جهانی و در رأس آنان امریکای جنایتکار را در کنار خانه توحید طنین اندازند و از ابراز بغض و کینه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند. ... چرا که سنت پیامبر صلی اللَّه علیه‌و آله- و اعلان برائت کهنه شدنی نیست ... مسلمانان بعد از شرکت در راهپیماییهای برائت و اعلان همبستگی با ملت دلاور ایران، باید به فکر رمی استعمار از کشورها و سرزمینهای اسلامی خود باشند و برای بیرون راندن جنود ابلیس و برچیدن پایگاههای نظامی شرق و غرب از کشورهای خود تلاش نمایند و نگذارند دنیاخواران از امکانات آنان، در جهت منافع خود و ضربه زدن به کشورهای اسلامی استفاده کنند. ( صحیفه امام، ج‌20، ص: 347 – 311 )

تولد فرهنگ مقاومت اسلامی

اما ولی فقیه جانشین، آیت الله سید علی خامنه ای همان راه امام خمینی ره در احیای صورت واقعی استکبار ستیزی فریضه حج را با صلابت و قدرت اندیشگی بیشتری تا به امروز ادامه دادند و هرگز حتی به قدر یک کلمه از فرهنگ برائت از مشرکین و دشمنی با استکبار جهانی که حاق واقع اسلام ناب محمدی است، کوتاه نیامدند. مهم ترین وجه یا دستور العمل اصل توحیدی استکبار ستیزی، « مقاومت » است. ولی فقیه این معنا را کاملاً از روشنگری های امام خمینی ره دریافت کرده است و از همان آغاز عهده داری منصب ولایت فقیه سر لوحه هدایت گری های درخشان خود قرار دادند. بطوری که امروز، فرهنگ مقاومت در جهان اسلام، بویژه منطقه غرب آسیا عینیت پیدا کرده است. استکبار جهانی تلاش گسترده ای به راه انداخت تا فرهنگ سیاسی مقاومت اسلامی پا نگیرد و عینیت پیدا نکند. ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا اعتراف کرده است که آمریکا بیش از هفت تریلیون دلار در منطقه غرب آسیا هزینه کرده است ولی این هزینه هیچ حاصلی برای آمریکا نداشته است. آخرین اقدامات مذبوحانه استکبار جهانی برای سرکوب فرهنگ مقاومت اسلامی، شکل دادن گروه های تکفیری جبهه النصره و داعش بود که با فرماندهی و رشادت های بی مانند سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی نافرجام ماند و سرکوب شدند. توجه به فرهنگ مقاومت اسلامی و اشاره به عصبانیت استکبار جهانی از آن را در پیام امسال ولی فقیه که به مناسبت برگزاری مناسک حج صادر شده است، به خوبی می توان فهمید:

« ملّتهای ما، جوانان ما، دانشمندان ما، علمای دینی و روشنفکران مدنی ما، سیاست‌ورزان و احزاب و جمعیّت‌های ما، امروز باید آن گذشته‌ی بی‌افتخار و شرم‌آور را جبران کنند؛ باید بِایستند و در برابر زورگویی و دخالت و شرارت قدرتهای غربی «مقاومت» کنند.

همه‌ی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشته‌ی آینده‌ی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی.»(28/4/1400 )

بخش دوم

مقدمه

امام خمینی ره؛ آن حکیم فرزانه و یگانه دوران که در آستانه آغاز قرن پانزدهم هجری، عَلَم استکبار ستیزی و احیای بنیاد سیاسی فریضه عظیم حج را به دست گرفت و مسلمانان جهان را به برائت از مشرکین و جاهلیت مدرن فراخواند؛ همان زمان پیش بینی این را می کرد که دستگاه رسانه ای استکبار جهانی علیه این نهضت دینی مبارکِ آزادی بخش، بیش از گذشته عمل خواهد کرد و در این راه حتی از آخوند های عافیت طلب متحجر و نیز افراطیون تجدید نظر طلب و درمانده از تحلیل حقایق جهان سیاست، بهره وافی را خواهد برد. یک نمونه از این عافیت طلبان که عاجزانه تلاش می کند بر چهره تابناک اصل توحیدی استکبار ستیزی خدشه ای وارد سازد، کسی است که روزگاری به افراط عمل می کرد و حتی خود را از ولی فقیه دیروز و امروز، استکبار ستیز تر نشان می داد. اما حالا با کنار هم گذاشتن چهار تا جمله عوامانه، گمان کرده است که به مصاف و منازعه با اندیشه بلند و قویم استکبار ستیزی امام خمینی ره آمده است. اگر چه آنچه که از اصالت وحیانی استکبار ستیزی گفته شد، برای هر خواننده آزاده و منصفی کافی است که اینگونه خدشه سازی های فرو مایه را طرفی نبندد و بدان اعتنا نکند. با وصف این، فرصت را مغتنم دانسته تا با پاسخ به این گفته های نازل و سخیف، حقیقت اصل توحیدی استکبار ستیزی را بیشتر اعیان سازیم.

خود برتر بینی از فقها

باری، ژورنالیست افراطی دیروز و امروز، آنچنان حس خود برتر بینی به او دست داده که گمان کرده در فهم قواعد فطری و عقلی استکبار ستیزی بهتر از مجتهد و فقیه دوران ها؛ یعنی امام خمینی ره می فهمد و می اندیشد. از این رو، متکبرانه و گستاخانه احیاگر اصل توحیدی استکبار ستیزی را به نا آگاهی و عدم تبعیت از قواعد و ضوابط این اصل فطری و نیز چشم بستن بر واقعیت ها، متهم کرده است. وی توضیح نمی دهد که این قواعد و ضوابط استکبار ستیزی کدام است؟ آیا جز این است که این مجتهد خود خوانده در صدد بر آمده تا با طرح معوج ایده تابعیت احکام فطری از قواعد و ضوابط سیاسی، مانع اجرای حکم توحیدی و انسانی استکبار ستیزی بشود. اگر این چنین نیست، او باید به خوانندگان خود نشان دهد که چگونه قلم فرسایی او همسو با استکبار نیست. و نیز نشان دهد که اگر قلم فرسایی های او استکبار ستیزانه است، از کدام قاعده و ضابطه تبعیت می کند؟

شعارظلم ستیزی

افراطی نویس ما، احیاگر اصل استکبار ستیزی را به سوء فهم از امر ظلم و ظالم ستیزی نیز متهم کرده است. به عقیده او ما انسان ها با هر عنوان دینی و غیر دینی، مسلمان باشیم یا اومانیسم، هیچ گونه وظیفه جهانی نداریم و نباید هیچ امداد مادی و معنوی به ظلم ستیزان برسانیم. این حقیقت سخن کسی است که احیا گر اصل توحیدی استکبار ستیزی را به بی بصیرتی و عدم درک واقعیت متهم ساخته است! بگذریم که این پندار باطل، متاثر از اندیشه های ناسیونالیستی است که در اسلام هیچ جایگاهی ندارد.

چپ های آمریکایی

ژورنالیست افراطی گمان کرده که استکبار ستیزی امام خمینی ره متاثر از ایدئولوژی چپ و مارکسیسم است و در نتیجه استکبار جهانی تنها در استکبار غربی و آمریکا منحصر شده است.

 این سخن، نا راستی های بسیاری در بر دارد و نشانه آن است که گوینده آن برای تضعیف اصل فطری استکبار ستیزی تا چه اندازه حاضر است چشم بر حقایق و واقعیت های تاریخی ببندد. او با منسوب کردن اصل استکبار ستیزی به ایدئولوژی چپ و مارکسیسم، از سویی این ایدئولوژی را فطری می داند و از سوی دیگر، اسلام را عاری از اصل فطری استکبار ستیزی دانسته است. به عقیده وی اگر علمای دین از این اصل مترقی سخن می گویند، بخاطر تاثیر پذیری آنان از ایدئولوژی چپ و مارکسیسم است.

اما آیا این ژورنالیست افراطی از نامه امام خمینی ره به گورباچف خبر ندارد که چنین اتهامی را به ایشان می زند. امام راحل که در کمال اقتدار معنوی به رئیس استکبار شرق، شوروی سابق، نهیب می زند و او را از فروپاشی کمونیسم خبردار ساخته است و با صلابت دینی از او می خواهد که خوی استکباری را کنار بگذارند و به معنویت اسلام رو آورند.

 « جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.» ( صحیفه امام، ج‌21، ص: 220 ).

بی خبری نویسنده افراطی ما از واقعیت های تاریخی محدود به این امر نمی شود بلکه او تاریخ را ورق نزده تا ببیند که چگونه برخی از مبارزان مارکسیست دوران ستم شاهی، استبداد و استکبار ستیزی مارکسیسم را موافق با اسلام می‌دانستند. خسرو گلسرخی مارکسیست در دادگاه نظامی که او را به اعدام محکوم کرد( 1352 ) در دفاعیات خود اینگونه گفته است:

« ان‌الحیاة عقیده و جهاد. سخنم را با گفته‌ای از مولاحسین شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌کنم. من که یک مارکسیست-لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم. .... از اسلام سخنم را آغاز کردم اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبش‌های رهایی‌بخش ایران پرداخته است. سید عبدالله بهبهانی،شیخ محمد خیابانی‌ها نمودار صادق این جنبش‌ها هستند و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبش‌های آزادی‌بخش ملی ایران ادا می‌کند، هنگامی‌که مارکس می‌گوید: ؛در یک جامعه طبقاتی ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی و فلاکت در سوئی دیگر در حالیکه مولد ثروت طبقه محروم است ؛ و مولا علی می‌گوید؛ قصری برپا نمی‌شود مگر آن‌که هزاران نفر فقیر گردند؛ نزدیکی‌های بسیاری وجود دارد .... و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی و اسلام علی تایید می‌کنیم» ( خبرگزاری فارس؛ 22/11/1385 ).

اما نکته مهم تری که مدعی افراطی از آن خبر ندارد، آن است که اساساً چندین دهه است که مارکسیسم سیاسی واقعیت خارجی ندارد تا شعار استکبار ستیزی را سر بدهد و مردم جهان را به ستیز با آمریکا فرا بخواند. پایگاه اصلی آمریکا ستیزی کمونیست ها، در اوایل دهه نود میلادی قرن بیستم با فروپاشی شوروی سابق، از میان رفته است. اکنون همان چپ های آمریکا ستیز در سرزمین استکبار مأمن و مأوا گرفته اند. امروزه مفهوم متناقض « چپ آمریکایی » واقعیت برجسته ای پیدا کرده است. بسیاری از مارکسیست های سیاسی از میانه قرن بیستم به سمت مارکسیسم فرهنگی گرایش پیدا کردند و در نتیجه مارکسیسم سیاسی در همان زمان از رونق افتاده بود. اما آنچه که فروپاشی مارکسیسم سیاسی را سرعت بخشید، همانا وقوع انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی ره بود. استکبار ستیزی واقعی امام خمینی ره ایدئولوژی چپ و مارکسیسم را کاملاً خلع سلاح فکری و عملی کرده بود. نیروهای چپ در برابر آرمان ها و اصول انقلاب اسلامی هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. مهم ترین دلیل پناه بردن آنان به اردوگاه استکبار غربی، استیصال آنان در مبارزه با شعارهای انقلاب اسلامی بوده است. همین پناهنده شدن مارکسیست ها به اردوگاه استکبار غربی، مهم ترین دلیل است بر اینکه امروز هیچ خبری از استکبار شرقی نیست. چون اگر چنین اردوگاهی موجود بود؛ چپ آمریکایی شکل نمی گرفت.

استکبارستیزی معقول

چنانکه توضیح آن گذشت، استکبار ستیزی جمهوری اسلامی کاملاً منبعث از تعالیم اسلامی و مذهب حقه تشیع است. امام خمینی به عنوان فقیه جامع نگر در احیای این اصل توحیدی، نه به افراط عمل کرده است و نه به تفریط. ایشان همواره بر این شعار تاکید می ورزید ولی هیچگاه در مقام عمل ظرفیت ها و شرایط سیاسی موجود را از نظر دور نداشته است. ایشان هیچگاه سعی نکردند شعار استکبار ستیزی را فوق طاقت جامعه، و لو بلغ ما بلغ، تعقیب کند. در روزهای پایانی جنگ که عملیات روانی استکبار جهانی علیه نظام اسلامی شدت پیدا کرده بود، امام خمینی ره متقابلاً شعار « جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم » را رسا تر از گذشته سر دادند. اما وقتی ایشان متقاعد شدند که توانایی لجستیک رزمندگان اسلام کم شده است؛ قطعنامه 598 را قبول کردند. ایشان این پذیرش را با عنوان نوشیدن جام زهر یاد کردند. بعد ایشان هم، ولی فقیه اصل توحیدی استکبار ستیزی را به موازات رشد قدرت نظامی که متاثر از پیشرفت های اقتصادی است، دنبال کرده است. مسلماً هر قدر که دولت های جمهوری اسلامی قوی و انقلابی ظاهر شوند، مملکت اسلامی را از مسیر انحطاط بیشتر خارج کرده و در مسیر رشد و ترقی قرار می دهند و در نتیجه توان عملی ولی فقیه را در پی گیری اصل استکبار ستیزی و نهادینه ساختن فرهنگ مقاومت اسلامی در منطقه بالاتر می برد. از این رو، نهادینه شدن فرهنگ مقاومت در منطقه را دلیل روشنی بر رشد مادی ومعنوی ایران اسلامی می دانیم. به همین خاطر است که استکبار جهانی در چهل و اندی سال بعد انقلاب همواره تلاش کرده است که دولت های انقلابی به قدرت نرسند. چنانکه استکبار جهانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1400 با راه انداختن عملیات تحریم انتخابات و همسویی جریان های سیاسی با این عملیات، تلاش وافری کرد تا نیروهای انقلابی به قدرت نرسند ولی این عملیات به شکست منجر شد.

همراهی ملت با اصل استکبار ستیزی

ژورنالیست افراطی گمان می کند مردم ایران با اصل استکبار ستیزی نظام اسلامی همراهی نکرده اند. در واقع ملت ایران را که در استکبار ستیزی و دفاع از مظلومین سابقه تاریخی کهنی دارد، به بی اعتنایی از مظلومان متهم کرده است. مدعی افراطی چشم خود را بر واقعیت جامعه امروز ایران بسته است و حاضر به درک این واقعیت نیست که مردم از زورگویی ها و مداخله جویی های استکبار جهانی متنفرند و خواهان ایرانی آزاد و آباد و انسان دوست هستند.

استکبار زدگی و آمریکا زدگی جدید نیست

افراد افراطی انقلابی، شکننده ترین انقلابیون هستند. آنان ظرفیت  پذیرش اُفت و خیزهای گفتمان انقلاب اسلامی را ندارند. همیشه می خواهند جبهه انقلابی در خط پیروزی قرار داشته باشد. به همین خاطر، اینان تاب تبعیت جبهه انقلابی از قواعد و ضوابط مبارزه انقلابی و درک واقعیت ها را ندارند. در نتیجه، اگر جبهه انقلابی در برهه ای از زمان، مانند پذیرش قطعنامه 598 ، در گام های استکبار ستیزی اش با مشکل برخورد کند و حرکت آن کُند شود؛ زمزمه های تجدید نظر خواهی در او پدید می آید. آنگاه است که استکبار زدگان و غربزدگان وطنی کار جذب او را آغاز می کنند. چنانکه این واقعیت را در ژورنالیست افراطی دیروز و امروز ما مشاهده می کنیم. اگر این امر واقعیت ندارد؛ او باید بتواند توضیح دهد که خط فکری و سیاسی اش از جبهه استکبار زده و آمریکا زده جدا است و همچنان استکبار ستیز است.

نتایج پر حاصل استکبار ستیزی

البته طبیعی است که ژورنالیست افراطی ما با چنین دیدگاه استکبار زده ای که پیدا کرده است، راه استکبار ستیزی امام خمینی ره را بی حاصل بپندارد. طبیعی است که نخواهد واقعیت رقّت انگیز استکبار جهانی در منطقه و جهان را ببیند. طبیعی است که چشم هایش را بر شکنندگی اسطوره استکبار جهانی بسته نگاه دارد. این ها همه بخاطر بحران های معرفتی و روحی او است. برای او قابل تصور نیست که ملتی با دست های خالی و فشارهای سخت اقتصادی بتواند در جهان استکبار زده، مَعبری به نام مقاومت اسلامی بسازد و بتواند هزینه های سنگینی بر پیکر استکبار جهانی تحمیل کند. شخصیت روحی او آن قدر مقاوم نیست که بتواند برابر زورگویی های استکبار ایستادگی کند. برای همین است که امروز خواهان کوتاه آمدن و چشم پوشی از زورگویی های استکبار است.

اما درباره دستاوردهای عظیم استکبار ستیزی جمهوری اسلامی همین اندازه می توان گفت که خوب است که بنگرد و ببیند که امروز استکبار جهانی چه رؤیایی در سر دارد؟ آیا غیر از این است که تمنای بازگشت به دوران ستم شاهی پهلوی را دارد؟ از این گذشته، کمترین حاصل استکبار ستیزی ملت و نظام اسلامی ایران این است که در متن استکبار ستیزی، صف سرداران راستین از دون کیشوت ها جدا شده است. اکنون همه می دانند که مردان شجاعی که مدافع حریم دین و دیندار و حمایت از مستضعفان جهان هستند، در کدام جبهه سیاسی جای گرفته اند. آیا تا کنون یک شجاع دلی از قماش ژورنالیست افراطی امروز ما می توانید سراغ بگیرید که برابر آن همه ستم گری استکبار ایستادگی کرده باشد و قطره ای خون بخاطر انسان دوستی و حمایت از مستضعفان جهان از بدن مبارکش ریخته شده باشد؛ حاشا و کلّا.    

چه کسی استفاده ابزاری می کند

اما زشت ترین بخش وارونه گویی ژورنالیست افراطی ما آنجایی است که ناجوانمردانه جبهه انقلابی را به استفاده ابزاری از شعار استکبار ستیزی برای حفظ قدرت، متهم کرده است. خوشبختانه ملت شریف، بیش از پیش آگاه شده است و به این گونه وارونه گویی ها باور ندارد. اکنون مردم بیشتر از گذشته می دانند که جبهه انقلابی استکبار ستیز را کجاها می توان سراغ گرفت. اینان یا در مناطق محروم و سیل زده و زلزله زده و بی آب، مشغول خدمت و امداد رسانی هستند ویا در مرزهای امنیت و حریم دین و دیندار و امر به معروف و نهی از منکر مشغول جان فشانی و ایثار جان و از خود گذشتگی هستند. اگر این عرصه ها از نگاه مدعی افراطی ما، مصداقی از استفاده ابزاری از شعار استکبار ستیزی است، می پذیریم. لابد به زعم وی جریان های غیر انقلابی عادی ساز که بیش از سه دهه مناصب زرخیز دولتی را اشغال کرده اند و از این طریق به آلاف و الوف های بی حد و حصر رسیده اند، جزو استکبار ستیز ترین نیروهای نظام اسلامی هستند!

حاصل سخن

سخن نهایی که با افراطی دیروز و امروز می توان داشت این است که همه مان آزادیم انقلابی بمانیم یا نمانیم. هیچ اصراری هم بر انقلابی ماندن کسی نیست. حتی اگر هیچ فردی باقی نماند که از گفتمان انقلاب اسلامی پیروی کند، باز اجباری بر ماندن کسی نیست. زیرا مشروعیت انقلاب اسلامی ذاتی است و وابسته به هیچ فرد و جناح سیاسی نیست. انقلاب اسلامی منبعث از اسلام ناب محمدی(ص) است و لذا مستظهر به عنایت الهی و توجهات امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بنابر این، انقلابی افراطی دیروز می تواند از اندیشه انقلابی تجدید نظر کند و در این امر، کار به مواجهه وی با وجدان سیاسی اش هم نداریم. او آزاد است که از این پس، استکبار ستیز نباشد و راه عافیت طلبی را برگزیند. عافیت طلبی، اگرچه ننگ و عار است ولی جرم و گناه نیست؛ لکن بندگی استکبار گناه نابخشودنی است. استکبارزدگان بدانند که هرگز با روحیه استکبار زدگی نمی توانند در قامت منتقدی شجاع و آزاد اندیش ظاهر شوند. والسلام

1/5/1400 – 12 ذی الحجه 1443

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
مدیران
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon