"نخستین نگاه" فریدون مشیری به روایت موسیقی گفتار + صوت
«نخستین نگاه» عنوان یکی از سرودههای فریدون مشیری است که با صدای مهرداد محمدپور و در قالب موسیقی - گفتار اجرا شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «پرواز خیال» مجموعه آثارِ صوتی است که با هدفِ مروری بر سرودههای شعرای معاصر ایران و جهان تهیه و ضبط شده است. در این مجموعه برخی از سرودههای مهم ادبیات ایران و جهان انتخاب و با همراهی موسیقی خوانده شدهاند.
این اشعار در قالب موسیقی گفتار(دکلمه) و توسط مهرداد محمدپور اجرا شدهاند. مهرداد محمدپور این فایلهای صوتی را برای انتشار در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است.
«نخستین نگاه» یکی از سرودههای فریدون مشیری است که با اجرای مهرداد محمدپور و با موسیقی زبیگنیو پرایزنر همراه شده است.
نخستین نگاه
نخستین نگاهی، که مارا به هم دوخت!
نخستین سلامی، که در جان ما شعله افروخت
نخستین کلامی، که دلهای ما را
به بوی خوش آشنایی سپرد و
به مهمانی عشق برد؛
پر از مهر بودی
پر از نور بودم
همه شوق بودی
همه شور بودم
چه خوش لحظههایی که، دزدانه از هم
نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم!
چه خوش لحظههایی که میخواهمت را
به شرم و خموشی، نگفتیم و گفتیم !
دو آوای تنهای سرگشته بودیم
رها، در گذرگاه هستی
به سوی هم از دورها پر گشودیم
چه خوش لحظههایی که هم را شنیدیم
چه خوش لحظههایی که در هم وزیدیم
چه خوش لحظههایی که در پرده عشق
چو یک نغمه شاد، با هم شکفتیم!
چه شبها، چه شبها که همراه دیوان حافظ
در آن کهکشانهای رنگین
در آن بیکرانهای سرشار از نرگس و نسترن
یاس و نسرین ،
ز بسیاری شوق و شادی نخفتیم
تو با آن صفای خدایی
تو با آن دل و جان سرشار از روشنایی
ازین خاکیان دور بودی
من آن مرغ شیدا
در آن باغ بالنده در عطر و رویا
بر آن شاخههای فرا رفته تا عالم بی خیالی
چه مغرور بودم ...
چه مغرور بودم ...!
من و تو چه دنیای پهناوری آفریدیم
من و تو به سوی افقهای نا آشنا پر کشیدیم
من و تو ندانسته، دانسته،
رفتیم و رفتیم و رفتیم
چنان شاد، خوش،گرم، پویا،
که گفتی به سر منزل آرزوها رسیدیم!
دریغا، دریغا، ندیدیم
که دستی در آن آسمانها
چه بر لوح پیشانی ما نوشته است!
دریغا در آن قصهها و غزلها نخواندیم
که آب و گل عشق با غم سرشته است
فریب و فسون جهان را
تو کر بودی ای دوست
من کور بودم ...!
از آن روزها ـ آه ـ عمری گذشته ست
من و تو دگر گونه گشتیم
دنیا دگرگونه گشته ست!
در این روزگاران بی روشنایی
در این تیره شبهای غمگین، که دیگر
ندانی کجایم
ندانم کجایی!
چو با یاد آن روزها مینشینم
چو یادِ تو را پیش رو مینشانم
دلِ جاودان عاشقم را
به دنبال آن لحظهها میکشانم
سرشکی به همراه این بیتها، میفشانم
نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت
نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت
نخستین کلامی که دلهای ما را
به بوی خوش آشنایی سپرد و به مهمانی عشق برد ...
پر از مهر بودی
پر از نور بودم...
همه شوق بودی
همه شور بودم
انتهای پیام/