"کریمانه"|وعده‌ای که پیامبر(ص) به شاعر مشهور عرب داد!/ شعرخوانی محمدمهدی خان‌محمدی در سوگ رحلت حضرت محمد(ص)+ فیلم

محمدمهدی خان‌محمدی سروده‌ای در سوگ رحلت جانسوز پیامبر مهربانی، حضرت ختمی‌مرتبت محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدمهدی خان‌محمدی شاعر آیینی مهمان محفل شعرخوانی "کریمانه" در خبرگزاری تسنیم بود. او در سوگ رحلت جانسوز پیامبر مکرم اسلام، حضرت ختمی‌مرتبت محمد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم  شعرخوانی کرد و هم‌چنین نکاتی را درباره مهربانی پیامبر خاتم مطرح کرد.

در زیر متن گفت‌وگو و شعرخوانی این شاعر آیینی را می‌بینید:

محمدمهدی خان‌محمدی:صفت رحمت و مهربانی از جمله صفات برجسته رسول گرامی اسلام است تا به‌حدی که خداوند در توصیف ایشان می‌فرمایند: «لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَریصٌ عَلَیكُم بِالمُؤمِنینَ رَءوفٌ رَحیمٌ» (سوره مائده، 128) و در آیات دیگری می‌فرمایند: «ای پیامبر، برای چه خودت را به زحمت می‌اندازی که آنان را به‌سمت دین بکشانی؟» پیامبر مکرم اسلام از جان خودش در راه مهربانی خرج می‌کرد. نکته مهمی که وجود دارد این است که پیامبر اسلام دلش برای مردم می‌سوخت.

در سفری که آن حضرت به طائف داشتند، سختی‌ها، مصیبت‌ها و جسارت‌های زیادی را به‌چشم دیدند و حتی خیلی‌ها به او سنگ زدند، اما پس از اینکه با حالی خسته و زخمی در باغی نشسته بودند و غلامی برایشان خرما یا انگور آورد، ایشان قبل از تناول کردن آن طعام عبارت "بسم اللّه الرّحمن الرّحیم" را به زبان آوردند. غلام پرسید: چه گفتی؟ پیامبر با دلسوزی کامل دین اسلام را برایش توضیح داد و در نهایت او به اسلام ایمان آورد.

شاید هر کس دیگری به‌جای پیامبر بود با تحمل آن‌همه سختی و ناراحتی توضیح نمی‌داد و آن غلام مسلمان نمی‌شد. عبارتی که پیامبر در اینجا به‌کار می‌برد بسیار جالب است و می‌فرمایند: تمام این سختی به‌واسطه ایمان آوردن این غلام برایم شیرین شد.

نکته قابل توجه در آن زمان این است که رسانه اصلی اعراب شعر بوده است، تا حدی که یک قبیله را به شاعرش می‌شناختند، حتی نقل شده است که در بازارها سران قبایل می‌نشستند و شاعران هر قبیله شعر می‌خواندند. در چنین شرایطی پیامبر حسان‌بن ثابت را تکریم می‌کردند و به او فرمودند: «تا زمانی که برای ما شعر می‌گویی در پناه روح‌القدس هستی.»، در اینجا می‌توان مهربانی پیامبر را دید، چرا که کسی که اهل ذوق و هنر نباشد، درک خوبی از هنر و هنرمند ندارد اما ایشان برخورد بسیار خوبی را با یک شاعر دارند.

چه اعجازی‌ست در چشمش، که نازل کرده باران را
گلستان می‌کند لبخند‌های او بیابان را

بزرگان از همان اول به پایش سجده می‌کردند
مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را...

میان شانه‌هایش می‌درخشد قرص خورشیدی
که روزی در سفرهایش بحیرا دیده بود آن را

عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش
پریشان می‌کند نزدیک سیصد سال، سلمان را

نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری
فقط کافی‌ست طولانی کند تحریر قرآن را

به‌غیر از دوستی با اهل‌‌بیت اجری نمی‌خواهد
نمک از سفره‌اش برداشتی، مشکن نمکدان را

ولی چندی‌ست زهرا روز و شب از گریه بی‌تاب است
علی این روزها باید بسازد بیت‌الاحزان را

علی، شب با چراغی خانه‌ها‌ی شهر را می‌گشت
ملول از دیو و دد‌ها آرزو می‌کرد انسان را

نَفَس در سینه‌ام تنگ است، از این ماجرا بگذر
مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را

همین کافی‌ست مقبول تو باشد بیتی از شعرم
که لبخند تو زیبا می‌کند اشعار حَسّان را

 

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط