تأملی در مسئلۀ علم امام حسین (ع) و تقریر نادرست نویسنده "شهید جاوید" از آن
واقعۀ عاشورا یک قضایِ حتمیِ ضروریالوقوع بوده که در لوح محفوظ ثبت بوده است؛ در اینصورت اراده یا عدم ارادۀ انسان در تغییر آن ناممکن است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از پربازتابترین کتابهای چند دهه اخیر که در مجامع دینی ایران پژواکهای متفاوت و متضادی برانگیخت، کتاب "شهید جاوید" بود که در دهه 40 شمسی منتشر شد و تاکنون همچنان بحثانگیز است. در حالی که تفسیر مسلّط در میان شیعه، درباره انگیزه قیام سیدالشهدا(ع)، شهادتطلبی بود، آیتالله صالحی نجفآبادی، در این کتاب، تفسیر متفاوتی از علّت قیام به دست داد و مدّعی شد که امام حسین(ع)، نه به قصد شهادت، بلکه به قصد تشکیل حکومت قیام کرد. ولی، به دلایلی، این مقصود حاصل نشد و ایشان به شهادت رسید. کسانی که این تفسیر را معارض باورهای کلامی یا حقایق تاریخی میدانستند، به نقد آن دست زدند و آثاری در این عرصه پدید آوردند. وی نیز در آثار بعدی خود به پاسخ این نقدها و تکمیل نظریه خود پرداخت.
محسن خاتمی، محقق و پژوهشگر علوم حدیث، در مقاله حاضر که آن را به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است، گزارشی تحلیلی از مدعیات اصلی این کتاب (درباره مسئله علم امام حسین(ع)) و آثاری که در نقد آن نوشته شده است، به دست میدهد و میکوشد بازتاب و پیامدهای این دیدگاه را از منظر کلام شیعی روشن کند که در ادامه میخوانیم:
از جمله مباحث چالشی و مهمی که در دورۀ معاصر درباره عاشورا مطرح بوده، پرسش از "هدف قیام امام حسین(ع)" است؛ بهطوری که این بحث پیش از دورۀ معاصر و در قلم اندیشمندان شیعیِ سدههای پیشین بهگونۀ تحلیلی ـ استدلالی چندان مسبوق به سابقۀ نبوده و اغلب بحث از قضا و قدر الهی به میان میآمده و شهادت به عنوان آخرین مرحله سلوک امام برای لقاءالله مطرح میشده است. اما این بحث را در قلم اندیشمندان دورۀ میانی سدۀ کنونی میتوان بهطور کلی به چهار دسته تقسیم نمود:
1. رویکرد دکتر شریعتی: در مباحث ایشان هدف "شهادت سیاسی" برجسته شده، بهطوری که در حسین وارث آدم عمدۀ بحث حول محور شهادت دَوَران دارد. گویی امام حسین تنها با ابزار خون بر حکومت طاغوتِ یزید شوریده و از ابتدا نیز هدفی جز شهادت را دنبال نمیکرده است.
2. رویکرد آقای احمد قابل: بحث ایشان در نقطه مقابل دکتر شریعتی بوده و با برجستهسازی منقولات امام حسین (ع) باورمند است که امام نه تنها هدف شهادت نداشته، بلکه هدف او زنده ماندن بوده است؛ زیرا ایشان به امید نامهها به سوی کوفه قدم گذارد و به گاهِ آنکه متوجه شد کوفه به او پشت کرده است، جهت زنده ماندن مقصد دیگری را طلب میکرد.
3. رویکرد آقای صالحی نجف آبادی: ایشان در کتاب شهید جاوید معتقد است هدف امام حسین از قیام، "تشکیل حکومت" بوده است. از نظر آقای صالحی گرچه امام میتواند علم فراتر از علم عادی داشته باشد اما امام حسین در بحث عاشورا علم به شهادت نداشته و اخبار واردۀ دالّ بر این مباحث معتبر نبوده، قابل نقد است.
4. رویکرد شهید مطهری: شهید مطهری در حماسه حسینی، آقایان شریعتی و صالحی نجف آبادی را نقد میکند و در نتیجه آنچه که ایشان به عنوان هدف اصلی قیام مطرح میکند، امر به معروف و نهی از منکر است.
5. رویکرد دیگری را که میتوان به موارد مذکور افزود، هدف "مشروعیتزدایی از حکومت دروغین یزید" آنهم از رهگذر بیعت نکردن با اوست.
اما بحثی که این یادداشت با مروری گذرا اهتمام در طرح آن دارد، مربوط به بخشی از جوانب رویکرد سوم، یعنی رهیافتِ باوری آقای صالحی نجف آبادی در کتاب شهید جاوید است که این نگاشته در اواخر دهۀ 40 شمسی به زیور طبع آراسته شده، به چاپ رسیده است. در این کتاب بهصورت تحلیلی ـ استدلالی ماهیت قیام سید الشهدا (ع) در چهار سطح مورد بحث قرار گرفته است: 1) امتناع از بیعت یزید و ارزیابی اوضاع سیاسی و نیروی نظامی خودی 2) اقدام برای تشکیل حکومتِ 100 درصد اسلامی در شرایط کاملاً مساعد 3) فعالیت جهت جلوگیری از برخورد نظامی 4) مقاومت و دفاع افتخارآمیز در مواجهه با تهاجم نیروهای تجاوزکار بود که به شهادت ایشان منجر شد.
برخلاف تتبع درخور توجه و محققانۀ نویسنده و ارائۀ منسجم مطالب با قلمی روان در عنصر همگنی بهسان کتاب شهید جاوید، اما ایشان جهت سامان دادن مباحث خویش، لاجرم از علم امام و گسترۀ آن سخن به میان آورده و قلم به مطالبی زده که در آن عصر، مقوله و باوری هنجارشکنانه تلقی شد.
همین امر منجر شد که پس از اندکزمانی از گذشت چاپ این کتاب، مطالب ذیلِ هدف از حرکت امام و علم و عصمت امام مورد اعتراض جدّی تعداد زیادی از علما قرار گیرد. شماری از مهمترین اندیشورانی که در نقد این کتاب، یادداشت یا کتابی منتشر کردهاند، عبارتند از آیات عظام و حجج اسلام آقایان: سیّد ابوالفضل مجتهد زنجانی، سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی، سیّدمحمدرضا گلپایگانی، شیخ لطف الله صافی گلپایگانی، علامه طباطبایی، شیخ علی پناه اشتهاردی، شیخ محمدتقی بروجردی، شیخ مرتضی حائری یزدی، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی، محمدتقی جعفری، میرزا ابوالفضل زاهدی قمی، شیخ محمّد کرمی، رضا استادی، محمدعلی انصاری و ...
باید گفت که صالحی نجف آبادی به درستی نوشته است که: "در مسئلۀ قیام امام حسین که هم جنبۀ تعقّلی دارد و هم جنبۀ عاطفی، چنانچه فردی بخواهد به تحقیق و جنبۀ تعقّلی آن بپردازد باید تنها از نیروی فکر و تعقّل استمداد کند، نه از نیروی عاطفه، کتاب چون بر مبنای تحقیق و کنجکاوی تألیف شده طبعاً بیشتر به جنبه فکری و تعقّلی مسئله پرداخته و بحث و استدلال را تعقیب کرده و جنبه عاطفی مسئله را دنبال نکرده است"؛ اما با آنکه بحث تعقل، راه گذری در فهم قیام امام حسین دانسته شده و به ادعای نویسنده همین رهیافت مورد التفات بوده، اما در بحث از علم امام، هرچند محققانه وارد شده، اما بهدلایل خوانشی همراه با پیشفرض به نتایج نادرستی دست یافته است؛ اتفاقاً همین مسئله بوده که مورد نقد جدی عالمان فراوانی قرار گرفته است.
وی دربارۀ علم یا عدم علم امام حسین به مقولۀ شهادت خویش به اقوال پیشنیان شیعه تمسک جسته و مینویسد: "شیخ مفید نیز مثل سیدمرتضی و شیخ طوسی معتقد است امام حسین (ع) نمیدانست در این سفر شهید میشود و این قول در حدود سه قرن بین علمای شیعه مشهور بوده است. اما در قرن هفتم سید ابن طاوس در لهوف بر خلاف نظر مشهور، نظر داده که امام میدانست در این سفر شهید میشود؛ سپس گروهی از وی پیروی کرده، کمکم این قول غیرمشهور تبدیل به یک قول مشهور میشود" (بنگرید به صفحات پایانی کتاب شهید جاوید).
بنابراین طرفه آنکه صالحی نجفآبادی، از روی اجتهاد در مواجهه با کلام و تاریخ شیعی معتقد شده که "امام حسین نسبت به شهادت خویش علم نداشته است و نمیدانسته که در این سفر شهید میشود". اما برخی از اندیشوران حدیث و تاریخپژوه این خوانش آقای نجفآبادی از اقوال علمای سلف را نادرست تلقی کرده و عدم آشنایی با اصطلاحات متکلمان و عباراتی بهسان "لم یمتنع فی العقول" را موجب این سوءبرداشتها دانستهاند. دکتر حسن انصاری که قائل این بیان بوده، معتقد است: "نویسنده کتاب شهید جاوید درک نادرستی از عبارات شریف سید مرتضی و شیخ طوسی در رابطه با موضوع علم امام از موضوع شهادت خود دارد. استفاده از آثار کلامی قدما نیازمند تخصص ویژه است و گاهی عدم شناخت اصطلاحات و شیوههای متکلمان قدیم موجبات برداشتهای نادرست را فراهم میکند. نویسنده یاد شده در دنباله نقلی هم از اجوبة المسائل العکبریة تألیف شیخ مفید دارد و این بار چیزی را به شیخ مفید نسبت میدهد که اساساً شیخ به زبان نیاورده است؛ اتفاقاً بر عکسِ استنباط نادرست نویسنده کتاب شهید جاوید، شیخ مفید در اینجا معتقد است که امام نسبت به سرنوشت خود علم داشت" (نک: سایت کاتبان، بررسیهای تاریخی) آقای انصاری سپس در مقام توضیح مقصود شیخ مفید برآمده و به اشتباه خوانش آقای نجفآبادی توجه میدهد.
از خلال این مباحث چنین استفاده میشود که شیخ مفید در مقام پاسخگویی به این شبهه است که اگر امام از شهادت خود آگاهی داشته پس در اینصورت خود را به کشتن داده است!؟ برای پاسخ به این شبهه، شیخ مفید بحث شهادت امیرالمؤمنین را مطرح میکند و مینویسد که حضرت به اصل کشته شدنش علم داشت و حتی تفصیلاً میدانست قاتلش کیست. از این رو بنابر دیدگاه شیخ مفید، امام حسین (ع) نیز نسبت به سرنوشت خود بهطور کلی آگاهی و علم داشته، اما لزوماً چون خبری دالّ بر اینکه از جزئیات نیز خبر داشته وجود ندارد این امور جزئی ثابت نیست؛ از جمله اینکه ثابت نیست که آیا اطلاع داشت که اهل کوفه او را تنها خواهند گذاشت یا خیر! بنابراین باید گفت "علم امام به شهادت" با "عدم اطلاع به جزئیاتی همچون تنها گذاشتن کوفیان"، منافاتی ندارد.
اما در بحث از اطلاع یا عدم اطلاع امام از علم غیب، با رجوع به نگاشتههای پیشینیانی بهسان شیخ مفید در کتاب اوائل المقالات میتوان گفت که "قول به اطلاق علم غیب به امام درست نیست؛ تنها علم غیب موجودی مطلق است که علم او ذاتی باشد و این شاخصه تنها منحصر در خدای تعالی است". به عبارت دیگر میتوان گفت "علم غیب امام مستقل از ذات الهی نیست، بلکه مستند به علم الهی است و منشأ آن تنها از آن رهگذر ردیابی میشود". از این روست که اعطای علم غیب به امام از باب لطف است و این علم به هیچوجه اکتسابی نبوده، بلکه امتنانی از جانب خداوند بر ایشان بوده است.
بنابراین در یک جمعبندی از مباحث پیشین میتوان گفت: "امام به حقایق هستی به اذن الهی واقف است، خواه آن حقایق حسی یا غیر حسی باشند، همچون اطلاع از موجودات آسمانی، حوادث گذشته و وقایع آینده". اما باید توجه داشت که این علمِ موهبتی و امتنانی به هیچوجهی قابل تخلّف نیست. حال با این گفته، میتوان این را افزود که امام میتواند علم به قضای حتمی و غیرحتمی داشته باشد. آنچه قضای حتمی تلقی شود، بیتردید در لوح محفوظ ثبت بوده، ضروری الوقوع است. اما این آگاهی به قضای حتمی، کمترین تأثیری در امری که در هر صورت شدنی است، ندارد.
واقعۀ عاشورا یک قضای حتمی ضروری الوقوع بوده که در لوح محفوظ ثبت بوده است؛ در اینصورت اراده یا عدم ارادۀ انسان در تغییر آن ناممکن است. به دیگر عبارت، درصورت اطلاع امام از شهادت خود باید گفت که این علم، تأثیری در اعمال اختیاری امام ندارد و تکلیفآور نیست؛ یعنی امام چه در مورد مسئلهای بداند و چه نداند تکلیف و عمل ایشان یکسان است. اتفاقاً وجه تفاوت امام با سایر مردم میتواند در همین مسئله باشد که امام برخلاف آنکه میتواند از وقایع آینده مطلع باشد، اما این آگاهی کمترین تأثیری بر اعمال او نخواهد داشت و به گاهِ مواجهه با امور بهصورت فردی عادی که گویا از پیش از آن مطلع نبوده، عمل خواهد کرد. و این نحوۀ جمع امام بین دو مقولۀ "علم به وقایع" و "عمل و تکلیف در قبال آن امور"، از جمله ویژگیهای بارز یک انسان میتواند به حساب آید که خداوند ایشان را مورد لطف و رضای خویش قرار داده، آنجا که در قرآن کریم فرموده است: "عَالِمُ الغَیبِ فَلَا یُظهِرُ عَلی غَیبِهِ اَحَداً الّا مَنِ ارتَضَی مِن رَسولٍ" (الجن: 27).
اما در هر صورت همانگونه که نویسندۀ شهید جاوید نیز بیان داشته، مسئلۀ علم امام از مسائل اعتقادی است که چون از سنخ مقولۀ عمل و احکام نیست، قابل تقلید نبوده، بهتبع نظر هر صاحببیانی تنها برای خویشتن حجت است. صالحی نجفآبادی در خاتمۀ کتاب به این مطلب توجه میدهد که: یک فرد به گاهِ مواجهه با اینکه آیا امام حسین میدانست در این سفر شهید میشود یا خیر! میتواند به هر یک از دو طرف معتقد شود و یا در نهایت با عدم دستیابی به نتیجۀ قطعی در این مسئله توقف کند، چنانکه شیخ انصاری در مسئلۀ مقدار معلومات امام توقف کرده است. اما اینکه نویسنده در خلال همین مباحث بیان داشته که این مسئله "از ضروریات مذهب نیست" با ابهام مواجه است؛ چراکه اگر مقصود از این مطلب حدود و گسترۀ علم غیب امام باشد ـ که پی بردن به گستره مربوط به امور جزئی علم غیب است ـ میتواند گفتار وی درست تلقی شود، اما اینکه بهکل بحث از علم به غیب امام از ضروریات مذهب نباشد، مطلبی خلاف واقع است، چه آنکه روایات عدیدهای سخن از این بحث رانده، بر آن تأکید داشتهاند. بنابراین باید گفت اصل مسئلۀ علم غیب امام از ضروریات اعتقادی است، گرچه هیچ نتیجۀ عملی در برنداشته باشد.
اما بحث از جزئیات و گسترۀ این علم در وهلۀ بعدی از اهمیت، استقرار دارد؛ کما اینکه پیشتر به سخن شیخ مفید درباره "عدم اطلاع امام به جزئیاتی بهسان تنها گذاشتن کوفیان" اشارتی رفت و یا نمونهای فارغ از بحث عاشورا که برفرض آیا امام به زبان حیوانات نیز علم دارد یا خیر! این موارد جملگی در زمرۀ جزئیات و گسترۀ علم غیب امام قرار میگیرد و چون طبق سیاق گفتاری علم کلام، اگر در مسئلهای از جزئیات امور، مطلبی قطعی از اخبار ائمه و تاریخ مسلم وارد نشده باشد، آن بحث از منظر عقلایی ثابت نخواهد بود، گرچه فرد میتوان بدان معتقد شود؛ یعنی میتوان باورمند به این بود که امام حتی به پیمانشکنی کوفیان نیز علم داشته است. در بحث حاضر نیز گرچه میتوان به علم امام به تمامی امور جزئی باورمند شد، اما آنچه که به عنوان قدر متیقّن و وجه اشتراکِ بحث قابل ذکر است، علم امام حسین به شهادت خویش است؛ چراکه علم به شهادت، از جمله امور جزئی نیست تا بخواهد از نظر عقلایی غیرثابت باشد. بلکه از نظر عقلایی و آنهم از رهگذر اخبار ائمه (ع) ثابت بوده و از ضروریات اعتقادی تلقی میشود.
انتهای پیام/