اربعینی با منحوس‌ترین بیماری قرن / راهِ امنِ دل همچنان باز است

خیالی واهی است که کسی تصور کند ترس از بیماری و مرگ می‌­تواند دست شیدا را از رسیدن به دامان معشوق جدا کند. راه دل همچنان باز است؛ امن و امان.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دکتر رباب شاهمرادی، پژوهشگر و استاد دانشگاه زنجان، در نوشتاری اختصاصی برای تسنیم از نقش اربعین و اجتماع بی‌نظیر عزاداران حسینی (ع) در هویت‌بخشی به امت اسلامی سخن می‌گوید که متن کامل آن را در زیر می‌خوانیم:

در سال 40 هجری قمری در سحرگاهی شوم که ظلم طاقتش طاق شده بود و تاب آوری‌اش را از دست داده بود خنجری از کین و بغض می­‌کشد و با شمشیری زهرآگین در مسجد کوفه عدل را از پای درمی‌­آورد و ردای دلفریبش را دزدانه به تن می‌کند و با فریبکاری مدت­‌ها جولان می‌­دهد و می­‌تازد و حکمرانی می­‌کند ولی مزه‌­ی تلخی در کام‌های معدود انسان­‌های جویای عدالت احساس می­‌شود! که قرار از آنها می‌­گیرد آشفته به دنبال عدالت سر به بیابان عاشقی می­‌گذارند. بوی عدالت، این عشاق را به سویی می­‌کشاند به بیابانی داغ و تفتیده! اینجا نیز عدالت را کشته و سربریده می­‌بینند! همچنان بوی خون تازه می‌­آید! انگار همین حالا کودکی ناتوان در آغوش پدری خسته جان داده است هنوز شیون مادران و خواهران به گوش می‌­رسد که می­‌خواهند عدل را زنده کنند و پیراهن به سرقت رفته­‌اش را بازستانند.

بانویی از تبار عدالت به‌پا می­‌خیزد همچنان امیدوار است خفتگان را بیدار کند، پدرش همه­‌ی عدل بود و مادرش همه‌­ی مهربانی! و او وارث همه­‌ی آنچه پدر و مادرش داشتند.

کو به کو می‌­رود با پای خسته و دستِ بسته! با کودکانی نالان و با مادرانی سوخته و گداخته از دوری عزیزان همه را تک به تک در آغوش می­‌گیرد و دلداری می­‌دهد. تلاش می­‌کند چشمان گریان آن‌ها را به زیبایی مقرب شدن در  درگاه الهی بگشاید تا به خود و فرزندانشان ببالند.( ما رأیت الّا جمیلا)

در کدامین روزِ همه­‌ی تاریخ بشریت، چنین محبوب شدنی سابقه داشته؟ این همه تقرب بها می­‌خواهد، خون می‌­خواهد، دل کندن می­‌خواهد.

بانوی صبر و حیا، هم او که زبان علی در کام داشت قدم در راه می­‌گذارد برای بیدار کردن خاموشان از هر دری وارد می‌­شود. مظلومیت را به تصویر می‌­کشد، فریاد برمی‌­آورد، سرزنش می­‌کند، شاید بتواند جار بکشد سر بریده شدن مظلومانه عدالت را.

تا کاخ ظلم می­‌رود!

مقتدر!!

ساکنان قصر را به مویه می‌­اندازد انگار همه خواب بودند! انگار اصلاً همین­‌ها نبودند که فرمان اسب تاختن بر گل‌های سرخ بیابان عاشقی را صادر کرده بودند. چهل منزل بیدار می­‌کند و می­‌گوید و سخن می­‌راند.

چهل روز پیش بود که عدالت را غرق در خون دیده بود و عزیزانش را ارباً اربا رها کرده بود به زور تاریانه!

حال بازگشته است با دلی بی­‌قرار و آکنده از اندوهی به وسعت تاریخ!

ترمه‌­ای گرانسنگ از دست­بافته‌­ی مادر را که با شمشیر برنده‌­ی استدلال و اقتدار از دشمن ستانده بود را بر مزار شریف برادر می‌­اندازد! غرق در خون! مویه می­‌کند و می‌سوزد و می­‌سوزاند قلب همه­‌ی بشریت را!

هر که ناله­‌اش  را می‌­شنود می‌­آید!  جابر قبل از او رسیده است! این مزار کشش دارد نابینا و بینا نمی­‌شناسد  سر و کارش با دل‌هاست این­جا مأمنی خواهد شد تا دوباره نوزاد عدالت در آن پا بگیرد، قد بکشد و بالنده شود و بر قلب‌ها حکمرانی کند. چرا که او خورشید در خون تپیده است. نورافشانی می­‌کند و راه می­‌نمایاند ولی باید برای ورود به حریمش وضو ساخت و در شطّ عاشقی غسل کرد و به احترامش پای برهنه هروله‌کنان ژولیده و غمین  آمد1، درست مثل وادی طوی حرمت دارد مظلومیت و خداخواهی­‌اش...

هرکس وارد حریمش می‌­شود می‌­داند که این قُبه محضر خود خداست با تمام عظمتش، هرچه بخواهی به‌خاطر بزرگی و شأنش خدا می‌­دهد بدون چون و چرا! محبوب خداست و خدا به پاسداشت حسین زائرش را تکریم می­‌کند به هر قدمی که برمی­‌دارد!2

                                                                  
مسیر عاشقی همه را واله می‌­کند. هرکس به هرچه دارد می‌­آید تا زائران خدا را آبی دهد از همان آبی که ننوشیدند و تشنه جان دادند. خوراکی دهد تا گلویی تازه کنند برای نالیدن!

کودکی کوچک و پابرهنه بزغاله‌­ای آورده در مسیر! از شیر بز می‌­دوشد و به زائر خسته می‌­نوشاند! او را نیز همین قُبه سرگردان کرده. با همه­‌ی کودکی­‌اش عاشق "حسین" است و خود به شیر بز تشنه‌­تر و نیازمندتر!

1380 سال از آن عصر غم‌­انگیز می­‌گذرد ولی خورشید خفته در وادی بلا همچنان قلب­‌هایی را که بوی عدالت­‌خواهی و معرفت می‌­دهند دستچین می­‌کند و به سوی خود می‌کشاند با تمام مشقت‌ها و محدودیت‌ها!

تاریخ هنوز به یاد دارد که چگونه به حکم متوکل عباسی دست زائران خون خدا قطع شد ولی راه عاشقی بسته نشد3. وقتی خدا گل وجود انسان را می­‌سرشت محبت به حسین (ع) را در آن گذاشت.

همین است که اسم "حسین" و اشک بر او که تندیس عدالت و نجات انسانیت است؛ شد محک مسلمانی و تسلیم4. و زیارتش شد عَلَمی که انسان وامانده در زیر آن احساس امنیت می­‌کند. (زیر علمت امن‌ترین جای جهان است)

و دوستی‌اش بهانه‌ای شد برای یکی شدن با هر نژاد و زبان و ملیت و مذهبی. (حب الحسین یجمعنا)

                   

هر لحظه باید بر او سلام کرد اگرچه از راه دور. او امانِ از جهنم است و مجوز ورود به بهشت. خدا خواست بوی "حسین" قرار از دل­‌ها ببرد کشش ایجاد کند و نجات‌بخش باشد. اربعین او نشان باشد برای همراهی با خودِ خدا5. این جاذبه تمامی ندارد، نه حاکمان توانستند سدّ راه باشند و نه هیچ‌چیز دیگر حتی زمانی که ویروس کرونا آمد و تمام روابط انسانی را تعطیل کرد. انسانِ تنها، تنهاتر و غریب‌تر شد. هراسان دنبال دستاویزی برای نجات بود.

 چندین سال بود که بار سنگین غم و تنهایی‌اش را در اربعین بر زمین می‌گذاشت و با توده عظیم مردم ندای مظلومیت حسین سر می‌داد و در رسای قربانی شدن اخلاق و عدالت می‌گریست. اربعین و اجتماع بی‌نظیرش به او هویت و هستی بخشیده بود و او تمام انرژی سرکوب شده خود را در آنجا تخلیه می‌کرد!6

حسین هنرمندانه توده‌ی انسانی را به امت اسلامی تبدیل کرده بود7 تا دل‌ها را یکی کند و تا هر آنچه از خوبی برای خود می‌خواستند برای دیگران هم طلب کنند. ولی اکنون ویروس منحوس پیام آور جدایی بود جدایی از سرچشمه‌ی اخلاق و راستی. تحمل کردن این دوری و فراق سخت و سنگین بود. باید چاره‌ای می‌یافت تا خود را وصل به دریای باعظمت اربعین کند. سرگشته بود، قدرت امت اسلامی را تازه تجربه کرده بود. شاید راه فقط همین باشد باید در هر شهر و دیاری به هم پیوست و به راه افتاد. باید اربعین را به شهرها برد تا همه‌جا را رنگ و بوی اربعین پرکند چرا که حسین و اربعینش مظهر قدرت و انسجام است8. خیالی واهی است که کسی تصور کند ترس از بیماری و مرگ می‌­تواند دست شیدا را از رسیدن به دامان معشوق جدا کند. راه دل همچنان باز است؛ امن و امان! کافی است دل را روانه کنی با کوله‌­باری از عشق. او دل­‌ها را می­‌بوید و عشق را حس می­‌کند.

راستی چه کسی می‌داند از چه زمانی او دل‌ها را در اربعین می‌رباید و همه را آسیمه‌سر و پیاده به سوی خود می‌کشاند؟ تاریخ گواه می‌دهد که این رفتار مدامِ خون‌خواهان و دلدادگان حسین بوده است حتی در زمان حاکمان زبون بنی‌امیه و بنی‌عباس!9 ولی در هیچ عصری به اندازه‌ی زمانه‌ی ما حسین قدرت‌نمایی نکرده است؛ شاید این مغناطیس و کشش که در اربعین شروع می‌شود حکمتی دارد. شاید می‌خواهد سیلی راه بیندازد تا جهان را به ظهور برساند10 و باید منتظر بود.

اما  اکنون،

حسین (ع) جان! ما جامانده­‌ایم از هروله کردن در کوی تو با پای پیاده، پینه بسته و صورتی سوخته ولی می‌دانیم و یقین داریم تو عاشق‌پروری و رسم عاشقی می­‌دانی سلام‌مان را بپذیر دل‌هایمان را بخر و به نفحات مسیحایی‌ات زنده کن دل ما را که به این زنده بودن و زنده ماندن و زندگی کردن با تو محتاج‌­ترینیم.

1. ابن قولویه، کامل الزیارات
2.ابن قولویه، باب چهل و نهم
3.بحارالانوار، ج 45، ص 404، مروج الذهب، مسعودی
4.بحارالانوار، ج 44، ص 287، مروج الذهب، مسعودی
5.طوسی، تهذیب الاحکام، 1407 ق، ج 6، ص 52
6.الیاس کانتی، توده و قدرت، 1960م
7.داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص 307 و 306، تهران- مروارید 1373
8.پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، گفتگوی تفصیلی با صفاءالدین تبرائیان
9.قاضی طباطبایی، تحقیق درباره اولین اربعین سیدالشهدا، 1368 ش، ص 2
10.سید علی خامنه‌ای، آفتاب در مصاف
 
 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط