اهمیت سلیقهیابی مخاطب به عنوان کلید اصلی ساخت سریالهای تاریخی/ چرا "تنهاترین سردار"های دیگری ساخته نشد؟!
اکنون سریال سلمان فارسی داود میرباقری جلوی دوربین است اما چرا درباره پیامبر اسلام سریالی نمیسازیم؟ برای این موضوع باید علت را در چه دید؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چندی پیش بود که نادر طالبزاده کارگردان، مستندساز و تهیهکننده سینما و تلویزیون از مدیران و دستاندرکاران فرهنگی کشور خصوصاً صداوسیماییها گلایه و علت اصلی کمکاریها نسبت به ساخته شدن سریالها یا فیلمهای دینی و مذهبی را مطرح کرد. او گفت: به نظرم علت اصلی کم ساخته شدن این آثار، نداشتن اتاق فکر به معنای واقعی است. بسیار فیلمسازان بزرگی داریم که توانایی ساخت چنین فیلمهایی را دارند، اما در آن وارد نمیشوند.
این کارگردان سینما همچنین به این نکته اشاره کرد که در تلویزیون تمرکزی برای ساخت فیلمهای مذهبی و تاریخی وجود ندارد. طالبزاده در ادامه افزود: چندین سال است که در صداوسیما رفت و آمد و با مدیران زیادی برخورد دارم؛ در این سالها ندیدم سازمان صداوسیما کسانی را که توانایی ساخت فیلمهای مذهبی و تاریخی دارند در یک اتاق جمع و ایدههایشان را مرور کند. این مسائل اصلی که نیاز به فکر و تمرکز دارد برای سازمان اهمیتی ندارد و اتفاق نمیافتد. در حالیکه کارهای تاریخی و مذهبی خوبی مثل «یوسف پیامبر»، سریال «مریم مقدس» و «حضرت سلیمان» در منطقه سروصدای خوبی کرد و بسیار هم دیده شد.
البته این گلایهها و انتقادات کماکان هم نسبت به کمکاریها و غفلتهای رسانه ملّی نسبت به آثار دینی و مذهبی وجود دارد. همانطور که ما در این سالها میتوانستیم ضعفهای "تنهاترین سردار" را جبران کنیم و چندین مجموعه دیگر برای امام حسن مجتبی و حتی سریالی درباره پیامبر اسلام بسازیم. نه تنها ایران بلکه جهانیان به اندیشهها و معارف پیامبر مهربانیها نیاز دارد. در شرایطی که دنیا با پدیده شومی همچون تروریسم درگیر است و از طرفی رسانه غرب با توانمندی که دارد تروریسم را با استعاره اسلام به دنیا معرفی میکند باید زندگی پیامبر اسلام را بسازیم؛ چه تلویزیونی و چه سینمایی! باید این تصویر غلط از اسلام با این جلوههای بصری سینمایی و تلویزیونی، اصلاح شود.
ساخت مجموعهها و یا فیلمهای بلند سینمایی در بین تودههای مردم و همچنین برای معرفی آن حضرت به پیروان سایر ادیان و یا غیرمسلمانان بسیار موثر است؛ چرا که ثابت شده تأثیرگذاری و بُرد بالای سینما و فیلمهای تلویزیونی چگونه میتواند افکار و نگاهها را تحت تأثیر خود قرار بدهد. مصطفی عقاد در آن دوره فیلم جالب و زیبایی را در ارتباط با رسالت پیامبر اکرم(ص) ساخت اگرچه ایرادات زیادی به این فیلم وجود داشت مثل حذف دلاوریها و نقش بسیار بزرگ و بیبدیل امیرالمومنین(ع) در حفظ اسلام و مقابله با تعرضهای دشمنان در این فیلم نادیده گرفته شده بود. یا فتنههای یهود، دشمنیها و بغض شدید یهود کاملاً حذف شده بود؛ گویی معضل و مشکلی به نام یهود در زمان رسالت پیامبر نبوده است.
البته طبیعی است چون هالیوود این فیلم را پشتیبانی کرده و آنجا دست یهود و صهیونیست بوده این اتفاقات رخ داده است، با این حال باید اذعان کرد که آن مقدار ساخته شده هم بسیار تأثیرگذار بود و نگاهها را به اسلام و پیامهای بزرگ رسول خدا(ص) برای سعادت به خود معطوف میکرد. کاری هم که مجیدی انجام داد کار ارزشمندی است منتها این بخش اول آن چیزی است که باید ساخته شود. زیرا به کودکی رسول خدا پرداخته بود که به نظر بنده در عین اینکه کار خوب و ارزشمندی را به رخ جهانیان کشید.
تلویزیون میتواند بیش از همه سوژههای دینی به تبلیغ اندیشهها و معارف پیامبر اسلام بپردازد؛ چرا که تلویزیون در دسترستر است و بسیاری از مردم سینما نمیروند یا در روستاها و شهرهای کوچک سینمایی وجود ندارد. حداقل در کشور خودمان هنوز به این خوداتکایی فرهنگی دست پیدا نکردهایم. لذا بُرد و مخاطبان تلویزیون بسیار فراگیرتر است و مجموعههایی در ارتباط با اولیای دین ما نظیر "امام علی(ع)" یا "مختارنامه" ساخته شد بسیار مخاطب داشتند قطعاً در قالب فیلم سینمایی قرار میگرفت یک چنین مخاطبان گسترده چند ده میلیونی را نداشت. البته ناگفته نماند که بسته به نوع نگاه و کار آن کارگردان هم دارد.
واقعاً اگر کارهای دینی و مذهبی ما با کیفیت و زیبایی پرداختی و هنری خاصی در تلویزیون کار شوند بسیار مؤثر خواهند بود و در عرصه جهانی هم موفق بودند؛ همانطور که سریالهای یوسف پیامبر، مریم مقدس، مختارنامه و... این اتفاق برایشان افتاد. پرسش جدّیمان این است که چرا برای پیامبر گرامی اسلام(ص)، مجموعهای نساختهایم؟ و بهجز اثر مجید مجیدی در مدیوم سینمایی، ما در عرصه تلویزیون هیچ در چنته نداشتهایم؟ باید پرسید تلاش تلویزیون برای ورود نگاهی - که مختص خودمان باشد – به زندگی پیامبر اسلام(ص) چرا تاکنون رخ نداده است؟
اکنون سریال سلمان فارسی داود میرباقری جلوی دوربین است اما چرا درباره پیامبر اسلام سریالی نمیسازیم؟ برای این موضوع باید علت را در چه دید؟ در فقدان بودجه، نداشتن نویسنده متبحر، اختلاف نظر در مدیریتهای متغیر در سیمایمان، در چه؟ نکته اصلی این است که ما باید در عین مراعات وحدت میان فرق اسلامی، بتوانیم نگاه خودمان را به روایات و مباحث مندرج در زندگی و سیره پیامبر اسلام(ص) برداشت کنیم و تصویر خودمان را بسازیم.
فقدان سریال در حوزه شخصیتهای دینیمان در دنیای تصویرسازی و ایدهیابی غالب غربی و آکنده از نوعی لائیسم، فقط به موضوع توسعه اندیشه شیعی و فراتر از آن، یافتن نقاط صحیح مورد توافق همه فرق اسلامی از زندگی پیامبر(ص) در دنیای امروز آسیب میزند؛ به این نکته باید دقت بیشتر کرد.
در مناسبتهای آخر ماه صفر، علاوه بر رحلت پیامبر اسلام و پرداختن به دو فیلم درباره این حضرت، ما دو سریال دیگر هم داشتیم که مناسب دهه آخر ماه صفر بوده است؛ "ولایت عشق" و "تنهاترینسردار"، یکی درباره امام رضا(ع) و دیگری درباره امام حسن مجتبی(ع). این دو سریال را مهدی فخیمزاده کارگردانی کرده است. کارگردانی که در زمان ساخت این دو سریال شاید در حوزه آثار دینی از تازهواردان به شمار میرفت و حتی در این باره که هنوز کیفیت سریال "ولایتعشق" ارزیابی نشده است، چرا سریال "تنهاترینسردار" را به او سپردند، بعضاً نکاتی مطرح شد.
فارغ از تخصص حرفهای کارگردانی که فخیمزاده از آن بهره برد، شاید اصلیترین نکته درباره این دو سریال، نگارش متنی نمایشی برمبنای متون دینی بود؛ درست است که در تیتراژ انتهایی هر دو سریال، انبوهی از مکتوبات نام برده شد که بهعنوان مبنای نگارش روایت معرفی شد، تصاویر تهیهشده برمبنای این متون و متن نهایی، جذابیت موردنظر سریال امام علی(ع) را در آن زمان به دنبال نداشت و در سالهای اخیر، پخش چندباره آن از شبکههای مختلف کمتر به چشم آمده است، برخلاف سریال "مختارنامه" که پخش متعدد آن جدا از مزاح! همچنان مخاطب جدّی دارد.
شاید پرسشی در اینجا پیش آید که چرا از همین چهار سریال، دو سریال بیشتر مورد توجه قرار گرفته و در ذهن ماندگار شده است و دو سریال دیگر نه؟ علت در چیست؟ آیا تفاوت کارگردانی، تفاوت نگارش متن، تفاوت روش انتخاب مقطع مورد نظر برای داستانسرایی، یا نکات دیگری باید بررسی شود؟ شاید مهدی فخیمزاده را در ساخت سریالهای پلیسی و معمایی، متبحرتر بتوان قلمداد کرد، اما او را همین اندازه که در آن مقطع، جسارت کرد و مسئولیت ساخت این دو اثر سخت از نظر محتوا و متن را پذیرفت، فرد بسیار محترمی باید دانست.
انتقادات فراوانی نسبت به سریال "تنهاترین سردار" وجود دارد حتی برخی بر این باورند که میتوان تنهاترین سردارهای دیگری ساخت و حتی مضامین بسیاری از زندگی و سیره امام حسن(ع) و امام رضا(ع) تبدیل به سریال شوند. در زمینه متون این سریالها، اینکه انتخاب بخشهایی از زندگی دو امام معصوم، امامان دوم و هشتم، باید متناسب با چگونگی زندگی این دو، میبود، قبول، اما پردازش ماهوی و تصویری این مقاطع باید بیننده ایرانی را برمیانگیخت تا هر زمان و به هر دلیلی که پخش چندباره اینها را میبیند به آن علاقه نشان دهد.
برای سریال "تنهاترینسردار" هم این خردهگیری مطرح است که چرا به مقطع نبرد و جنگ و صلح امام حسن(ع) بدین ترتیب پرداخته شد و واژههایی چون کریم اهل بیت(ع) درباره ایشان، به رخ کشیده نشد و سریال را به نوعی غم و اندوه برای شیعیان تبدیل کردیم با نامی چون "تنهاترین سردار." نکتهای که ما نه در بازتاب داخل ایران از چنین اشتیاقی خبر داریم و نه در کشورهای دیگری که همین آثار و علاوه بر آن، سریال "یوسف پیامبر" را دیدهاند.
حتی میطلبید که بعد از شهادت امام رضا(ع) در سریال "ولایت عشق"، واکنش مردم نسبت به شهادت ایشان و پیامدهای اقدام دربار عباسی را به تصویر بکشیم یا نکاتی از گسترش خاندان ائمه هدی در سرزمین ایران و همراهی مردم با آنان را بیان میداشتیم تا لحظات حضور امام رضا(ع) در سرزمین ایران، صرفاً به دربار عباسی و چند مجلس آن، منحصر نمیشد و ما عشق این سرزمین به ایشان و خانوادهاش را بیشتر میدیدیم و "ولایتعشق" را تجربه عینی میکردیم.
موضوعی که در دو مجموعه "ولایت عشق" و "تنهاترین سردار" با شدت بسیار کمتری بهدست آمده است. این بحث انتخاب مقطع مورد نظر برای پردازش روایتی تصویری از زندگی اولیای دین، بیش از این قابل توسعه و جزئینگاری است که به موعدی دیگر باید وانهاد.
یکی از نکات دیگر بحث جلوگیری از تحریفها و تخیّلپردازیهایی است که نسبت به اعتقادات و باورهای مردم صورت میگیرد. محمدحسین رجبیدوانی پژوهشگر میگوید: میتوان با ساخت چنین فیلمهایی بدون وارد کردن داستانها و افراد تخیّلی در این فیلمها آن حقایق را منعکس کرد و با این تحریفها چه از بیرون و چه از داخل مقابله کرد. او همچنین اعتقاد دارد که باید سراغ کارگردانانی برای ساخت آثار دینی و مذهبی رفت که به ساخت چنین آثاری باور دارند.
رسانه ملّی میتواند با برنامههای مناسب به فکر تغییر فرهنگ در جامعه باشد و با زبان هنر و هنرمندی، معرفت را به بشریت بیاموزد؛ این همان الزامات ساخت برنامههای مناسب دینی و مذهبی تلویزیون است که البته باید در راستای آثار نمایشی که بسیار یادگیرنده و تأثیرگذارند نیز گامهای جدی برداشته شود.
انتهای پیام/