واکاوی شباهتهای داعش و منافقین/ وقتی مجاهدین خلق از هیچ جنایتی در بیمارستان اسلامآباد دریغ نکردند
گروه استانها-رویه گروهک تروریستی داعش و سازمان مجاهدین خلق که عامل قتل عامل و ترور بیگناهان بسیاری بودهاند و از هیچ جنایتی حتی سوزاندن انسانهای زنده و سر بریدن آنها دریغ نکردهاند، گویای شباهت این دو گروه به یکدیگر است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمانشاه، در زمان قبل از انقلاب تعداد زیادی از جوانان اعم از زن و مرد با انگیزه دینی وارد گروه سازمان مجاهدین خلق میشدند و هدف آنها نیز مبارزه با حکومت شاهنشاهی بود و وقتی در این تشکیلات قرار میگرفتند عده کمی متوجه انحراف موجود در افکار این گروهها و رهبرانشان که تعدادی مارکسیسم اسلامی بوده و برخی نیز مسلمان بودند، میشدند.
هرچند برخی از اعضای اصلی مسلمان این تشکیلات با مشاهده انحراف این گروهها از آنها جدا شدند اما واقعیت این است که سران اصلی تشکیلات منافقین دارای دیدگاه مارکسیستی یا التقاطی بودند. البته افرادی هم بودند که با انگیزههایی به جز انگیزههای دینی و مبارزاتی وارد این گروهها میشدند چرا که یا به دنبال اسم و رسم برای خودشان بودند یا میخواستند با استفاده از فضای موجود در این گروهها موجسواری کنند.
از طرفی سران منافقین با توجه به روانشناسیهایی که از نوجوانان و جوانان داشتند پس از جذب آنها تیمهایی را تشکیل داده و با دادن جایگاههای به ظاهر بزرگ مانند مسئول فلان خیابان، کوچه یا مسئول توزیع اعلامیه و غیره به حس قدرتطلبی و استقلالخواهی این قشر از جامعه پاسخ میدادند.
برخی از افراد فعال در این تشکیلات نیز توجهی به روحانیت و مرجعیت که پرچمدار بیبدیل انقلاب بودند نداشتند و دچار خودکاری فکری شده بودند یعنی به جای رجوع به مجتهدین یا مفسرین و فقها خودشان قرآن را بدون داشتن تخصص و علم لازم تفسیر میکردند مانند همین فضایی که الان در گروههای تکفیری و داعش ایجاد شده است؛ یعنی به نوعی شریعت و احکام را نادیده میگرفتند آن هم موضوعاتی که باید توسط فقیه ارائه میشد.
در اصل افراد برای حضور در این گروهها به ویژه مجاهدین خلق یا همان منافقین انگیزههای درست و برخی نیز انگیزههای نادرست داشتند و رهبران این گروهها نیز برای رسیدن به اهداف خود این افراد را سازماندهی و به نوعی از آنان سوء استفاده میکردند و مجاهدین خلق دنبال این بودند که نشان دهند نهضت را آنها رهبری و هدایت میکنند.
اکنون منافقین از سوی رژیم غاصب اسرائیل، آمریکا و عربستان سعودی حمایت میشوند، موضوع مهمی که جوانان باید از آن مطلع بوده و بدانند منافقان چه مسیری را پیمودند که حالا در دامن دشمنان نظام جا گرفتهاند. متأسفانه در تشریح جنایات منافقان برای جوانان و نوجوانان کمکاری شده به همین دلیل نیز رهبر انقلاب در سخنان خود موضوع عوضنشدن جای جلاد و شهید باهم را متذکر شدند.
جوانان باید بدانند دشمنان خیر ما را نمیخواهند؛ باید بدانند دشمنتر از دشمنان فعلی و منافقان افرادی هستند که میخواهند با طرح مباحث مختلف ما را از دشمن اصلی خود غافل کنند. ما باید به فرموده امام (ره) با چشمانی باز، هوشیارانه دشمن خود را رصد کرده و در اقشار مختلف جامعه بهویژه جوانان انقلابی که واقعاً به دنبال پیشرفت کشور هستند بصیرت ایجاد کنیم. اقشار مختلف مردم بهویژه جوانان، باید افرادی که تلاش میکنند تا خادمان به کشور و مردم را خائن جلوه دهند، شناخته و فریب آنها را نخورند.
40 سال قبل با ورود سازمان منافقین به فاز مسلحانه رفتارهایی از این گروه سر زد که شباهت فراوانی به رفتارهای سالهای اخیر گروههایی مانند داعش دارد. در این گزارش به بخشی از استراتژی سازمان در ایجاد رعب و وحشت میپردازیم.
روزهای نخست تیرماه سال 1360، روزهای پرالتهابی در تاریخ سیاسی ایران اسلامی است. سازمان مجاهدین خلق یک روز پیش از برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری توسط مجلس شورای اسلامی، با شورش مسلحانه علیه نظام وارد فاز مسلحانه شد. آنها بعد از اعلام عدم کفایت ابوالحسن بنیصدر برای ریاستجمهوری، اقدام به فراخوان نیروهایشان برای برگزاری تظاهرات گسترده همراه با خشونت کردند.
اینها بخشی از برنامهها و رفتارهای شبهداعشی گروهک منافقین برای انتقامگیری از مردمی بود که هیچ گناهی مرتکب نشده بودند و تنها بهخاطر همراهی نکردن با جنایات سازمان محکوم به ترور بودند.
در چند سال اخیر، تروریستهای داعشی در نقاط مختلف دنیا به اقدامات انتحاری مبادرت ورزیدهاند و سایه هراس و وحشت را از موصل تا منچستر گستراندند.
سه دهه و اندی پیش از جولان داعشیها در منطقه و جهان، گروهکی تروریستی به نام «منافقین» همین مشی ترور و خشونت را در داخل ایران در پیش گرفت؛ اما منافقین کوردل جز آلوده کردن دستانشان به خون هزاران ایرانی بیگناه و خریدن نفرت ابدی از جانب ایرانیان، طرفی نبستند؛ داعشیها نیز همانند منافقین در میان ملتها منفورند؛ اما چیزی که حلقه رابط میان این دو گروهک تروریستی است، حمایتهای پیدا و نهان رژیمهای استکباری و ارتجاعی از آنهاست.
داعش و منافقین دو روی یک سکهاند؛ گروهکهایی دست ساخته مستکبرین و مرتجعین که هدفشان تنها خشونت و تخریب و کشتار است؛ وجوه تشابه میان این دو گروه تروریستی بسیار زیاد است.
منافقین در گذشته اقدام به مکتوبسازی تجربیات خود میکردند که برخی معتقدند این مکتوبسازی میراث ساواک به آنها است و از تجربیات منافقین در شکلگیری داعش و گروهکهای تروریستی همچون پژاک استفاده شده است. بسیاری از ویژگیهای آنها در داعش قابل مشاهده است.
بالغ بر سه دهه از انقراض گروهک منحوس منافقین میگذرد و آنها در سالهای اخیر با تنفس مصنوعی غرب به زیست منحوس خود ادامه دادهاند؛ داعشیها نیز اگر چه در ظاهر تحت حمله ائتلاف آمریکا هستند اما شواهد بسیاری وجود دارد که آمریکاییها در رویدادهای میدانی در عراق و سوریه تلاش دارند تا حد امکان از ضربه زدن به عناصر و تجهیزات داعش خودداری کنند و این گروه تروریستی را برای روز مبادا نگه دارند.
حمایتهای پیدا و پنهان غربیها بهویژه آمریکا از گروهک تروریستی منافقین بر همه آشکار است و سرکردگان این گروه تروریستی پس از جنایتهای بیشمار در حق مردم ایران، به کشورهای غربی گریختند و در آنجا مورد تکریم مادی و معنوی مقامات غربی قرار گرفتند و شروع به دسیسه چینی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران کردند.
اروپاییان مدعی حمایت از حقوق بشر در بهمن 1387 در اقدامی تعجببرانگیز، نام گروهک منافقین را از لیست گروهای تروریستی خارج کردند. البته لطف و مرحمت اروپاییان به تروریستهای منافق تنها به خارج کردن نامشان از لیست سیاه محدود نماند؛ بلکه اروپاییان پس از مدتی مقدمات خروج منافقین از عراق و عزیمت آنها به اروپا را هم فراهم آوردند؛ البته این امر به غیر از مهمان نوازی چند ساله فرانسویها از سرکردگان مجرم گروهک تروریستی منافقین است.
فرانسویها و آمریکاییها سالهاست برای ضربه زدن به ایران از طریق حمایت از گروهک تروریستی منافقین تلاش میکنند؛ گروهکی که در بسیاری از عملیاتهای تروریستی دست داشته است و بین این گروهک و داعش ارتباط و هماهنگی وجود دارد.
سران منافقین از همان ابتدا حمایت خود را از داعش اعلام کردند و به اشغال در آمدن موصل توسط داعش را انقلاب مردمی عشایر عراقی دانستند و ابراز امیدواری کردند داعش همه عراق و از جمله بغداد را تصرف کند.
از اقدامات غیرقانونی اعضای این گروهک میتوان به ذخیره سلاح در خانههای تیمی، شرکت در تجمعات خشونتآمیز غیرقانونی، تخریب اموال عمومی، جاسوسی برای کشورهای بیگانه، تصرف غیرقانونی اماکن و غیره اشاره کرد. ورود منافقین به فاز شورش مسلحانه علیه جمهوری اسلامی در 30 خرداد 1360 سرآغاز عصر تازهای برای این گروهک تروریستی بود. این گروهک همزمان با یورش ارتش بعثی صدام، بحرانهای امنیتی متعددی مانند بمبگذاری در مکانهای عمومی، ترورهای هدفمند و کور مسئولین نظام و مردم را رقم زدند و پس از مدتی به مثابه نیروی نظامی ارتش متجاوز رژیم بعث عمل کردند.
گروهک منافقین اقدامات خیانت آمیزی نظیر شنود مکالمات تلفنی و بیسیمها، تخلیه تلفنی از مراکز نظامی و دولتی، بازجویی از اسرای ایرانی، ترور فرماندهان و رزمندگان در شهرهای کشور، لو دادن عملیاتها، گرا دادن به دشمن بعثی برای بمباران مناطق مهم نظامی و غیرنظامی کشور و غیره مرتکب شدند. ماحصل این خیانتها تنها در سال 1367 موجب شهادت 1654 شهروند ایرانی شد.
گروهک تروریستی منافقین، پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران را به منزله کاهش شدید سرمایه اجتماعی نظام و فراگیری نارضایتی مردمی تحلیل میکردند و در نهایت همسوی جامعه ایرانی با نیروهای اشغالگر را نوید میدادند. در همین راستا دستور تهاجم همه جانبه با کمک نیروی هوایی ارتش بعث از مرزهای غربی کشور در دستور کار آنان قرار گرفت. منافقین تصرف تهران و رژه میلیشیا در میدان آزادی را متصور بودند اما پایان ماجرا شکست سخت آنان بود.
عملیات مرصاد در حافظه جمعی ایرانیان، پیروزی ملی علیه منافقین است اما از سوی دیگر گروهک تروریستی منافقین همواره از بازخوانی و یادآوری عملیات مرصاد هراس دارد چرا که آنان اوج خیانت و جنایت علیه سرزمین مادری و هموطنان خود را نشان دادند و با پیوستن به دستگاه نظامی رژیم بعث خواهان استمرار خشونت و اشغال کشور بودند.
بیتردید با گذشت زمان و زوال کامل گروهکهایی تروریستی نظیر داعش و منافقین اسناد بیشتری از تعامل آنها با یکدیگر و همچنین حمایتهای رژیمهای استکباری و مرتجع جهانی و منطقهای بویژه آمریکا و عربستان سعودی از این گروهکهای تروریستی آشکار خواهد شد.
در رابطه با تشریح عملیات مرصاد باید گفت که حمله عراق به جنوب بعداز پذیرش قطعنامه از سوی ایران، باعث شده بود تمام نیروهای مؤثر به آنجا کشیده شود و جبهههای غرب خالی بمانند. در چنین اوضاعی رهبران سازمان مجاهدین خلق که در رکاب حاکم عراق بودند، وقت را برای حمله به ایران مناسب دیدند. در کمتر از 24 ساعت موفق شدند کاروانی با حدود 15 هزار نفر زن و مرد را مهیای جنگ با ایران کنند. مسعود رجوی به سربازانش گفته بود، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به علت حملات اخیر ارتش عراق از هم پاشیده است و در داخل نیز دولت به علت پذیرش قطعنامه 598 اقتدارش را از دست داده است، بنابراین ما که به کرمانشاه برسیم از همه جای ایران مردم به نفعمان وارد میدان میشوند. او چنان در عالم تخیل کار ایران را تمام شده میدانست که نخواست وقت را با جواب دادن به اشکالات یارانش از دست دهد، سرمست از پیروزیی که خیالش را میکرد به آنان گفت: «جمع بندی نهایی در میدان آزادی!»
کاروان آنان عصر روز سوم مرداد به راه افتاد. از تنگه پاتاق وارد خاک ایران شدند. به کمک ارتش عراق موفق شدند خط اول را بشکنند و با حمایت نیروهای هوایی صدام پیش بیایند. از سرپل ذهاب نیز گذشتند و موفق شدند شهر کرند را تصرف کنند. رجوی خود نیز با خودروی ضدگلوله با آنان میآمد. برخلاف تصورشان مردم اسلامآباد غرب با گاو و گوسفند به استقبالشان نیامدند بلکه با داس و تبر از خانه و کاشانهاشان دفاع کردند. هر چند شهر سقوط کرد، اما مجاهدان خلق، چنان زهر چشمی از خلق خدا گرفتند که صدام در تمام جنایت هشت سالهاش نکرده بود. مردم اسلامآباد اولین و آخرین محکومان حکومت منافقین بودند. سازمان مجاهدین خلق ایران که روزی برای نجات مردم ایران از استثمار آمریکا پا به میدان مبارزه گذاشته بود، بر اثر نفوذ ایدئولوژیهای التقاطی چنان به انحراف افتاد که در تاریخیترین لحظات ایران بر سر سفره صدام حسین نشست و به سوی مردم ایران آتش گشود. این چنین بود که مردم ایران آنان را منافق نامیدند.
قتلعام مردم عادی در بیمارستان اسلامآباد
آن شب در حالی که آنان در اسلامآباد، در بیمارستان امام خمینی(ره) مجروحان را قتل عام میکردند، رادیوشان به مردم کرمانشاه نوید میداد که فردا به سوی آنان میآیند. خبر سقوط اسلامآبادغرب، در تهران مردان شورای عالی دفاع را سردرگم کرده بود. آنان هنوز گمان میکردند، با ارتش عراق طرفند و لذا آغاز این حمله با دانستههای آنان از توانایی ارتش عراق نمیخواند. همان شب تیمسار صیاد، مرد روزهای سرنوشتساز عازم منطقه شد.
«شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابهجایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاقبستان حرکت کردیم. نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همینطور در حال پیشروی است.»
وقتی که به منطقه مسلط شد، طرح به دام انداختن کاروان منافقان را ریخت. آنان باید با خیال راحت تا تنگه چهارزبر میآمدند که در 34 کیلومتری کرمانشاه بود. در آن تنگه باید خلبانان هوانیروز از عقب و جلو راه را برکاروان میبستند و طرح که آماده شد، با فرمانده پایگاه هوانیروز تماس گرفت و خواست آماده عملیات باشند.
شهید «نصیر احمدی» از کشتیگیران کرمانشاهی بود که در جریان عملیات مرصاد مقابل منافقین ایستاد و به شهادت رسید. در این عملیات وقتی منافقین با پیکر بیجان شهید مواجه شدند، به پیکر شهید هم رحم نکردند و آن را قطعهقطعه کردند.
هرچند افکار عمومی دنیا و حتی کشور ما امروز داعش را به عنوان خشنترین و بیرحمترین گروه تروریستی میشناسد، اما تاریخ نشان میدهد که در گذشتهای نه چندان دور ایران نیز درگیر خشونتهایی مشابه عملکرد امروز داعش و حتی در برخی موارد بسیار وحشیانهتر بوده است.
سازمان مجاهدین خلق یا همان گروهک تروریستی منافقین در حدود سه دهه پیش در ایران جنایاتی را صورت داده که شاید در برخی موارد از حد و مرز رفتارهای امروز داعش فراتر رفته باشد.
البته این تنها نقطه اشتراک این دو گروه تروریستی محسوب نمیشود و نگاهی به سوابق و وضعیت فعلی سازمان منافقین نقاط اشتراک بیشتری را با داعش امروزی نمایان میکند.
مشابهت در ساختارهای فکری داعش و منافقان
مهمترین مؤلفه در مقایسه ساختارهای فکری این دو گروه تروریستی به ادعای پیروی از اسلام در این دو گروه باز میگردد. هر چند منافقین در مقام مبارزه، آشکارا اعلام کردند که مشی مارکسیستی را به عنوان روش مبارزه اجرا میکنند، اما ظواهر و تبلیغات در این گروه نشان از ادعای پیروی از مذهب تشیع داشته و دارد؛ همانطور که داعش نیز ادعای پیروی از مذهب تسنن را ابراز میدارد.
در یک عبارت منافقین را میتوان برند شیعه و داعش را برند سنی از یک اسلام التقاطی و منحرف دانست که صرفاً بستر ایجاد ساختار ایدئولوژیک را در این دو گروه فراهم کرده است.
هم داعش و هم منافقین با ارائه برداشتی غلط از اسلام و اضافه نمودن بدعتها و القائات ذهنی توانستهاند کنترل فرقهای را بر نیروهای خود اعمال کنند.
اگرچه تبیین انحرافات عقیدتی این دو گروه و تضاد آنها با اسلام در حوصله این بحث نیست، اما صرفاً ذکر چند نمونه از رفتارهای کنترل ذهن فرقهای در داعش و منافقین میتواند بیانگر تضاد رفتاری این دو با آموزههای اسلام اصیل باشد.
منافقین در طول دوران فعالیت خود همواره مهمترین روشهای کنترل فرقهای را بر نیروهای خود اعمال کردهاند که از جمله میتوان به محصورسازی نیروها در فضای ایزوله و به دور از اجتماع اشاره کرد.
مقرهای این سازمان در محلهای استقرار اعضا از جمله پادگان اشرف و پایگاه اوورسورواز فرانسه در طول بیش از سه دهه از عمر منافقین توانستهاند با محدودیتها و مقررات تشکیلاتی همواره به عنوان ابزاری برای ایزولاسیون نیروها استفاده شوند.
محدودیتهای این گروهک برای نیروها از جمله عدم دسترسی آزاد به رسانهها اعم از تلوزیون، روزنامه و سایر منابع خبری تا ممنوعیت ارتباط آزاد با اعضای خانواده و بستگان از جمله قوانین تشکیلاتی در این گروه بوده است تا نیروها نتوانند چیزی غیر از القائات ذهنی سرکردگان را بشنوند و ببینند.
این رفتارهای منافقین حتی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب در زندانهای ساواک نیز به این نحو مشاهده شده که اعضا فقط مجاز به خواندن مجلات، کتابها و نوشتههای سازمان بودهاند و حتی از ارتباط با دیگر انقلابیون زندانی منع میشدند تا امکان ایجاد تضادهای ذهنی و زاویه گیری از تشکیلات در آنها شکل نگیرد.
داعش نیز امروز برای اعضای خود محدودیتهایی در استفاده از رسانه و ابزارهای الکترونیکی دارد. آنها با فتاوای دینی که حکم دستورات تشکیلاتی را هم دارند، استفاده آزاد از ابزارهای ارتباطی و حتی کتاب را برای نیروهای خود ممنوع میکنند.
رفتارهایی مانند جهاد النکاح که با ابتداییترین مطالعه از اسلام میتوان تضاد آن را با احکام دین مشاهده کرد، نمونه روشنی از همین شیوه در کنترل نیروها است.
مؤلفه دوم در شیوههای جذب این دو گروه است که باز هم متأثر از ادعای مسلمانی در مرحله جذب و بهکارگیری روشهای مانیپولاسیون ذهنی برای کنترل و حفظ نیرو عمل میکند. به عبارت دیگر هر دو گروه از احساسات مذهبی افراد سوء استفاده کرده و آنان را به نام دین و مذهب جذب میکنند و سپس تحت مغزشویی قرار میدهند.
داعش و منافقین هر دو در مرحله جذب حکومت اسلام واقعی و آرمان خواه را نوید میدهند که جزو آرمانهای اسلام است و اینطور القا میکنند که با از خودگذشتگی اعضا و گام نهادن در مسیر مقاومت میتوان به این هدف رسید.
این شیوه باعث شد که منافقین بتواند در دهه 60 برخی از هواداران و سمپادهایش را از دل اروپا برای حضور در عملیات مرصاد که در واقع یک خودکشی دسته جمعی بود قانع کند، در مورد داعش نیز امروز میبینیم که چطور این گروه تروریستی با استفاده از ابزارهایی همچون شبکههای اجتماعی افراد را از دل اروپا جذب میکند و برای جنگ به بیابانهای عراق میآورد.
حال آنکه هیچ یک از نیروها بعد از ورود به تشکیلات با هیچ بهانه و عذری امکان جدایی ندارند؛ در واقع همانطور که جدایی یک فرد از تشکیلات منافقین دلیلی قانعکننده برای حذف وی محسوب میشد، در داعش نیز این رفتار در مورد نیروها بهکار گرفته میشود.
مشابهت در اقدامات عملیاتی
اولین و شاید شاخصترین مشابهت این دو گروه را میتوان در اوج سبعیت و وحشیگری آنها در اقدامات عملیاتی و ترورها مشاهده کرد. هر دو گروه منافقین و داعش در اقدامات عملیاتی خود از بیشترین میزان خشونت بهره میبرند.
برای نمونه میتوان به ترورهای دهه 60 منافقین اشاره کرد فقط در یک عملیات که بعداً به عملیات مهندسی مشهور شد سه پاسدار و یک کفاش را زنده زنده پوست کنده و سلاخی کردند. زنده زنده سوزاندن یک دختر سه ساله، آتش زدن یک اتوبوس با تمامی مسافرانش و حتی شلیک به نوجوان 19 ساله در آغوش مادرش!
داعش نیز امروز از روشهای عجیب سوزاندن در قفس، زنده آتش زدن و... برای کشتن استفاده میکند. هر دو گروه حتی در برخی اقدامات عیناً منطبق بر هم عمل کردهاند که فقط یک نمونه آن را میتوان در صحنه مرصاد مشاهده کرد. منافقین در جریان مرصاد وارد بیمارستانی در کرمانشاه شده و مخالف با همه قوانین عرفی و بینالمللی رزمندگان مجروح و تحت درمان را در حیاط بیمارستان قتلعام کردند.
اعضای سازمان در جریان این عملیات دستور داشتند هر جنبندهای را هدف قرار دهند و در مسیر خود حتی مزارع کشاورزی را به آتش کشیدند. حال آنکه داعش نیز در جریان حمله به موصل به قتل عام مجروحین پرداخت و در سوریه و عراق حتی به مزارع، درختان و بناهای تاریخی هم رحم نکرد.
بررسی منافقین در دهه 60 به خوبی نشان میدهد که هدف از اقداماتی از قبیل ترور مردم کوچه و بازار در انظار عمومی و روشهای خشن کشتن فقط به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی بوده است تا مردم به واسطه ترس از کشته شدن، دست از حمایت از انقلاب بردارند.
به همین دلیل میبینیم که منافقین در همان دوره با استفاده از اعلامیه و نشریه رسمی خود یعنی نشریه مجاهد هر اقدام تروریستی خود را پوشش خبری میدادند و سعی در بهرهگیری گسترده از ابعاد تبلیغی آن در جامعه داشتند.
داعش نیز دقیقاً برای ایجاد رعب و وحشت از روشهای خشن برای کشتن و قتلعامهای سریع و پرتعداد استفاده میکند و با استفاده از بهروزترین تجهیزات رسانهای سعی در پوشش اقدامات خود و بازتاب گسترده آنها در نمایی بسیار مهلک دارد.
امروز در صحنه برخی اقدامات تروریستی داعش مشاهده میشود که تقریباً به اندازه تعداد تسلیحات، دوربینهای فیلمبرداری در نماهای مختلف برای ثبت حادثه حاضر هستند. بهره داعش نیز از بازتاب اقداماتش بارها در عراق دیده شده است. به این ترتیب که بسیاری از شهرها و روستاها را به واسطه ترسی که در دل مردم از این گروه ایجاد شده، بدون هیچگونه مقاومت و با کمترین هزینه تصرف کردهاند.
دیگر رفتار مشترک این دو گروه را میتوان در روشهای تأمین منابع مالی مشاهده کرد. منافقین در هر برهه از زمان برای تأمین مالی خود دست به سرقت و غارت زدهاند. این گروه چه در فعالیتهای پیش از انقلاب که با سرقت از بانک و صرافی پول به دست میآورد و چه بعد از انقلاب که واحدهای عملیاتی ترور وظیفه داشتهاند بعد از قتل هر مغازهدار طرفدار انقلاب دخل او را سرقت کنند.
این رفتار بعدها در عراق با سرقت منابع نفتی این کشور ادامه پیدا کرد، به طوری که میلیونها دلار از منابع نفتی ملت عراق به حسابهای این گروه واریز شد. داعش نیز امروز تأمین مالی خود را از راههایی مانند سرقت پول نقد از بانکهای عراق در شهرهای تصرف شده و فروش نفت ملت عراق تأمین میکند.
مقایسه این دو گروه در حوزه سیاسی نیز نتایج مشابهی را در اختیار قرار میدهد. منافقین و داعش هر دو مورد حمایت کشورهای استکباری غربی و به خصوص آمریکا هستند و این مسئله نیز از آنجا ناشی میشود که هر دوی اینها در چارچوب استراتژی نرم ایالات متحده آمریکا در منطقه تعریف میشوند.
مدیریت و فرماندهی، تأمین و گردش مالی و تجهیز تسلیحاتی سه مؤلفه حمایت غرب از تروریستهای منافقین و داعش است. آمریکاییها که دیگر امکان حضور نظامی در منطقه را هم به دلیل تحمیل هزینههای مالی و هم به دلیل مواجهه با افکار عمومی ندارند، از گروههای تروریستی به عنوان ارتشهای نیابتی استفاده میکند. به همین دلیل است که رفتار این دو گروه تماماً در پازل منافع آمریکا در منطقه تعریف میشود.
پایگاه کتابات عراق در مطلبی با عنوان «سازمان مجاهدین خلق (منافقین) هستههای مخفی» داعش آورده است: در این روزها در اینجا و آنجا اخباری از رخنههای امنیتی و انفجار بمب و خودرو بمب گذاری شده در مناطقی که امن هستند شنیده میشود.
بر اساس نتایج تحقیقاتی که پس از این مشکلات امنیتی به دست آمده است، هستههای مخفی داعش دست به این تحرکات می زنند که در این میان بر اساس دستاوردهای دستگاههای امنیتی واطلاعاتی گروهک منافقین از جمله این گروههای وابسته به داعش هستند.
این رسانه عراقی نوشت: سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) یکی از هسته های مخفی داعش هستند که به احتمال زیاد روزی که شرایط را مناسب ببینند فعال میشوند و به ایفای نقش خود در راستای تحکرات گروهک داعش خواهند پرداخت.
خطر گروهک منافقین برای عراق کمتر از خطر گروههای تروریستی دیگر که بیشتر اعضای آن و سرکردههای آن را خارجی ها تشکیل می دهند کمتر نیست. این تروریست ها ارتباط و پیوندی با عراقیها ندارند.
این رسانه عراقی در ادامه بیان کرد: برای مقابله با گروههای تروریستی و هستههای مخفی یک موضع ملی قوی و محکم از سوی همه نهادهای سیاسی و مدنی ضروری است. تحرکات این سازمان که مورد حمایت برخی کشورهای عربی و منطقهای به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس است باید رصد شود.نباید از این نکته غافل شد که گروهک منافقین در سرکوب انتفاضه مردمی سال 91 که به سبب آن هزاران عراقی کشته شدند نقش موثری در کنار صدام ایفا کرد.این گروهک به صدام در جنگ علیه ایران کمک کرد و همین اقدامات برای محکومیت این گروهک و دور کردن خطر آن از عراق کافی است.
شایان ذکر است که پس از جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003 اردوگاه اشرف واقع در 40 کیلومتری شمال بغداد تحت حمایت آمریکایی ها قرار گرفت این در حالی بود که دولت عراق خواستار اخراج آنها از عراق بود.تروریستهای منافقین به اردوگاه الحریه در اطراف فرودگاه بغداد منتقل شدند.در یورش داعش به عراق در تابستان گذشته این گروهک نقش موثری در حمایت از داعش داشتند و نقش هستههای مخفی داعش را ایفا کردند.به گفته مسئولان امنیتی عراقی گروهک منافقیت اقدام به تبادل معلومات باداعش با هدف حذف فرماندهان جبهههای و شخصیتهای سیاسی برجسته عراق میکند.در جریان جنگ تکریت نیز برخی خبرها از جاسوسی منافقین حکایت داشت.
مجاهدت مهاجران عراقی؛ از درخشش سازمان بدر در مرصاد تا مقابله با داعش
یک نکته قابل اهمیت در عملیات مرصاد این است که علاوه بر رزمندگان اسلام و نیروهای ایرانی از سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز خیلی از رزمندگان غیرایرانی که بهعشق امام(ره) و انقلاب در کشور زندگی میکردند و در واقع بهخاطر انقلاب وارد ایران شده و این کشور را برای زندگی انتخاب کرده بودند، همپای رزمندگان سپاه اسلام به جبهه نبرد حق علیه باطل رفتند. اوج این جریان را ما در نبرد عملیات مرصاد میبینیم که چطور نیروهای سپاه بدر که متشکل از مهاجرین عراقی مقیم در جمهوری اسلامی ایران بود، همپای رزمندگان ایرانی در عملیات شرکت کردند و گردانهای متعدد سپاه بدر در عملیات مرصاد حاضر شده و به نبرد با گروهک تروریستی منافقین پرداختند.
رزمندگانی از عراق، اروپا، فرانسه، لبنان، سوریه و بحرین در مرصاد مشارکت داشتند تا اگر نتوانستند در جریان پیروزی انقلاب اسلامی حضور داشته باشند اما بتوانند در دفاع از انقلاب اسلامی، آرمان خود را محقق کنند.
شاید یک پیام ظریفی را که حضور رزمندگان سپاه بدر در عملیات مرصاد منتقل کند این باشد که اساساً نگاه مستضعفین جهان به انقلاب اسلامی یک نگاه سیاسی نیست بلکه یک نگاه آرمانی و عقیدتی است، از این جهت است که میبینیم رزمندگانی از سپاه بدر عراق و افرادی از اروپا، فرانسه، لبنان، سوریه و بحرین در این موضوع مشارکت داشتند تا اگر نتوانستند در جریان پیروزی انقلاب اسلامی حضور داشته باشند اما بتوانند در دفاع از انقلاب اسلامی آرمان خود را محقق کنند.
مجاهد عراقی میگوید: بسیاری از زندانیانی که در بند صدام بودند، میگفتند که تعدادی از بازداشتیها بین توهین به امام خمینی(ره) و اعدام مخیر شده بودند که آنها با پذیرش اعدام، به حضرت امام(ره) توهین و بیاحترامی نکردند.
تیپ بدر از سال 1364 به صورت سازمانیافته و منظم به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی در ایران وارد فاز نظامی شد. با گسترش این تیپ بعدها نامش به سپاه بدر معروف شد. شهید دقایقی در 28 دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 براثر اصابت خمپاره به شهادت رسید. تیپ بدر در آن مقطع زمانی متشکل از دو گروه احرار و مجاهدین میشد. «احرار» متشکل از اسیران عراقی بود که به ماهیت صدام پی برده و مخالف او و علاقهمند به حضور در جبهه حق علیه باطل بودند و «مجاهدین» نیز افرادی بودند که علیه رژیم بعث مبارزه میکردند و اکثر آنها توسط صدام زندانی و بعد از شکنجه به اعدام محکوم میشدند. بعد از سرنگونی صدام و در پی آن متلاشی شدن حزب بعث و تشکیل دولت مستقل در عراق افرادی که در سپاه بدر سازماندهی شده بودند، به نام سازمان بدر نقش مهمی را در ایجاد امنیت و استقرار حکومت عراق ایفا کردند.
ابومحمد کاظمی از رزمندگان عراقی است که دوشادوش رزمندگان ایرانی در جنگ تحمیلی حضوری فعال داشت. او پس از اتمام جنگ تحمیلی، به یاری مردم عراق در جنگ با داعش رفته تا به قول خودش، دین خود را به خانواده بزرگ عراق ادا کند.
مجاهد عراقی میگوید: بسیاری از زندانیانی که در بند صدام بودند، میگفتند که تعدادی از بازداشتیها بین توهین به امام خمینی(ره) و اعدام مخیر شده بودند که آنها با پذیرش اعدام، به حضرت امام(ره) توهین و بیاحترامی نکردند.
همین امر نیز موجب شد که رژیم بعث عراق برای به راه انداختن جنگی خانمان سوز علیه ایران با همکاری آمریکا و اسرائیل و ایادی آنها در منطقه و کشورهای حوزه خلیج فارس مانند کویت و عربستان سعودی اقدام کند. حتی مصر نیز به دلیل هراس از زبانه کشیدن شعلههای انقلاب ایران به این کشور با صدام همکاری میکرد.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) یک نوع بیداری فکری در کل جهان اسلام ایجاد کرد. حتی غربیهای علاقهمند به عدالت نیز از این انقلاب تأثیر پذیرفتند؛ زیرا بر این باور بودند که امام خمینی(ره) قصد دارند حق هر کس را به خودش بدهد. اما بیشترین تأثیر را در کشورهای عربی شاهد بودیم و فرهنگ اسلامی از نماز و زکات و روزه فراتر رفت و شامل تشکیل نظام اسلامی، دولت قوی، تحول فکری از جاهلیت به عصر دینی و دوری از ظلم شد؛ بنابراین یک نوع بیداری فکری در منطقه رخ داد و اصول شیعی احیاء شد.
اینگونه انقلاب اسلامی متدینین در عرصه جامعه و طلاب و دانشجویان را تحت تأثیر خود قرار داد. بر همین اساس نیز عرصه بر متدینین در عراق توسط رژیم بعث تنگتر شد. عدهای اعدام، تعدادی زندانی و افراد دیگری نیز به قتل میرسیدند. ما به سمت جمهوری اسلامی ایران فرار کردیم و این اقدام برایمان پر از خیرر و برکت بود.
بخشی از مردم به همین صورت به ایران فرار کرده و پناه آوردند. عدهای از طریق هورها، عدهای با واسطهها و عدهای نیز با کمک کُردها به ایران آمدند.
درخواست آیت الله سید علی سیستانی مرجع تقلید شیعیان در عراق مبنی بر لزوم جهاد دفاعی جهت حفظ کشور و مقدسات آن، هزاران نفر از مردم عراق را به صورت داوطلبانه به سمت اردوگاه های آموزش کشاند تا بعدها هیئت الحشد الشعبی تشکیل شود که در حال حاضر نمایندگانی در داخل پارلمان عراق دارد.
الحشد الشعبی موفق شده هزاران خانواده عراقی را از دست گروه تروریستی داعش نجات دهد و دهها هزار خانواده را به خانههای خود بازگرداند.
نیروهای الحشد الشعبی در بسیاری از عملیاتهای نظامی برای مبارزه با داعش در مناطق مختلف از جمله جرف الصخر ، بیجی، سامرا، تکریت، فلوجه، الرمادی، موصل، العظیم، عزیز بلد، تلعفر،آمرلی، سنجار، سبع البور، عرب جبور ،الضابطیه، ابوغریب، هور رجب و حمرین و دیگر مناطق شرکت کردند.
با وجود تجهیزات و امکانات پیشرفته منافقان و برخورداری از حمایت بسیاری از کشورها اما با امداد الهی و شجاعت رزمندگان و نیروهای بومی برنامهریزی احمقانه منافقان به شکست مفتضحانه انجامید که درس عبرتی برای دشمنان نظام و داعشیان باشد.
انتهای پیام/833/ش