چرا اسرائیل بهدنبال عادیسازی روابط با عراق است؟
پیشرویهای مقاومت در جولان، بابالمندب، نوار غزه و کرانه باختری رژیم صهیونیستی را کنار مشکلات داخلی و بحران کرونا در تنگنا قرار داده است لذا آنها بهدنبال آن هستند تا محور مقاومت و ایران را با پروژه عادیسازی در انزوا قرار دهند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، جریان بیداری اسلامی که یک دهه قبل در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به فروپاشی حاکمیتهای دستنشانده غرب در این مناطق انجامید، صهیونیستها و ایالات متحده را بهشدت نگران کرد. آنها در این مسیر با بررسی اوضاع تلاش کردند برای خنثی کردن حرکتهای مردمی دو هدف را برای حفظ خود در منطقه دنبال کنند.
در گام نخست ضمن تلاش برای کنترل جریانهای مردمی سعی کردند تا با استمرار بیثباتی در کشورهایی که در آنها انقلابهای مردمی رخ داده بود، بهمرور افراد دستنشانده خود را روی کار آورند. این تلاش غرب و ایالات متحده نتایج خود را در مصر با کودتای السیسی، هرجومرج لیبی تا امروز، مانعتراشی برای دولتهای تونس و تلاش برای روی کار آوردن لیبرالها در این کشور خود را نشان داد.
در گام دوم آنها بهسمت سوار شدن بر موج انقلابهای مردمی و شبیهسازی علیه مقاومت روی آوردند که نتیجه عملی این اقدام، بحرانسازی برای سوریه و لبنان، خفقان و سرکوب در بحرین و جنگ در یمن بود. اگرچه این دوران برای محور مقاومت بسیار سخت و هزینهبردار بود اما نتیجه نهایی آن پیشروی مقاومت در منطقه و ایجاد یک محور یکپارچه بود که یمن تا فلسطین را در بر میگرفت.
موفقیتهای محور مقاومت
محور مقاومت که پیش از جریان بیداری اسلامی و بحران بهوجودآمده در سوریه وضعیتی متفاوت از بعد آن داشت و با حوادث پس از آن به یک قدرت بلامنازع و عملگرا تبدیل شد عملاً قدرت را در کشورهای منطقه به دست گرفت. مهمترین موفقیتهای محور مقاومت مربوط به کنار زدن طرحهای غرب در منطقه بود که بارزترین وجه آن، لمس این موفقیت برای مردم کشورهای منطقه بود.
در عراق محور مقاومت با موفقیتهایی که در بیرون راندن داعش و جریانهای تکفیری کسب کرد به یک قدرت بلامنازع تبدیل شد و مردم را با خود همراه کرد. در سوریه، ملت سوریه ـ که هزینههای سنگینی پرداخت کرده بود ـ حالا یقین دارد که فقط به محور مقاومت میتواند اطمینان کند. در لبنان با وجود حضور اقلیتهای فراوان، مردم لبنان میدانند این مقاومت است که از یک سو یکپارچگی و امنیت لبنان را حفظ کرده است، برای این کشور گام برمیدارد و از سوی دیگر در روزهای بحرانی حاضر، راهحلهای مقاومت، مشکلات مردم را یکی پس از دیگر رفع کرده است. در یمن با وجود ادعاهای غرب ملت یمن میدانند که این مقاومت است که آنها را حفظ کرده است و در فلسطین حالا مقاومت است که با ایجاد بازدارندگی وسیع برای تمام مردم فلسطین، برای نخستین بار پس از 7 دهه اشغال، حمایتی همهجانبه را برای مردم فلسطین به وجود آورده است.
تمام آنچه در سطور بالا ذکر شد، علاوه بر آنکه مردم منطقه را به مقاومت معتقدتر از قبل ساخته است، هر یک مانعی را برای صهیونیستها در استمرار حیاتشان ایجاد کرده است، لذا صهیونیستها برای برونرفت از بحرانی که پیشرویهای مقاومت برای آنها ایجاد کرده است، بهسمت قلعههای مقاومت آمدهاند تا این قلعهها را از درون باز کنند.
استراتژی نخستوزیر جدید رژیم صهیونیستی
با کنار رفتن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی و روی کار آمدن یک نخست وزیر افراطیتر از نتانیاهو بهنام «نفتالی بنت» سیاستهای رژیم صهیونیستی همانگونه که پیشبینی میشد بهسمت افراطیتر شدن پیش رفت. او از همان ابتدای حضور در جایگاه نخستوزیری اعلام کرد در دوره نخستوزیریاش اجازه تشکیل دولت مستقل فلسطینی را ـ که وعده 3دههای صهیونیستها به سازشکاران فلسطینی است ـ نخواهد داد و توسعه شهرکسازی در کرانه باختری یکی از سیاستهای اصلی اوست که با سرعت تمام آن را دنبال خواهد کرد.
«نفتالی بنت» در دیداری نخستین سفرش به ایالات متحده و دیدار با «جو بایدن» اعلام کرد استراتژی عادیسازی روابط با کشورهای همجوار را دنبال خواهد کرد. او رسماً اعلام کرد تلاش خواهد کرد تا با عادیسازی روابط با کشورهای همسایه ایران، عملاً ایران را در انزوا قرار دهد.
شکست منطقهای و بنبست در عرصه سیاست خارجی رژیم اسرائیل
نفتالی بنت همان کسی است که 3 سال قبل، پیش از آنکه نخست وزیر رژیم صهیونیستی باشد استراتژی موسوم به «سر افعی» را در خصوص ایران مطرح کرده بود. او همواره بهدنبال حمله به ایران بوده است اما امروز با وجود رسیدن به جایگاه نخستوزیری نمیتواند اقدامی در راستای اندیشههای افراطگرایانهاش انجام دهد دلیل این امر دو مشکل اساسی است که در برابر او قرار دارد؛ استراتژی مطرحشده از سوی «نفتالی بنت» نتیجه یک شکست در عرصه منطقهای و یک تنگنا در عرصه سیاست خارجی رژیم صهیونیستی است.
تنگنایی که در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی وجود دارد و مانعی برای اقدامات افراطگرایانه امثال «بنت» است، اختلاف رژیم صهیونیستی با ایالات متحده و عدم همراهی آمریکا با آنهاست. ایالات متحده از دوره دوم ریاستجمهوری «باراک اوباما» اختلافات شدیدی با رژیم صهیونیستی داشته است و با وجود همه آبوتابهای رسانهای در خصوص روابط دو طرف، این اختلاف امروز به نقطهای رسیده است که صهیونیستها را مجبور کرد علاوه بر کنار گذاشتن دیدگاههای افراطگرایانه، بهدنبال تغییرات جدی در سیاستهای خود باشند. «نفتالی بنت» پس از اعلام تلاش برای حمله و ضربه نظامی با ایران، عملاً با مخالفت شدیداللهجه ایالات متحده مواجه شد و مجبور به عقبنشینی از دیدگاههای افراطی خود و طرح استراتژی جدید در قالب عادیسازی روابط با کشورهای همجوار شد.
نقطه دومی که موجب میشود «نفتالی بنت» جرئت اجرایی کردن دیدگاههای افراطگرایانهاش را نداشته باشد شکستی است که صهیونیستها بهواسطه پیشروی و پیروزیهای مقاومت خوردهاند. محور مقاومت امروز علاوه بر حضور پررنگ در جولان، بابالمندب، جنوب لبنان و نوار غزه، قدرت خود را در کرانه باختری و داخل سرزمینهای اشغالی 1948 نیز به صهیونیستها نشان داده است و صهیونیستها حضور مقاومت را در نزدیکترین نقاط به خود احساس میکنند. پاسخهایی که رژیم صهیونیستی طی یک سال گذشته در قالب شلیک موشک از نقاط ناشناخته به مناطق حساسی چون تأسیسات هستهای دیمونا و سایتهای زیرساختهای خود دریافت کردهاند به آنها نشان داده است که توان رویارویی با مقاومت را ندارند و با بازدارندگی اخیر مقاومت در عملیات «شمشیر قدس» این توان به تمام فلسطین گسترده شد.
غرب همیشه در تاریخ خود زمانی که نتوانست مسلمانان را شکست دهد به شکست از درون آنها روی آورد. همیشه قلعههایی که دشمن را تا آستانه اضمحلال کشانده بودند از درون باز شدند. امروز صهیونیستها در تلاشند با فعال کردن جریانهای خیانتکاری که آنها را توسط دستگاههای جاسوسی خود در کشورهای مختلف فعال کردهاند کشورهای منطقه را با خود همراه و محور مقاومت را مجبور به عقبنشینی از مرزهای فلسطین کنند.
آنچه در عراق صهیونیستها تلاش داشتند راه بیندازند همین سیاست باز کردن قلعهها از درون است که با فعال کردن جاسوسان آنها در این کشور کلید خورد، اقدامی که بهبرکت ایام اربعین و هوشیاری مقاومت خنثی شد.
انتهای پیام/+