سلیمی‌نمین: منافقین بیشترین استفاده را از بنی‌صدر کردند/ غرور و خودخواهی بنی‌صدر را از اوج به ذلت کشاند

مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران معتقد است که بنی صدر فردِ مذهبی کم بُنیه، مغرور و خودخواه بود و اگرچه زحماتی را هم متقبل شده بود، ولی نهایتا به دلیل غرور و خودخواهی و توهم، این‌ سرنوشت را پیدا کرد.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم_  سید ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران دو روز قبل در سن 88 سالگی در بیمارستان سالپتریه شهر پاریس فوت کرد.

 سید ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور تاریخ ایران بود که سال 60 به‌دلیل همکاری با گروهک منافقین  و کارشکنی‌هایش در دفاع مقدس با رای مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی، از ریاست‌جمهوری عزل شد. بنی‌صدر چندی بعد در پوشش مخفیانه به‌همراه مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین به فرانسه گریخت و مورد استقبال برخی سران وابسته به رژیم پهلوی قرار گرفت.

 

وی در فرانسه به‌همراه رجوی شورای ملی مقاومت را تاسیس کرد اما بعد از چندی از این شورا جدا شد و طلاق دخترش(فیروزه) را از رجوی گرفت.  بنی‌صدر در فرانسه در این سالها به همکاری با اپوزیسیون علیه مردم ایران مشغول بود.

برای واکاوی علل عزل اولین‌ رئیس‌جمهور تاریخ ایران و شناخت دقیق‌تر از شخصیت بنی‌صدر، به سراغ آقای عباس سلیمی‌نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران رفتیم.

متن زیر گفت‌وگو تفصیلی تسنیم با سلیمی‌نمین درباره مقاطع مختلف از زندگی اولین رئیس‌ جمهوری اسلامی است: 

تسنیم: شخصیت آقای بنی صدر را می‌توان از سه منظر مورد بررسی قرارداد، اول سوابق قبل از انقلاب و دوران مبارزه، دوم بعد از انقلاب و دوران ریاست جمهوری و مقطع سوم زمانی است که از کشور فرار کرد و در فرانسه مقیم شد، سوال اول این است که آقای بنی صدر در مبارزات پیش از انقلاب چه جایگاهی داشت آیا یک شخصیت مستقل و پیشرو بود یا اینکه امتیاز خاصی نسبت به سایر انقلابیون نداشت؟

سلیمی‌نمین: البته بنده حیات سیاسی رئیس جمهور اسبق ایران را به 5 بخش می‌توانم تقسیم می‌کنم که مقطع قبل از انقلاب، قبل از ریاست جمهوری، دوران ریاست جمهوری و زمانی است که از کشور فرار کرد و البته فرار او از کشور هم خودش دو بخش دارد؛ آن بخشی که در خارج کشور به عنوان رئیس جمهور  منتخب شورای ملی مقاومت(مربوط به منافقین) است و بخش دیگر زمانی است که از این جمع اخراج و تا آخر عمر منزوی می شود.

آقای بنی صدر قبل از انقلاب قطعا یک نیروی مبارز در حد جبهه ملی بود؛ جبهه ملی‌ای که خیلی هم خودشان را به مخاطره نمی‌انداختند، منتها به طور قطع با رژیم پهلوی به عنوان دست نشانده بیگانه و استبداد در تعارض بودند.

وقتی جبهه ملی دوم در جریان موضوع 15 خرداد سیاست صبر و سکوت را در پیش گرفت، آقای بنی صدر ترجیح داد به خارج از کشور برود و وقتی به خارج کشور رفت جبهه ملی سوم دچار تجزیه‌های مختلف شد. در این مقطع بنی‌صدر با کنفدراسیون دانشجویی همکاری داشت و در عین حال تا ابتدای دهه 50 کاملاً در انزوا بود.

از ابتدای دهه پنجاه، بنی‌صدر به امام(ه) گرایش پیدا کرد، در سال 51 به نجف رفت و دیداری با امام داشت و بنا به توصیه امام، برای جلوگیری از اختلافات، به اتحادیه دانشجویان اسلامی کمک کرد.

این همکاری با اتحادیه انجمن های اسلامی بنی صدر را از انزوا بیرون آورد؛ حتی برخی آثارش به چاپ رسید و برای سخنرانی در شهرهای مختلف دعوت می‌شد. از اینجا به بعد بنی صدر دوباره فعال می‌شود و با رفتن امام(ره) به پاریس وی به امام(ره) خیلی نزدیک‌تر شد ولی همچنان با نهضت آزادی و مجاهدین خلق که در آن مقطع هنوز از جبهه مبارزین خارج نشده بودند، به طور جدی اختلاف داشت. این اختلافات به حدی بود که بنی صدر هرگز حاضر نبود با نیروهای جبهه آزادی در یک جا جمع شود.

بعد از آنکه امام(ره) به ایران آمد، بنی‌‌صدر خیلی خودش را به امام(ره) نزدیک نشان داد و همزمان برای ریاست جمهوری هم آماده می‌شد. بنی صدر آن طور که در خاطراتش هم آمده، در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه می خواهد برای ریاست جمهوری کاندیدا شود، این مسئله را رد نمی‌کند و عملکردش هم نشان می داد که کاملاً برای این کار برنامه‌ریزی مدونی کرده است.

مثلاً به شدت از دولت موقت و بازرگان انتقاد می‌کرد و انتقادات او در روزنامه انقلاب اسلامی، خیلی تندتر از سایر جریانات سیاسی بود. این مسئله به بنی‌صدر یک وجهه انقلابی می‌داد و خیلی‌ها را جذب خودش می‌کرد، خصوصاً اینکه رفتار بنی‌صدر به گونه‌ای بود که گویی همه کارهایش را با امام(ره) هماهنگ می‌کند.

** چرا بنی‌صدر با دولت موقت حاضر به همکاری نشد؟ 

برای مثال، بعد از یکی از دیدارهایش با امام(ره)، وقتی از جماران بیرون آمد، برای ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد که تلقی می‌شد او در این زمینه با امام(ره) مشورت کرده است.  او از این ترفندها خیلی استفاده می‌کرد و در زمانی که بسیاری از شخصیت‌های شورای انقلاب به کمک دولت موقت رفته بودند و مسئولیت‌هایی را در دولت موقت گرفته بودند، بنی‌صدر هیچ مسئولیتی نگرفت.

مثلاً آیت‌الله خامنه‌ای معاون وزارت دفاع شد، آیت‌الله رفسنجانی معاون وزیر کشور و آیت‌الله باهنر معاون وزیر آموزش و پرورش شد تا از این طریق به دولت کمک شود؛ مسئولیت نگرفتن بنی‌صدر برای این بود که احیاناً ضعفی متوجه او نشود چون به هر حال در مسئولیت اجرایی ممکن است کاستی‌هایی خودش را نشان دهد. اینها نشانه‌های این است که آقای بنی صدر برای ریاست جمهوری در آینده برنامه‌ریزی دقیق داشت.

** بنی‌صدر هم ضعف اعتقادی داشت و هم در اوج تکبر بود 

اما از لحاظ شخصیتی، آقای بنی‌صدر وقتی در خارج از کشور بود نشان داد که چند خصلت دارد؛ اول اینکه بی‌سواد و سطح پایین بود، دوم از لحاظ غرور، تکبر و خودخواهی در اوج قرار داشت.

مثلاً یادم هست در یک مقطعی درباره اصحاب کهف کتابی نوشت که اتحادیه هم آن را برای تمام اعضای خودش در اروپا فرستاد، وقتی بنده آن کتاب را خواندم دیدم با نص صریح قرآن درباره اصحاب کهف در تعارض است، قرآن اصحاب کهف را افرادی مبارز معرفی می‌کند که در برابر طاغوت ایستادند ولی بنی‌صدر در آن اثر اصحاب کهف را یکسری افراد فراری از مبارزه نشان می‌داد. حتی وقتی هم که با او بحثی در این باره کردم، حاضر نشد این موضوع را بپذیرد؛ اینها نشان می‌داد که او دارای ضعف بنیه اعتقادی است اما خیلی نسبت به خودش باور داشت و دچار خودپرستی شده بود.

** بنی‌صدر بخاطر ضعف‌های دینی و اخلاقی مورد طمع منافقین قرار گرفت

پیروزی او مصادف شد با شروع برنامه گروه‌هایی مثل مجاهدین خلق برای سرمایه گذاری در مورد بنی صدر. مجاهدین خلق تا آن زمان سلاح هایشان را مخفی کرده و برای ایستادن در برابر امام(ره) آماده می‌شدند اما جرأت این کار را نداشتند و سعی می‌کردند از افراد مختلف استفاده کنند؛ مثلاً در یک مقطعی که مشکلی برای فرزندان آیت الله طالقانی پیش آمد، خواستند روی ایشان سرمایه‌گذاری کنند و برای همین گفتند همه توان نظامی ما در اختیار شماست ولی مرحوم آقای طالقانی دست رد به سینه‌شان زد.

متاسفانه بنی‌صدر به دلیل ضعف در بنیان‌های فکری و اخلاقی  (منظورم انحرافات اخلاقی نیست بلکه عدم تواضع است) مورد طمع مجاهدین خلق(منافقین) قرار گیرد.

برای مثال یک بار بنی‌صدر در حسینیه ارشاد سخنرانی می‌کرد. در میان صحبت هایش حضار به شیوه مجاهدین خلق برای او کف زدند و مادر رضایی ها(عزیز رضایی که فرزندانش از اعضای ارشد سازمان بودند) بلند شد و خطاب به او گفت که الهی تو رئیس جمهور مادام العمر ما باشی! در آنجا بنی صدر به آن خانم نگفت که مثلا این چه حرفی است که شما می گویید، یا این خلاف قانون اساسی است. این یعنی بنی صدر خودش را فوق قانون می‌دانست و این مسئله در دوران ریاست‌جمهوری او هم کاملاً خودش را نشان داد.

بنی صدر بازی مجاهدین خلق را خورد در حالی که آنها را قبول نداشت. آنها به بنی صدر اینگونه القا کردند که جایگاهش در میان ملت بالاتر از امام(ره) است و به او گفتند تو مقبول‌تر هستی و بهتر است که خودت مستقلاً در عرصه سیاست ایران عمل کنی.

این القائات تاثیر خودش را گذاشت و از آنجا که بنی صدر خودش هم ضعفهای شخصیتی داشت منافقین توانستند به تدریج او را تحریک کنند تا در برابر امام(ره) بایستد. لذا وقتی که امام از این موضوع مطلع شدند و فهمیدند که بنی صدر ارتباطاتی با منافقین دارد، به او تذکراتی دادند که مورد توجه قرار نگرفت و آن حادثه تلخ 14 اسفند رقم خورد که آنجا مجاهدین خلق صحنه گردان بودند. آن زمان دیگر برای همه مشخص شد که بنی صدر در پشت‌صحنه با مجاهدین خلق ارتباط گرفته است.

مجاهدین خلق همانطور که گفتم یک نیروی برانداز بودند و به دنبال فرصتی می‌گشتند که با فراهم شدن زمینه، یک حرکت نظامی بکنند. اصلا برای همین سلاح های خودشان را در دوران پیروزی انقلاب جمع‌آوری کرده بودند.

در مقطع انقلاب، نیروهای آنها پادگان‌ها را اشغال می‌کردند و اسلحه‌ها را می‌ربودند و مخفی می‌کردند. در زمان دفاع مقدس هم همین کار را می کردند. در واقع انبارهای سلاح داشتند تا اینکه یک زمانی نیروهای خود را مجاب کنند تا در برابر انقلاب اسلامی بایستند.

پیوند آقای بنی صدر با مجاهدین خلق قابل تحمل نبود، به هر حال رئیس‌جمهوری که سوگند یاد می‌کند که حافظ منافع ملت و  قانون اساسی باشد وقتی با گروهی که سلاح مخفی کرده و به قانون پایبند نیست و به هیچ وجه خلع سلاح را پس از پیروزی انقلاب نپذیرفت هم‌پیمان می‌شود مخاطره انگیز بود و امام خمینی از این بابت اخطارها و تذکرات زیادی به بنی صدر دادند اما او به هیچ یک از این اخطارها توجه نکرد.

بنی‌صدر و رجوی در حال بازی پینگ‌پنگ در فرانسه

امام می‌دانستند که بنی صدر در حال بازی خوردن است و خودش میدان‌دار نیست. درست است که بنی صدر ذاتاً آدم قدرت طلبی بود ولی در این اقدام و ائتلاف، این مجاهدین خلق بودند که او را بازی دادند لذا شما می‌بینید در روزهایی که مسائل عزل بنی‌صدر در مجلس مطرح شد و پس از آن مسعود رجوی او را در خانه تیمی مخفی کرد، امام به او توصیه کردند که در بازی مجاهدین خلق قرار نگیرد و در کشور بماند و کار علمی و تحقیقاتی انجام دهد اما متاسفانه او تصور دیگری داشت و از ایران خارج شد.

مسعود رجوی در ایامی که در ایران بود- در فاصله پیروزی انقلاب تا اردیبهشت سال 60 - ارتباطات سری با سرویس‌های جاسوسی کشورهای خارجی برقرار کرده بود و مشخص بود که با صدام پیوند خورده است چراکه یکی از شرایط پذیرش مسعود رجوی طبعاً همراه شدن با صدام بود. پس از خروج بنی صدر و مسعود رجوی از ایران هم ارتباطات آنها با عراق کاملا عیان شد.

مجاهدین خلق پس از خروج بنی صدر از کشور با تشکیل شورای ملی مقاومت، او را به عنوان رئیس‌جمهور و رجوی را نیز به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. آقای بنی صدر در خاطراتش اذعان می‌کند که اجازه مذاکره رجوی با طارق عزیز را داده است ولی به او تاکید کرده که باید از موضع بالا با او برخورد کند. خوب این توجیهی بیش نبود یعنی بنی صدر قطعا به مهاجم اتکا داشت؛ مهاجمی که خودش قبلا در برابر او ایستاده بود.

بنی صدر وقتی در جبهه‌ها در خط مقدم می‌رفت هر لحظه ممکن بود جان خودش را در این مسیر بدهد. اما همین آقای بنی صدر که روزی انگیزه رویارویی با بیگانه را داشت، قدرت طلبی او را آرام آرام به سمتی برد که با همان بیگانه که به ایران تجاوز کرده بود به نوعی همکاری کند و انحرافاتی اساسی در او بوجود بیاید.

تسنیم:‌ بنی‌صدر در بخشی از خاطرات خود مدعی شده که مخالف ارتباط رجوی و صدام بوده ولی چون رجوی اصرار داشت من گفتم برای اینکه ضرر را کمتر کنم، به او اجازه ملاقات چند دقیقه‌ای با طارق عزیز را دادم.

سلیمی‌‌نمین: خوب مشخص است که بنی صدر در حال توجیه کردن است. او می‌گوید من مجوز دادم منتها در ادامه می‌گوید که به رجوی گفتم که از موضع یک فرد پیروز در برابر یک فرد شکست خورده با او ملاقات کند که این یک توجیه خنده‌دار است. مشخص است که یک گروهک محدود نمی‌تواند در برابر یک کشور از موضع بالا رفتار کند. مگر رجوی و بنی صدر چه آورده‌ای در برابر صدام و رژیم بعث داشتند که بخواهند در برابر آنها از موضع بالا رفتار کنند؟

وقتی بنی صدر اذعان می‌کند که من در خانه خودم اجازه این ملاقات را دادم، یعنی مجوز رسمی پیوند شورای ملی مقاومت منافقین با صدام و حزب بعث توسط بنی صدر کلید می‌خورد. این نشان می‌دهد که انسان‌ها چقدر ممکن است در طول زمان تغییر کنند. بنی صدری که در دوران ریاست‌جمهوری سخنرانی‌های متعددی علیه تجاوز صدام به ایران داشت و نیروهای مسلح را برای نبرد در برابر این تجاوز تهییج می‌کرد و قصد پیروزی در برابر صدام را داشت در گذر زمان به دلیل بحث‌های شخصیتی و زیاده خواهی در حوزه قدرت با صدام پیوند می‌خورد.

** منافقین بعد از استفاده از بنی‌صدر او را دور انداختند 

آنها (منافقین) هم بعد از آنکه همه استفاده شان را از او بردند و دیگر برایشان پوچ شده بود و چیزی برای عرضه نداشت، او را از شورای ملی مقاومت  خارج کردند.

پس از این اتفاق به وضوح مشخص بود که بنی صدر به شدت از این ماجرا ناراحت است. او در کتاب خاطراتش در این باره نوشته است: «به هر حال آنوقت (20 اسفند 62) آقای رجوی نامه‌ای به من نوشت در 14 صفحه و به قول خودش پایانی داد به این همکاری. مقاله‌ای است در نشریه انقلاب اسلامی به تاریخ 17 اسفند 1362 در حالی که من هیچ اطلاعی از این مقاله نداشتم. در آن وقت روزنامه انقلاب اسلامی هیچ ربطی به من نداشت.»

البته  به او ربط داشت منتها از این روزنامه برای کلیت این ائتلاف استفاده می‌کردند یعنی آقای بنی صدر، شورای ملی مقاومت و جریان مجاهدین خلق به شکل مشترک از ظرفیت این روزنامه استفاده می‌کردند و بنی صدر نمی‌تواند این ادعا را داشته باشد که مطالب این روزنامه هیچ ارتباطی به او نداشته است.

بنی صدر در ادامه خاطرات خود نوشته است: «اگرچه می‌نویسند که روزنامه انقلاب اسلامی در مسئولیت من است ولی در آن وقت که من با آقایان بودم در مسئولیت من نبود و در این شرایط مقاله‌ای منتشر شده بود تحت عنوان دروغ‌های طارق عزیز و این را مجوزی کردند برای پایان دادن به همکاری با من. این هم میزان رعایت آزادی است از دید این آقایان که گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری.» (صفحه 382 و 383 خاطرات بنی صدر)‌

بنی صدر در این بخش از کتاب خاطرات خود می‌گوید که نوشتن آن مقاله علیه طارق عزیز گناه بود! ولی من این مقاله را ننوشته بودم اما با من برخورد کردند. این بخش از خاطرات بنی صدر نشان می‌دهد که او اصلا مایل نیست از ائتلاف خارج شود. بنابراین توجیه بنی صدر خیلی قابل قبول نیست چرا که او تصور می‌کرد عراق بهترین کشوری است که می‌تواند او را به ریاست‌جمهوری بازگرداند. انحراف بنی صدر با نگاهی به خاطرات وی کاملا مشخص است.

** بنی‌صدر فاقد ویژگی‌های تشکیلاتی بود/ کسی در خارج کشور جذب او نشد

از سوی دیگر از آنجا که آقای بنی صدر فاقد ویژگی‌های تشکیلاتی بود در خارج از کشور نتوانست کسی را جذب کند منتها مجاهدین خلق و شخص رجوی در برهه سالهای 60 تا 62 از موقعیت بنی صدر استفاده کردند تا وضعیت بهتری پیدا کرده و مشهور شوند و پس از آنکه به اهداف خود دست پیدا کردند، او را از ائتلاف کنار گذاشتند و دوران انزوای بنی صدر آغاز شد.

بنی صدر تا همین روز شنبه که درگذشت، به دلیل روحیات و شخصیتش، کاملا در وضعیت انزوا قرار داشت. به هر حال کسی که اینگونه اسیر بازی مجاهدین خلق شود و حمایت‌های فراوان امام خمینی(ره) در دوران ریاست‌جمهوری را نادیده بگیرد عاقبتی بهتر از این نیز نمی‌توان برای او متصور بود.

امام خمینی(ره) در آن دوران حمایت زیادی از بنی صدر کردند و مقام فرماندهی کل قوا را هم به او دادند و در چارچوب قانون اساسی از بنی صدر حمایت‌های بسیار پررنگی کردند که حتی موجب دلگیر شدن برخی یاران نزدیک‌شان هم شد. البته کار امام خمینی(ره) یک کار اصولی بود چراکه رئیس‌جمهور علی القاعده باید مورد حمایت قرار گیرد.

بعد از این هم با وجود اینکه بنی صدر با عملکردش ضربه های زیادی به کشور زده بود، امام(ره) با لطف به او فرمود که بمان و ما کاری با تو نخواهیم کرد و با شما مشکلی نخواهیم داشت اما آقای بنی‌صدر چون نگاهش صرفا قدرت بود و خودساختگی نداشت، متأسفانه بازی خورد و این سرنوشت بسیار تلخ را برای خود رقم زد.

بنی صدر همیشه مسئله‌ی بازی خوردنش را توجیه می‌کرد. در مسئله طبس، وقتی خبرنگار و کسی که خاطرات او را در خارج از کشور تنظیم کرده، از او می‌پرسد که «شما چرا دستور دادید که هلی‌کوپترهای آمریکایی را بزنند؟»، می‌گوید که به من گفتند آمریکایی‌ها می‌خواهند بیایند و شبانه آن‌ها را ببرند، بهتر این است که ما پره‌های هلی‌کوپترها را با موشک بزنیم تا نتوانند بیایند و ببرند. بنی‌صدر می‌گوید که من تخصص نداشتم که اگر بخواهند پره‌ها را بزنند، خود هلی‌کوپتر هم منفجر می‌شود.

این مسئله که دیگر نیازی به تخصص ندارد، به‌راحتی می‌توان فهمید که وقتی یک راکت به پره‌ی هلی‌کوپتر زده می‌شود، خود هلی‌کوپتر هم بر اساس ترکش‌ها منفجر می‌شود. یعنی نشان می‌دهد که او بر مسائل عادی نظامی هم اشراف ندارد و به راحتی توسط برخی افراد وابسته بازی می‌خورد. ضعف شخصیتی در آقای بنی‌صدر موجب شد که از آن اوج به حضیض ذلت بیفتد که خیلی تأسف‌بار و تلخ است.

بنی صدر اگرچه یک فردی مذهبی کم بُنیه و آدم بسیار مغرور و خودخواهی بود ولی به هرحال زحماتی را هم متقبل شده بود. او در نهضت ملی بوده و در ملی شدن صنعت نفت نقش داشته و در خارج از کشور نیز با امام(ره) بوده ولی نهایتا به دلیل غرور و خودخواهی و توهم، این‌ سرنوشت را پیدا کرد.

** چرا امام با انتخاب بنی‌صدر مخالفت علنی نکرد؟ 

تسنیم: با توجه به شناخت دقیق امام(ره) از اشخاص و اینک بعدا هم صراحتاً فرمودند که من از اول با آقای بنی‌صدر مخالف بودم، چطور شد که ایشان این مسائل را مطرح نکردند و حتی حکم ریاست جمهوری بنی صدر را هم امضا کردند و از این گذشته، همانطور که شما هم اشاره کردید، در مقاطعی از بنی صدر حمایت کردند؟

سلیمی‌نمین: امام برای جمهوریت اصالت قائل بود و هرگز کاری نمی‌کرد که رأی مردم مخدوش شود. امام به رأی مردم احترام می‌گذاشت و نظر خودش را برای خودش حفظ می‌کرد؛ البته همزمان تلاش هم می کردند که زمینه شناخت مردم نیز فراهم بشود و این‌کار هم شد؛ مدتی طول کشید تا جامعه ما فهمید که آقای بنی‌صدر تقوای لازم را برای مسئولیتِ کلان ندارد. این ممکن نشد الّا به اینکه نه‌تنها امام با او تقابل نکرد بلکه بر قدرت او هم افزود و علاوه بر اختیارات ریاست‌جمهوری که در کشور ما زیاد است و آن موقع هم در قانون اساسیِ اول خیلی بالا بود، بخشی از اختیارات خود را به آقای بنی‌صدر تفویض کرد....

تسنیم: مانند فرماندهی کل قوا...

سلیمی‌نمین: غیر از فرماندهی کل قوا؛ امام امکاناتی را در اختیار او قرار داد و زمینه‌های فراوانی را برای او به وجود آورد. بسیاری از سخنرانی‌های امام در دفاع از آقای بنی‌صدر بود درحالی که امام برای یاران خود ارزش زیادی قائل بود و آن‌ها به‌عنوان شخصیت حقیقی مورد احترام بودند ولی امام شخصیت حقوقی آقای بنی‌صدر را بالا می‌برد. این به معنای نگاه امام به رأی مردم است که موجب می‌شد که حتی یاران نزدیک امام در مواردی از ایشان دل‌گیر بشوند و به ایشان نامه‌ی خصوصی بنویسند که چرا کسی که ضعف جدی دارد، خودخواه و مغرور است و قانون را خیلی محترم نمی‌دارد را این‌قدر تشویق می‌کنید؟ ولی امام جایگاه حقوقی او را تقویت و مردم سالاری دینی را نهادینه می‌کرد.

جلسه تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری بنی‌صدر در بیمارستان قلب جماران 

تسنیم: برخی معتقدند که آقای بنی‌صدر از اول عامل بیگانه بوده و اصلاً این عوامل بیگانه  بودند که زمینه به ریاست جمهوری رسیدن او را فراهم کردند. شما چقدر این گزاره را قبول دارید که بنی صدر از اول یک نفوذی و عامل بیگانه بود؟

سلیمی‌نمین: برخی ضعف خود را در تحلیل تاریخ با بهره‌گیری از کلیشه‌ها می‌پوشانند و این مسئله درباره تاریخ صدر اسلام و تاریخ معاصر وجود دارد؛ من این را نمی‌پسندم و موجب رشد جامعه نمی‌بینم.

من خودم با آقای بنی‌صدر در خارج از کشور ملاقات‌هایی داشتم. او آدم مغرور و متوهمی بود و ضعف شخصیت داشت که یکی از مشکلات جدی است اما او وابسته نبود و کسی نمی‌تواند سندی ارائه دهد و تنها سندی که در لانه جاسوسی پیدا شد...

** ماجرای سند لانه جاسوسی درباره بنی‌صدر چیست؟

تسنیم: بله، به آن استناد می‌کنند...

سلیمی‌نمین: آن سند دلالتی بر این مسئله ندارد. وقتی آقای بنی‌صدر در کنار امام(ره) قرار گرفت، یک شرکت پوششی که در پوشش فعالیت‌های اقتصادی و تجاری کار می‌کرد به او نزدیک شد و به او گفتند که مأمور ما در ایران بشوید و ماهانه 1000 دلار به شما می‌دهیم اما بر اساس اسناد لانه جاسوسی، نه پولی رد و بدل می‌شود و نه او مطلع می‌شود که آن شرکت پوششی است.

ضمن اینکه وقتی بنی‌صدر به ایران می‌آید اصلاً دیگر فرصتی برای مشاوره دادن پیدا نکرده و پولی نیز دریافت نمی‌کند. بنابراین نمی‌توانیم ضعف خود در تحلیل و تبیین تاریخ را با یک کلیشه پنهان کنیم.

فوت آقای بنی‌صدر فرصت خوبی است که یک تجربه تاریخی را تببین کنیم. اینکه بگوییم او از اول عامل و وابسته به بیگانه بود، بیشتر تنبلی ما در توجه به تاریخ را توجیه می‌کند؛ ما زمانی می‌توانیم از تاریخ بهره بگیریم که زحمت تبیین آن را به خود بدهیم.

این‌ها که این سخنان را طرح می‌کنند قشری هستند که فقط می‌خواهند در تاریخ یک مُهر بردارند و هرطور که دل‌شان می‌خواهد این مهر را به پیشانی افراد مختلف بزنند. این که به معنای تحلیل تاریخ و وقت گذاشتن برای آن نیست، بلکه تنبلی و سستی است.

تاریخ چراغ راهنما و روشنگر راه ماست به شرطی که آن را تبیین کنیم. در سال 1351 که کسی نمی‌دانست انقلاب پیروز می‌شود، دلیل نداشت که بنی‌صدر به دیدار امام برود. ما او را از نزدیک می‌دیدیم که آدم کم‌سواد و با مطالعات خیلی کم در زمینه دینی است حتی سوادش در زمینه های دیگر هم زیاد نبود اما در عین حال خیلی به خودش باور داشت. خیلی از آدم‌ها امروز هم همین‌طور هستند و اگر از آن‌ها مراقبت نکنیم، این افراد را متوهم کرده و به وادی تقابل با مصالح ملی می‌کشانند.

بسیاری از افراد در مقطعی در انقلاب بودند اما بعدا ضعف شخصیت آن‌ها دست‌مایه‌ای شد که افراد شیطان‌صفت سراغشان بروند؛ مسعود رجوی واقعا آدم شیطان‌صفتی بود که از ضعف افراد استفاده کرد. مگر فقط بنی‌صدر بود که مسعود رجوی توانست او را به خدمت بگیرد؟ برخی آدم‌های بزرگ هم بودند که مسعود رجوی ضعف‌های آن‌ها را پیدا می‌کرد و با استفاده از آن ضعف‌ها، آن‌ها را به زنجیرهای نامرئی می‌کشید.

ما اگر ضعف داریم قطعا نباید به قدرت نزدیک بشویم و برای آن برنامه‌ریزی کنیم؛ یک زمان بر اساس وظیفه و توانمندی، مسئولیتی به ما می‌دهند، آن فرق می‌کند ولی الان برخی پول خرج می‌کنند که خود را برای یک مسئولیت مطرح کنند.

اگر افراد خدای ناکرده ضعف داشته باشند- که خودِ پول خرج کردن برای کسب قدرت و مسئولیت ضعف بارزی است- به همین سرنوشت دچار می‌شوند. فکر نکنیم که آقای بنی‌صدر یک پدیده‌ی استثنائی است که از اول بد بوده؛ نه، او از یک خانواده‌ی مذهبی رشد کرد و پدرش مجتهد بود اما اگر کسی ضعف داشته باشد و با برنامه‌ریزی دنبال افزایش قدرت باشد، قطعا دیگران درباره او برنامه‌ریزی می‌کنند و او را در خدمت خود می‌گیرند.

تسنیم: بر اساس توضیحاتی که داشتید، بنی‌صدر در یک پروسه نفوذ از سوی منافین به دام آنها افتاد و این مسئله یعنی نفوذ در میان مسئولان یک موضوع جدی هم هست تا آنها را به انحراف بکشانند. این مسئله را چطور تبیین می کنید و راه مقابله با آن چیست؟

سلیمی‌نمین: فقط بحث نفوذ نیست، یک زمان فرد ضعف دارد و یک کانون قدرت اقتصادی می‌آید و بر ضعف او سوار می‌شود و او را عامل خود می‌کند. اینجا فقط یک مسئله‌ی سیاسی نیست اما آن فرد به یک موجودیتی علیه منافع ملت تبدیل می‌شود.

الان برخی از آدم‌هایی که در قدرت هستند و ضعف دارند، توسط کانون‌های ناسالم اقتصادی شکار می‌شوند. باید روی این مسئله دقت کرد. انحراف، فقط سیاسی نیست، می‌تواند اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد؛ این واقعیت باید در کانون توجه ما قرار بگیرد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط