بخش اول| مراحل چهارگانۀ "فکرپردازی"، "نظریه‌پردازی"، "گفتمان‌پردازی" و "عمل‌پردازی" / چگونگیِ تحقّق‌بخشیدن به مطالبات رهبر انقلاب

میان وضعیّت اجتماعی موجود و چارچوب فکری مقام معظّم رهبری فاصلۀ بسیار زیادی وجود دارد و مطالبات ایشان به مرحلۀ عمل و تحقق نمی‌انجامد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، با انتقاد از برخوردهای صوری و تشریفاتی با توقّعات و مطالبات رهبر معظّم انقلاب، به ارائه راهکارهایی برای تحقّق بخشیدن به مطالبه‌های ایشان پرداخته است که در زیر می‌خوانیم:

مغز متفکّر انقلاب اسلامی، استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری (رحمة الله علیه) در کتاب فاخر "آیندۀ انقلاب اسلامی ایران" می‌گوید انقلاب اسلامی، نه یک واقعۀ "یکباره" و "دفعی"، بلکه همچون یک "حرکت مستمر تکاملی" است که نباید هیچ‌گاه متوقف گردد، تا بتواند به غایت و مقاصدی که مشخص شده است، دست یابد اما برای این‌که موتور محرّکۀ انقلاب خاموش نشود، باید برای هر مقطعی از حیات انقلاب، ایده‌ها و شعارهایی را مطرح ساخت تا نیروها به‌منظور دستیابی به آنها بسیج شوند، در غیر این صورت، انقلاب از تکاپو و تحرّک باز می‌ایستد و به این ترتیب، نشاط و شور و هیجان انقلابی رنگ می‌بازد. مطهری اضافه می‌کند که نمی‌توان با ایده‌ها و شعارهای پیش از هر انقلاب، جامعۀ پس از انقلاب را راهبری کرد، بلکه می‌باید متناسب با اقتضائات و اولویت‌ها، همواره ایده‌ها و شعارهای نویی را پدید آورد و آنها را به‌عنوان نقاط آرمانی و مطلوب، در معرض نگاه افکار عمومی قرار داد، بر همین اساس است که مقام معظّم رهبری همواره اهتمام داشته‌اند که از کلّیات گفتمان انقلاب اسلامی، مفاهیم و گزاره‌هایی را استخراج، و در چارچوب گفتارهای عمومی ساخته و پرداخته کنند. از شخصیّتی که عهده‌دار ولایت ایدئولوژیک است نیز جز این انتظاری نمی‌رود.

رهبر معظّم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (حفظه الله تعالی)، در طول زعامت الهی ـ سیاسیِ بیست‌سالۀ خویش بر جامعۀ ایران، همواره در قالب گفتارهایی با مدیران و مسئولان نظام، طبقات مختلف اجتماعی و توده‌های مردم، دیدگاه‌ها و مطالبات خویش را به‌صورت شفاف و تفصیلی مطرح کرده‌اند. ایشان به‌سبب برخورداری از مطالعات اسلامیِ عمیق و همچنین شناخت دقیق از حوایج و تحوّلات زمانۀ معاصر، ذائقه و بضاعت معرفتیِ کم‌نظیری دارند که موجب می‌شود گفتارهای ایشان، "غنی" و "پُرمایه" باشد. مقام معظّم رهبری در طول این دو دهه، دربارۀ موضوعات متنوّع معطوف به حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اظهارنظر و مفاهیم و گزاره‌هایی "بدیع" و "فاخر" را عرضه کرده‌اند.

افزون بر این، اشاره به نام‌گذاری سال‌های شمسی، تلاشی مشخص‌تر را به‌منظور حرکت در راستای مهندسی اجتماعی، صورت‌بندی کرده‌اند، با این حال، متأسفانه باید اعتراف کرد که واکنش اصحاب معرفت و فرهنگ و رسانه به این گفتارها، در بسیاری از موارد، واکنشی شایسته و درخور نبوده است؛ چراکه مفاهیم و گزاره‌های سرنوشت‌ساز این گفتارها، به‌سرعت به "فراموشی" سپرده می‌شود و در مسیر "جامعه‌پردازی" و "ایجاد تحوّل" قرار نمی‌گیرند. بسیار دیده شده است که مقام معظّم رهبری گلایه‌کرده‌اند که به فلان توصیه، "عمل نشد" یا "فراموش شد" یا "جدّی گرفته نشد" یا "تداوم نیافت" و یا "صحیح فهمیده نشد". بر ما فرض است که چاره‌ای بیندیشیم تا این غفلت‌ها و اهمال‌کاری‌‌ها کاهش یابد و بستر برای شکل‌گیری جامعۀ حقیقتاً و ماهیتاً ولایی فراهم گردد.

بر این اساس، اکنون ما با انبوهی از توقّعات و مطالبات رهبر معظّم انقلاب روبه‌رو هستیم که با آنها برخورد "صوری" و "تشریفاتی" شده است و تحقّق و تعیّن نیافته‌اند. می‌توان فهرست بلندی از این توقّعات و مطالبات را در این‌جا گرد آورد: "تهاجم فرهنگی"، "عدالت‌خواهی"، "سکولاریسم پنهان"، "آزاداندیشی"، "سبک زندگی اسلامی"، "الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت"، "جنبش نرم‌افزاری و نهضت تولید علم"، "برپایی تمدّن اسلامی" و... . البته روشن است که تحرّکات و تلاش‌هایی محدود و کم‌دامنه دربارۀ برخی از این مقولات صورت پذیرفته است که نمی‌توان آنها را نادیده انگاشت، اما مسئله این است که همۀ ما به روشنی و وضوح احساس می‌کنیم که میان وضعیّت اجتماعی موجود و چارچوب فکری مقام معظّم رهبری، "شکاف" و "فاصلۀ" بسیار زیادی وجود دارد و در اغلب موارد، مطالبات و خواسته‌های ایشان به مرحلۀ عمل و تحقق نمی‌انجامد. پرسش این است؛ دلیل و ریشۀ این کاستی چیست و حلقۀ مفقوده کدام است؟ این مسئله، مسئله‌ای بسیار مهم و تعیین‌کننده است و نمی‌توان از کنار آن به‌سادگی عبور کرد. بر حسب عقاید متقن اسلامی ـ شیعی، جامعۀ ما به‌واسطۀ ولی فقیه به امام غایب معصوم (علیه السلام) منتسب می‌شود و همین شخص، ملاک "دینیّت" و "مشروعیّت" جامعۀ ماست، در این حال، چگونه می‌توان تصوّر کرد که گفتارهای مقام معظّم رهبری، به "واقعیّت" تبدیل نشود و جامعه، تا حدّ زیادی در مسیر "بی‌تفاوتی" قرار بگیرد.

بیشتر بخوانید

 

 

از سوی دیگر، هستۀ مرکزیِ حکومت اسلامی ـ شیعی، ولایت فقیه است؛ چنان‌که در عمل، همین امر نقش مقوّم را ایفا کرده است، ازاین‌رو، از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی، همواره ولایت فقیه در کانون تهاجم‌ها و شبهه‌پراکنی‌های جریان‌های معارض سیاسی و فرهنگی قرار داشته است اما از حدود ده سال پیش تاکنون چرخشی محسوس در خطّ تبلیغی و فکری جریان‌های معارض شکل گرفته است و آن، عبور از تهاجم به "نظریۀ ولایت فقیه" به "مصداق ولایت فقیه" است، بر این اساس، از یک سو، دربارۀ اندیشه‌ها و افکار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، شبهه‌پراکنی و اشکال می‌شود و از سوی دیگر، دربارۀ تصمیم‌ها و عملکرد ایشان. این قبیل فعالیّت‌های تخریبی، نه‌تنها در قالب یادداشت‌ و مصاحبه انجام می‌گیرد، بلکه حتی کتاب نیز نگاشته و فیلم نیز ساخته می‌شود. این‌همه، حکایت از آن دارد که ترور شخصیّت مقام معظّم رهبری، به خطّ اصلی و عمدۀ تهاجم جریان‌های معارض، ضدّ انقلاب اسلامی تبدیل شده است، به همین دلیل است که برخی از متفکّران انقلاب تصریح کرده‌اند که بزرگ‌ترین تهدید که آیندۀ انقلابرا به چالش می‌کشد، "سکولاریسم با نماد مبارزه با ولایت فقیه" است و در نقطۀ مقابل، مهم‌ترین و بنیادی‌ترین موضوعی که باید در دستور کار تلاش‌های فرهنگی و فکری قرار بگیرد، ولایت فقیه است.

باید نگاه وسیع و کلان به گفتارهای مقام معظّم رهبری افکند و فعالیّت‌های فکری معطوف به آن را به سطح تولید "نمودار" و "یادداشت"‌ و "مصاحبه" محدود نساخت. بگذریم از این‌که ما در همین گام ابتدایی و اولیّه نیز کارنامۀ قابل قبولی نداریم و در طول سال‌های گذشته نتوانسته‌ایم پیرامون سخنان و دغدغه‌های مقام معظّم رهبری، دست‌کم یک نهضت یادداشت‌نویسی رسانه‌ای پدید آوریم یا به‌واسطۀ تأکید و برجسته‌سازی، اهمّیت و معانی درونی گفتارهای مقام معظّم رهبری را به افکار عمومی انتقال دهیم و تثبیت کنیم. البته این سطوح، لازم و ضروری‌اند و در حوزۀ رسانه، این قبیل فعالیت‌ها باید ادامه یابد اما مسئله این است که نباید از سطوح "پیچیده‌تر" و "عالی‌تر" غافل شد. چنانچه قائل هستیم که می‌باید بر مبنای مطالبات و گفته‌های مقام معظّم رهبری، فضای اجتماعی را دگرگون سازیم و سرانجام، تمدّن اسلامی را پایه‌ریزی کنیم، باید تأمّلاتی "جدّی‌تر" و "عمیق‌تر" را دربارۀ آن‌ها صورت‌بندی نمایم، در غیر این صورت، هیچ‌گاه شاهد "تغییرات اساسی" و "طرح‌ریزی‌های زیربنایی" نخواهیم بود، بنابراین، حساسیّت و دغدغۀ نگارنده معطوف به آن است که کارهایی که اکنون در زمینۀ سخنان مقام معظّم رهبری انجام می‌گیرد، همۀ آن کاری نیست که بایسته و مورد توقّع است. ما از روش و منطق کار فکری دربارۀ سخنان ایشان، تصّور صواب و جامعی نداریم و با این دست اندیشه‌های "حداقلی" و "محدود" نیز، راه به جایی نخواهیم برد. شایسته است در ابتدا "انواع" و "اجزاء" کار فکری به‌روی سخنان ایشان را شناسایی کنیم و آن‌گاه مشخّص سازیم در کدام عرصه‌ها، کاستی و ضعف داریم.

اشکالات و معایب وضعیّت موجود، مواردی از این قبیل است:

- ادبیاتی که دربارۀ گفتارهای مقام معظّم رهبری تولید می‌شود، چندان عمیق و فاخر و علمی نیست و از لحاظ محتوایی در سطح مطلوب قرار ندارد.

-هیچ‌گونه ساختار واحد و متمرکزی برای مطالعۀ گفتارهای مقام معظّم رهبری و کار فکری به‌روی آن‌ها وجود ندارد، به این سبب، یک جبهۀ منسجم و متراکم شکل نگرفته است و تقسیم کار میان افراد پدید نیامده است.

- از آن‌جا که مطالبات مقام معظّم رهبری به گفتمان تبدیل نمی‌شود و بدنۀ اجتماعی چندانی پیدا نمی‌کند، بخش‌های مختلف حاکمیّت نیز به آن‌ها اهتمام ندارند و به این ترتیب، این مطالبات، اجرایی و عملیاتی نمی‌شوند.

باید مسئله را از نقطۀ صفر بخوانیم. این‌که چرا اغلب دولت‌ها در امتداد مطالبات مقام معظّم رهبری حرکت نکرده‌اند و به تبعیّت از ایشان، التزام حقیقی یا کامل نداشته‌اند، به‌صورت غیرمستقیم از یک نقص اجتماعی حکایت می‌کند و آن نقص این است که مطالبات رهبر معظّم انقلاب، چندان به جامعه سرایت نیافته و به مطالبۀ جمعی تبدیل نشده است؛ چراکه اگر چنین می‌شد، دولت‌ها که خودبه‌خود مجبور هستند به مطالبات اجتماعی گردن بنهند، در راستای آن‌ها سیاست‌گذاری و اقدام می‌کردند، حال آن‌که این‌گونه نیست.

ملاحظات زیر در فهم و اجرای بهتر طرح یاری می‌رساند:

 (الف) اکنون پرداختن به گفتارهای مقام معظّم رهبری، مسئول مشخّص و واحدی ندارد که بتوان از آن انتظار داشت به این مقوله بپردازد. در نظر نگرفتن یک ساختار کانونی و متمرکز که حداقل در لایۀ ستادی، برنامه‌ریزی و تصمیم‌سازی کند، نخستین ضعف است که موجب پراکندگی و تشتّت شده است. این ساختار باید همچون یک اتاق فکر و تصمیم‌سازی، هم سخنان مقام معظّم رهبری را مطالعه کند و سپس از متن آن‌ها، محورها و سرفصل‌ها را استخراج کند، و هم جبهۀ معارض را رصد کند و اشکالات و شبهات مطرح‌شده از سوی آن‌ها را ـ که معطوف به رهبر معظّم انقلاب است ـ شناسایی نماید. در مرحلۀ بعد، میان یک حلقۀ نظری ـ رسانه‌ای که مشتمل بر دست‌کم صد نفر از نخبگان عمیق و فعّال جبهۀ انقلاب اسلامی است، در سه حوزۀ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تقسیم کار صورت بگیرد و به این ترتیب، هریک پاره‌ای از کار را به‌عهده می‌گیرند، در این حال، می‌توان امیدوار بود که حاصل فعالیّت‌ها و مجاهدت‌ها، به جریان‌سازی و موج‌آفرینی اجتماعی و در نهایت، پیدایش گفتمان اجتماعی بینجامد. این الگوی تشکیلاتی و عملیاتی، مشابه الگویی است که از اواخر دهۀ شصت تا اوایل نیمۀ دهۀ هفتاد، "حلقۀ کیان" ایجاد کرد. این حلقه توانست با تکیه بر مباحثات منظّم هفتگی و انتشار ماهنامۀ کیان، نیروهای خود را سازماندهی کند و با تکیه بر بضاعت فکری و نظری آن‌ها، طبقۀ اجتماعی متناسب با خود را ـ یعنی طبقۀ متوسط متجدّد ـ به وجود بیاورد و در گام نهایی نیز، به شکل‌گیری دولت اصلاحات کمک کند.

(ب) گفتارهای مقام معظّم رهبری باید به سه حوزۀ "فرهنگی"، "سیاسی" و "اقتصادی" تقسیم شوند و در هر یک از این حوزه‌ها، کارگروهی مشتمل بر جمعی از اصحاب نظر و محققّان، تشکیل گردد. در ذیل هر یک از این کارگروه‌‌ها نیز می‌توان "تمحّض‌ها" و "تخصص‌ها"یی جزئی‌تر را گنجانید.

(ج) فهم و درک صحیح گفتارهای مقام معظّم رهبری، وابستۀ به استفاده از روش یا روش‌های علمی معتبر است. در علوم اسلامی حوزوی، رشته‌هایی از قبیل "منطق" و "اصول فقه" برای این مقصود مفید است. در علوم انسانی موجود نیز روش‌هایی که در علوم اجتماعی ـ همچون "تحلیل محتوا"، "تحلیل گفتمان" و... ـ مطرح هستند، به‌کار می‌آید.

(د) مباحث و مسائل مرتبط با مقام معظم رهبری در چند قلمرو قرار دارند: یکی "نظریۀ ولایت فقیه" و دیگری "مصداق ولی‌ فقیه" که شخص رهبر معظم انقلاب است. اگرچه در دهه‌های گذشته، محور اصلی تهاجمات متفکران و رسانه‌های بیگانه و دگراندیش، نظریۀ ولایت فقیه بود، اما در طول سال‌های اخیر، چرخشی محسوس از نظریۀ ولایت فقیه به مصداق آن صورت گرفته است، به‌عبارت دیگر، اکنون مصداق ولی فقیه، به‌عنوان کانون جنگ روانی و القائات تبلیغیِ دشمنان انقلاب انتخاب شده است. ما می‌توانیم شخص مقام معظم رهبری را مرکّب از دو ساحت بینگاریم؛ "ساحت گفتاری" که تفکر و سخنرانی‌های ایشان را در بر می‌گیرد، و "ساحت رفتاری" که مشتمل بر عملکرد و تصمیم‌های ایشان است. اکنون در هر دو ساحت، فعالیت‌های تخریبی صورت می‌گیرد، اما این طرح تنها به ساحت نخست ـ یعنی ساحت گفتاری ـ اختصاص دارد. برای لایه‌های دیگر این مقوله، باید برنامه‌های مستقلی طراحی شود.

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط