سخنان مهم آیتالله جوادی آملی درباره آفت "علم مُثلهشده غرب" برای اسلام
دانشگاهها از فعل خدا بحث میکنند که آیات الهیاند. دانشگاه معدن علوم دینی است، منتها نباید مثلهشده باشد. این علوم مثلهشدۀ غرب کاری کرد اسلام را تبدیل به مسیحیت و مسیحیت را تبدیل به کلیسا و کلیسا را تبدیل به موزهها و ساختمانها کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در آئین رسمی آغاز سال تحصیلی مدارس حوزه علمیه استان تهران که امروز در مجموعۀ شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه) برگزار شد، آیتالله جوادی آملی پیامی صوتی به شرح ذیل صادر کرد:
حوزهها یک وظیفه و دانشگاه ا یک وظیفه ای دارند. معمولاً این وظایف مخلوط و همراه و الان از یکدیگر جدایند، اما معیار همه یکی است. خدای سبحان که بشر را آفرید و آدم نبی را خلیفۀ خود قرار داد و معیار و محور خلافت را علمِ به اسماء معرفی کرد تا بتواند پیام مستخلفٌ عنه (خداوند) را به مستخلفٌ علیهم (بشر) برساند. تمام انبیا عموماً و وجود مبارک ختمی مرتبت خصوصاً آمدند تا معارف را به مردم منتقل کنند. قرآن که سخنگوی خداوند است، این چند جمله را برنامۀ رسمیِ رهبران الهی قرار داد و این مضمون را در چهار ضلع مشخص کرد؛ یعنی وجود مبارک پیامبر و به برکت او، اهل بیت علیهمالسلام معلم قرآناند، معلم حکمتاند؛ چون خود قرآن حکمت را به همراه دارد و تزکیهکنندۀ نفوس و معلم چیزهایی است که جامعۀ بشری از فراگیری آن محروم است. این را هم به خود پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود که ما حرف و علم تازهای داریم و تو با تمام نبوغ خدادادت، توان آن را نداری که از خود یا جای دیگر فرا بگیری. همین تعبیر را نسبت به جامعۀ اسلامی و انسانی دارد که «یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون» (بقره151)؛ یعنی وحی حرفهای تازهای دارد؛ سفرۀ وحی، مائدۀ وحی نه زمانی و نه زمینی کار او را انجام میدهد.
اینکه فرمود «یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون» یک حرف تازهای دارد. این حرف تازه دربارۀ علم است، معلوم جدیدی است که در جای دیگر فراگیری آنها نیست. یکی طرز درس خواندن است، درس عالم شدن است، طرز پژوهش است. طرز پژوهش و تحقیق را یاد میدهد. طرز تحقیق آن است که انسان وقتی خواست چیزی را بشناسد، آن موضوع را مُثله و تقطیع نکند. اینکه بخشی را بگیرد و بخشهای فراوان آن را کنار بگذارد، پژوهش نیست. بنابراین اینکه فرمود «یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون»، یعنی بشر آن نیست که از راه خود بفهمد چطور درس بخواند. چه بخواند را نمیداند، چطور بخواند هم نمیداند. این دو عنصر محوری را وحی یاد میدهد. هم حوزه موظف است که بفهمد چه بخواند و چطور بخواند، هم دانشگاه مأمور این امر است.
اینکه فرمود چه بخوانند و چطور بخوانند، در قرآن میفرماید آنها چون با محسوسات مأنوساند، آنچه ماورای حس است، ماورای خیال است، ماورای وهم است، آن را آوردیم، در سفره پهن کردیم و از غیب خبر دادیم، اینها از شهادت با خبرند. ما عالم الغیب و الشهادتیم؛ هم آن غیب را به مردم گفتیم و هم آن شهادت را. آسمان، زمین، کشاورزی، دامداری، انواع و اقسام ستارگان و سیاهچالهها و انواع و اقسام حیوانات را میتوانند بشناسند. اینها شهادت است. اما خداوند عالم الغیب و الشهادة است. به وجود مبارک پیامبر علم را آموخت چون فرمود «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَدا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى...» (71 و 72 جن) ما مسافر تو راه هستیم؛ پس از کجا آمدیم برای ما غیب است، به کجا میرویم برای ما غیب است. خداوند این دو نبش را خداوند به انبیاء عموماً و به رسول خدا صلی الله علیه و آله خصوصاً تا آن مقداری که مقدور بشر بود، بیان کرد. از طرفی هم فرمود این پیامبر من دو کار میکند: هر دو در مدار غیب است. آنچه میگوید غیب است و آنچه هم که ما گفتیم، غیب است. هرچه او میگوید، حرف ماست و هرچه ما گفتیم، او میگوید «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»، «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى.» (نجم 3 و 4) آنچه را هم که غیب است، کتمان نکرده است «وَ ما هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنین»؛ (تکویر 24) یعنی ظنّت، بخل و کتمان بخیلانه در حرم امن وحی و نبوت نیست. فرمود اسرار غیبی را به او گفتیم، او به شما گفت. علوم غیبی را با او در میان گذاشتیم، او به شما گفت. اینکه از بهشت و جهنم و خلقت اولیه و نیز تعلیم اسماء و اسرار انبیاء خبر داد، غیب بود. غیب مستأثر (علم خاص خداوند) که از قلمرو تکلیف ما بیرون است، نه مقدور ما است و نه از ما خواستند. اما غیبی که مربوط به بشریت است و در دسترس بشر قرار میگیرد، هم مقدور ما است و هم مورد تکلیف ما است. این علم را هم به گوینده و مبدأ فاعلی آن نسبت میدهیم.
وضعمان بحمدلله در حوزه اینطور است که چه کسی گفت، چه گفت، برای چه گفت هم که غالباً بسیاری از بزرگان در نظر دارند. اگر میبینید طلبه در کنار درس روز، نماز شب را میخواند، نتیجۀ این تثلیث است: نظام فاعلی، نظام داخلی و نظام غایی؛ چه کسی گفت، چه گفت، برای چه گفت. این را برای ما یاد دادند. وقتی میگوییم امام صادق چنین فرمود، با قصیدههایی که دیگران گفتند، فرق میگذاریم. وقتی آیه را تفسیر میکنیم، با اقوال عرب و غیر عرب تفاوت میگذاریم.
اما در معمولِ دانشگاهها متأسفانه این نیست. قرآن به ما فرمود شما هم یاد بگیرید. دین به ما فرمود دربارۀ احکام و حِکَم و حلال و حرام و وجوب و ... نظریه بدهید نه درس بخوانید. صرف درس خواندن، مشکلی را حل نمیکند. تا انسان اهل نظر نشود، کار پیش نمیرود. مخصوصاً در کلانشهرها قطبهای فرهنگی باید فراهم باشد. کسی که مختصری درس خواند، سطح عالی را خواند، تازه توانست کفایة و مکاسب را درس بگوید، گوشهای از طلیعة راه است. بالاخره در بین ما مردانی که قطب فرهنگی کشور ما باشند، پیدا میشوند، اما چرا ما نباشیم؟ به ما نگفتند درس نخوان، به ما گفتند صاحبنظر باش. مقبولۀ عمر بن حنظله که معروف است، به ما فرمودند نظرَ فی حلالِنا و حرامِنا. این نظر، نگاه چشم نیست، بلکه نظریهپردازی است. دانشگاه باید نظریهپردازی کند که این ستاره کیست و چیست. این کوه کیست و چیست، این کوهی که حرف میزند «یا جِبالُ أَوِّبی مَعَهُ»، نماز جماعت را در پشت سر داود میخواند.
علم در غرب، مرده به دنیا آمده. بنابراین مُثله شده است. اگر کودکی مرده به دنیا بیاید، کسی بخواهد به عنوان انسانشناسی با او صحبت کند، مقدورش نیست. اینها یک کوه مردهای را معدنشناسی دارند. یک آسمان مرده و شمس و قمر مردهای را بحث میکنند. علوم تجربی و ریاضی ما موظف است دربارۀ نظام سپهری بحث کند. این نظامی که خداوند فرمود من با دود آن را درست کردم، غرب این ارتباط را که چه کسی شمس و قمر را ایجاد کرد، قطع میکند، نظام فاعلی را کنار میگذارد. وقتی معلوم را مُثله کرده باشد، نظام فاعلی را کنار بگذارد و خود این مُثله شدن را بررسی کند، نتیجۀ چنین علمی، جنگ جهانی اول و دوم است. او از این علوم تجربی، غیر از اینکه موشک و بمب بسازد و کسی را بکشد و داعیه داشته باشد، بهرۀ دیگری ندارد. از آن روزی که این علم مرده به دنیا آمده، کار او ساختن سلاحهای اتمی و کارخانههای اسلحهسازی است که به صورت سهشیفته مشغول کار کردن هستند، یا جنگ جهانی اول است که حداقلش 70 میلیون کشته بر جای گذاشت و یا جنگهای نیابتی است که اکنون میبینید در شرق و غرب عالم، مشغول کشتن و کشتار است. این علمی که مرده است، غیر از مرگ پیام دیگری ندارد. دانشگاهها دربارۀ معلوم مُثلهشده بحث میکنند. علم دینی یعنی علمی که معلومش مُثله نشده باشد. اگر در حوزهها از قول خداوند بحث میکنند که آیات الهی هستند، در دانشگاهها از فعل خدا بحث میکنند که آیات الهیاند. دانشگاه معدن علوم دینی است، منتها نباید مثلهشده باشد. این علوم مثلهشدۀ غرب کاری کرد اسلام را تبدیل به مسیحیت و مسیحیت را تبدیل به کلیسا و کلیسا را تبدیل به موزهها و ساختمانها کند، این علمِ مردۀ مُثلهشده را به ایران و امثال ایران آورده است.
انتهایپیام/