نگاهی به فیلم‌های کوتاه روز دوم جشنواره/ چتر باز مدیران سینمایی برای پوشش سلایق

در روز دوم جشنواره بین الملل فیلم کوتاه تهران آثاری پخش شد که نشان می‌دهد سوژه‌ها به خوبی انتخاب می‌شوند اما در پرداخت و ظریف‌کاری عموماً دچار اعوجاج و کج‌روی می‌شوند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم در دومین روز از جشنواره فیلم کوتاه تهران، شاهد فیلم‌هایی بودیم که در ادامه آنان را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهیم.

بشقاب/ تلافی تعارف آمیز با جمع‌کنندگان ماهواره

فیلم کوتاه بشقاب بیشتر یک شوخی تند و تلافی غیرمنصفانه با پلیس بر سر موضوع جمع‌آوری ماهواره‌ها است. سوژه‌ای بشدت بسته که در عالم واقعیت به عدد انگشتان یک دست هم نمی‌توان آن را پیدا کرد. فیلم درباره پیرزنی ترک‌زبان است که عاشق تماشای سریال‌های ماهواره است. نصاب‌ ماهواره در حال تنظیم شبکه است که مأموران پلیس سر می‌رسند و با اقدام دیرهنگام و نابلد خود باعث می‌شوند که پیرزن قصه دیش ماهواره را که از جانش عزیز‌تر است! را ربوده و بعد از آن پلیس برای گرفتن دیش بدون حکم قضایی وارد منزل او شود تا دیش ماهواره (بشقاب) را پیدا کند.

فیلم به حدی با نیروی پلیس و حتی سرباز رفتار تند و زننده دارد و آنان را خشن و بی‌ادب نشان می‌دهد که بیشتر منجر به ایجاد خشم مخاطب نسبت به آنان می‌شود. بشقاب در عالم سینمازده خود و به زعم خود ماهیت پلیس را نشان می‌دهد و حتی آنان را منهدم و نابود می‌کند. این فیلم کوتاه با این رویه بیشتر ماهواره و سریال‌های خزعبل و جفنگ ترکی را تطهیر می‌کند تا نقد درست و بجایی از معزل ماهواره دیدن و برخورد پلیس با آن کند.

اتاق عقد/ مناسب برای فیلم کوتاه اما کم‌مایه

فیلمسازان جریان انقلاب اسلامی در سال‌های اخیر در عرصه مستند و انیمیشن دست پویایی بلند کرده‌اند اما عرصه فیلم کوتاه چندان زمین فعالیت و کار برای انان نبوده است و همین باعث شده که این گلوگاه ورود به عرصه سینمای بلند داستانی نیز کمتر شاهد آنان باشد.

اتاق عقد یک تلاش کوچک است که باید به طبع لطیف و هوش کارگردان آن تبریک گفت که این سوژه خرد و کوچک که در فیلم بلند سینمایی تلف و نابود نکرده است. بسیاری از ایده‌های سینمایی کشور ما اصلاً مناسب فیلم کوتاه‌اند زیرا با تماشای آنها در قالب یک فیلم بلند سینمایی معلوم می‌شود که مایه کافی برای پر کردن این قالب 90 دقیقه‌ای را ندارد اما از بد حادثه اکثر آنان به فیلم بلند تبدیل شده‌اند.

اتاق عقد در قالب یک کار کوتاه رنج و تنهایی همسران مدافعان حرم و فعالان برون مرزی امنیتی را نشان می‌دهد که پا به پای آنان حرکت می‌کنند. البته بنظر می‌رسد که صرف اشاره به این رنج و تنهایی برای جذابیت یک فیلم کوتاه نیز کافی نیست. فیلم حتی اگر کوتاه هم باشد به گره و اتفاق جذابی برای روایت نیاز دارد. دستمایه و خلاقیت فیلم صرفاً بازی با اتاق منزل زوج داستان است که روزی اتاق عقد آنان بوده و حالا اتاق عقد همسایه شده است و زن فیلم شاهد عقد آنان در اتاق خود در روزهای تنهایی است. 

مشکل عموم فیلم‌های مدافعان و رزمندگان تکیه صرف روی بخش عاطفی و حساس بدون اتفاق و گره‌ای است که بتواند مخاطب را جذب کند.

هپروت/ رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر درون

هپروت فیلمی است که با خودش صادق است: زندگی هپروتی و بی دغدغه و اساس مرگش هم هپروتی و هیچ و پوچ است. نمی‌دانم که فیلمساز خود نیز به این نظر داشته یا نه اما فیلمی که او ساخته است بیشتر نقد سبک زندگی پوچ و مواج و توخالی آدم‌های امروزی است که نمی‌دانند که دنبال چه می‌گردند. اشاره ابتدایی فیلم مبنی بر اینکه در ساعات پایانی زندگی انسان اختلالات حواس و رفتار برای او ایجاد می‌شود بیشتر برای رد گم کنی مناسب است تا تبیین محتوای فیلم. زیرا موضوع فیلم و شرح ما وقع شخصیت اول آن بیشتر گویای زندگی هپروتی یک جوان است که بی‌خیالی طی می‌کند و فکری برای خود ندارد.

در هر حال هپروت مصداق آن ضرب المثل است که «رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر»

هناسه/ نفسی که زیر آوار رفت

هناسه محصول فیلمسازان کردزبانی است که در مدت زمان کوتاهی یک غمنامه آبرومند درباره یک خانواده کرد زبان در یکی از روستاهای این دیار تعریف می‌کند. خانه‌هایی که سالیان سال است با بنا و ساختاری فرسوده در روستاها و دهات ایران بدلیل عدم اهتمام مسئولین جا خشک کرده‌اند و حالا در شب تولد دخترکی زیبا روی سر خانواده بدلیل زلزله تخریب و آوار می‌شود.

شاید نیت سازنده هناسه این رویکرد نباشد و صرفاً برای خانواده‌های مرحوم زلزله‌زده غمنامه‌ای سروده باشد اما باید این فیلم کوتاه را برای تمام مسئولین راه و شهرسازی کردستان و غرب ایران روزی یک بار نمایش دهند. (هناسه در کردی به معنای نفس است).

جاده بی‌انتها/ در جستجوی آب حیات

جاده بی‌انتها از آن جنس داستان‌هایی است که بیش از هر چیز سینما و فیلم به آن نیاز دارد. داستانی مختصر و بازی‌های جان‌دار برای انسانیت و زندگی و امید. مردی که در جستجوی مهندس آب (مغنی) در بیابان‌ برای آبادی خود می‌گردد به مرد و دخترکی می‌رسد. مردمانی در سرزمینی خیالی که بی‌آبی آنها را سخت و تا حدی بی‌رحم کرده است. دخترک با مرد مانند قصه‌های ماندگار همراه می‌شوند تا آب بیابند. مرد خود زخم خورده بی‌آبی است و زمانی که می‌فهمد مردی که دخترک را به او داده تا همراهیش کند پدر او بوده و می‌خواسته تا بار اضافی نداشته باشد، خشمگین می‌شود اما دیگر او رفته و ناپدید می‌شود. مرد جستجوگر دخترک را گوشه‌ای در دیار مردمانی بدخو گذاشته تا باقی سفر را به تنهایی برود اما قلب او این اجازه را نمی‌دهد و بازمی‌گردد تا این همراه کوچک را با خود به سفر بی‌انتها ببرد. روزنه‌های امید قطعاً بروی آنان باز است و امید و زندگی در همین صحرای خشک از گوشه‌ای فواران می‌کند.

همین ایده کوچک در صورتی که بتواند پرداخت و مایه بیشتری برای روایت داشته باشد می‌تواند به یک قصه و سینمایی بزرگ تبدیل شود که در قالب یک داستان خیالی و ماجراجویی زندگی و جامعه را تعالی ببخشد.

ارفاق/ تقدیر و تشکر از یک عمر زحمات معلمان!

ارفاق همان فیلمی است که دبیر جشنواره فیلم کوتاه وعده داده بود که مانند آن در جشنواره وجود ندارد. فیلمی که نه تنها امید و زندگی به مخاطب نمی‌دهد بلکه از معلم و جامعه آنان موجوداتی منفعت‌طلب و کلک می‌سازد که در صورت امکان روی دست هرچه دانش‌آموز خلافکار و بزه‌کار می‌زنند. معلم‌هایی که بجای آنکه راه درست و اخلاق را مانند شخصیت آقای معلم در فیلم خورشید نشان دهند برعکس راه فرار و دوز و کلک را مانند دانش آموزی که باید راه اخلاق را به او نشان دهد انتخاب می‌کند.

حال اینکه این واقعیت است یا خیر باید گفت برفرض که در این کشور معلمانی اینگونه این رویه ضداخلاقی را طی کنند، فیلمساز ما باید جواب یک عمر زحمات معلمان را که در سینما اندازه انگشتان یک دست فیلم آبرومند و فاخر برای آنان بیشتر نساختیم، اینگونه بدهد؟!

گناه/ رودستی که قرآن به گناه‌کار می‌زند

گناه ساخته انجمن سینمای جوانان خلاقیت و زیبایی خود را دقیقا در سکانس آخر نشان می‌دهد. زنی که دست روی جلد توخالی قرآن گذاشته تا بتواند اینگونه با وجدان خود کنار آمده و با دروغ صاحبان قصاص را از سر تصمیم خود منصرف کند باخبر می‌شود که ولی دم قرار نیست صبح فردا چارپایه را از زیر پای مجرم بیرون بکشد. اینگونه شخص اول داستان که با قرآن قصد داشته به دروغ جانی را نجات دهد با اخلاق و منش قرآنی ولی دم یعنی بخشش و مهربانی شرمنده می‌شود و گناه خود را می‌فهمد.

گریه‌های او در حالی که زیپ جلد قرآن را باز می‌کند و بیننده می‌فهمد که داخل آن قرآن نیست و تازه او کتاب قرآن را داخل آن می‌گذارد غافلگیرانه و خلاقانه است. 

ماجان/ فیلمی برای امام رضا(ع)؟!

نقد مسئولین و مدیران کشور از آن دست سوژه‌هایی است که فیلمسازان کشور ما بجای آنکه از آن برای عدالت‌خواهی استفاده کنند بیشتر با بدسلیقگی دچار گم شدن در مضمون و سوژه می‌شوند.

ماجان روایت کودکی است که به مشهد نرفته و در دنیای کودکانه خود شرح زیارت و حرم امام رضا (ع) را با استفاده از محیط امامزاده خود به اشتباه روایت می‌کند. بچه‌ها نیز وقتی می‌فهمند چه اتفاقی افتاده انشای او را بهترین انشا معرفی می‌کنند. همه‌چیز تا اینجا زیبا است اما رفتار ضدانسانی و بشدت غیرواقعی مدیران منطقه برای اهدای سفر زیارتی به این دانش‌آموز که بطور مشخص منفی است بعلاوه نگاه غیرواقعی دیگر به دانش آموزان زمانی که به آنان خبر تعمیر مدرسه روستا و جایزه سفر زیارتی به بهترین انشا داده می‌شود که هیچ گونه شادی و نشاطی ندارند، نشان‌دهنده اصرار کارگردان (خصوصاً سیاه و سفید بودن فیلم) بر فضای بشدت تلخ دارد. حال آنکه بچه‌های یک روستا بدون شک از بهتر شدن وضعیت مدرسه و تحول آن باید کمی خوشحال باشند.

طرفه آنکه در تیتراژ فیلمساز نه تنها از انجمن سینمای جوان پول گرفته بلکه از بنیاد بین المللی امام رضا (ع) نیز کمک گرفته تا فیلمی برای امام رضا (ع) بسازد. فیلمی از اساس اشتباه که گویا مدیران محترم فیلمنامه را بدرستی یکبار هم نخوانده‌اند و معلوم نیست چه چیز آن برای امام رضا (ع) است.

لیلا/ زنان بهت‌زده‌ای که منتظر رزمندگان‌اند

لیلا فیلم دیگری از انجمن سینمای جوانان است که بار دیگر نشان‌دهنده پوششی کاذب برای ساختن فیلمی برای ارزش‌ها است. زنان بهت‌زده و پوچی که منتظر همسران و برادران رزمنده‌ای هستند که مانند دیوار سکوت در زیر سایه سنگین بی‌کسی در حال مرگ زودرسند. 

جدای از این نگاه تلخ و تاریک و جشنواره پسند، فیلم بشدت مغلق و مبهم در روایت و تعریف قصه است. معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتد و چه پیش‌ می‌رود که یکباره زن داستان تصمیم دیگری اتخاذ می‌کند و به سر جنازه سوخته باز می‌گردد؟

از این گذشته فیلم کوتاه مدت زمان کمی دارد و باید برای ثانیه به ثانیه آن فکر کرد؛ اما فیلمبرداری‌های طولانی در راهرو و ساختمان باعث اتلاف وقت و کشتن زمان است. 

آیا بودجه جشنواره و انجمن سینمای جوان برای فیلم‌های ضد جنگ آن هم زمانی که فیلم‌های فاخر و ارزشمندی برای مدافعان و رزمندگان نساختیم توجیهی دارد؟

فیلم‌های دیروز البته به همین میزان که مورد بررسی قرار گرفته است نشان می‌دهد که سینمای فیلم کوتاه تفاوت چندانی با سال‌های قبل ندارد. تغییر زاویه دید اما در برخی از فیلم‌ها جای امید دارد که می‌توان فیلم کوتاه را آبرومند و انسانی ساخت. فیلم‌های انتقادی هنوز بیشتر در دام نگاه تند و تلخ و زنده سیاست‌زده افتاده‌اند و قصد بیرون آمدن ندارند.

فیلم‌های اصطلاحاً ارزشی هنوز جان نگرفته‌اند و آنانی هم که به اسم ارزش‌ها بودجه می‌گیرند گویا مفهوم ارزش‌ها را به شکل دیگری فهم کرده‌اند. مدیران نیز هنوز در رایزنی و مذاکره دست به عصا هستند و دنبال چتر باز برای همه‌پوشانی سلایق.

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط