رضا رویگری مقابل دوربین تسنیم "با امام حسین درد دل کرد"/ تبری که نزدیک بود چشم "کیان مختارنامه" را درآورد/ ماجرای نوحهخوانی در هیئت تجریش چه بود؟ + فیلم
بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون به دستمزدها، سریالهای سطحی و فیلمهای بدون قهرمان انتقاد دارد و از دولت جدید میخواهد بیشتر هوای هنر و هنرمند را داشته باشند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: بازیگر نامِآشنایی در سینما، تئاتر و تلویزیون است، اما بیش از همه کاراکترها و شخصیتهایی که ایفا کرده او را به "کیسان ابوعمره" میشناسند. حتی خودش هم این اعتقاد را دارد که مردم این قهرمان ایرانی را بسیار دوست داشتند و انواع و اقسام بازتابها را در کوچه و خیابان نسبت به این کاراکترِ سریال "مختارنامه" نشان دادهاند. اما او فقط متعلق به جامعه بازیگری نیست و میتوانیم با آثاری که در عرصه موسیقی و نقاشی از خودش به جای گذاشته، او را یک خواننده و نقاشِ توانمند هم بدانیم.
رضا رویگری در 23 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت اما روزهای منتهی به انقلاب، سرودی را میخواند که هنوز هم به یادگار مانده است. "ایران ایران" این بازیگر شناخته شده بارها از آنتنِ رسانه ملّی پخش شده و بسیاری از این موسیقی حماسی یادگاری دارند. وقتی بازیگر "عقابها" آیههای قرآن را به صورت سرود میخواند. پس از پیروزی انقلاب این سرود با نام (الله الله) روی آنتن رفت.
وقتی 36 ساله بود با سریال "محله برو بیا" به بازیگری برگشت و در سال 1363 اولین تجربه سینماییاش را با فیلم "عقابها" بدست آورد؛ فیلمی تحسینبرانگیز که در دوران جنگ تحمیلی، مردم را به سینماها آورد. در سینما کارهای متعددی را میتوان نام برد که رویگری در آنها درخشیده از جمله "دخترم سحر"، "بوتیک"، "مسافر ری"، "کانیمانگا"، "شب بیست و نهم" و حتی "گناهکاران" که فرامرز قریبیان ساخته است. او در فیلم "دلشکسته" علاوه بر ایفای نقش، مثنوی از مولانا (ﺑﺸﻨﻮ، ﺍﯾﻦ ﻧﯽ، ﭼﻮﻥ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ/ ﺍﺯ ﺟﺪﺍﯾﯽﻫﺎ، ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﯽکند) و نقشی که در "قرنطینه" ایفا کرد هم از خاطرهها نمیرود.
بسیاری از مخاطبان تلویزیون در دهه 1360، رویگری را علاوه بر "محله برو بیا" با "محله بهداشت" هم به یاد میآورند. اما رفته رفته با همه تجربههای تئاتری و تلهتئاتریاش، در کارهای داود میرباقری بیشتر دیده شد. آثاری مثل "معصومیت از دست رفته" و یا در نمایشخانگی "شاهگوش" و سریالِ ماندگار "مختارنامه" که بیش از همه مخاطب با قهرمانش همذاتپنداری کرد.
دیماه سال 1392 رضا رویگری، دچار سکته مغزی شد و حالا هنوز عوارضِ آن اتفاق سهمگین را با خودش دارد. دستی که نمیتواند قلم بردارد و نقاشی کند و یا پایی که برای راه رفتن نیاز به عصا و یا ویلچر دارد. وقتی وارد منزل او شدیم مثلِ همیشه با تواضع و رویِ خوش با ما برخورد کرد اما برایِ ما ناراحتکننده بود که قهرمان ایرانی سریال "مختارنامه" را در این وضعیتِ جسمانی ببینیم. برای این هنرمند در این روزها آرزوی سلامتی میکنیم که بارِ دیگر او را در کارهای بزرگ تاریخی تلویزیون و یا آثارِ جریانساز سینمای ایران ببینیم.
او خودش در هنگامِ گفتوگو از لطف و محبت مردم نسبت به خودش میگفت که هنوز او را میبینند مرا به کیان ایرانی یا کیسان ابوعمره صدا میزنند. خدا را شکر میکنم داود میرباقری به من اعتماد کرد تا با این نقش به امام حسین(ع) ادای دین کنم. ناراحت است که وقتی سریال "مختارنامه" پخش شود فقط به بهانه نقش کیان با او تماس میگیرند و پس از آن دوباره خبری نمیشود. خوشحال است که این نقش آنقدر در ذهن و دل مردم جا باز کرد که هنوز هم در کوچه و خیابان با او مواجه میشوند، "کیان" صدایش میزنند.
* کیسان ابوعمره معروف به کیان ایرانی از اهالی کوفه و یاران نزدیک مختار ثقفی که کنیه او ابوعَمْرَه بودهاست. مختار پس از تسلط بر کوفه، او را به سرپرستی نگهبانان (شُرطه) این شهر گماشت. او قاتلان امام حسین(ع) را به مختار معرفی میکرد و عمر بن سعد و بنا به قولی شمر بن ذیالجوشن به دست او کشته شدهاند و همچنین خولی بن یزید اصبحی به دست او اسیر گشته است.
رضا رویگری خیلی مثل گذشته اهل صحبت کردن نیست؛ احتمالاً دوری از صحنه تئاتر و سینما و تلویزیون آنقدر آزارش داده که از همه چیز و همهکس دلخور است. اما خودش میگوید که آنچیزی که روحیه میدهد و انگیزهاش را بالا میبرد توجه مردم است که او را در کوچه و خیابان به نام کارهای ماندگارش خصوصاً "کیان" به یاد میآورند. امیدوار است که مشکل جسمانیاش برطرف شود هرچه زودتر به صحنه هنرمندی و هنرنمایی برگردد.
کیانِ "مختارنامه" دوست دارد به کار برگردد، توجه ببیند و به مشکلاتش رسیدگی کنند. اما نه متولیان امر سری به او میزنند و نه مثلِ گذشته دوستانش سراغی از او میگیرند؛ آرزویش بازگشت سلامتی است تا اینکه بتواند دوباره سرحال، دغدغههایش را بازی کند. فیلمی را میخواست بسازد که بودجهاش فراهم نشد و هنوز نتوانسته به روال عادیاش برگردد. حالش بهتر شده اما عصا دستش میگیرد تا به قولِ خودش تعادلش را حفظ کند. رضا رویگری بازیگر سینما و تلویزیون این روزها حال و روزِ مساعدی ندارد، دوست دارد دوباره جلوی دوربین حاضر شود.
به خبرنگار خبرگزاری تسنیم میگوید: واقعاً انگار برای کسی مهم نیستیم دستاندرکاران و متولیان امر سراغی نمیگیرند؛ آنهایی که وظیفهشان است میدانند از هیچکدامشان خبری نیست. بازیگران هم خبری نمیگیرند اما برایشان آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. (رویگری در جریان این گفتوگوی کوتاه آرزو کرد تا دوباره سلامتیاش را مثل قبل بدست آورد تا خیلی از نقشهایی که بازی نکرده را بتواند ایفا کند.)
مشروح این گفتوگو را که در منزلِ رضا رویگری اتفاق افتاد، میخوانید:
آخرین خبرها از اوضاع جسمی آقای بازیگر
* آقای رویگری! بگذارید از حال و روزِ امروزتان آغاز کنیم که مراحل فیزیوتراپیتان چگونه طی میشود؛ مردم منتظرند شما را با کارِ جدیدی ببینند اگر در اثری ایفای نقش کردید درباره آن کارها هم توضیح بدهید.
الان دارم فیزیوتراپی میکنم، مقداری بهتر شدهام. فیلم سینمایی را به تازگی بازی کردهام؛ نام فیلم "شادروان" است. بیشتر در خانهام برای اینکه کار نمیکنم. از این جهت هم قدری دچار افسردگی شدهام. دست و پایم رو به بهبود است و انشاءالله همین روزها برای مردم کارهای خوبی میکنم که از شرمندگی و خجالتشان دربیایم.
برای بعد از خوب شدنم، خیلی فکرها دارم!
* مردم وقتی سریالها و فیلمهای شما را میبینند حسرت میخورند چرا امروز نیستید؛ اگر بخواهید برگردید یک کار تاریخی میکنید و یا برایشان میخوانید؟
سه آلبوم موسیقی در بازار دارم و این اواخر میخواستم یک کار خاصی بکنم اما بیماریام اجازه نداد و انشاءالله خوب بشوم هم دلم میخواهد یک کار بزرگ بازیگری انجام بدهم و هم خوانندگی؛ البته به دلیل اینکه دستم مشکل پیدا کرد نتوانستم قلم به دست بگیرم و نقاشی بکشم. خیلی فکرها دارم بعد از اینکه خوب بشوم.
نمایی از فیلم "عقابها" با بازی رضا رویگری
* دلتان برای چه زمانی تنگ شده است؟
دلم برای سلامتی تنگ شده است که بتوانم مثلِ گذشته کار کنم و سریالها و فیلمهای دیگری برای مردم به یادگار بگذارم.
دوست داشتم با علی حاتمی کار میکردم
* با خیلی از کارگردانان بزرگ سینما و تلویزیون کار کردید، آیا دوست داشتید با کارگردانی کار کنید که این امکان فراهم نشد؟
مرحوم علی حاتمی که متأسفانه ایشان در قیدِ حیات نیستند. آثار ایشان را دوست داشتم و دلم میخواست با این کارگردان توانمند و کاربلد کار کنم. آقای کیارستمی هم نوع کارش فرق میکرد با حرفهایها زیاد سروکار نداشت وگرنه دوست داشتم یک کاری با ایشان هم داشته باشم. الان دو سه کارگردان جوان آمدهاند مثل محمدحسین مهدویان و سعید روستایی که دوست دارم با آنها هم تجربهای داشته باشم. اگر قسمت باشد انشاءالله در خدمتِ مردم خواهم بود.
سریالهای ترکیهای بدآموزی بازیگری دارد
* الان در خانه هستید فیلم و سریال میبینید؟
بله فیلم میبینم اما سریالهای ترکیهای را نمیبینم. برای آنکه، این سریالها به غیر از مشکلات دیگر اجتماعی و فرهنگی، بدآموزی بازیگری هم دارد. البته کار آنچنان فاخری هم در تلویزیون نبوده که دنبال کنم.
همه تلاشم را میکنم به "سلمان فارسی" میرباقری برسم
* به سریال "سلمان فارسی" دعوت شدید؟ از دور میشنوم که میگویند آقای میرباقری دوست داشتند که شما در این سریال باشید؛ صحت دارد؟
آقای میرباقری همیشه به من محبت داشتند. خودشان میدانند که من خودشان، کارهایشان و دیالوگهایشان را چقدر دوست دارم. من دو روز شاهرود میهمانشان بودم؛ آقای میرباقری به من گفتهاند برایت فکرهایی دارم! اگر برای من نقشی درنظر گرفته باشند و بخواهد نوبت من بشود یک سال و نیم یا دو سال دیگر طول میکشد. آرزوی من این است که همیشه در تمام کارهای میرباقری باشم. مگر ما چند تا داود میرباقری داریم که نوشتهها، دیالوگها و کارگردانیاش حرفهای، اصولی و با حوصله و منظم باشد؟ به امید خدا من دارم تلاش میکننم بهتر بشوم تا به کار آقای میرباقری برسم.
خانه سینما یادش رفته بود که سالِ پیش بیمهام کند!
* خانه سینما به عنوان یک تشکیلات صنفی تأسیس شده تا بازیگرها و تهیهکنندگان و کارگردان و کسانی که در سینما فعالیت دارند را مورد حمایتشان قرار دهند؛ شما به عنوان یک بازیگر کهنهکار با آثار ماندگار، چه اندازه انتظاراتتان از وظایف صنفی نهادهایی مثل خانه سینما برآورده شده است؟
خانه سینما یک کارهای جزئی کرده، مثلاً سال گذشته یادشان رفته بود که مرا بیمه کنند. هنوز هم بیمه تأمین اجتماعی نیستم! و دفترچه بیمه ندارم. اصلاً نمیدانستم ماجرا چیست؟ ماهیانه میدهند و من اینها را ندارم. دورادور نظارتی دارند و دوستانم هستند اما کار خاصی نشده است.
* یکی از احساسیترین و لطیفترین پایانبندیهای سینمای ملودرام دهه 60، پایان فیلم "دخترم سحر" بود که با تصنیف زیبای «شاد آمدی» با صدای شما ماندگار شد. این جنس فیلم لطیف و انسانی به شدت در سینمای امروز جایش خالیاست. کما اینکه آواز و تصنیف با صدای زیبا و خاص شما آن چنان که باید تکرار نشد.
برای اینکه ما اگر این کارها را انجام دادیم برای پُست، مقام و پول نبود. برای مردم و به عشق مردم این کارها را از خودمان به جا گذاشتیم.
نمایی از فیلم "بوتیک"- رضا رویگری
«شاپوری» بوتیک را دوست داشتم اما میترسیدم خوب از آب درنیاید!
* «بدمن» یا ضدقهرمان در سینملای ما عمدتا با عناصر غلوآمیز و اوراکت بازیگران همراه است. یکی از بهترین نقشهای بدمن در سینمای ایران، نقش «شاپوری» در فیلم "بوتیک" بود. مخاطب بدمنی رو در بوتیک میدید که خیلی آشنا بود و دور و بر خودش هم اگر چشم میچرخاند چنین آدمی با چنین شخصیتی میدید. درباره شخصیت شاپوری و تجربه "بوتیک" صحبت کنید.
متأسفانه هرکس میخواهد نقش منفی بازی کند سعی میکند با گریم و ظاهربازی، این نقش را ایفا کند؛ مثل سیبیل کلفتکردن و اخم در صورت؛ اما این اصولِ بازیگری برای نمایشِ «بدمن» و یا به قولی ضدقهرمان نیست. من هم اعتقاد دارم یکی از بهترین بدمنها در سینمای ایران نقش «شاپوری» در فیلم "بوتیک" است. واقعاً از طرفی دیگر هم این نقش سختیهایی داشت؛ در "بوتیک" مرتب فکر میکردم که خوب از آب درنیاید. میخواستم مثلِ همیشه مخاطب در ضدقهرمان و بدمنِ قصه هم خودش را ببیند و برایش آشنا باشد. خوشبختانه با بازتابهایی که از سمتِ مخاطبین داشتم، این اتفاق افتاده بود.
* این حد تعادل را در بازیگری چگونه ایجاد میکنید؟ جایی نقش قهرمان را بازی کردهاید، جایی بدمن و جایی هم طنز؟
به نظرمن یک بازیگر باید بتواند تمام ژانرها را بازی کند؛ اگر آن کاراکتر و شخصیت را خوب دربیاورد آن موقع میتوانیم بگوییم که این بازیگر، بازیگر است. نه اینکه یک نقش را مرتکب در خودش تکرار کند.
کیان "مختارنامه" را دوست دارم چون مردم دوستش داشتند
* کدام از کارهایتان را بیشتر دوست داشتید؟
از نظر تخصصی بخواهم بگویم بهترین بازیام، "بوتیک" است. اما کیان "مختارنامه" را دوست دارم چون مردم خیلی دوستش داشتند. کار خوب و نقش فوقالعادهای بود که باید از آقای میرباقری تشکر کنم این نقش را به من سپردند و من هم خدا را شکر به اطمینان او جواب دادم. نقش "شاپوری" در فیلم "بوتیک" شاید در جامعه، ما به ازا داشته باشد اما کیسان ابوعمره ما به ازا ندارد و نمیتوانید برای ایفایِ آن در جامعه به دنبالش بگردید.
* چرا این روزها در سینمای ایران قهرمان نداریم و به ندرت هم در آثار تلویزیونی قهرمان پیدا میشود. و از طرفی خبری از آن مخاطبپسندی و استقبال مخاطب از آثار سینما و تلویزیون هم نیست؟
مردم همیشه دنبالِ قهرماناند. ما الان در قصههایمان قهرمان نداریم. چرا کیان آنقدر مطرح شد؟ چون یک قهرمان بود، یک ایرانی و عاشقِ اهلبیت. باید حرفهایها و کاربلدها را به تلویزیون برگردانیم که جایشان واقعاً در مقام کارگردان و بازیگر خالی است. خیلی از هنرمندانِ خوبمان خانهنشیناند؛ واقعاً فقدانِ فیلمنامهنویس، کارگردان و بازیگرِ خوب از جذابیتهای فیلم و سریال کم میکند.
میخواهم آن مثنویِ فیلم "دلشکسته" را کامل کنم
* الان نمیتوانید بخوانید؟
میتوانم؛ مدتی است نخواندهام صدایم یک مقدار زنگ زده است. باید تمرین کنم و هوار بکشم تا صدایم مثلِ روز اول بشود. من خودم آن شعرِ مولانا را که در فیلم "دلشکسته" خواندم دوست دارم. آن مثنوی را در بیات ترک خواندم و انشاءالله صدایم درست شود میخواهم آن مثنوی را کامل بخوانم و به صورت یک آلبوم درآید. چون اکثراً مثنوی را در سهگاه و چهارگاه و شور میخوانند و من در بیات ترک خواندم.
* آقای رویگری! از چه کسانی ناراحتید؟
بیشتر از خودم. برای اینکه کارهایی را که باید به موقع میکردم انجام ندادم و عقب افتادم. من با اینکه روزی صد دقیقه تردمیل میزدم سکته کردم! از نظر غذایی هم حواسم جمع بود. به طورکل از خودم خیلی دلخورم؛ به خاطر اشتباهاتی که یک وقتی کردم، میگویند انسان جایز الخطاست اما نباید اینطوری هم باشد که به خاطر این ضربالمثل خودش را از همهچیز بری بداند. بیشتر از همه از خودم خیلی شاکیام.
چرا زمانِ ما از این دستمزدها نمیدادند؟
* از چه کسانی انتظار دارید؟
از چه کسی یا کسانی انتظار داشته باشم؟ مردم که واقعاً انتظاراتم را برآورده کردند با عشق و محبتشان. هیچ ثروتی از این همه محبت و عشق بالاتر نیست. من کلی طرفدار دارم که عاشقانه دوستم دارند. این چیزی است که در هنر گیرم آمده و برایم خیلی ارزشمند است. هرجا میروم مردم محبت دارند؛ اما نه فقط من بلکه همه هنرمندانی که خانهنشیناند یا مثلِ گذشته حضور ندارند، از مسئولان انتظار حمایت دارند. من چندی پیش به رویا تیموریان میگفتم این دستمزدهایی که الان میدهند چرا آن موقع نبود؟ تمام پولهایی که در این همه سال گرفتم به اندازه یک سوم دستمزدهایی که الان میدهند نمیشود؟ در "عقابها" دستمزدم 15 هزار تومان بود.
تبری که نزدیک بود چشم "کیان مختارنامه" را درآورد
* من شنیدم سرِ سریال "مختارنامه" خطرات زیادی را از پشت سرتان گذراندید از جمله کور شدن؟
بله درست است. به همان ماجرای تبر برمیگردد که در صحنه شهادت "کیان" میبینید. در آن صحنه، سرِ تبر کنده شد و خورد به بالای چشمانم. زیرچشمم خون جمع شد، شانس آوردم که به چشمانم اصابت نکرد. قطعاً کور شده بودم. اسب مرا در داخل کانال انداخت. به اسب نمیشود ایراد گرفت! اما تمام اینها واقعاً با خروجی خوب مختارنامه جبران شد؛ بازتابهایی که هنوز هم میآید و مردم این سریال را دوست دارند. کار تاریخی سختیهای زیادی دارد و اتفاقات غیرقابل کنترلاند.
* نقلی از علیرضا خمسه هست که گفتند " اگر کارگردانان میدانستند که بازیگرها چه عشقی به بازیگری دارند، یک هزار تومانی به آنها نمیدادند"، نظر شما چیست جناب رویگری؟
این درست است. واقعا بازیگر زنده است به بازی کردن و به خصوص نقش خوب را خوب بازی کردن. وقتی یک نقش خوب را به من میدهند خوب بازی میکنم اصلًا زنده میشوم و روحیه میگیرم.
بیانصافی است اگر بگویم کسی در "مختارنامه" بد بازی کرد
* چه بازیگری و یا کاراکتر و شخصیتی را غیر از "کیان" در "مختارنامه" دوست دارید؟
در سریال "مختارنامه" خیلی بازیگران قوی داشتیم. آقای کیانیان فوقالعاده نقش عبدالله بن زبیر را بازی کرد. فرهاد اصلانی واقعاً نقش ابن زیاد را خوب بازی کرد. خانم کوثری و خانم مقانلو هر دو فوقالعاده بودند. فریبرز عربنیا هم خیلی تلاش کرد این نقش درست ایفا شود. بیانصافی است اگر بگویم کسی در "مختارنامه" بد بازی کرد.
صحنه کشتن شمر
* مردم یکی از سکانسهای "مختارنامه" را که خیلی دوست دارند تقابل کیان و شمر است؛ از این صحنه بگویید؟
اتفاقاً به من هم میگفتند. چون شمر برای مردم اسطوره پلیدیهاست که به دستِ یک قهرمان ایرانی کشته میشود. جالب است بدانید در کاشان یک پیرمرد سادهدلی به من گفت "مرد حسابی چرا از اسب آمدی پایین؟ گفتم شرمندهام پدر، انشاءالله قول میدهم دیگر از اسب پیاده نشوم. آنقدر مخاطب با نقش "کیان" همذاتپنداری کرده بود. در آن صحنه آقای فِیلی نگران بودند که شمشیرم به او نخورد. من هم خیلی تلاش کردم که صدمهای نزنم. آقای میرباقری هم طوری نشان دادند که کشتنِ شمر در نگاهِ مخاطب طوری دیده نشود که قهرمان ایرانی داستان مثلِ یک قاتل به چشم آید.
اگر صدبار هم مختارنامه را بسازند باز هم کیان را بازی میکنم
* اگر زمان به عقب برگردد باز هم در میانِ شخصیتها و نقشهای سریال "مختارنامه"، کیان را قبول میکنید؟
اگر صد بار دیگر "مختارنامه" را بخواهند بسازند نقش کیان را ایفا میکنم. البته با اینکه دوست دارم نقشهای دیگر را در زندگیام ایفا کنم اما نقش کیسان ابوعمره را بیشتر از همه دوست دارم.
ماجرای نوحهخوانی در هیئت تجریش چه بود؟
* خاطرات جالبی از نوحهخوانی هیئت تجریش دارید. برایمان بگویید.
پدرم مشهدی بود و مرا به جلسات قرآن در تجریش میبرد. چون صدایم خوب بود شبِ آخر ماه رمضان از ما امتحان میگرفتند و جایزه میدادند. سرِ صفِ مدرسه هم قرآن میخواندم، مؤذن هم بودم. یادم میآید به ما میگفتند دسته ژیگولها! چون با همان لباسهای خودمان میآمدیم در هیئت تجریش سینه میزدیم. بعد یک نوحه داشتیم به محضِ اینکه میخواندیم ساواک دنبالمان میکرد و ما همه فرار میکردیم. در آن مسجد نوحهخوانی میکردم و این نوحه بود: «حسین از بهر حق و آزادی ز تن جان داد؛ جوانانِ عزیزش را برای حفظ قرآن داد؛ نشد تسلیم زور و زر....».
انتظار از دولت سیزدهم
* مطالبهای از دولتِ جدید و مسئولان فرهنگی و هنریاش دارید؟
از آقای رئیسی و دولت میخواهم که به هنر بهای بیشتری بدهند چون هنر یک کشور فرهنگ آن مرز و بوم را نشان میدهد و برای خیلی از مسائل در جهان ارزش قائل میشوند. به هر حال هنر چون با فرهنگ مخلوط است بنابراین ارزش بالایی دارد. امیدوارم که ارزش بیشتری برایش قائل باشند و اجازه بدهند که هنرمندان دست بازتر کار بکنند.
یکی از این دستمزدهای نجومی را به من بدهید!
* برای خودتان هم خواستهای دارید؟
از خداوند اول سلامتی میخواهم که بتوانم برای مردم کشورم کار بکنم. اما از مسئولان چه بگویم؟ فقط گفتن فایده ندارد. من میدانم که بسیاری از هنرمندان وضع خوبی ندارند. این دستمزدهایی که الان میدهند و یکسری افرادِ خاص میگیرند من 57 سال است که از تئاتر تا سینما و تلویزیون کار میکنم هرچه گرفتم برای شما، یکی از این دستمزدها (دستمزدِ نجومی) را به من بدهید!
* چرا بعد از سریال "مختارنامه" کار فاخر دیگری ساخته نشد؟
کار فاخر آدم فاخر، بودجه فاخر و مسئولان فاخر میخواهد.
دردِ دل رضا رویگری با امام حسین(ع)
* جلوی دوربین ما با صاحبِ این روزها صحبت کنید؛ امام حسین(ع).
یا امام حسین! تو میدانی که مردم ما، چه ارادتی به شما دارند، خودت حفظشان کن؛ خودت واقعاً کاری کن که یک مقداری از این وضعیت دربیایند. این کرونا را هم زودتر جمع کنید و برود!
انتهای پیام/