رسول توکلی: آفرین به کسی که "نجفی" را برای مدیریت سینمای بعد از انقلاب انتخاب کرد / شیوه عجیب "معاون میرحسین موسوی" در دادن مجوز فیلم

روشن شد که میرحسین موسوی نخست وزیر دستور داده است به وزارت ارشاد که "تکلیف فیلم خط قرمز کیمیایی را روشن کنید."، جلوی تلفنگرام را که گرفتیم موجب شد محترمانه ببینیم با ایشان نمی‌توانیم کار کنیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بعد از مصاحبه با «محمدعلی نجفی» و ورود به مبحث مهم و داغ سینمای دهه 1360، باید این دوران را از مناظر گوناگون مورد بررسی و واکاوی قرار داد. تا مشخص شود که کدام نگاه و جریان سیاسی در سال‌های مهم و ریشه‌ای سینمای اول انقلاب حاکم بوده است؟ آنچه در تاریخ سینما و هنر بعد از انقلاب ادعا می‌شود این است که جریان تندرویی مدام سینما و هنرمندان را مورد تهاجم قرار دادند و پرده‌های سینما را پایین کشیدند اما این تمام ماجرا نیست و پشت‌پرده این جریان و اتفاقات سینمایی آن دوران افرادی قرار داشتند که 16 سال بعد داعیه‌داران آزادی و جریانی منسوب به اصلاحات شدند.

بررسی دقیق و مستند و تاریخی درباره این جریان جز با مصاحبه با افرادی که در آن دوران حاضر بودند و همه چیز را از نزدیک دیدند ممکن نیست.

در ادامه با «رسول توکلی» بازیگر و کارگردان تئاتر، سینما و تلویزیون که در آن سال‌ها در معاونت سینمایی مشاور بوده و اتفاقات مهمی را از نزدیک دیده است، درباره آن روزهای مهم صحبت کردیم.

نزدیک بود درب وزارت فرهنگ و هنر را ببندند

* آقای توکلی! در سال‌های اول انقلاب که در حال تحویل دهه 50 به 60 هستیم، سینما در دست چه جریان و افرادی بود؟

ما دقیقاً اگر بخواهیم شرایط و فضای سال 1358 ـ 1357 را توصیف کنیم، باید بگوییم که در آن سال‌ها هیچ‌کس سر کار خودش نبود چون همه‌چیز در ابتدای انقلاب به‌هم ریخته بود و از سویی به‌شکل خاصی هم در اختیار یک جنبشی قرار گرفته بود که هیچ‌کس نمی‌دانست با سینما می‌خواهند چه‌کار کنند.

 من آن موقع در رشته بازیگری درس می‌خواندم و هم در تئاتر کار می‌کردم اما به سینما ورود نکرده بودم. اما به‌عنوان کسی که سینما و فضای آن را تعقیب می‌کردم به مسائل هنری و سینمایی اشراف داشتم، هرجا را که بحث هنری و سینمایی بود دنبال می‌کردم.

رسول توکلی در فیلم تاراج

واقعیت این است که در ابتدای انقلاب برای هیچ‌کدام از موضوعات اقتصادی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی طرح و برنامه‌ریزی صورت نگرفته بود، البته طبیعت هر انقلابی همین است و انقلاب ما یک چنین شرایطی داشت، به‌عنوان مثال شهید مطهری که من نقش ایشان را بازی کردم این جمله را دارد که وقتی به ایشان می‌گویند "ما نیرو نداریم از شما محافظت کند"، ایشان می‌گوید "همین افسرهای ارتشی‌ها نیروهای ما هستند."

اولین صحبت‌ها برای تشکیل دولت و انتخاب مسئولین کشور از مدرسه رفاه آغاز می‌شود. در آنجا این بحث صورت گرفت که چه‌کسی وزیر شود و دولت موقت را ایجاد کنند و...، در این شرایط اوضاع فرهنگ و هنر نیز شرایط نامساعدی مانند دیگر بخش‌های مملکت داشت.

بالاخره وزارت فرهنگ و هنر یک عقبه‌ای داشت؛ آدم‌های خاص خودش را داشت و آنها مثل بقیه‌ وزارتخانه‌ها هاج‌وواج مانده بودند که "ما چه می‌گوییم و حکومتی که آمده است چه می‌گوید."، خب، بخش سینمایی تشکیل شد و آقای نجفی انتخاب شد که این انتخاب بیشتر به‌خاطر این بود که در بحث سینما ایشان آشنا بود و به‌نظرم انتخابی هوشمندانه بود. زیرا باید کار را دست کاردان بسپریم و بحث سینما و هنر هم از آن دست بحث‌های تخصصی است که کسی که قرار است راجع به آن فکر کند و ابعادش را ببیند و بخواهد تناسب‌های بین قبل از 22 بهمن و بعد از آن را تطبیق بدهد، باید از حرفه خودش و آدم خودش انتخاب بشود و نجفی این خاصیت را داشت.

محمدعلی نجفی کنار محمدعلی کشاورز، چنگیز وثوقی و افسانه بایگان در پشت‌صحنه سربداران

آن موقع زمانی که آقای نجفی می‌خواست انتخاب شود معاونت فرهنگ و هنر دست آقای ورجاوند بود. وزارت فرهنگ و هنر ذیل وزارت آموزش عالی رفته بود و  به یک معاونت  به‌نام معاونت فرهنگ و هنر وزارت آموزش عالی تبدیل شده بود. بنابراین آقای نجفی مسئول بخش یا اداره سینمایی و سمعی و بصری این معاونت‌ می‌شود، حالا ما باید با سینمایی روبه‌رو شویم که مسائلش کلی با قبل متفاوت شده است.

جالب است به شما بگویم که در آن مقطع خیلی این‌گونه نبود که صبح بروم و شب بیایم، من هم مثل خیلی‌ها از دور ماجرا را می‌شنیدم. بعد از مدتی اعلام کردند که "بهتر است در وزارت فرهنگ و هنر بسته بشود، در را ببندیم و ببینیم می‌خواهیم چه‌کار کنیم اصلاً؟  ببینیم چه فیلم‌هایی بسازیم؟"، یک فیلم‌هایی از قبل انقلاب ساخته شده بود که در حال اکران بود. انواع طیف‌ها و تفکرهای مختلف برای فیلم‌سازی آمده بودند، بنابراین آقای نجفی به‌عنوان یک سمبلی که کارش را بلد بود، خوب بود اما از دید و ذهن من حضور وزیری در این وزارتخانه که اطلاعات زیادی از فرهنگ و هنر نداشت، اتفاق چندان خوبی نبود خصوصاً آنکه ایشان اطلاعات سینمایی چندانی مانند آقای نجفی هم نداشت.

انتخاب نجفی بهترین گزینه برای سینمای ارشاد بود

* متأسفانه آن‌قدر شرایط آن دوران از نظر ثبت تاریخی به‌هم‌ریخته و آشفته است که هنوز که هنوز است روشن نیست که فلان وزارتخانه و معاونش چه‌کسی بود و بعد چه‌کسی آمد، همین الآن روایت شما شکل دیگری نسبت به برخی از منابع دارد، مثلاً آقای میناچی اول وزیر بودند بعد از آن آقای دوزدوزانی بر سر کار آمدند.

ممکن است میناچی بوده باشد و من اشتباه کنم. من در آن مقطع مثلاً از انتهای 1358 که وارد 1359 می‌شویم آقای کلهر می‌آید معاونت سینمایی را تشکیل می‌دهد. آقای کلهر را می‌شناسم و با ایشان نشست و برخاست دارم و در نمازجمعه‌ها دیدار داشته‌ایم.

ناصر میناچی کنار آیت‌اللّه طالقانی

آن زمان چهره‌هایی مشغول کار بودند. فکر می‌کنید کارگردان تلویزیونی اولین و دومین نماز جمعه انقلاب که مرحوم طالقانی می‌خواند چه‌کسی بود؟ آقای مسعود کیمیایی بود، یعنی آقای مسعود کیمیایی و سید محمد بهشتی به تلویزیون آمدند. هرکسی می‌آمد نمی‌دانست چه‌کار کند. ما یک مهندسی طراحی‌شده‌ای نداشتیم در هر بخشی آدم‌هایی با یک سلایقی می‌آمدند.

مسعود کیمیایی کارگردان تلویزیونی اولین و دومین نمازجمعه انقلاب به امامت مرحوم طالقانی بود

 

 آقای دوزدوزانی و آقای کلهر تیم بدی جمع نکردند. کلهر آدم خوش‌بین و خوش‌فکری بود و با بچه‌های عالم هنر به‌خصوص هنرمندان مرتبط بود. کلهر، بهشتی و انوار در بخش سینما آمدند، هر کدام در بخشی از کار خودشان جنبه‌های مثبت و منفی داشته‌اند اما آفرین به کسی که در آن مقطع در معاونت مربوطه، نجفی را انتخاب کرد.

 

برخی از نگاه‌های معادی‌خواه بد نبود

* کنار آقای نجفی چه‌کسانی در آن برهه بودند؟

اسم‌‌شان را یادم رفته است، مثلاً بعد از اینها آقای عبدالمجید معادی‌خواه که آمد وضعیت دیگری شد. از سویی در آن شرایط آشفته که هرکسی طرحی‌ می‌آورد و حرفی می‌زد و حتی امام جمعه‌ها نیز ورود داشتند و همان‌طور که گفتم حتی موضوع بستن درب‌های وزارت ارشاد مطرح بود؛ آقای معادی‌خواه آمد که به‌شدت آزاد بود، چیزهایی را در نظر داشت که نمی‌شود صحبت کرد، یک سری مسائلی که در تاریخ باید حفظ بماند، در مجموع یک نگاهی داشت که بخشی از آن بد نبود و درباره بخشی از آن من قضاوت نمی‌کنم.

عبدالمجید معادی‌خواه

 عبدالمجید معادی‌خواه جوان روحانی‌ای بود که در واقع با بچه‌های قبل از انقلاب یا سینمای قبل انقلاب مشکلی نداشت. خب، برای آقای معادی‌خواه اتفاقاتی افتاد و آقای موسوی سرپرست ارشاد شد و آقای حاج‌سیدجوادی آمد که معاونت سینمایی را به‌عهده گرفت. ایشان همزمان در اداره تالار رودکی - تالار وحدت فعلی- مسئولیت داشتند و در ساختمان بهارستان هم بودند.

* پس در واقع باتوجه به حرف شما بعد از آقای کلهر، آقای کمال حاج‌سیدجوادی در دوره کوتاهی مدیر شدند.

بله، من در این زمان یک اتاقی داشتم. آقای اکبرزاده که جزو دانشجویان پیرو خط امام بود من را دعوت کردند و من شدم مشاور آقای حاج‌سیدجوادی، در این شرایط، سینمای حاکم آنجا دقیق‌تر شده بود. می‌توانم با مستندات صحبت کنم که مثلاً آقای کیمیایی یک فیلمی‌ ساخته بود به‌نام «خط قرمز» و سعید راد در آن بازی کرده بود. یک روز دیدم آقایی به‌نام رضایی که در دفتر آقای حاج‌سیدجوادی کارمند بود، دیدم تلفنگرام می‌زند برای جوامع مختلف مانند بازاری‌ها و انجمن اسلامی‌.

حالا موضوع تلفنگرام چیست؟ نخست وزیر موسوی می‌خواست ببیند این «خط قرمز» را اجازه اکران بدهند یا ندهند، حالا همین کیمیایی نمازجمعه‌های آقای طالقانی را ضبط می‌کرد و در یک نما در عینک آقای طالقانی جمعیت نمازخوان را گذاشته بود که عکس آن پلان معروف است! گفتم "چه‌کار می‌کنید، آقای رضایی؟"، گفت "حاج‌سیدجوادی گفته که ما از جامعه اسلامی‌ و مردم و هیئات مختلف دعوت کنیم که بیایند فیلم آقای کیمیایی را ببینند و نظر مردمی‌ بدهند که آیا ما به این فیلم مجوز بدهیم یا ندهیم."، شما از همین موضوع شرایط حاکم آنجا را بخوانید؛ درحدی که توان داشتم خواهش کردم تلفنگرام نزنند، گفت "چرا؟"، گفتم "اینجا هیئت دارد شورا دارد؛ شورا ضوابط و آیین‌نامه دارد، آنها باید تشخیص بدهند این فیلم با آن آیین‌نامه‌ها قابل نمایش هست یا نه، یعنی چه 200 نفر دعوت کنید که در سالن بنشینند و بگویند این فیلم خوب است یا بد است و یعنی چه که یک بازاری در این زمینه نظر بدهد؟"

 

بیشتر بخوانید

 

این را عمداً باز می‌کنم که فضای حاکم بر آن مقطع دست شما بیاید، جلوی آن تلفنگرام را گرفتم. در دفتر نشسته بودم که آقای حاج‌سیدجوادی هم یادم می‌آید تکه‌کلامی‌ داشت می‌گفت "استاد استاد"، در اتاق من گفت "استاد، شما گفتید تلفنگرام نزنند؟"، گفتم "بله، ما باید یک مهندسی کنیم که چه‌کار کنیم"، جویا شدم که چرا این دستور عجیب را دادند، روشن شد که میرحسین موسوی نخست وزیر دستور داده است به وزارت ارشاد که "تکلیف فیلم خط قرمز کیمیایی را روشن کنید."، جلوی تلفنگرام را که گرفتیم موجب شد محترمانه ببینیم با ایشان نمی‌توانیم کار کنیم.

* آقای موسوی و خاتمی چه دیدگاهی درباره سینما و هنرمندان قبل از انقلاب داشتند؟ به‌تعبیر دیگر به کالبدشکافی آن دوران بپردازید.

اول باید بررسی کنیم؛ آیا تصمیمات آن موقع درست بوده است یا غلط؟ این کاری که شما دارید انجام می‌دهید، زیباست اما خیلی دیر است. اما بالاخره هر وقت ماهی را از آب بگیرید تازه است. آن موقع آقای حاج‌سیدجوادی آقای محترم و فرهنگی بود اما نوع نگاهش این بود که حاضر بود برای جواز فیلم از بازاریان نظر بگیرد. بحث این است که "اگر می‌خواهید روشن کنید بیایید با کارشناسان ارشاد روشن کنید، فردا کسی حرف نزند رأی بدهید که مجوز نمایش بدهیم یا ندهیم."

یک طیفی هم در این میان بازار سینما را آزاد دیدند و رفتند هرچه فیلم بزن‌بزن و کره‌ای و کمونیستی بود می‌آوردند در سینما پر می‌کردند، می‌گفتند "تا ما ببینیم سازوکار فیلم و ادبیات چیست که بسازیم، بازار باید پر باشد از این فیلم‌ها."

تا اینکه بنده از وزارت ارشاد خداحافظی کردم و رفتم، گفتم "نمی‌شود با این سیستم کار کرد". الآن باید بنشینیم برنامه‌ریزی کنیم چه‌کار می‌خواهیم بکنیم، تکلیف سینمای قبل انقلاب چه می‌شود، نمی‌توانیم از کار و درآمد ممنوع کنیم، زندگی‌شان را می‌کردند و انقلاب ما پشت‌بندش اسلامی است که مدافع مهربانی و عدالت و حقوق مردم است، همان کاری را که پیامبر اکرم(ص) زمانی که مکه را فتح کرد باید انجام داد اما برخی جاها کج‌سلیقگی کردند و باعث شده بود جمعی از هنرمندان و بازیگران قبل از انقلاب که روزگاری برای خودشان داشتند و از محل سینما زندگی خوبی برای خود فراهم کرده بودند، بیکار شوند.
 

بیشتر بخوانید

 

 

هر نهادی عَلَمِ هنر انقلاب را مستقلاً بلند کرده بود

* قبل از اینکه وارد دوران و روزگار آقای خاتمی شویم، کمی درباره نهادهایی مانند سازمان تبلیغات توضیح بدهید که؛ آنها چه وظیفه و تکلیفی در خصوص هنر و سینما داشتند و قرار بود که چه بکنند؟

آن موقع تنها سازمان تبلیغات اسلامی‌ نبود، حوزه هنری و بنیاد مستضعفین هم بود. هرجا برای خودش یک علم بالا برده بود که اشتباه بود و هست. الآن سال 1400 است اما هنوز جزایر جداگانه وجود دارد و هر کدام سلایق خودشان را می‌دهند. به‌نظرم الآن وقتش است که این صحبت‌ها باید نتیجه بدهد چراکه دولت جدید قطعاً بدون کوچک‌ترین تأمل و فرصت‌سوزی باید مهندسی موسیقی، سینما و رابطه فرهنگ و سینما را بعد از 40 و خرده‌ای سال دوباره تعریف کند.

* یادتان هست که آقای حاج‌سیدجوادی چطور دوره‌شان تمام می‌شود؟ چون چند ماه ایشان بیشتر مسئولیت نداشتند و قبلش دوره آقای کلهر بوده است، اصلاً آقای حاج‌سیدجوادی توسط چه‌کسی آمد و پیشنهاد چه‌کسی بود و چه شد که رفت؟

ببینید، آقای حاج‌سیدجوادی مسئولیت تالار رودکی (تالار وحدت کنونی) را داشت. برنامه ما این بود که فیلم‌هایی داشتیم که از زمانی که سینمای ایران شکل گرفته بود تا سال 1358 و 1359 را یک بازنگری کرده بودیم، دیدیم که خیلی از آنان قابلیت اکران داشت اما ایشان و برخی از همکفرانشان دنبال این بودند که به‌جای اکران این فیلم‌ها، آثار سینمای بیرونی را اکران کنند. اما درهرحال باز برنامه ما این بود که تهیه‌کنندگان را صدا کنیم و مجوز بدهیم و فیلم‌ها را روی اکران بیاوریم. در طول این یک سال با کمک اهالی هنر و افرادی که ذی‌نفوذ و ذی‌صلاح هستند یک مهندسی را قصد داشتیم طراحی کنیم.

خلاصه اینکه رفتیم لیست فیلم‌ها را درآوردیم حتی با بچه‌ها صحبت کرده بودیم که هر بازیگر، هنرمندی و... باید در وزارت ارشاد راحت رفت‌وآمد داشته باشد، می‌گفتیم "اینجا برای همه است و یک طوری باید بشود که «من جدید آمدم تو قدیم آمدی» نباشد تا ببینیم چه‌کار می‌کنیم. بهترین شکل ممکن این بود که آرشیو فیلم و کتابخانه ملّی را مبنای کار قرار بدهیم و با کمک مالی فیلم‌ها را اکران کنیم اما سر راهمان مشکلات فراوانی بود که از آن خبر نداشتیم.

ادامه دارد... .

/مصاحبه و تنظیم از محمدباقر صنیعی‌منش/

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط