قطعهای از پازل هزار تکه افغانستان/ نگاهی به مستند «زندگی در میان پرچمهای جنگی»
مستند «زندگی در میان پرچمهای جنگی» به نظر من قطعهای از پازل هزار تکه مسائل افغانستان است؛ قطعهای که به ارتباط خصمانه میان طالبان و داعش مربوط میشود.
خبرگزاری تسنیم، «محمدکاظم کاظمی» در یادداشتی برای تسنیم به نقد مستند «زندگی در میان پرچمهای جنگی» پرداخت و نوشت: روز گذشته مستند «زندگی در میان پرچمهای جنگی» به کارگردانی «محسن اسلامزاده» اکران شد؛ در سینما هویزه مشهد؛ با حضور جمعی از علاقهمندان و اهالی هنر و ادبیات؛ به خصوص از جامعه مهاجر مقیم مشهد. باید قدردان حوزه هنری خراسان رضوی و پردیس سینمایی هویزه باشیم به خاطر این برنامه، به خصوص که هم بحث مسائل افغانستان داغ است و هم این مستند از جهت رویکردش نسبت به مسئله طالبان، بحثآفرین بوده است.
اغراق نیست اگر بگوییم محسن اسلامزاده در این سالهای اخیر پرکارترین مستندساز ایرانی در موضوع افغانستان بوده است. او پیش از این هم مستندهایی درباره افغانستان ساخته و نیز برنامه «وطندار» را با محوریت مسائل مهاجرین افغانستان در شبکه افق کارگردانی کرده است.
مستند «زندگی در میان پرچمهای جنگی» به نظر من قطعهای از پازل هزار تکه مسائل افغانستان است. قطعهای که به ارتباط خصمانه میان طالبان و داعش مربوط میشود. اسلامزاده در اینجا میکوشد که روایتی از جنگجویان اسیرشده داعش در جنگ با طالبان به دست دهد و تمرکز او بر خصومت میان این دو گروه است. از این جهت البته کارش قابل تحسین است به خصوص با توجه به دشواریها و خطراتی که این کار برایش داشته است.
این موضوع به تنهایی جالب و مهم است؛ ولی حقیقت این است که همه داستان طالبان در افغانستان به رویارویی آنان با داعش خلاصه نمیشود. طالبان با دولت افغانستان و نیز گروه وسیعی از مردم این کشور نیز درگیرند (و من فعلاً دولت و مردم را در افغانستان از هم جدا میکنم) و این قسمتها طبیعتاً در این مستند مغفول مانده است. چیزی که در این ایام ذهن بسیاری از مردم افغانستان را به خود درگیر کرده است. پس طبیعی است که بسیاری از مردم افغانستان این مستند را ناکافی و حتی در جهت حمایت از طالبان در برابر داعش بدانند و همین، سبب انتقادهایی از سوی مردم ما به این مستند و کارگردان آن شده است.
به نظر من این انتقادها از این جهت بهجاست که اولاً کارگردان بر روی دوگانه «طالبان ـ داعش» تمرکز کرده و از ارتباط میان طالبان و مردم در این مستند خبری نیست. طبیعتاً در این اوضاع و به خصوص با توجه به سیاستهایی که از سوی بعضی دولتمردان ایران اظهار شده است، این مستند شائبه تطهیر طالبان را تقویت میکند و این اجتنابناپذیر است. شاید این هم از اتفاقات باشد که این مستند در زمانی اکران میشود که مردم افغانستان بیشتر به دوگانههای «طالبان ـ دولت» و «طالبان ـ مردم» میاندیشند.
موضوع دیگری که در حاشیه این مستند به نظر میرسد این است که در افغانستان صفآرایی و مرزبندی نیروهای سیاسی و نظامی هیچگاه ثابت و روشن نبوده است. گروههای سیاسی و نظامی بسیاری بر اثر تحولات داخل و خارج کشور، ایجاد میشوند، ائتلاف میکنند، انشعاب میکنند، با هم متحد و یا دشمن میشوند و هم از این روی ترسیم یک خط روشن میان این گروهها دشوار است. نیرویی که امروز دولتی به نظر میآید، ممکن است فردا به طالبان بپیوندد. فرماندهی که امروز داعشی شمرده میشود، ممکن است یکی از انشعابیون طالبان باشد. هم دخالتهای بازیگران خارجی در این میان دخیل است و هم رفتارهای مرموز دولت افغانستان؛ به گونهای که گاهی زمزمههای کنار آمدن طالبان با امریکاییها و یا حمایت حلقههایی از حاکمیت افغانستان از نیروهای معروف به داعش در افغانستان شنیده میشود.
با این وصف و با توجه به پیچیده بودن اوضاع صفبندیهای سیاسی و نظامی، سخت است که تصویری روشن و ثابت از رویارویی طالبان و داعش ارائه کنیم و برای همیشه به آن دلخوش باشیم. چنان که «ابوطالب مظفری» در نقد این مستند در جلسۀ اکران آن بیان کرد، ممکن است همین پرچمهای سفید طالبان، روزی به پرچمهای سیاه داعش تبدیل شوند. از این جهت هم میتوان آنچه را در این مستند خصومت طالبان و داعش شمرده شده است، یک وضعیت گذرا دانست. نه باید به آن اعتماد کرد و نه باید آن را از نظر دور داشت. باید هوشمندانه تحولات افغانستان را تعقیب کرد و در جستجوی دیگر قطعات این پازل هزار تکه و پیچیده بود. به هیچ جریانی به طور دائمی نمیتوان اعتماد کرد، به خصوص جریاناتی که از زمان پیدایش خود نیز وابستگیشان به بیگانگان آشکار بوده است.
انتهای پیام/؛