شهید کاظم کاظمی؛ از تحصیل در آمریکا تا سجده شکر در آستانه شهادت

وقتی در داخل قایق، ترکش به سر شهید کاظمی اصابت کرد، از جای خود برخاست و دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و با خدایش راز و نیاز کرد و لحظه‌ای بعد کنار قایق به سجده رفت و آنگاه شهید شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم به نقل از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، شهید سید کاظم کاظمی در سال 1336 در بخش آرادان شهرستان گرمسار به دنیا آمد. وی پس از گذراندن دوران کودکی در زادگاهش، در سن 6سالگی به‌همراه خانواده به شهرستان گرگان نقل‌ مکان کرد.

با توجه به اینکه پدر سید کاظم به کار کشاورزی مشغول بود، وی از همان ابتدای زندگی با مشکلات و سختی‌های روزگار آشنا شد و به خانواده کمک می‌کرد.

تأسیس کتابخانه حر

شهید کاظمی علاقه زیادی به مطالعه کتاب داشت و از سن 16سالگی از قم برایش مجلات مذهبی می‌فرستادند. او با تشکیل کتابخانه کوچکی به‌نام «حر»، بسیاری از کتاب‌های مذهبی ممنوعه از نظر نظام شاهنشاهی مانند کتاب حکومت اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و رساله ایشان را جمع‌آوری می‌کرد و در اختیار جوانان قرار می‌داد.

در این دوران عوامل ساواک به وی مشکوک شده به منزلشان یورش بردند و او را دستگیر کردند.

در سال 1354 موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد، سپس جهت کار و آمادگی برای ورود به دانشگاه، به تهران عزیمت کرد. ابتدا دوره کوتاه‌مدت نقشه‌کشی ساختمان را پشت‌سر گذاشت و بعدازآن در سازمان تربیت بدنی جذب شد.

در این ایام از طریق یکی از دوستان، با تعدادی از دانشجویان فعال دانشگاه مرتبط بود و در فعالیت‌های مخفی دانشجویی شرکت داشت تا اینکه دومین بار توسط ساواک دستگیر شد و به‌مدت 10 روز در کمیته ضدخرابکاری نگه داشته شد و مورد اذیت و شکنجه قرار گرفت.

او با همه مشقت‌ها، در سال 1355 موفق به قبولی در کنکور شد، اما به‌دلیل داشتن سوابق در سازمان امنیت، از ادامه تحصیل وی جلوگیری به‌عمل آمد.

فعالیت‌های انقلابی در آمریکا

پس از چندی با کمک و تشویق پدرش برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و موفق به ادامه تحصیل در رشته مکانیک شد.

بعد از مدتی از طریق دوستانش به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا راه یافت و در فضای جدید، فعالیت‌های سیاسی ـ مذهبی خود را ادامه داد.

با اوج‌گیری نهضت انقلاب اسلامی، تمام اوقات خود را صرف مبارزه کرد؛ که در نتیجه دو بار توسط پلیس آمریکا دستگیر شد.

شهید کاظمی در جذب و آگاه کردن جوانانی که برای ادامه تحصیل به آمریکا می‌آمدند، نقش مؤثری داشت. به‌دلیل تلاش خالصانه و شبانه‌روزی، وی را به‌عنوان معاون انجمن اسلامی ایالت محل زندگی خود انتخاب کردند که بعدها مسئولیت همین انجمن به‌عهده او گذاشته شد.

وی در نامه‌ای از آمریکا خطاب به خواهران و برادران می‌نویسد «مواظب گروه‌ها باشید، مبادا در دامان آن‌ها بیفتید، با تمام توان از امام خمینی پیروی کنید که اسلام راستین در وجود این مرد خدا نهفته است.»

بازگشت به میهن و عضویت در سپاه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوازدهم اسفندماه 1357، تحصیل در خارج را رها کرد و به میهن اسلامی بازگشت.

سید کاظم در فروردین 1358 با گذراندن دوره آموزشی عمومی سپاه در پادگان امام علی(ع)، به عضویت سپاه در آمد و پس از اتمام دوره، با توجه به اینکه کردستان توسط ضدانقلاب دچار آشوب شده بود، به نقده اعزام شد.

پی‌ریزی واحد اطلاعات سپاه

شهید کاظمی پس از بازگشت از مأموریت کردستان، با تعدادی از برادران مؤمن انقلاب و سپاه، واحد اطلاعات را با تشکیلات منسجمی پایه‌ریزی کرد.

در آن زمان مسئولیت گروه‌های چپ‌گرا به‌عهده وی گذاشته شد و توانست با توکل به خدا، شیوه‌های جدید این منحرفین را برای تخدیر و انحراف افکار جوانان شناسایی کند. او با برملا کردن باطن حقیقی آنان، افکار فریب‌خورده را کاملاً آگاه کرد و آنان را به آغوش اسلام عزیز برگرداند.

فرمانده وقت سپاه دراین‌ارتباط می‌گوید «شهید کاظمی از برادران قدیمی و مخلص سپاه و یکی از افرادی است که در شکل‌گیری سازمان اطلاعاتی کشور نقش بسزایی داشته است.»

مأموریت در سیستان و بلوچستان

وی پس از گذراندن مراحل مختلف مسئولیتی در واحد اطلاعات سپاه و کاهش تهدیدات داخلی، بنا به درخواست استانداری سیستان و بلوچستان و موافقت فرماندهی سپاه، به این استان رفت و به‌عنوان معاون سیاسی امنیتی استانداری سیستان، مشغول به کار شد.

شهید کاظمی در این استان و در مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر، تلاش همه‌جانبه‌ای را انجام داد.

بازگشت به سپاه

پس از پایان مأموریت در این استان، وزارت کشور و جهاد سازندگی از او تقاضای همکاری کردند، اما این پیشنهاد‌ها را نپذیرفت و مجدداً به سپاه بازگشت و در سمت سرپرستی واحد اطلاعات و عضو شورای‌عالی سپاه، فعالیت شبانه‌روزی خود را ادامه داد.

حضور در خط مقدم

سید کاظم علاقه خاصی به جبهه و رزمندگان داشت. وی در مواقع ضروری، خصوصاً هنگام عملیات‌ها، حضوری فعال داشت و برای اینکه از موقعیت مکانی و خطوط دفاعی رزمندگان آگاهی پیدا کند، در خطوط مقدم جبهه حاضر می‌شد و در مقابل برادرانی که می‌گفتند «نیازی نیست شما به خط بیایید» می‌گفت «آنچه انسان با چشم خود می‌بیند، بهتر می‌تواند تصمیم‌گیری کند تا اینکه روی کاغذ برایش توضیح دهند.»

همه ما فدای یک تبسم امام

یکی از هم‌رزمانش نقل می‌کند: هرگاه کاری به او واگذار می‌شد و می‌خواستیم از انجام آن مطمئن شویم، می‌گفتیم که این مأموریت قلب امام را شاد می‌کند و وقتی خبر آن به حضرتشان برسد، تبسم به لبان ایشان می‌نشیند. او خنده‌ای می‌کرد و می‌گفت «همه ما فدای یک تبسم امام» و تا پای جان می‌ایستاد و آن کار را به نتیجه می‌رساند.

شهادت

در سحرگاه روز دوم شهریورماه سال 1364 و هم‌زمان با شهادت امام و جد بزرگوارش حضرت محمد باقر(ع) همراه تعدادی از برادران رزمنده جهت بازدید از خطوط مقدم جبهه جنوب در منطقه طلائیه، با قایقی در آب در حال حرکت بودند که بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ، به‌سختی مجروح شدند و به شهادت نائل آمدند.

سجده شکر در آستانه شهادت

راوی: شهید حسینی

وقتی در داخل قایق، ترکش به سر شهید کاظمی اصابت کرد، از جای خود برخاست و دست‌ها را به‌سوی آسمان بلند کرد و با خدایش راز و نیاز کرد و لحظه‌ای بعد در کنار قایق به سجده رفت و آنگاه شهید شد.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط