یادداشت| اصول سیاست همسایگی جمهوری اسلامی؛ مبنای عمل ایران در ماجرای افغانستان چیست؟
برای فهم عقلانیت انقلابی حاکم بر سیاست همسایگی جمهوری اسلامی باید اصول حاکم بر این سیاست را احصا کرد؛ البته در این میان باید توجه داشت که سیاست منطقهای و جهانی به دلیل اقتضائات متفاوت از سیاست همسایگی است اما همه از یک منطق درونی پیروی میکند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، جعفر حسن خانی؛ دانشجوی دکتری علوم سیاسی، در یادداشتی با عنوان اصول سیاست همسایگی جمهوری اسلامی نوشت:
در تحلیل ماجرای اخیر افغانستان، کمی قبلتر در رویداد جنگ آذربایجان و ارمنستان، پیش از آن در ماجرای اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکایی ها و متحدانش، حتی قبلتر در جریان قدرتگیری اول طالبها در افغانستان درمیانه سالهای 1996 تا 2001، در ماجرای حمله عراق به کویت، در رخداد جنگ خلیج فارس و جنگ آمریکا با عراق و در ابتدای همه اینها در جریان هشت سال دفاع مقدس در برابر رژیم بعث عراق ، پرسش مهمی مطرح است و آن اینکه:
«سیاست همسایگی جمهوری اسلامی در همه این سالها چه بوده است و در سالهای پیش رو چه خواهد بود؟»
برای فهم عقلانیت انقلابی حاکم بر سیاست همسایگی جمهوری اسلامی باید اصول حاکم بر این سیاست را احصا کرد و بر شمرد. البته در این میان باید توجه داشت که سیاست منطقهای و جهانی به دلیل اقتضائات متفاوت از سیاست همسایگی است اما همه آن ها ذیل عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی از یک منطق درونی پیروی می کند. سیاست همسایگی حتما نیازمند تساهل و رواداری بیشتری نسبت به سیاست خارجی منطقه ای و جهانی است.
با لحاظ این مهم آنچه مسلم و پر واضح است این بوده که جمهوری اسلامی تلاش کرده و بر این اراده بوده که گونه ای از سیاست خارجی را در قبال همسایگان پیش گیرد که منافع جمهوری اسلامی ایران و ملتهای منطقه در شکل حداقلی کمترین آسیب را ببیند و در شکل حداکثری به بیشینهترین حالت خود برسد. اما سوال اینجا است که چنین هدفی در سیاست خارجی و مشخصا در سیاست همسایگی جمهوری اسلامی مبتنی بر چه اصولی بوده است؟
از جمله اصول سیاست همسایگی جمهوری اسلامی که از انقلاب اسلامی تا کنون بر آن اساس عمل کرده می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- سیاست دوستی و جنگ پرهیز:
مبنای سیاست خارجی ایران در قبال همسایگان «صلح» و دوستی بوده است. جمهوری اسلامی همواره از به کارگیری سلاح علیه دولت و اقوام همسایه اکراه داشته و دارد. جمهوری اسلامی هیچ علاقه ای ندارد که سیاستی را پیبگیرد که ملتها و اقوام همسایه کینه تاریخی از جمهوری اسلامی پیدا کنند. پرهیز از جنگ، سیاست اصلی جمهوری اسلامی در قبال همسایگان است و اگر مهاجم اصرار به تهاجم داشته باشد و دولت باشد، جمهوری اسلامی ضمن دفاع مشروع، تلاش می کند در سیاست خارجی خود بین حکومت مهاجم و ملت آن کشور تفاوت قائل شود. نظیر آنچه در جنگ ایران و عراق رخ داد. جمهوری اسلامی طرف مقابل خود را رژیم بعث عراق می دانست و ملت عراق را هیچگاه به عنوان دشمن شناسایی نکرد. از سوی دیگر اگر مهاجم دولت نباشد و از یک قومیت باشد، جمهوری اسلامی ضمن دفاع مشروع تلاش می کند میان گروه مهاجم و آن قومیت تفکیک قائل شود و آن قوم را به عنوان مهاجم شناسایی نکند. نظیر آنچه در جریان حمله گروه های تروریستی کُرد طی همه سال های گذشته علیه جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است. جمهوری اسلامی با وجود تحمل هزینه های فراوان، هیچگاه قوم کُرد را به عنوان دشمن شناسایی نکرد است. بنا بر این دوستی، رواداری بیشتر و جنگ پرهیزی در قبال همسایگان سیاست قطعی جمهوری اسلامی است.
- سیاست تضمین منافع ملی:
هر کشوری در همه ابعاد اولویت سیاست خارجی خود را تضمین منافع ملی خود میداند و جمهوری اسلامی از این قاعده مستثنی نیست. البته باید توجه داشت که جمهوری اسلامی هیچگاه منافع ملی خود را چونان گسترده تصور نمی کند که شامل سرمایههای کشورهای همسایه شود.
- سیاست درهمتنیدگی منافع:
جمهوری اسلامی به میزانی که مایل به انتفاع در همه اشکال اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی از همسایگان خود است به همان میزان علاقمند به انتفاع همسایگان از ایران است. جمهوری اسلامی علاقمند به تامین و تضمین منافع همسایگان است و خود را در قبال رفاه و پیشرفت ملت های همسایه مسئول می داند. به میزانی که اقتصاد ، فرهنگ، جامعه و سیاست ایران و همسایگان در هم تنیده باشد و این کشورها به هم نیازمند باشند از یک سو به همان میزان جنگ همسایگی بی معنا میشود و از دیگر سو، دخالت بیگانگان و قدرت های بزرگ و غربی در روابط همسایگی کم اثر میگردد. به همین منظور سیاست درهمتنیدگی منافع با کشورهای همسایه از اولویتهای دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.
- سیاست تهدید زدایی:
جمهوری اسلامی چون هرکشوری از بین بردن و یا دور کردن تهدید در همسایگی خود را به عنوان یک سیاست اساسی و عقلانی دنبال می کند. در شرایط حاضر مهمترین تهدیدهای بالفعل جمهوری اسلامی در همسایگی 1.حضور نظامی آمریکا در همسایگی ایران، 2.قدرت گیری گروههای تکفیری شیعه ستیز از جمله داعش در همسایگی ایران 3.حضور سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی در همسایگی ایران است. به همین منظور ذیل سیاست تهدید زدایی، جمهوری اسلامی سه سیاست مهم را در همسایگی خود دنبال می کند:
- سیاست اخراج نظامیان آمریکایی از همسایگی ایران:
آمریکا به عنوان مهمترین تهدید جمهوریاسلامی، در همسایگی ایران حضور نظامی گسترهای دارد. از جمله مهم ترین پایگاههای نظامی آمریکا در همسایگی ایران میتوان به ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین در 200 کیلومتری ساحل ایران، پایگاه هوایی «اینجرلیک» در ترکیه، پایگاه های هوایی «احمد الجابر» و «علی السالم» در کویت، پایگاه هوایی «تومریت» در عمان، پایگاه هوایی «الحدید» در قطر، پایگاه هوایی «شیخ عیسی» در بحرین، پایگاه هوایی «الظفره» در امارات متحده عربی، پایگاه هوایی بگرام در افغانستان - که به تازگی با اخراج آمریکا از افغانستان تعطیل شده است - و ... اشاره کرد. با توجه به حضور گسترده نظامی در همسایگی ایران یکی از سیاست های همسایگی و منطقه ای قطعی جمهوری اسلامی اخراج آمریکا از کشورهای همسایه و منطقه غرب آسیا است. جمهوریاسلامی پس از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از همه ابزارهای خود برای خروج نظامیان آمریکایی از منطقه استفاده می کند. جمعبندی جمهوری اسلامی در قبال سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آمریکا سیاست «زمین سوخته» است. راهبرد آمریکاییها تضعیف دولتها و جوامع اسلامی است. وضع مطلوب آمریکاییها برای کشورهای اسلامی ، کشورهای بدون زیر ساخت در وضعیت جنگ داخلی و با دولت های ضعیف است. هدف سوریه سازی از کل منطقه غرب آسیا است. با لحاظ این نکته، اخراج آمریکا از منطقه به نفع کل ملتهای منطقه است.
- سیاست جلوگیری از قدرت گیری گروههای تکفیری در همسایگی ایران
جمهوری اسلامی گروههای تکفیری را از مهمترین ابزارهای غرب در جهت پیشبرد راهبرد «زمین سوخته» در منطقه غرب آسیا می داند. این گروهها جز راه اندازی جنگ، تخریب و تضعیف منطقه اقدام دیگری انجام ندادهاند به همین جهت جمهوریاسلامی قدرتگیری و حضور نیروهای تکفیری مسلح در همسایگی خود را برنمیتابد و در جهت کنار زدن و تضعیف این گروهها اقدام میکند.
- سیاست تحدید فعالیت های رژیم صهیونیستی در همسایگی ایران
رژیم نامشروع اسرائیل منطق وجودی و تاریخ عملکردش در جهت دشمنی با مسلمانان است. سیاست قطعی جمهوری اسلامی نامشروع دانستن رژیم اشغالگر صهیونیستی و شناسایی آن به عنوان یک دشمن است. این رژیم از همه ابزارهای خود در جهت ضربه زدن به جمهوری اسلامی که مدافع حقوق مردم فلسطین است استفاده می کند به همین منظور سیاست همسایگی ایران تلاش برای تحدید فعالیتهای سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی در کشورهای همسایه است.
- سیاست تنش زدایی
گسلهای قومیتی و مذهبی بسیاری در منطقه وجود دارد که اگر مراقبت نشود می تواند به جنگ قومیتی یا مذهبی بیانجامد. یکی از سیاستهای همسایگی جمهوری اسلامی جلوگیری و مراقبت از فعال شدن گسلهای قومی و مذهبی و شکلگیری تنش در منطقه است. مناقشه شیعه – سنی مهمترین و نگران کنندهترین گسلی است که جمهوری اسلامی در جهت جلوگیری از شکلگیری آن سیاست همسایگی و منطقهای خود را سامان می دهد. تنش شیعه – سنی و تنش های قومیتی از نگرانی های جمهوری اسلامی است و جمهوری اسلامی این تنش ها و مناقشات را به صلاح خود، کشورهای همسایه و منطقه نمی داند و در جهت رفع و تحدید این تنش ها تلاش می کند. در کنار این موارد، شکلگیری و تداوم تنشهای سیاسی میان همسایگان با خود و با یک دیگر را هم نمی پذیرد و در جهت رفع آن گام بر می دارد.
- سیاست مخالفت با مداخله غربیها در امور داخلی همسایگان
جمهوری اسلامی ورود کشورهای غربی در مسائل داخلی کشورهای همسایه را سازنده نمی داند و با آن مخالف است. کشورهای غربی در جهت منافع خود مصالح دیگر ملتها را در نظر نمیگیرند و رویکرد تهاجمی داشته و از یک سو مصادره سرمایههای دیگر کشورها را دنبال می کند و از دیگر سو گروههای غرب گرا ، وابسته ، واگرا، مناقشه جو و تکفیری را تقویت می کنند.
- سیاست حمایت از شکلگیری دولتهای فراگیر و مردمسالار
جمهوریاسلامی علاقمند به شکلگیری دولتهای مردمسالار و فراگیر در همسایگی خود است. از نظر جمهوریاسلامی مصالح ملتهای منطقه در حکومتهای مردمسالار و اسلامگرا بیشتر از اشکال دیگر حکومت تامین و تضمین میشود. سیاست همسایگی جمهوریاسلامی حمایت از فعال شدن فرآیندهای مردمسالار در کشورهای همسایه است. هر چه این فرآیندهای مردمسالار با اسلامسیاسی ملازمتر بوده باشد، حمایت جمهوریاسلامی بیشتر خواهد بود.
- سیاست همگرایی و حمایت از دولتها و نیروهای سیاسی اسلامگرا
اولویت جمهوریاسلامی در سیاست همسایگی همگرایی با دولتها و نیروهای اسلامگرا است. هر چه دولتها و گروههای سیاسی به مکتب اسلامسیاسی که گوهر معرفتی جمهوری اسلامی است، نزدیکتر باشند حمایت جمهوری اسلامی بیشتر است. دولت ها و گروهای سیاسی اسلام گرا شاید در برخی مقاطع و در موارد موردی سیاستی را متفاوت و متعارض با نظر جمهوری اسلامی را پیش بگیرد اما اسلامگرایان در رویکرد کلان در جهت منافع ملتهای منطقه عمل میکند.
- سیاست واگرایی و عدم حمایت از دولتها و نیروهای سیاسی غربگرا و سکولار
تجربه تاریخی جمهوری اسلامی موید این است که دولتها و گروههای سیاسی غربگرا و سکولار نقش کلید و تسهیلگر را برای دولت غربی جهت دست یافتن به منابع آن کشور بازی میکنند و در بیشتر مقاطع به دلیل تبعیت از سیاست خارجی قدرتهای غربی در جهت مخالفت با جمهوری اسلامی عمل می کنند به همین منظور، جمهوری اسلامی نسبت به این دولتها و گروههای سیاسی هیچ سیاست حمایتی را دنبال نمی کند و در برخی مواقع رویکرد واگرا نسبت به این دولت ها و نیروهای سیاسی نیز دارد.
- سیاست جلوگیری از بی ثباتی و وضعیت بیدولتی مستمر در کشورهای همسایه
وضعیت بیدولتی در هر سرزمینی مادر ناامنیها است. سرزمین بیدولت یا با دولت ضعیف محل خوبی برای بازتولید و قدرتگیری گروههای تروریستی چند ملیتی از جمله داعش است. سیاست جمهوری اسلامی جلوگیری از شکلگیری وضعیت بیدولتی و تداوم آن در کشورهای همسایه است. جمهوری اسلامی بنا به تجربه تاریخی خود ، خوب می داند تداوم بی دولتی در یک کشور ناامنی و خشونت را به کشورهای همسایه میگستراند و هزینه تامین امنیت را برای کشورهای همسایه به شکل سرسام آوری بالا می برد. بنا بر این جمهوری اسلامی از تداوم بیدولتی و تداوم جنگ داخلی در کشورهای همسایه حمایت نمی کند و سیاست خود را معطوف به حل مناقشات داخلی کشورهای همسایه پشت میز مذاکره مینماید و راه حل های مسالمت آمیز را برای طرفین داخلی مناقشه تسهیل می کند.
سیاست همسایگی جمهوری اسلامی در قبال افغانستان
بنا بر این اصول ده گانه سیاست همسایگی جمهوری اسلامی در ماجرای افغانستان موارد ذیل قابل اشاره است:
1. جمهوری اسلامی سیاست جنگ پرهیز دارد و اکراه دارد سلاح خود را علیه دولت غرب گرا و ضدایرانی اشرف غنی، قوم پشتون، طالبان و دیگر اقوام افغانستان به کار گیرد. به کارگیری سلاح علیه گروهها و اقوام همسایه موجب تولید کینه تاریخی در همسایگی ایران علیه جمهوری اسلامی می شود و این کینه می تواند بعدها علیه جمهوری اسلامی موجب شکل گیری اقدامات ضد امنیتی و تخریبی شود. لذا جمهوری اسلامی در قبال دولت و اقوام و گروههای سیاسی همسایه بیش از همیشه روادار است و سیاست دوستی را دنبال می کند.
2. در دوره دولت ضد ایرانی اشرف غنی، بخشی از منافع مشروع جمهوری اسلامی از جمله حقابه هامون دچار چالش بود. جمهوری اسلامی چه در دوره اشرف غنی و چه پس از آن تضمین منافع خود را بی کم و کاست از قدرت مستقر در افغانستان پیگیر خواهد بود.
3. سیاست درهمتنیدگی منافع ایران و افغانستان دو مانع بزرگ داشت الف. اشغالگران نظامی آمریکا . ب. دولت غربگرای اشرف غنی. از بین رفتن این دو مانع بزرگ مورد استقبال جمهوری اسلامی است . البته پیگیری سیاست درهمتنیدگی منافع با افغانستان از دولت بعدی در این کشور هم اولویت سیاست خارجی ایران است. باید توجه داشت که سیاست همسایگی و لزوم درهمتنیدگی ، همانگونه که همکاری ایران با دولت ضد ایرانی و غربگرای اشرف غنی را علیرغم خواست جمهوری اسلامی ضروری میکرد؛ این ضرورت با روی کار آمدن دولت جدید از بین نمی رود هرچند دولت مستقر ، دولت مطلوب جمهوری اسلامی نباشد. این به معنای حمایت همه جانبه ایران از وضع جدید و دولت جدید نیست. ضرورت همکاری همسایگان با حمایت از یک گروه سیاسی همسایه دو چیز متفاوت است.
4. در جریان تحولات اخیر افغانستان اخراج آمریکا از افغانستان مورد استقبال جمهوری اسلامی بود. همچنین در سال های اخیر برخورد نظامی و از بین بردن هستههای اصلی گروه تکفیری - تروریستی داعش در افغانستان آن هم از سوی طالبان، در شرایطی که دولت مرکزی اشرف غنی اراده چنین کاری را نداشت نیز مورد استقبال جمهوری اسلامی بود. با این وجود در شرایط حاضر دلنگرانی جمهوری اسلامی در قبال طالبان،نحلههای تکفیری حاضر در این گروه هستند. ساده سازی است که طالبان به عنوان یک گروه یک پارچه و هماهنگ تحلیل شود و صرف برخورد آن با داعش موجب دل خوشی برخی از لایههای اجتماعی– حاکمیتی ایران شود و گذشته تاریک آن نیز موجب مخالفت سرسختانه دیگر لایههای اجتماعی- حاکمیتی گردد. سیاست جمهوری اسلامی در درون طالبان نیز باید معطوف به تضعیف نحله های تکفیری و تقویت نحله های میانه رو و مسالمت جو شود. همانگونه که در مدت گذشته در افغانستان یک جنگ قدرت در جریان بوده است از این پس در مدت پیش رو، یک جنگ قدرت در درون طالبان در جریان خواهد بود. سیاست جمهوری اسلامی تضعیف نحله تکفیری این گروه و حمایت مشروط از نحله میانه باید باشد. این سیاست نیز به معنای حمایت همه جانبه از طالبان نباید تلقی شود. این سیاست، سیاست معقول و ضروری است. اگر در این امر کوتاهی شود و جریان تکفیری در طالبان قدرت را به دست بگیرد آن زمان کار برای ایران بسیار سخت خواهد شد.
5. سیاست قطعی جمهوری اسلامی در ماجرای تحولات اخیر افغانستان جلوگیری از فعال شدن گسل شیعه و سنی در افغانستان و مقابله با شکلگیری تنش و جنگ مذهبی است. راه افتادن جنگ مذهبی به ضرر شیعیان افغانستان و جمهوری اسلامی است. سیاست قطعی جمهوری اسلامی جلوگیری از بروز جنگ مذهبی و جنگ برادرکُشی در افغانستان است . جمهوری اسلامی خود را در قبال جان شیعیان افغانستان و همچنین برادران اهل سنت این کشور مسئول می داند.
ورود نظامی ایران به افغانستان این امکان را برای طرف های غربی و دشمنان جمهوری اسلامی فراهم می کند تا روایت جنگ شیعه و سنی را در رسانه های جهان و در افکار عمومی اهل سنت منطقه برساخته کنند و ملت های منطقه را بر علیه ایران بسیج نمایند. ماجرای افغانستان حرکت بر لبه تیز شمشیر است و یک حرکت اشتباه می تواند تنش را به کل منطقه غرب آسیا توسعه دهد و پای خیل کثیری از جنگجویان فریب خورده و اجیر شده را به خاک افغانستان باز کند.
6. درباره آیندهی قدرت در افغانستان، باید خود افغانستانی ها تصمیم بگیرند، مخالفت با مداخله طرفهای غربی در تحولات افغانستان سیاست جمهوری اسلامی است که البته با وجود طرفهای غربگرا در داخل افغانستان حدی از مداخله را باید متصور بود. مخالفت ایران با مداخله طرف های غربی نباید به عنوان حمایت از وضع جدید تفسیر شود.
7. درباره آینده سیاسی افغانستان علاقه جمهوریاسلامی شکلگیری یک نظم مردمسالارِدینی و فراگیر با حضور همه اقوام افغانستان است. البته باید توجه داشت که گروههای رقیب طالبان ابزار میدانی لازم جهت چانه زنی با طالبان برای سهیم شدن در قدرت را به شکل فزاینده ای در تحولات اخیر از دست داده اند. اگر این گروه ها سال گذشته با طالبان به توافق میرسیدند می توانستند سهم بیشتری در قدرت داشته باشند اما در شرایط حاضر عقب زدن طالبان برای مشارکت همه اقوام و گروههای غیرطالب کار سختی است با این وجود در مذاکرات پیش رو برای آینده سیاسی افغانستان سیاست جمهوری اسلامی: الف. تلاش برای شکلگیری حکومت فراگیر با حضور همه اقوام افغانستان خواهد بود. ب. فعال کردن فرآیندهای مردمسالار هدف دیگر جمهوریاسلامی درباره آینده سیاسی افغانستان است که با نگاهی به سپهر سیاسی افغانستان هدف دوری به نظر می رسد. با این وجود تشکیل حکومت فراگیر و مردم سالار مبتنی بر اسلام در افغاستان مورد استقبال جمهوری اسلامی ایران است.
8. غایب بزرگ در افغانستان وجود گروههای اسلام گرا با رویکرد اسلام سیاسی نزدیک به خوانش جمهوری اسلامی است . در سال های اخیر منازعه اصلی در افغانستان میان «گروه های غرب زده و سکولار» و «اسلام گرایان امارت گرا» و نه «جمهوری خواه» بوده است . اسلام گرایان «جمهوری خواه» در جامعه سنتی افغانستان هیچگاه نتوانستند در ساحت سیاست حضور قدرتمندی داشته باشند. البته باید توجه داشت که «اسلام گرایان امارت گرا» حتما بر «اسلام گرایان خلافت گرا» رجحان دارد چراکه خلافت گرایان نظیر داعش وجه پر رنگی از تمامیت خواهی و سیاست توسعه ارضی را دنبال می کنند اما امارت گرایان بازی در زمین دولت-ملت را پذیرفتهاند و لذا طبیعتا در سیاست خارجی تعاملیترند و وجه تهاجمی کمرنگتری دارند.
9. جمهوری اسلامی در جریان تحولات اخیر افغانستان در قبال تضعیف جریانهای غربگرا و سقوط دولت وابسته که سیاستهای دشمنان منطقه را در افغانستان پیاده و دنبال میکردند، هیچ احساس مسئولیتی نمی کرد و نمی کند. در افغانستان به میزانی که گروههای سیاسی رویکردهای سکولار را پیش گرفتند و به میزانی که دولت مرکزی سیاست وابستگی به غرب و آمریکا را دنبال کرد و سیاست های ضد ایرانی اتخاذ نمود، به همان میزان از جمهوری اسلامی دور شد و پا در مسیر واگرایی گذاشت. طبیعتا جمهوری اسلامی برای تداوم چنین وضعیتی هیچ تعهدی ندارد. عدم حمایت از دولت سکولار و ضد ایرانی به معنای حمایت از گروه های آلترناتیو از جمله طالبان نبوده و نیست. با این حال باید توجه داشت چه دولت غرب زده و سکولار و چه دولت امارتگرای اسلامی که هردو ترجیح حداکثری جمهوری اسلامی نیستند اما به دلیل همسایگی، همکاری با این هر دو برای کشور یک ضرورت است.
10. جمهوری اسلامی از بروز جنگ داخلی و شکل گیری یک وضعیت بیدولتی در افغانستان بسیار بیمناک است. افغانستان نباید به وضعیت جنگ داخلی و بیدولتی فروغلتد و تبدیل به پرورشگاه تولید و تربیت تروریستهای چند ملیتی شود. تلاش جمهوری اسلامی شکلگیری یک دولت قدرتمند، فراگیر با حضور همه اقوام افغانستانی در چهارچوب فرآیندهای مردم سالار و پشت میز مذاکره است. تلاش جمهوری اسلامی جلوگیری از بروز یک جنگ داخلی فرسایشی است. سیاست رسمی جمهوری اسلامی آوردن همه طرفهای سیاسی پشت میز مذاکره است نه توسعه جنگ داخلی و فروغلتیدن در باتلاقی که دو ابرقدرت جهانی را بلعیده است. در این راه گفت و گو با طرفهای منازعه از جمله طالبان به معنای حمایت از این گروه نیست.
فرجام سخن
آنچه از پیش روی خواننده گرامی گذشت یک صورتبندی نظری از عقلانیت انقلابی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ماجرای افغانستان است. در جریان مناقشات سیاسی داخلی نباید مقهور صورتبندی های فانتزی از تحولات منطقهای و بینالمللی شد. شوربختانه در ایران برخی گروههای سیاسی بیشتر بر اساس منافع حزبی و نه منافع ملی دست به ارائه صورتبندی سیاسی از تحولات منطقه ای و جهانی می زنند و پیشنهاداتشان در حوزه سیاست خارجی نیز بیشتر مصرف داخلی و انتفاع حزبی دارد تا در جهت تضمین و تامین منافع ملی باشد. آنچه اشاره شد صورتبندی از مبنای عمل جمهوری اسلامی است به دور از مجادلات گروه های سیاسی داخلی که بعضا منافع ملی را در جهت منافع حزبی ذبح میکنند و پوپولیسم را بر تضمین و تامین منافع ملی ترجیح می دهند.
انتهای پیام/