نظام آموزشی دنیا دیگر هرگز به دوران پیشاکرونا برنمیگردد
رضا ماحوزی معتقد است: نظام آموزشی دچار تغییراتی بنیادین شده است و از این پس حضور ما در عرصه جهانی متناسب با میزان عرضه ما در فضای سایبری دنیا خواهد بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دانشگاه، محققین و جامعه تأثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند که حاصل آن سودمندی نتایج تحقیقات و کاربست تولیدات علمی در خدمت جامعه است اما بهرغم اهمیت موضوع، مطالعات نشان داده است که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه فرایند تولید علم بدون در نظر داشتن نیازهای واقعی این جوامع در جریان است و این امر بهطور قطع نتایج زیانباری در پی خواهد داشت که نباید از آن غافل بود، به همین سبب هم هست که اصلاح نظام آموزشی کشور در راستای تربیت انسانهایی متفکر، خلاق و تحلیلگر از ضرورتهای بنیادی جامعه بهشمار میآید. توسعه و ترویج فرهنگ علمی در جامعه نیز از دیگر عواملی است که زمینه توجه و حساسیت به تولید علم را در آحاد جامعه فراهم میکند.
نگاه به این بایستهها و شایستههای نظام آموزشی کشور در شرایطی که دولت جدید روی کار آمده است محور گفتوگوی ما با دکتر رضا ماحوزی، استادیار فلسفه و معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، بوده است. ماحوزی در این گفتوگو تأکید میکند که مدیران دانشگاهی باید بهدور از کشمکشهای سیاسی، فضای علمی لازم را برای توسعه دانش و تولیدات علمی فراهم آورند تا از این رهگذر از اتلاف بخش زیادی از نیرو و انرژی علمی دانشگاه و به تعویق افتادن برنامهها جلوگیری شود؛
*بهنظر شما مهمترین چالشهای فراروی دانشگاهیان اعم از استاد و دانشجو چیست؟
دانشگاه فرآورده یک نهاد اجتماعی است اما برخلاف اینکه اجتماعی است باید منطقی متفاوت از جامعه را داشته باشد. دانشگاه از دل اجتماع بروز میکند و فعالیت میکند، از دل نیازها و تشخیصهای جامعه برمیآید ولی دلیل بر این نیست که منطقی که در جامعه حاکم هست در دانشگاه هم همان باشد. من سعی دارم به بحث هویت و استقلال دانشگاه بپردازم چون بزرگترین نقص دانشگاه را فقدان هویت و منطق مستقل میدانم. دانشگاه در عین ارتباط با هر نظام سیاسی و دولت و اقتصاد باید یک هویت مستقل داشته باشد، برای حراست از این منطق اصرار داشته باشد و اجازه ندهد منطق دیگری بر دانشگاه تحمیل بشود.
* در مسئله مهاجرت مغزها سهم این مؤلفه را چقدر میبینید؟
من چند سال پیش در پژوهش مستقلی که آن را برای صداوسیما انجام دادهام به این موضوع اشاره کردهام. بهاعتقاد من مسئله مهاجرت استادان در قرن اخیر بیشتر از اینکه مفهوم مهاجرت داشته باشد، نوعی گردش علمی بهشمار میآید به این معنی که متخصصان کشورهای مختلف برای کسب فرصتهای جدید شغلی و آشنایی با فناوریهای جدید در دنیا در حال گردش هستند اگر ما هم وارد این گردش بشویم و متخصصانمان در مجامع علمی دنیا رفتوآمد کنند، در نهایت سود آن به نظام دانشگاهی ما هم خواهد رسید اما متأسفانه الآن این جاده یکطرفه است، باید این روال را در هم بریزیم و بهطرز هدفمندی وارد این چرخه "گردش جهانی" شویم تا از تجربیات دنیا استفاده کنیم و تجربیات خودمان را هم در اختیار دیگران بگذاریم.
*مهمترین مانع این قضیه چیست؟
یکسری موانع فرهنگی و اجتماعی در این حوزه وجود دارد، عمده آن هم این است که قدر حداقل گردشی را هم که در دانشگاهها داریم نمیدانیم. فرآیند یک محصل خارجی را از زمانی که ایران را برای تحصیل انتخاب میکند تا زمانی که از یکی از دانشگاهها فارغالتحصیل بشود در نظر بگیرید، یک و نیم برابر مدت زمان تحصیل در دیگر دانشگاههای معتبر جهان است، باید این زمان را کاهش بدهیم؛ از مشکلات استعلام و ویزا و کارهای خارج از دانشگاه تا روند خاص در وزارت علوم و وزارت خارجه، باید یک برنامه کلان نوشته بشود و هماهنگیهای لازم انجام بگیرید، این کار باید آینده علم و فناوری در ایران را تضمین کند. آینده ایران باید بر مرزهای علم و فناوری باشد و طبق فرموده مقام معظم رهبری از این مسیر مانعزدایی بشود.
*شبکههای اجتماعی چه تأثیری بر کمّیت و کیفیت علمی اساتید و دانشجویان گذاشته است؟
بر اساس پژوهشهای مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی که در یک سال و نیم گذشته در ایران و دیگر دانشگاههای جهان در حوزه آینده نظام آموزش عالی انجام گرفته است، با قطعیت میتوان گفت که نظام آموزش ما دیگر به وضعیت سنتی گذشته و شرایط آموزش پیشاکرونایی بر نخواهد گشت. اگر این واقعیت درست تحلیل شود و تبدیل به یک برنامه جدی شود، دیگر فضای سایبری بهعنوان یک فضای مخلّ و موازی تلقی نمیشود و از طرف دیگر ارتباطات داخلی دانشگاهها و ارتباطات بینالمللی آنها با دانشگاهها و مجامع علمی دیگر کشورهای جهان، بدون نیاز به ویزا و درگیر شدن در پیچوخمهای وقتگیر نظام بروکراتیک اتفاق خواهد افتاد، اینها ظرفیتهای بزرگی است که باید از آن استفاده کرد و نقاط مثبتش را هم تقویت کنیم. ما نمیتوانیم منتظر بنشینیم و انتظار داشته باشیم که در یک مجمع جهانی ما را دعوت کنند، باید خودمان فعالانه اقدام کنیم.
*بهنظر شما رسالت اساتید و دانشگاهیان در تبیین و تحقق اهداف علمی بیانیه گام دوم انقلاب چیست؟
پیشنهاد مشخصی که من دارم این است که دوستان در این زمینه بهجای اینکه برنامههایشان را بر مبنای اشخاص تنظیم کنند؛ بر مدار عقلانیت استوار کنند. طبق مفاد بیانیه گام دوم ما باید ببینیم اقتضای آینده ایران، کسب چهنوعی از قدرت است. گام دوم، منشوری است که میتواند ما را به آینده قدرتمند برساند بهنحوی که اولین سود آن به خود مردم برگردد. اگر قرار است دانشگاه تضمینکننده آینده این سرزمین باشد، باید بهسمت عقلانیت بیشتر و آزادی و استقلال بیشتر حرکت کنیم. توجه داشته باشید که کشور ما در منطقه و شاهراهی قرار گرفته است که از همه طرف مورد هجوم دشمنان است اما جامعه آزاده، قهرمان و اخلاقمدار ما خواهان کار و تعامل با جهان است و طبعاً برقراری توازن در این زمینه کار دشوار و نفسگیری است که باید مورد توجه مسئولان باشد و از این پس باید بهگونهای حرکت کنیم که درگیر روزمرگیها و درجازدنهای گذشته نشویم.
گامهای کوچک اما مطمئن و صحیح میتواند آینده بهتری را برای ما رقم بزند. مردم ما استحقاق زندگی بهتر را دارند اما این زندگی بهتر با شعارهای داغی که در تبوتاب ایام انتخابات گفته میشود و بعد هم بهسرعت فراموش میشود، ممکن نیست. باید این شعارها را به برنامهای منسجم، بلندمدت و عملیاتی تبدیل کنیم و در این مسیر اولین قدم ما باید این باشد که به دانشگاههایمان اعتماد کامل کنیم و آنها را در جریان تصمیمگیریها و تصمیمسازیهایمان دخالت دهیم.
دانشگاههای ما هم باید برنامههای کارشناسی خودشان را برای رشد کشور ارایه دهند اما این کار پیش از هر چیز نیازمند اتصال راهبردی دانشگاههای سرتاسر کشور به یکدیگر است؛ حتی دانشگاههای محلی و مناطق مختلف هم برنامههای ملی راهگشایی برای حل مشکلات دارند که متأسفانه در شرایط موجود صدای آنها شنیده نمیشود.
*جایگاه اساتید در بالابردن روحیه امید و بالندگی بین دانشگاهیان چگونه است؟
وقتی از آموزش صحبت میکنیم، هم ذات آموزش و هم شخصیتهای آموزشی را مدّنظر داریم که این شخصیتها هم دو بعد اجتماعی و اخلاقی دارند. وقتی جامعه بهدلایل گوناگون آسیبپذیر شده است و شرایط دلخواه رفاهی دور از دسترس است؛ این طبعاً بر دانشگاهیان هم اثر میگذارد. استاد و دانشجو بهحق خودشان را در یک منظومۀ بزرگتر اجتماعی میبینند که این منظومه در ابعاد مختلف منطقهای و بینالمللی دچار آسیب شده است، در این شرایط دانشگاهیان هم خودشان را شبیه جامعه آسیبپذیر میبینند و قانع میشوند که شرایط کنونی، شرایط مطلوبی نیست و خمودگی و انزوا مخرّبترین واکنشی است که در این مختصات ظهور میکند اما باید توجه داشت که در شرایط بحرانی، مسئولیت و وظیفه مجموعههای دانشگاهی و علمی چندین برابر میشود. لازمه خروج از این بحران ارائه نسخههای شفابخش است که با تعلل، خمودگی و کنار کشیدن نمیتوان به آن نایل شد لذا باید مسئولانه قدم در راه گذاشت و با تحمل دشواریها کمک کرد تا دانشجویان با انرژی بیشتری فعالیتهای علمی خودشان را دنبال کنند. انتظار منطقی جامعه این است که طبقه دانشگاهی و نخبگانی کشور مقهور شرایط نشوند و روحیه نشاط و نوجویی علمی را میان دانشجویان و قشر متوسط شهری بسط دهند.
*پیشنهاد شما برای تقویت مرجعیت فکری دانشگاه و سایر مجامع علمی در جامعه چیست؟
در وضعیت فعلی وقتی صحبت از مرجعیت فکری جامعه به میان میآید بلافاصله نگاهها متوجه نقش سلبریتیها میشود و بهنظر میرسد در آینده باید منتظر ظهور اَبَرچهرههایی در حوزههایی مثل اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی هم باشیم، در این شرایط اگر دانشگاه میخواهد مرجعیت فکری و علمی خود را بازسازی کند، باید به آرمان اولیه خودش وفادار بماند. ما احتیاج به دانشگاهی با هویت و شأن مستقل داریم که بتواند بر اساس منطق علمی ذاتیاش عمل کند، اگر این مرجعیت به دست آمد، سایر مراجع فکری و اجتماعی هم برای تبیین آراء خودشان دوباره به دانشگاه رجوع میکنند، این تنها راهی است که مجامع آکادمیک ما را به جایگاه حقیقی و قلمرو راستین خودش برمیگرداند.
این را هم از یاد نبریم که منطق علم و دانشگاه حقیقتجویی است نه اقناع جامعه و برآورده کردن خواستههای اقتصاددانان و سیاسیون. اگر یک دانشمند همانند یک سیاستمدار رفتار کند و پا در کفش دیگران کند، آسیبهای بزرگی را در جامعه به وجود میآورد بنابراین نباید در این جهت تندروی و شتابزدگی نشان داد.