افزایش قدرت محور مقاومت و فرسایش تدریجی اسرائیل/ چرا استراتژی صهیونیستها در منطقه نتیجه نداد؟
برخلاف تصور برخی که معتقدند علت اصلی تضعیف و فرسایش بازدارندگی رژیم صهیونیستی مربوط به استراتژی و تصمیمات مقامات این رژیم است، عوامل مهمتری در این زمینه وجود دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از المیادین، واقعیتهای اخیر در منطقه، از جنگ غزه گرفته تا حوادث مربوط به مرزهای جنوبی لبنان نشان داد آنچه که موجب فرسایش قدرت بازدارندگی و تشدید تهدیدهای استراتژیک علیه رژیم صهیونیستی شده مربوط به توازن قدرت در منطقه میباشد که موجب افزایش توانمندی محور مقاومت به روش مهندسی شده، و استراتژی و برنامههای اسرائیل را به کلی تحت تأثیر قرار داده است.
در اینجا باید به تفاوت دیدگاههای ایالات متحده و رژیمصهیونیستی درباره بحران سوریه و افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران اشاره کنیم که در اختلاف استراتژی بین دو طرف تأثیر داشت؛ به این صورت که آمریکا مشتاق ادامه جنگ در سوریه و تحمیل پیامدهای آن به دولت این کشور بود؛ در حالی که رژیم صهیونیستی میخواست از این جنگ در راستای منافع خود استفاده کند؛ به طوری که این جنگ موجب تضعیف دولت سوریه شده و به دنبال آن برخی اهداف اسرائیل همچون امضای توافقنامههای سازش با کشورهای عربی و همچنین مشروعیت بخشی به اشغالگری این رژیم در ارتفاعات جولان محقق گردد.
رژیم صهیونیستی همچنین معتقد بود که تضعیف و نابودی دولت سوریه موجب میشود تا این کشور از محور مقاومت جدا شده و به دنبال آن مقاومت و لبنان نیز محاصره گردد. بر همین اساس در سال 2016 «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی توانست آمریکا را وادار به اجرای پروژه این رژیم که به استراتژی «جنگ بین جنگها» معروف شده، کند.
استراتژی جنگ بین جنگها بر این فرض استوار است که اسرائیل هر چند سال، یک درگیری قابل توجه و موقتی را با محور مقاومت اعم از حماس، حزبالله یا سایر گروههای مقاومت تجربه میکند. هدف این استراتژی، به تأخیر انداختن هرچه بیشتر درگیری و تقویت موقعیت استراتژیک اسرائیل به منظور آماده شدن برای دور بعدی تنشها است.
هدف این استراتژی به عنوان طرحی که توسط مأموران امنیتی اسرائیل در پاسخ به تغییر ماهیت تهدیدات طراحی شده است، محدود کردن تواناییهای دشمنان و تأثیرگذاری بر ملاحظات کوتاهمدت آنها است. اما واقعیت این است که استراتژی جنگ بین جنگها یک ابزار نظامی و چارهای موقت برای مشکلات است و هرگز در پی تغییر شرایط درگیری و یا ارائه راهحلهای سیاسی طولانی مدت نیست.
این استراتژی در ابتدا به ضرورت بهرهبرداری از مشغله محور مقاومت در جنگ سرنوشتساز سوریه در برابر تروریسم (در سال 2011) اشاره دارد تا در نهایت اهداف رژیم صهیونیستی که مقامات امنیتی سیاسی و نظامی این رژیم برای حفظ برتری اسرائیل در منطقه در نظر گرفته بودند محقق گردد.
بعد از آن به ویژه در بازه زمانی بین سال 2016 و ،2019 بسیاری از نیروهای امنیتی و سیاستمداران رژیم صهیونیستی به نظریهپردازی درباره استراتژی جنگ بین جنگها پرداخته و بر محوریت و اهداف آن در زمینه جلوگیری از حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه تأکید کردند. یکی دیگر از اهداف صهیونیستها در این استراتژی، تضعیف قدرت مقاومت اسلامی در لبنان از خلال انجام سیستماتیک حملات هوایی و تلاش برای تغییر نظام سوریه در راستای چشمانداز امنیتی اسرائیل بود.
قابل توجه است که چارچوب حاکم بر این استراتژی جنگ بین جنگها، تنها محدود به تجاوزات هوایی رژیم صهیونیستی به اراضی سوریه و گاهی عراق نبوده و به گسترش این حملات به مواضع محور مقاومت در غزه و لبنان کشیده میشود.
همچنین انجام حملات سایبری و سیاست ترور علیه محور مقاومت نیز از جمله تاکتیکهای استراتژی جنگ بین جنگهای رژیم صهیونیستی محسوب میشود که طی سالهای اخیر تلاش زیادی برای گسترش آن انجام داده است.
در همین راستا بنیامین نتانیاهو با استناد به این استراتژی و بزرگنمایی در موفقیتهای ادعایی آن، مدعی بود که اسرائیل توانسته افکار عمومی شهرکنشینان صهیونیست و نیز دولت آمریکا را درباره موفقیتآمیز بودن این استراتژی متقاعد کند و بنابراین استراتژی جنگ بین جنگها باید همچنان ادامه داشته باشد و این بهترین کاری است که اسرائیل میتواند در موارد متعدد و در شرایط پیچیده منطقهای انجام دهد.
اما آنچه که در سال 2019 در رسانههای صهیونیستی اتفاق افتاد کاملاً برعکس این ادعاهای نتانیاهو را نشان میدهد. بسیاری از تحلیلگران نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی، امکان اجرای استراتژی جنگ بین جنگها را زیر سؤال برده و خواستار بررسی مجدد و ارزیابی آن شدند تا ببینند این استراتژی واقعاً تا چه اندازه برای دستیابی اسرائیل به اهداف استراتژیک مؤثر خواهد بود.
اما بلافاصله بعد از اینکه بنیامین نتانیاهو عرصه قدرت را در رژیم صهیونیستی ترک کرد، «نفتالی بنت» نخست وزیر جدید این رژیم، شروع به ارزیابی جامع واقعیت امنیت استراتژیک اسرائیل با توجه به تحولاتی که آن را تحت تأثیر قرار داده و هنوز هم پیامدهای آن دیده میشود، کرد.
بنت قبل از رسیدن به قدرت معتقد بود که استراتژی اتخاذ شده توسط نتانیاهو از سال 2016 برای محدود کردن تهدیدات در مرزهای شمالی شکست خورده و همچنین کشتیهای اسرائیل همواره مورد حملات منابع ناشناخته قرار میگیرند که همین امر شواهد قطعی مبنی بر شکست و ناتوانایی اسرائیل در کنترل تهدیدات است.
بر همین اساس، نخست وزیر جدید رژیم صهیونیستی پس از انتصاب به این سِمت، خیلی منتظر نماند و در کمتر از دو ماه کار خود را در زمینه کودتا علیه سیاست کابینه قبلی و اعضای تیم نظامی و امنیتی آن آغاز کرد. این تغییرات در مؤسسات نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی در ماه گذشته به شکل قابل توجهی انجام شد و دهها نفر از مقامات ارتش برکنار شدند و فرماندهان نیروهای هوایی و دریایی و زمینی و نیز رئیس شورای امنیت داخلی و معاون ستاد ارتش نیز تغییر کردند.
علاوه بر آن، شاخصها نشان میدهد که این تغییرات همراه با شاخصهای مهمی مبنی بر تصمیم کابینه جدید اسرائیل برای تغییر استراتژی خود در مقابل جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت است.
در واقع نفتالی بنت قصد دارد پروژههای خود را برای اثبات ناتوانی نخست وزیر سابق در تسلط بر تهدیدات موجودیتی که پیش روی اسرائیل قرار دارد انجام دهد و ثابت کند که بازدارندگی اسرائیل تا چه اندازه در دوره بنیامین نتانیاهو ضعیف شده است.
شکست حملات اخیر رژیم صهیونیستی در خاک سوریه و نتایج خفّتبار جنگ اخیر غزه با گروههای مقاومت فلسطین برای اسرائیل چیزی بود که نفتالی بنت سعی کرد از طریق آنها بر شکست گزینههای بنیامین نتانیاهو تأکید کرده و قوانین درگیری در منطقه را متناسب با ایدههای خود تغییر دهد. بر همین اساس، تجاوز هوایی اخیر به لبنان با همین هدف و به منظور شکستن خطوط قرمز مقاومت انجام شد؛ با این تصور که مقاومت به دلیل شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی لبنان قادر به پاسخگویی به حملات اسرائیل نخواهد بود.
اما بازخوانی پاسخ موشکی مقاومت و نیز سخنان «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان و عجله سیاستمداران و مقامات امنیتی رژیم صهیونیستی و رسانههای آن برای اعلام اینکه اسرائیل هیچ قصدی برای تشدید درگیریها ندارد نشان میدهد که کابینه جدید رژیم صهیونیستی باید یک بار دیگر میزان تأثیر استراتژیهای جدید خود بر تقویت بازدارندگی اسرائیل و تغییر قوانین درگیری را مورد بازنگری قرار دهد.
بنابراین و پس از اطمینان از بیهوده بودن اقدامات اخیر نفتالی بنت برای تغییر قوانین درگیری در منطقه، میتوان گفت فرسایش بازدارندگی رژیم صهیونیستی و خطرات استراتژیک فزاینده آن، مربوط به تصمیمات یا شخصیت نخست وزیر جدید این رژیم و چشمانداز آن درباره واقعیتهای منطقه نیست؛ بلکه این موضوع به توازن قدرت در منطقه و افزایش قدرت محور مقاومت مربوط میشود که بازدارندگی اسرائیل را به شدت تحت تأثیر قرار داده و هرگونه تلاش این رژیم برای تقویت آن را ناکام میگذارد.
انتهای پیام/؛