آنچه در کانادا پنهان است و نمیبینیمـ۶/ حقایق نسلکشی بومیان و کشف گورهای جمعی در مدارس
طبق گزارشهای منتشره که از بازماندگان مدارس بومیان در کانادا تهیه شده است، تاکنون علاوه بر کشف ۱۳۰۰ گور بدون نشان، ۴۱۲۰ دانشآموز دیگر جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ کشفیات اخیر بیش از 1300 قبر بدون نشان در محل چهار مدرسه مسکونی سابق در غرب کانادا، شهروندان این کشور را شوکه و وحشتزده کرده است؛ مردم بومی که خانواده و زندگی آنها تحت تأثیر میراث سیستم مدارس مسکونی بومیان در کانادا قرار گرفته است، مدتها انتظار چنین افشاگریهایی را داشتند؛ اما این گوشهای از مستندات است.
پایگاه خبری "scientificamerican" در این باره نوشت، شهادت بازماندگان این مدارس از دیرباز مملو از داستانهایی بود که دانشآموزان برای همکلاسیهای خود قبر میکندند؛ دفنهای بدون علامت در محوطه مدرسه و کودکانی که در شرایط مشکوک ناپدید شدند. بسیاری از این داستانها توسط "کمیسیون حقیقت و آشتی" کانادا (TRC) شنیده شده است که در سال 2008 تشکیل شد و شهادت بیش از 6750 بازمانده را جمعآوری کرد. گزارش نهایی TRC در سال 2015 کاملاً روشن کرد که بازیابی بیشتر گورهای بدون نشان در مدارس اجتنابناپذیر است.
به هر حال هدف سیستم مدارس مسکونی بومیان کانادا، همتای مدرسه شبانهروزی بومیان در ایالات متحده آمریکا بود؛ بیش از 150 هزار کودک بین سالهای 1883 تا 1997 از خانههای خود خارج شدند؛ اغلب بهاجبار و در مدارس شبانهروزی دور که تمرکز آنها بر کار دستی، آموزش مذهبی و جذب فرهنگی بود.
گزارش نهایی TRC به این نتیجه رسید که سیستم مدرسه مسکونی بومیان تلاشی برای "نسلکشی فرهنگی" بوده است، اما افزایش تعداد گورهای بدون علامت بازیابیشده به چیزی حتی تاریکتر اشاره میکند؛ با توجه به اینکه بیش از 1300 قبر با استفاده از رادار نفوذپذیر در زمین شناسایی شدهاند، تنها در چهار مورد از 139 مدرسه مسکونی ادارهشده توسط فدرال، تعداد رسمی 4120 دانشآموز که در مدارس جان خود را از دست دادهاند، تنها کسری از کل واقعی خواهد بود!
مسئولان سیستم مدارس مسکونی در هفتههای اخیر استدلال کردهاند کودکانی که در این مدارس دفن شدهاند عمدتاً بر اثر بیماریهایی مانند سل جان خود را از دست دادهاند و مدارس تمام تلاش خود را برای ارائه آموزش و مراقبتهای پزشکی به کودکان ملل اول انجام دادهاند؛ اما حتی خواندن سطحی از ادبیات تاریخی در مورد مدارس مسکونی نشان میدهد که این خط تفکر چقدر اشتباه است.
واقعیت این است که شرایط در مدارس خود عامل اصلی افزایش مرگومیر دانشآموزان بوده است. در سال 1907، "پیتر برایس"، افسر ارشد پزشکی امور بومیان، برخی یافتههای واقعاً نگرانکننده را به مافوق خود گزارش داد. برایس پس از بازدید از 35 مدرسه دولتی در غرب کانادا گزارش داد که 25 درصد از همه کودکانی که در این مدارس تحصیل کرده بودند فوت کردهاند.
در حالی که برایس گزارش داد که علت تقریباً تغییرناپذیر مرگ بیماری سل است، او به هیچ وجه این را طبیعی یا اجتنابناپذیر ندانست؛ برایس بهعوض مقصر این نرخهای وحشتناک مرگومیر را بر دوش خود مدارس انداخت که ضعیف ساخته شده بودند، فاقد تهویه مناسب بودند و اغلب دانشآموزان بیمار را در خوابگاهها کنار همکلاسیهای سالم خود نگهداری میکردند.
برایس در صدور هشدارهای مربوط به مدارس تنها نبود؛ در طول تاریخ 100ساله این سیستم، بازرسان مدارس، مدیران، مقامات پزشکی و عوامل بومیان بارها در مورد شرایط ناسالم در مدارس هشدار دادهاند. این پرونده بایگانیشده امکانات پزشکی ناکافی مدارس، اتاقهای ایزوله موجود و کمبود پرستار مدرسه را توضیح میدهد؛ همچنین ساختمانهای دائماً شلوغ و فرسوده با تهویه نامناسب و گرمایش ناکافی و همچنین تغذیه بسیار نامناسب ارائهشده به دانشآموزان را مستند میکند.
موضوع غذا و تغذیه و شرایط نامناسب در مدارس سلامت دانشآموزان را تضعیف میکرده است؛ TRC شهادت شگفتانگیزی از بازماندگان، از جمله "اندرو پل" که دوران تحصیل خود را در مدرسه مسکونی "آکلاویک کاتولیک روم" در سرزمینهای شمال غربی بوده است، جمعآوری کرده است: «ما گریه کردیم تا قبل از خواب غذای خوب بخوریم؛ در بسیاری از مواقع غذای ما فاسد و مملو از حشره بود.»
این اتفاقها در حالی رخ میدادند که مقامهای دولتی و کلیسا بهخوبی از گرسنگی و سوءتغذیه در این مدارس آگاه بودند، اما اقدامی در این رابطه انجام ندادند، بهعنوان مثال در دهه 1940، یک سری بازرسیهای مدارس توسط بخش تغذیه فدرال، خدمات غذایی تقریباً ضعیفی را در مدارس و سوءتغذیه گسترده نشان داد.
از این گذشته، سرانه کمکهزینه فدرال برای غذا در اکثر مدارس اغلب نصف آن بود که برای حفظ رژیم متعادل لازم بود و همین امر تقریباً در همه جنبههای سیستم مدارس مسکونی صادق بود که از بدو تأسیس تا تعطیلی آخرین مدرسه در سال 1997، از لحاظ ساختاری کمبود بودجه داشتند.
علاوه بر تغذیه نامناسب کودکان، مقامات کانادایی در جهت اهداف خود بسیاری از کودکان مریض را بیشتر در بیمارستانها نگه میداشتند؛ این کار تا حدی به این دلیل بود که بیمارستانها بازوی برنامه همسانسازی دولت فدرال کانادا برای مردم بومی بودند؛ هرچه بیماران طولانیتر و بهویژه بیماران کودک در بیمارستان بومیان بمانند، احتمال اینکه زبانهای بومی و ارتباطات خود را با جوامع محلی خود از دست بدهند بیشتر میشود!
مشابه روال متداول در مدارس مسکونی، مدیران بیمارستان و آسایشگاه در اطلاعرسانی به خانوادهها در مورد شرایط مرگ کودک و محل دفن آنها سست بودند؛ بسیاری از خانوادهها هنوز نمیدانند چه اتفاقی برای عزیزانی افتاد که به این مدارس رفتند و دیگر برنگشتند!
بنابراین واضح است که ادعای عذرخواهان مدارس مسکونی مبنی بر اینکه این کودکان "فقط" از بیماری سل درگذشتهاند، در نهایت تلاشی است برای سفید کردن آنچه همگان "نسلکشی" میدانند. بسیاری از کودکان بر اثر بیماری سل و همهگیری سرخک، آنفلوآنزا و سایر بیماریهای عفونی جان خود را از دست دادند، اما واضح است که این مدارس بهصورت عمدی با کمبود بودجه در واقع باعث مرگومیر بالای دانشآموزان شدهاند.
آنچه بر اساس سوابق خود دولت کانادا نیز غیرقابل انکار است این است که نسلهای مختلف مقامات و سیاستمداران دولت فدرال کانادا میدانستند که شرایط نامناسب در مدارس، کودکان را میکشد و هیچ کاری را انجام ندادند.
انتهای پیام/+