گزارش تسنیم از پشتِ صحنه "نفسِ" تلویزیون/ همهچیز در صحنه اتفاق میافتد!/ گلایههای آقای کارگردان از اپوزیسیونهای "ماه عسل"
محمد پیوندی کارگردان برنامه نفس در میان صحبتهایش به اپوزیسیونهایی اشاره کرد که روزی با "ماه عسل" دیده شدند و امروز به اپوزیسیونهای این برنامه تبدیل شدند.
خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: شبکه نسیم را سرگرمسازها و نگاه مردانه احاطه کرده بود تا اینکه "نفس" متولد شد. برنامهای که ساختار و شکلی زنانه دارد و تمام تلاشش را به کار گرفته تا راوی قصه زنان قهرمان این سرزمین باشد. برنامهای که برای اولین بار یک مجری محور زن جلویِ میهمان برنامه مینشیند. کارگردان، نویسنده و بازیگری که همیشه خودش نویسنده داستانهای سینمایی و تلویزیونی بوده که قهرمانانش یک زن بودهاند. وقتی "مرضیه"، "بیقرار"، "باغ سرهنگ" و حتی "قرارمون تو پارکشهر" را مینوشت هم دغدغهاش بازگو کردن مشکلات، معضلات و قهرمانیهای زنانِ این جامعه بوده است. اما "نفس" یک مزیّت دیگری هم برای مخاطب دارد و آن نمایشِ قصه مادران است که گرمابخش هر خانه و خانوادهایاند.
قرار است این برنامه تا آخر ماه صفر و البته به تعبیرِ تهیهکنندهاش مقداد مؤمننژاد که او را بیشتر با "شوتبال" به یاد میآوریم، به خبرنگار تسنیم میگوید که 7 قسمت برای ایام فاطمیه، یک قسمت برای ولادت حضرت زینب(س) و یک قسمت برای ولادت حضرت زهرا(س) آماده میکنیم. او همچنین ابراز امیدواری میکند که این برنامه خوب دیده شده، چون تمرکزش روی مادران است و دغدغههای این قشر را مطرح میکند. نکتهای که در تلویزیون مغفول مانده بود و حالا "نفس" این تکلیف را برعهده گرفته است. "نفس" به عنوان یک بِرند در شبکه نسیم ادامه خواهد داشت.
وقتی واردِ بوستان ولایت میشوم یادِ همان لوکیشنِ "شوتبال" میافتم، اما این بار تماشاگری وجود ندارد و فضا، فضای رمانتیک و درامگونهای است. محمد پیوندی مثلِ همیشه زودتر از همه در صحنه وجود دارد و مقداد مؤمننژاد هم در حال هماهنگی؛ البته آنروز فلورا سام در ترافیک مانده بود و دیرتر به لوکیشن "نفس" رسید. با پیوندی گرمِ صحبتکردن شدیم تا او هم به گفتوگو بپیوندد. البته در همینحوالی با مقداد مؤمننژاد تهیهکننده برنامه وارد لوکیشن اصلی یعنی همان «پروانه» معروف شدیم. در توضیحِ این دکور شاید بتوان به بالها و رنگِ صورتی آن توجه کرد که بالهای این پروانه استعارهای از مادر و دستهای پر مهر اوست و رنگ صورتی نماد لطافت مادرانه است که در کنار سایر رنگها که در موقعیتهای مختلف همراه میشود، با داستان زنان برنامه همراه میشود و نماد و ظرافت و زنانگی مادر و در کل یک خانم است.
سعی کردیم فرصتی فراهم شود برای ادای احترام به مادرها
فارغ از این حواشی لحظاتی با محمد پیوندی طراح و کارگردان برنامه و فلورا سام به عنوان مجری برنامه همکلام شدیم که در ادامه آمده است:
* آقای پیوندی اصلاً چطور شد بعد از "شوتبال" به سراغِ ساختِ چنین برنامهای با حال و هوای "نفس" رفتید؟
سعی کردیم در شوتبال هم تِم قصهگویی رعایت شود اما چند وقتی بود که میخواستم به سراغ مدلی از قصهگویی بروم که تِم داشته باشد که حتماً از این به بعد این کار را میکنم. حالا شاید بپرسید که منظورم از تِم چیست؟ شما ببینید نقش اصلی همه قصههای اجتماعیمان مادراناند. اولاً معتقدم بیشترین بارِ قصههای دراماتیک را خانمها به دوش میکشند و ثانیاً از هر وجهی وارد این قصهها بشویم مادران محورند. در نفس سعی کردیم یک فرصتی فراهم کنیم که هم حقِ مادرها را نسبت به خودمان ادا کنیم و هم اینکه از این فرصت استفاده کنیم و در مدل قصههای اجتماعی تِم داشته باشد. منظورم این است که کارهای گفتوگومحور را از این مسیرِ باری به هر جهت دربیاورم.
معتقدم سراغ جهانبینی برویم نه چهره!
* خانم فلورا سام بر چه اساسی انتخاب شدند؛ آیا برایتان مهم بود که مجری یا میزبانِ "نفس" چهره باشد؟
گزینههایی بودند که با آنها صحبت کردیم قصهگویی بدانند و صاحب نگاه و ایدئولوژی باشند. به همین جهت سراغِ چند کارگردان خانم رفتیم. اما اینکه اشاره کردید دنبال این بودیم که چهره یا به تعبیری سلبریتی باشند، این طور نیست. من معتقدم برنامهای که قرار است با مردم حرف بزند، سراغ جهانبینی آدمها برویم نه سلبریتی بودن و یا چهرهشان.
نرگس آبیار هم یکی از گزینههای اجرا بود
* برخی میگفتند قرار بود نرگس آبیار مجری این برنامه باشد؛ صحت دارد؟
با خانم آبیار جلساتی داشتیم و ایشان هم خیلی دوست داشت در این اتفاق باشد. حتی خیلی هیجانزده بود و همینطور خانم سام آمدند هم این واکنشِ مثبت را نسبت به قصههای برنامه "نفس" از خودشان نشان دادند. خوشبختانه خانم سام خودش را خیلی زود با برنامه هماهنگ کرد. سیناپس قصه را که میبینند به نقطه فراز و فرود میرسند. یک موقعی فکر میکنیم که کسی مجری خوبی است دایره واژگانِ زیادی استفاده میکند اما برخی اوقات مجری میتواند به اجرای چنین برنامههایی کمک کند که شنونده خوبی باشد و به هدایتِ جریان آن قصه، کمک کند. شاید یکی از نکات قابل توجه هم همین باشد که همهچیز رویِ صحنه برنامه "نفس" اتفاق میافتد تا مخاطب بیشتر باورش کند. همین گفتوگوهای به لحظه است که بسیاری میگویند "نفس" را دلنشین کرده است.
همهچیز روی صحنه اتفاق میافتد
* یعنی واقعاً مجری از محتوای گفتوگو و اتفاقات میهمان خبری ندارد؟
فقط یک اطلاعات کوچک و نقاط عطف را در اختیار مجری برنامه قرار میدهیم. در روزهای اول کار سخت بود و خانم سام باید با فضای برنامه هماهنگ میشد. اما واقعاً از زیر و بَم و جزئیات میهمان چیزی نمیدانند و همهچیز روی صحنه اتفاق میافتد.
فرمت، دکور و مجریمحور بودنِ یک خانم برای اولین بار است
* بسیاری شما را در ابتدای راه با "هزار داستان" مقایسه کردند...
"هزارداستان" هم مثلِ بسیاری از برنامههای قصهگو و اجتماعی تلویزیون است اما مجریمحور نداشت. من به آن نوع سبک ساختاری برنامه اعتقادی ندارم، چون بر این باورم که باید راوی یک نفر باشد و مردم با او همذاتپنداری کنند. به هر حال این نوع فرمت، دکور و مجریمحور بودنِ یک خانم، اولینبار است در تلویزیون اتفاق میافتد.
گلایههای آقای کارگردان از اپوزیسیونهای "ماه عسل"/ چرا نمک میخورند و نمکدان میشکنند؟
* شنیدهاید که بسیاری قبل از پخش و دیدنِ برنامه اجتماعی و قصهگو، آن را کلیشهای میدانند و اعتقاد دارند این نوع برنامهها همه از روی دستِ هم کپی میکنند؟
17 سال پیش در تیمِ برنامهسازِ "ماه عسل" حضور داشتم که قسمتی از وجود من است و عمرم را پای آن گذاشتم. در این سالها بسیاری کنار ما همکاری کردند. "ماه عسل" حداقل مدلی از برنامهسازی را به تلویزیون ارائه داد که میتواند با آدمهای معمولی برنامه ساخت. قبل از "ماه عسل" مدیران، گفتوگو با مردم معمولی روی آنتن زنده را ریسک میدانستند و این برنامه تابویِ این مردمی نبودنِ برنامههای تلویزیونی را شکست.
یکسری از دوستان ما که امروز به اپوزیسیونهای "ماه عسل" تبدیل شدند و نسبت به آن برنامه نقد دارند در دورهای در همین برنامه کارآموزی میکردند و با این برنامه دیده شدند. من وقتی این روزها حرفهایی میشنوم که درست و اصولی نیستند دلگیر میشوم. احساس میکنم برخی نمکِ "ماه عسل" را خوردند و نمکدان را شکستند! جالب است که همین اپوزیسیونها که خاک تلویزیون را هم نخوردهاند با دو سال حضورِ در این برنامه پربیننده، مدیران تلویزیون به آنها کار میدهند.
چرا فلورا سام نمیخواهد در "نفس" دیده شود؟
* خانم سام! چرا دنبال دیده شدن نیستند و از این رفتارِ شما در اجرا از کجا میآید؟
همیشه کار برای من در اولویت است. به طورکل لزومی ندارد من در این برنامه دیده شوم و اصل میهمان و اتفاقات پیرامونی آن است. به همین خاطر به هیچوجه دوست ندارم بیش از آن حدی که لازم است دیده شوم. مثل یک میزبان مینشینم و مراقبت میکنم گفتوگو به سمتِ درست و اصولیاش هدایت شود و اگر ببینم به حاشیه میرود با سؤالاتی سعی میکنم گفتوگو را به سمتِ درستی ببرم. وگرنه در برنامه نفس قرار است میهمانان دیده شوند و نه من دیده شوم و کاری نمیکنم که من دیده شوم.
من مجری نیستم/ در کارگردانی هم هیچوقت دنبال دکوپاژِ آنچنانی نبودم
* این روحیه از کجا میآید، چون مجریان دوست دارند وایرال و دیده شوند؟
من مجری نیستم. من اینجا هستم که کمک کنم مسیر گفتوگو درست پیش برود. این مسئله در کارگردانی من هم هست. کارگردانی مرا ببینید هیچوقت با دکوپاژِ آنچنانی سعی نکردم توجه بیننده را جلب کنم. از نظر من وقتی یک فیلم ساخته میشود باید بگوییم چه فیلم خوبی نه دکوپاژ و موسیقی خوب! باید همهچیز در اختیار کار باشد. دکوپاژهای سختی هم هست و خودشان را نشان نمیدهند در اختیار حسّ صحنه است؛ در نفس هم همین طور است.
با اجرا خیلی بیگانه نبودم
* آیا خانم سام پیش از این برنامه، تجربه اجرا هم داشتهاید؟
میدانید که این روزها در "محاکات" داوری میکنم. من سالها پیش موقعی که دبیرستان میرفتم مجری برنامه کودک شبکه فارس بودم. و بعد وقتی به تهران آمدم سالهای 1368 و 1369 کارهای قصهگویی و مسابقه برای کودکان داشتم و با اجرا خیلی بیگانه نبودم. این برنامه از شبکه دو سیما پخش میشد.
جایِ "نفس" در تلویزیون خالی بود/ چرا خانمهای سریالها ضعیفند؟
* شما قبل از نفس هم دغدغهتان نشان دادن مشکلات و دغدغههای خانمها بوده است؛ دلیلِ اصلی پذیرفتن اجرای این برنامه چه بود؟
دلیل اینکه من برنامه "نفس" را پذیرفتم این بود که اول اینکه یک مقدار ترسیدم که این برنامه شبیهِ "محاکات" نشود که یکسری میآیند قصههایشان را مطرح میکنند. یکی از بزرگترین دلایلی که این برنامه را پذیرفتم، چون محوریت کار، خانمها بودند اما نه به سبکِ برخی از برنامهها آدمهای خاص با اتفاقات خاص، اینجا خانمهایی میآیند که میتوانیم مشابه آنها را در دور و برِمان ببینیم. این شکلِ برنامه جایش در تلویزیون خالی بود و شاید برنامه "نفس" یک تلنگرِ کوچک باشد. در سریالهایمان همیشه شخصیتپردازیهایمان از بانوان، ضعیف است و در کارهای ترکیبیمان همیشه ردپایی که نشان میدهیم زنهای توانمندی نیستند. در سریالهایمان به محض اینکه یک زن کار میکند و بیرون میرود و به جایی میرسد خانوادهاش را از دست میدهد.
در صورتیکه در واقعیت زنانِ این جامعه، بسیار توانمندند نه تنها خانوادههایشان را نگه داشند بلکه خانوادههای دیگری را هم مورد حمایت قرار دادند. خیلی از قصههای ما در "نفس" این طور است و این برای من خیلی جالب بود. امیدوارم برنامههای این چنینی باعث شود منِ نویسنده و فیلمساز، شخصیتهای خنثی منفی و دست و پاچلفتی را کنار بگذارم و از شخصیتهای زنِ توانمند استفاده کنم و آنها را نشان بدهم.
برخی به ما میگویند کار اصلیمان سینماست و تلویزیون برای ما قلک است
* چرا برنامههایمان به کلیشه میروند و یا کمتر دربارهشان اندیشه میشود؟
این چیزی نیست که من پاسخش را بدهم؛ من چند سال است که کار نکردم و به نوعی کمکار شدهام. من هیچوقت حساسیتها و ظرافتهایم را نسبت به کار از دست ندادم و برخی از دوستان متأسفانه حساسیتهایشان را به دلایلی از دست دادهاند. دلایل بسیاری میتواند داشته باشد بخشی ممکن است انگیزه باشد. خیلی از دوستان و همکارانم را میبینم به من میگویند کار اصلی ما سینماست و تلویزیون برای ما قلک است. و تلویزیون بیشتر از همین افراد استفاده میکند چون چهرهاند. من فیلمنامهای تصویب شده دارم که بعد از سه سال هنوز کار نکردم.
چرا مجریان از بازیگران دلخورند؟
* نکته دیگر اینکه برخی از مجریان گلایه دارند چرا بازیگران با حضورشان به عنوان مجری، بازارشان را کساد کردهاند؛ این چالش وجود دارد و البته برخی از مجریان هم تلاش میکنند به هر قیمتی با عبور از خط قرمزها در فضای مجازی دیده شوند؟
مسئله دیده شدن فقط صرفِ مجریان نیست و خیلی از ما که کار رسانه میکنیم، میخواهیم به هر قیمتی دیده شویم. گاهی به چنین مسائلی روی میآوریم، در نتیجه فقط نگوییم مجریان که در هر عرصهای خصوصاً بازیگران هم وجود دارد. البته من در فضای مجازی آرامم! در مورد اینکه برخی از مجریان دلخورند بازیگران کار اجرا میکنند همیشه میگویم هرکسی کاری که به او واگذار شده را درست انجام بدهد هیچ اشکالی ندارد. خیلی از مجریان هم بازیگر شدند که برخی خوب بودند در این عرصه حضور دارند و برخی هم آرامآرام کمرنگ شدند.
نامه یک شهید به خانوادهاش بغضم را شکست
* به نظرتان "نفس" در ادامه راه باید چه رویکردهایی را در دستور کار خود قرار دهد تا به یک بِرند قابل اعتنایی تبدیل شود و از طرفی دیگر کدام قسمتِ "نفس" بغضِ خانم سام را شکست؟
برخی از داستانها واقعاً احساسات آدمی را برمیانگیزد. اما یک روز با داستانی نتوانستم جلوی دوربین خودم را کنترل کنم و بغضم شکست. نامه یک شهید بود به خانوادهاش؛ نامه را خواندم بدون اینکه از قبل خوانده باشم نتوانستم خودم را کنترل کنم. حسنِ "نفس" این است که امکان دارد با یک تلخی شروع شود اما همیشه به شیرینی ختم میشود. برنامه "نفس" امیدوارانه است و انگیزه در مردم ایجاد میکند که ما هم میتوانیم. در ادامه اجازه بدهند قدری درباره مسائل مربوط به خانمها و مشکلاتشان صحبت کنیم هم میتواند به جذب بیننده هم کمک کند؛ در واقع فقط راوی و شنونده نباشیم.
انتهای پیام/