"همسایه" و پیگیری بموقع سوژه این روزها/ آیا «سانسور» حقیقت دارد؟
شبکه سه این شبها سریالی روی آنتن دارد که بهسراغِ موضوعی رفته که موضوع روز افغانستان و منطقه است؛ از این جهت میتوان "همسایه" را تحسین کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از نقدهای جدّی سریالهای تلویزیونی، تکراری بودنِ موضوعاتشان است. حالا "همسایه" شبکه سه 17 قسمت مخاطب را با قصه و زاویه دید جدیدی همراه کرده که میتوان تحسینش کرد. شاید از ایده و پرداختِ متفاوت، بیشتر پیگیری به موقع سوژهای است که محمدحسین غضنفری سرمنزلِ کارگردانیاش قرار داده! درست در روزهایی که در همسایگی ما، ملت افغانستان در یکی از سختترین تراژدیهای تاریخی خود به سر میبرند، با سریال "همسایه" مواجه میشویم که به قصه و غصه مهاجران افغانستانی در ایران میپردازد و تلاش میکند بدون جانبداری و جهتگیریهای ناسیونالیستی و نژادپرستانه، در روایتی همدلانه، به بازنمایی زندگی و چالشهای آنها بپردازد.
سریالِ "همسایه" فارغ از هر نقطه ضعف و قوتی، در زمان مناسبتی سراغِ موضوعی رفته که موضوع روزگار است. بحث مهاجرین افغانستانی و چالشها و مواجههشان با ایرانیها همیشه مهم بوده و این شبها مهمتر؛ به نظر میرسد غضنفری در مقامِ کارگردان، تلاش کرده یک نگاه مبتنی بر همزیستی همدلانه بین ایران و افغانستان را به تصویر بکشد. قصهاش را مثلِ پازلی کنار هم قرار داده که از درونش ملودرام عاشقانه جنایی بیرون میآید. سازندگان سریال خواستهاند از طریق پیوند مسائل خانوادگی و چالشهایی که در بحثِ ازدواج حافظ و نگار وجود دارد و مسئله آن قتل مهاجر افغانی که در مطب و درمانگاه اتفاق افتاد، تعلیقی ایجاد کنند تا مخاطب درگیر رمزگشایی موازی شود.
تعلیق، مسئلهای که مدتی است در روندِ ساخت سریالها به فراموشی سپرده شده و اینجا شاید راه جذب کردن مخاطب را آقای کارگردان به خوبی در دستور کارش قرار داده است. شاید میخواهد از میانِ ایجاد اختلافنظر و ابهام برای مخاطب که آیا ازدواج این دو کاراکتر به سرانجام میرسد و رمزگشایی معمای قتل که در ذاتِ خودش تعلیق موازی دارد، بیننده را درگیرِ محتوا و مفهوم اصلیاش کند. البته در این مسیر، "همسایه" هم به درد و مشکلِ سریالهای امروزی و روی آنتن شبکههای دیگر سیما، دچار است؛ معما و تعلیق دارد اما از آن ضرباهنگ تند و ویژه و جذاب خبری نیست.
داستان فراز و فرودی دارد که در برخی اوقات خیلی کنترل شده نیست. مکثهایی ایجاد میکند تا میخواهد مخاطب درگیر داستان شود به یک باره از کنارشان عبور میکند و از آن التهابها و ضرباهنگهای جنایی تند بهره نمیگیرد. قسمتی مخاطب را امید و قسمتی دیگر ناامید! این مشکلِ اساسی سریالسازان امروز است که کمتر موفق میشوند مخاطب را منتظرِ قسمت بعدی خودشان نگه دارند. شاید پخش سریال هر شبی تلویزیون یکی از علل ایجاد این معضل باشد. سالهای قبل صداوسیما هر شب سریال پخش نمیکرد و مخاطب تشنه میشد تا منتظرِ قسمت بعدی بماند. اما در مجموعِ این ضعفها، این فرآیند دائم رمزگذاری و رمزگشایی، کمک میکند تا قصه سرپا بماند.
"همسایه" سریالی است که میتوان دنبالش کرد و از آن تعلیق درونی و بیرونی برخوردار است. تعلیق درونی از مواجهه مخاطب با قهرمان و نقش اصلی قصه یعنی حافظ جهانبخش (امیرمحمد قزوینی) است که اگر او را به عنوان شخصیت محوری قصه بدانیم در حقیقت خود او فضای معمایی ایجاد میکند و از طریق این فضای معمایی مخاطب ذهنش درگیر میشود. این طور نیست خوراک آمادهای به مخاطب بدهد و پیشفرضهایی را در ذهن خودش مطرح میکند که به قصه قلاب شده است. این خودش شیوهای برای روایت به حساب میآید که مخاطب با رمزگشایی درام و این پیشفرضها، پیش برود. از طرفی سریال تعلیق بیرونی دارد که به واسطه آن قتل اتفاق میافتد. رمز و رازی که پشت آن است.
یکی از نقاط قوتِ سریال هم تنوع و تعدد لوکیشنهای سریال است. از یک طرف با قصه آپارتمانی مواجهیم که بسیاری از موقعیتهایش در فضای داخلی اتفاق میافتد و از سویی دیگر، شرکت میبینیم، درمانگاه، پاسگاه، پلیس، زندان و... که به لحاظ لوکیشن و بافت جغرافیایی، متنوع به نظر میرسد و خودش نقطه قوتی برای "همسایه" به شمار میرود.
با نگاهی به بازی امیرمحمد قزوینی انتقاداتی وارد میکنند که چرا آنقدر لَخت این نقش را بازی میکند اما وقتی به عمقِ داستان و شخصیتِ حافظ جهانبخش نگاه کنیم به این باور خواهیم رسید که او درک درستی از این کاراکتر به دست آورده، چون شخصیت، شخصیت درونگرایی است. حافظ در دنیای شخصیاش، دغدغههای انسانی و حرفهای در حوزه پزشکی و اخلاقی دارد. عذاب وجدان مثل خوره تمامِ وجودش را فرا گرفته که اگر آن شب درمانگاه را باز میکرد شاید آن شخص نمیمُرد. به همین خاطر برای جبرانِ این اتفاق، به تدریس کودکان افغانی روی آورد. او پیش از این هم با بازی خاکستری در "ماجرای نیمروز" و هنرمندانه در فیلم "جاندار" خودش را به اثبات رسانده بود.
پیام دهکردی هم که این شبها از یک طرف نقشِ وکیل را در سریال "افرا" برعهده دارد و در سریال "همسایه" نقشی کاملاً متفاوت را بازی میکند بسیار در ایفای نقش فرخ، خوش درخشیده است. در عین حال همچنان که نمیتوان از بازی قابل قبول شقایق فراهانی در نقش ثریا به سادگی گذشت. همچنین تجربه خوبِ فرید سجادی حسینی و مجید مظفری هم به کار آمده؛ وقتی سجادی حسینی در نقش یک مرد افغانستانی از پسِ نقش و لهجه و بیان برآمده است و مجید مظفری هم با بازی میمیک صورتش، درسِ خوبی برای علاقهمندان بازیگری است.
"همسایه" از هر نظر پیام و مضمون قابل احترامی دارد؛ آن پیام همزیستی همدلانه و درک متقابل است. سریال تلاش میکند درباره این پیامها میانِ دو ملت همسایه صحبت کند. از این جهت هم نام سریال به خوبی انتخاب شده و تأکید روی نوشتن با فاصله آن هم این است که رویِ همراهی تأکید ویژه داشته باشد. مهمترین ویژگی مفهومی و مضمونیاش این است که متناسب در دورهای پخش میشود که ملت افغانستان در شرایط تراژدی و رنج ملی و التهابی قرار دارند و این سریال میتواند نوعی همدلی دراماتیک ما ایرانیها را نسبت به ملت افغانستان نشان دهد.
یکی از نقاط ضعفِ اصلی سریال، در شخصیتپردازی نگار است که محیا دهقانی این نقش را بازی میکند و حضور روزبه (جواد مولانیا) در نقش همکارِ حافظ ایفای نقش میکند که خیلی به چشم نمیآید. نکته دیگر هم در ریتم سریال است که آن یکدستی را ندارد. در قسمتهایی کشدار میشود و آن اتفاقاتی که باید مخاطب را مجذوبِ خودش کند را نمیبینیم و در قسمتهایی هم التهاب به قصه اضافه میشود. این توازن باید میانِ التهاب قصه و فراز و نشیبهایش در ضرباهنگ به وجود میآمد که کار را یکدست کند اما شاید عجله در تولید و کمتوجهی به ظرافتها باعث شده، این مشکلات و ضعفها در جریان سریال به چشم بخورد. الان با سریالی بین ژانری مواجهیم که بینا متنی بودنش هموزن نیست و شاید مقداری جلوتر برویم آن اتفاقِ خوب در قصه بیفتد. و اگر سویههای جنایی قصه پررنگتر و برجسته شوند جذابیت کار به مراتب بالاتر خواهد رفت.
و نکته آخر هم درباره پُستِ اینستاگرامی قابل تأمل برخی از نویسندگان سریال است که مدعی شدهاند سریال دچار سانسورهای زیادی شده تا جایی که چندین قسمت از سریال حذف شده است.
باید دید مسئولان مربوطه در شبکه سه نسبت به این واکنشِ صریح نویسندگان چه پاسخی خواهند داد؟ "همسایه" فارغ از ضعف و قوتهایش به لحاظ دراماتیک، سرشار از مضامین انسانی و اخلاقی است که در بستر یک ملودرام عاشقانه و جنایی از ظرفیت تعلیقآفرینی خوبی برخوردار است و میتواند مخاطب را در یک تماشای کنشگرانه با خود همراه کند.
انتهای پیام/