پیشرفت و افزایش قدرت، گناه نابخشودنی چین از نظر آمریکا
تحولات سالهای اخیر در چین به حدی بوده که این کشور را به اندازه آمریکا قدرتمند کرده و به دلیل همین گناه نابخشودنی واشنگتن هرگز این کشور را نخواهد بخشید و دست از سیاستهای تنش زای خود در برابر پکن برنخواهد داشت.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به نقل از رادیو بینالمللی چین، «پل کیتینگ» نخست وزیر اسبق استرالیا اخیرا تاکید کرده که تنها گناه اصلی چین این است که به کشوری به قدرتمندی آمریکا تبدیل شده است و این توان و قدرت را دارد که از آمریکا نیز قدرتمندتر گردد و این همان گناه نابخشودنی از نگاه آمریکایی است که همواره ادعا می کند که برنده است!
این نوع تحلیل نخست وزیر اسبق استرالیا از ذهنیت آمریکایی ها نسبت به چین نشان می دهد که مادامی که چین روند توسعه ادامه دار خود را حفظ می کند، آمریکا هیچ گاه چین را نمی بخشد!
سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که چه کسی عامل ظهور چین است و چه کسی نیروی محرکه اساسی روند ظهور چین را تامین کرده است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که ظهور چین رؤیای نسل های مختلف مردم این کشور با آرمان هایی رفیع است؛ حزب کمونیست چین نیز مردم این کشور را در مسیر محقق ساختن این رؤیا سازمان دهی کرد و این، تمام مردم چین بودند که این رؤیا را به واقعیت تبدیل کردند.
ناگفته نماند که تقریبا تمام مردم چین در طول دو الی سه دهه گذشته، به موج تلاش برای داشتن یک زندگی بهتر در این کشور ملحق گشته اند؛ امروزه هر خانوار چینی صاحب یک تلویزیون رنگی، یخچال و ماشین ظرفشویی است. تولید ناخالص داخلی چین تا سال 2000 با سبقت از ایتالیا، در جایگاه ششم جهان قرار گرفت. بعد از آن بود که چینی ها اتومبیل های شخصی و خانه هایی با حقوق مالکیت خریداری کردند. تولید ناخالص داخلی چین در ده سال بعد (از سال 2000)، از ژاپن سبقت گرفت و به جایگاه دوم جهانی رسید اما همچنان از تولید ناخالص داخلی کلی آمریکا در آن برهه از زمان فاصله زیادی داشت. بعد از آن بود که چینی ها به خریداری خودروهای بهتر و ارتقاء وضعیت مسکن و محیط اجتماعی و شهری خود ادامه دادند و حفاظت های زیست محیطی در این کشور بهبود یافت، توریسم و گردشگری پیشرفت کرد و سیستم رفاه اجتماعی به تدریج شکل گرفت و زندگی چینی ها دیجیتالی شد. نتیجه اینکه، تولید ناخالص داخلی امروز چین بیش از 2/3 تولید ناخالص داخلی آمریکا برآورد شده است.
سؤال دیگری که به ذهن خطور می کند این است که آیا چینی ها از این وضعیت راضی اند؟
باید توجه داشت که پروسه مدرنیزاسیون چین نیازمند اصلاحی مداوم است؛ شکاف جدی درآمد بین مناطق و گروه های مختلف مردم باید با رفاه مشترک جایگزین گردد که لازمه این امر در وهله اول رسیدن به ثروت است. سیستم رفاهی کشور چین باید متراکم تر گردد. نسل بعدی در این کشور باید بهتر از نسل فعلی و دارای زندگی بهتری داشته باشد. امنیت غذایی باید بیشتر از قبل تضمین گردد. مشکلات مربوط به درمان های پزشکی باید اساسا حل و فصل گردد و مراقبت از سالمندان باید تضمین شود و حوادث مربوط به ایمنی تولید باید بیش از پیش کاهش پیدا کند. اگر این امور در سطوح بالاتری نسبت به سطح امروزی در چین اعمال شوند، کل تولید ناخالص داخلی چین از آمریکا سبقت خواهد گرفت و چین به کشور شماره یک دنیا تبدیل خواهد شد.
با وجود گرایش های ژئوپلیتیکی در جهان، مردم چین یک جنبش ملی را در ترغیب سریع رفاه با هیاهویی عظیم به راه انداخته اند و قابلیت پر قدرت خود در واقعیت بخشیدن به این هدف را به تصویر کشیده اند؛ این همان چیزی است که نخست وزیر اسبق استرالیا از آن به عنوان «بی انصافی بزرگ» از نگاه آمریکا یاد می کند.
مردم چین به سادگی پیشرفت می کنند و گناه اصلی آنها این است که از جایگاه برتر و منتخب آمریکا در جهان پیشی گرفته اند.
تنها راه آمریکایی ها برای بخشش چین این است که چین دست از پیشرفت بردارد و همواره در جایگاه دوم جهان باشد! این بدان معناست که مردم چین از تلاش برای بهبود هر چه بیشتر زندگی اشان دست بکشند و از حقوق طبیعی انسانی خود برای ترغیب یک زندگی بهتر محروم شوند! آمریکایی ها بر این باورند که «فقر» باید سرنوشت جمعی چین باشد و در حقیقت، پیش نیاز ضروری جهت تضمین امنیت آمریکا و امنیت جهان از نگاه آمریکایی ها، «فقر چین» است!
انتهای پیام/