۹ دلیل معطل ماندن سند تحول بنیادین
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به دلیل غفلت و اهمال مدیران در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل تبدیل شده است. بی تردید از این سند نباید متن مقدس ساخت به نحوی که کسی نتواند آن را نقد کند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ دکتر حسن ملکی رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشتی با عنوان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش؛ آسیبها و راهکارها نوشت:
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به دلیل غفلت و اهمال مدیران و صاحب منصبان در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل تبدیل شده است. بی تردید از این سند نباید متن مقدس ساخت به نحوی که کسی نتواند آن را نقد کند لکن علاوه بر این احتیاط؛ از تبدیل شدن آن به یک "سند معطل" نیز باید جلوگیری کرد.
البته اکنون تا حدودی به معطلی و مغفول ماندن طولانی مبتلا شده است و لازم است از وقوع رویدادهای بعدی پیشگیری کرد.
لازم است بار دیگر همه علاقهمندان به تعلیم و تربیت اصیل و بومی در خصوص این پرسش بیاندیشند که سند تحول بنیادین چه ماهیتی دارد؟ پس از ده سال از تصویب آن باید ماهیت نگری کنیم. هر قدر انسان به ماهیت امور بنگرد امر ممدوحی است ولی اگر ماهیت نگری به تغییر در ماهیت تصمیمات منجرنشود بیفایده است.
سند تحول بنیادین ماهیتاً، مبناست. ماهیت مبنایی دارد و با چیزی جز بنا یا بناهای متناسب با آن به اتمام نمیرسد. در مثل مناقشه نیست؛ برای ساختن یک بنا در امور فیزیکی و مادی ابتدا فونداسیون و اساس را تدارک میبینند.
معمولاً برای ایجاد یک پایه و مبنای محکم وقت و اندیشه ورزی زیاد صرف میشود. چون پایهها باید محکم باشند تا بناها استحکام لازم را داشته باشند حال اگر پایهها و مبناها در زمین آماده شد ولی بناها اضافه نشدند در طول زمان باد و باران و طوفان آن ها را پُر میکند و به یک چیز هزینهبر تبدیل مینماید.
پایهها باید با اضافه شدن دیوارها و ستونها به زینتِ " اتمام" مزین شود و مورد بهره برداری درست قرار گیرند. در مسائل غیرمادی و فکری نیز همین گونه است. اگر مبناها تدوین شود باید بناهای فکری بر روی آن سوار شود در غیر این صورت غبار زمان روی آن را میپوشاند و طوفان زندگی آن را غیرقابل استفاده میسازد.
بیماری «تعطیلی» سند تحول بنیادین
متأسفانه مبنایی به نام سند تحول بنیادین نیز به بیماری "تعطیلی" دچار گشت. هر بار و در هر دورهای برای خالی نبودن عریضه و گاهی نیز برای تبلیغ و فریب حرف از سند تحول بنیادین زده میشد ولی هیچ فایده ای نداشت و البته بنا نبود فایدهای داشته باشد. هیچ انسان عاقل مدعی نیست که این سند بدون اشکال و نقص است، هر متنی که انسانها بسازند کاستیهای خود را خواهد داشت، مهم فهم درست و پذیرش نقصها و اقدام برای برطرف کردن آنهاست.
سند تحول بنیادین شناسنامه فرهنگی و تربیتی ماست. قبل از تدوین آن ما بدون شناسنامه بودیم، هویت نداشتیم. مجبور میشدیم با شناسنامههای بدلی و غریبه به حیات نامعقول خود ادامه دهیم. اصولاً دنیا طوری نیست که خلأها و کاستیها برای همیشه باقی بمانند، اگر کاستیها به طرز صحیح و اصیل برطرف شد فرجی حاصل میشود ولی اگر نشد، با جایگزینهای نامناسب و ناشایست پُر میکنند.
اصولاً خلأها تداوم ندارند یا با محتواهای اصلی و اصیل و یا با محتواهای بدلی و اسیر پُر میشوند. ما قبل از تصویب سند تحول اسیر دست اندیشههای عاریتی و غریبه بودیم و پس از تصویب آن صاحب شناسنامه شدیم با کمال تأسف این جایگاه سند مغفول ماند و اعتنای شایسته به آن نشد.
1- نگاه آسیب شناسانه
چرا این سند مهم و کم نظیر با همه نواقصی که دارد اجرایی نشد؟ با نگاه آسیب شناسانه، کدام موانع و آسیبها باعث شد این غبن تاریخی در تعلیم و تربیت ایران پدید آمد.
بیشک تا آسیبها فهم نشوند و پذیرفته نشوند چیزی عوض نمیشود. بارزترین آسیبها همان غفلت و معطل ماندن سند است که شرح داده شد. علاوه بر آن مواردی وجود دارد که شرح داده میشود.
1/1 - فقر الگو
برای عملیاتی کردن سند به الگوهایی نیاز است. بدون آنها نمیتوان بناها را به مبنا متصل نمود."الگوی ربط" میتواند بناها را به مبنای اتصال دهد و انسجام و یکپارچگی ایجاد کند. همان معماری و یکپارچهسازی که در ساختن بناهای فیزیکی مورد توجه قرار میگیرد در بناهای فکری و تربیتی نیز باید لحاظ شوند به جای تدوین الگوهای ربط در بخشهای مختلف آموزش و پرورش اسناد غیرمفیدی به نام زیرنظامها تهیه شد.
زیر نظامها کارایی لازم را ندارند
تجربه نشان داد که زیرنظام ها کارآیی لازم را ندارند و وضع کنونی آنها اثری جز زیور آرشیوها ندارد برای نمایش دادن شاید به درد بخورد ولی برای تداوم تحول در آموزش و پرورش مفید نمیباشد.
زیرنظامها در حقیقت توزیع و تعیین سهم هریک از بخشهای مختلف آموزش و پرورش است. این اقدام ناصحیح باعث شد کثرت جای وحدت را بگیرد و اقدامات تحولی تجزیه شود، تفکیک لازم است ولی تجزیه آسیب زاست به جای این زیرنظام باید الگوهای عملی جهت دهنده در هر بخش تدوین میشد و نحوه عمل هر یک را برای اجرای سند در برنامه درسی ملی مشخص میکرد.
این الگوها را با عنوان الگوی ربط باید مورد حمایت قرار داد و اجرایی نمود بی توجهی به الگو یا الگوهای ربط در عملیاتی کردن سند از جمله غفلتهای خسران آفرین است. در این چند سال بارها تذکر داده شد ولی بی توجهی کردند.
1/2- مدرسه تراز سند، معلوم نیست
همه تصمیمات در برنامهها نهایتاً در مدرسه باید اجرایی شود، همه رویدادهای اصلی و اثرگذار در این موسسه تربیتی رخ میدهد. هنوز ساختار، ویژگیها و هندسه دقیق مدرسه در تراز انقلاب و سند تحول بنیادین طراحی و تصویب نشده است، آیین نامه اداره امور مدرسه در دست تدوین بود که ناقص مانده است با وجود این کاستی عظیم چگونه میتوان انتظار داشت که طرحها و برنامههای تحولی ستاد در مدارس اجرایی شود؟ کما این که اجرایی نشده است. چرا بستههای تحولی به نحو مطلوب اجرایی نشد؟
مدرسه متحول نشده است
چرا کثرت جلسات و تراکم مباحث و گاهی نیز مناقشههای حرفهای نتوانست این مشکل را حل کند؟ پاسخ آن است که "مدرسه" متحول نشده است. همان مدارس پیشین است ولی ما مکرر طرح و بخشنامه ارسال میکنیم و به جایی نمیرسد مانند آن چه که سالها قبل در اجرای سند تحول در دوره متوسطه پیش آمد.
ناگواریها و اعوجاجات به جایی رسید که تعداد بخشنامههای ارسالی به استانها را باید با ماشین باربری حمل میکردند، خواستیم انحرافات را با بخشنامه حل کنیم و نتوانستیم. نباید اجازه دهیم اکنون نیز این تجارب تلخ تکرار شود و عقلانیت رخت بربندد؛ شک نکنیم که در اجرای سند تحول بنیادین از مدار تدبیر و عقلانیت زاویه گرفتهایم چه طور میشود که در مدرسه غیرتحولی، برنامههای تحولی را اجرا کرد؟
به عنوان نمونه به همین دلیل برنامه ویژه مدرسه (بوم) به درستی اجرا نشد، نقش و شرایطی که برای معلم مدرسه منظور شده و طی سالهای نهادینه شده است اجازه نمیدهد، برنامههای تحولی اجرا شود.
1/3– عدم فهم یکسان از محتوای سند
هنوز خیلیها جایگاه مبنایی سند را باور و فهم نکردهاند. توضیحی که در مورد رابطه بنا و مبنا داده شده از نظر خیلی از نخبگان مورد توجه نیست، گاهی به این سند مهم به عنوان یک کتابچهای نگاه میشود که نهایتاً باید مطالعه کرد و برداشتهایی نمود. براساس همان برداشتها عمل کرد، در فهم درست مفاهیم اساسی سند کاستیهای فراوان وجود دارد حقیقتاً واژگانی که در سند به کار رفته ریشه فلسفی و اعتقادی دارند و وجه تمایز آن با سایر اسناد و فلسفهها به شمار میروند.
حیات طیبه مبهم است
اصولاً در فضای معنایی فلسفه تربیت اسلامی واژههای نوساخته شده است. متأسفانه این واژهها مورد درک درست قرار نگرفته است. به عنوان مثال "حیات طیبه" به عنوان یک موضوع قرآنی و اصیل برای خیلی از طراحان، معلمان و کارشناسان مبهم است، تحلیل و اجرای آن از طریق برنامههای درسی و تربیتی که گامهای بعدی و عملیاتی به شمار میروند به پیگیری خاص نیاز دارد، اصولاً در فهم خود مفاهیم هنوز ابهامات و تفاوت برداشتها وجود دارد.
هنوز فهم حیات طیبه و مفاهیم مشابه به حافظه تربیتی اقشار مختلف تعلیم و تربیت تبدیل نشده است، عمدتاً لقلقه زبان است و به علم و آگاهی تبدیل نشده است به همین دلیل سند تحول نزد عاملان و مجریان تربیت غریب است.
1/4- تزلزل در مدیریت
اجرای سند به ثبات مدیریت نیاز دارد چنانچه همه نواقص برطرف شود و برای اجرای سند هیچ مانع و مشکلی وجود نداشته باشد به مدیرانی نیاز دارد که فرصت لازم برای اجرای آن در اختیار داشته باشند.
تغییر دولتها وگاهی نگرش باندی و گروهی باعث تعویض مدیران میشود و آنان نیز نمیتوانند برنامههای خود را با واقعیتها به درستی تطبیق دهند و اقدامات عملی و امتدادی به عمل آورند.
اصولا مدیریت با زمان و زمینه پیوند وثیق دارد. هریک از این دو در اختیار نباشد مدیر نمیتواند ایدههای خود را به طرح و برنامه و برنامههای خود را به اقدامات اجرایی موثر تبدیل کند، گاهی تغییر مدیریت لازم و ضروری است ولی اگر از حد بگذرد و به یک رویه تبدیل شود موجب زیان و ضرر خواهد شد.
اکنون در کشور ما دچار تغییرات مخل شدهایم، یک مدیر همین که سفره مدیریتی خود را پهن میکند باید در فکر جمع کردن آن باشد. فرصت لازم را ندارد تا بر سر سفره تولیدات، خود را بیاورد و به ذائقهها عرضه کند.
5/1- عدم تمایل کافی برای اجرای سند
این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که برای اجرای سند اراده قوی و پیشرو به وجود نیامده است، مدیران و کارشناسانی وجود دارد که به این تحول علاقه دارند و در خصوص آن مطلب نوشتهاند، تحلیل کردهاند و قواعدی نیز تدوین نمودهاند.
وزرای آموزش و پرورش دنبال تحول نیستند
ولی اراده کلان و وسیع که بتواند همه را به حرکت درآورد شکل نگرفته است، شاید یکی از علل این باشد که نتوانستهایم فواید و آثار واقعی و عینی اجرای سند و برنامههای تحولی را به جامعه معرفی کنیم.
تا زمانی که شخص وزیر آموزش و پرورش خود را مجری اسناد تحولی نداند و در این راه همه جانبه وارد نشود چیزی تغییر نخواهد کرد، تا کنون چنین وزیری با چنین شجاعتی دیده نشده است. بی حکمت نیست که گفته میشود مردم از دین ملوک خود پیروی میکنند.
هر راه و رویهای از رئیس صادر شود نزد مرئوس به فرهنگ تبدیل میگردد و به اراده جمعی تبدیل میشود. حقیقتاً چنین فضایی از سوی وزیران دیده نشده است.
6/1- فقدان نگاه راهبردی در اجرای سند
نگاه راهبردی باعث میشود، نقطهای که در آن قرار داریم به درستی تحلیل شود، جایی که قرار است برسیم به نحو مطلوب تعریف شود، مراحل بین راه مشخص گردد و نحوه نیل به آن نیز تدارک دیده شود.
به علاوه این که در برنامه راهبردی هوشیاری نسبت به محیط وجود دارد. نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها تنظیم میگردد و رابطه آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
با تعیین هدفهای عملیاتی و راهبردی مناسب نقشه راه برای حرکت به دست میآید، در عملیاتی کردن سند و پیش برد برنامههای تحولی به این قاعده توجه لازم را نکردیم. انصافاً چه زمانی تمرکز به این کردیم که در اجرای سند تحول چه فرصتهایی در اختیار داریم؟ کدام تهدیدها مطرح هستند؟ نقاط قوت و ضعف ما کدامند؟
حتی در پیگیریهای سالهای اخیر نیز که به نظر میرسید بناست با درایت بهتر و بیشتر برنامهها را پیش ببریم خبری از این نگاه راهبردی نبود و نیست. نگاه راهبردی حال را به آینده، گذشته را به حال و آینده را به واقعیتها متصل میسازد و اقدامات را از جهت نظری وعملی معنادار میسازد. در مواجهه با اجرای سند تحول نه تنها برنامه راهبردی نداشتیم بلکه برنامههای معمولی اثرگذار را نیز به طرز صحیح پیش نبردیم.
7/1- عدم اطلاع و حمایت ارکان نظام از اجرای سند
کارهای بزرگ به حمایتهای وسیع نیاز دارد. اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش کار بزرگی است و از یک جهت بزرگترین کارهاست. تعلیم و تربیت در قیاس با سایر ابعاد فعالیتهای نظام جایگاه بسیار بالایی دارد و همه انبیای عظام برای انسانسازی مبعوث شدهاند، اگردر برنامههای خود از اقتصاد، سیاست، امنیت و غیره حرف میزنند همه جنبه وسیلهای دارند و در ارتباط با هدف اساسی یعنی تربیت انسانها معنا و جایگاه پیدا میکنند.
سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی نقشه کلی تعلیم و تربیت هستند و به حمایت ارکان نظام و قوای کشور نیاز دارند، چنانچه قوه مقننه، قوه قضائیه و سایر ارکان مدافع وحامی تعلیم و تربیت باشند و به اجرایی شدن سند تحول کمک کنند رویدادهای بزرگی در کشور به وقوع میپیوندد. در سالهای پیشین چنین حمایتی نبود.
هر موقع مسایل آموزش و پرورش طرح میشد تحلیلهایی به عمل میآیند و جهتگیریهای آشکار میگشت ولی هیچ گاه تعلیم و تربیت آن طور که شایستهی نظام جمهوری اسلامی ایران است مورد حمایت قرار نگرفت. در همین سالهای اخیر مدیرانی که برای آموزش و پرورش انتخاب شدهاند تأمل کنید.
انصافاً اگر نزد ارکان اصلی نظام آموزش و پرورش جایگاه درستی میداشت چنین انتخابهای نامناسب و جهتگیریهای ناصحیح به عمل میآمد؟ یک نفر مدافع واقعی نظام تعلیم و تربیت است و آن هم رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی است. معظم له قویترین و اصیلترین مواضع را نسبت به تعلیم و تربیت دارند لکن چون بدنه آموزش و پرورش و بخش عمده مسئولان چنین موضع قوی ندارند فرامین و مواضع رهبری مورد عنایت ساختاری قرار نمیگیرد. در نتیجه سالها میگذرد و مشکلات حل نشده باقی میمانند.
نمونه بارز این نقیصه، اجرایی نشدن سند تحول بنیادین در طی سالهای اخیر علیرغم تذکر و تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی است.
ایشان طی ده سال گذشته هر سال فرمودهاندکه این سند را عملیاتی کنید لکن اقدام جدی و اثر گذار صورت نپذیرفته است. هرگز نمیتوان اقدامات موردی و مقطعی را اجرای سند تحول بنیادین تلقی نمود.
8/1- ضعف جدی در مشارکت اجتماعی
برای پیشرفت نظام تعلیم و تربیت و اجرای اسناد، مشارکت اقشار تصمیم گیرنده یک امر ضروری است و هیچ چیز دیگر جایگزین آن نمیشود. آن چه که تحت عنوان تقسیم کار ملی نامیده میشود برای اجرای سند مورد نیاز است. هریک از جوامع مرتبط با تعلیم و تربیت ظرفیت و اثر گذاری خاص خود را دارد.
جامعه معلمان به قدری قدرت دارند که در صورت برنامهریزی درست میتوان از طریق آنان برنامههای مهم و وسیع را اجرایی کرد. متأسفانه به دلیل اقدامات نامناسب برای تشکلهای معلمی و گاهی غلتیدن آنان به سمت جناحهای سیاسی و زاویه گرفتن از مصالح تعلیم و تربیت، اعتبار تشکلها مخدوش شده است لکن هنوز امیدی برای بهرهمندی از آنان و نیل به هدفهای تعلیم و تربیت وجود دارد.
به نظر میرسد برای مشارکت اجتماعی معلمان در اجرای سند و سایر فعالیتهای تعلیم و تربیت باید الگوی مشارکت درست تدوین کرد، تاکنون چنین الگویی تهیه نشده است.
همین طور در چگونگی ارتباط با خانواده محتاج الگوست، اگر قصد بهرهمندی از نخبگان را داشته باشیم به الگوی مشارکت نخبگان در تعلیم و تربیت نیاز داریم. در مجموع بدون الگو قادر به اداره امور به نحو مطلوب نخواهیم بود.
اگر گروههای مختلف به کمک مسئولان نیایند و کمکهای خود را متناسب با نقش و جایگاه شان به طور هدفمند انجام ندهند موفقیت کافی به دست نخواهد آمد.
9/1- فقدان پیوست مالی اجرای سند
بدون حمایت مالی و تأمین ضرورتها و نیازهای اقتصادی؛ برنامههای تحولی پیش نمی رود. ازجمله نواقص در این مسیر این بود که پیوست مالی نداشتند و در اجرای برخی از برنامهها توقف و یا حداقل کندی پیش میآمد، احتمالاً علاوه بر پیوست مالی پیوستهای دیگری نیز مورد نیاز باشد ولی حمایتهای مالی از فعالیت اجرای تحول بنیادین مهم و اساسی است.
2- اقدامات ضروری برای آینده
نواقص ذکر شده نباید باعث ناامیدی در پیگیریهای جدی کارهای تحولی شود بلکه باید این مسیر با برنامهریزی دقیقتر و گامهای استوارتر تعقیب شود. بعضی از نواقصی در طبیعت اقدامات تحولی است و برخی نیز در اثر کم توجهی به وجود آمده است. باید برای هر دو وجه چارهای اندیشید و برنامهها را پیش برد.
1/2- طراحی ساختار مدرسه تراز تحول
با این که در سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی در خصوص ساختار مدرسه دلالتهای مشخصی ارایه گردیده است تا کنون مدرسه مطلوب طراحی و تصویب نشده است. این در حالی است که همه اقدامات تحولی در مدرسه باید به ثمر برسد، چگونه ممکن است بدون تعیین تکلیف نقش تحولی نیروی انسانی شاغل در مدرسه بتواند انتظارات را برآورده کرد؟ معلم چه نقشی باید ایفا کند؟ اگر میتواند به طراحی نیز بپردازد حدود و ثغور فعالیتها چگونه است؟ مدیر آموزشی دارای کدام حقوق و تکالیف است؟ در اجرای برنامههای تحولی چه نقشی دارد؟ قاعدتاً بخشی از برنامهریزیهای آموزشی بر عهده مدیر آموزشگاه باید گذاشته شود.
نسبت و رابطه مربی پرورشی با معلم چه وضعی خواهد داشت آن چه که در وضع فعلی وجود دارد دامن زدن به تفکیک است در حالی که تلفیق و یکپارچهسازی آموزش و پرورش از ضرورتهای برنامههای تحولی است، برای تلفیق باید در نقشها یکپارچهسازی و نظام ارتباطی موثر صورت پذیرد. به طور کلی هم نقشها باید تغییر کند و هم نظام نقشها و شبکه ارتباطی آنها وضعی تحولی به خود بگیرد. در مورد هریک از عناصر تعلیم و تربیت برنامههای درسی و ارتباط آنها با یکدیگر باید بازاندیشی اساسی نمود. تعویق در طراحی مدرسه مطلوب یکی از معایب اساسی است.
2/2- تدوین الگوهای ربط
تحول اساسی زمانی رخ میدهد که از ارتباط بناها به مبنا اطمینان حاصل شود. در مبانی نظری سند و ساختار آن صورت بندی خاص برای مبنای به عمل آمده است. مبنای فلسفی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و...؛ مطابق فلسفه تربیت اسلامی تدوین یافتهاند. اگرمبانی به طریق صحیح و نظام ارتباطی دقیق به بناهای مختلف متصل نشود. روح مبانی در کالبد طرحها و برنامهها دمیده نمیشود. به همین دلیل عنوان "الگوی ربط" برای این منظور انتخاب شده است.
هریک از بخشهای آموزش و پرورش نخستین سوالی که باید ازخود کنند این است که جهت گیری و هدفهای مورد نظر چگونه به جهت گیری و هدفهای کلی اسناد تحولی ارتباط مییابند؟ اولین عنصر و اولین تصمیمی که معمولاً در برنامهریزیها تعیین میشود عنصر هدف است. چنانچه هدفهای هریک از اجزای نظام تعلیم و تربیت به هدفهای کلی سند تحول بنیادین مرتبط نشود، تحولی به وقوع نمیپیوندد. از طریق ارتباط است که هویتها معلوم میشود. نوع الگوی ربط با توجه به ماهیت هر بخش متفاوت است. درک این تفاوتها در تدوین الگوی ربط اثر مستقیم دارد.
3/2- برنامه ریزی جهت اشاعه سند
با این که سالها از تصویب و ابلاغ سند سپری میشود ولی هنوز در حافظه فردی و اجتماعی اقشار مختلف تعلیم و تربیت استقرار نیافته است. سخنرانیهای متعدد، برگزاری سمینارها و نوشتن مقالات گوناگون و کارهای مشابه دیگرنتوانسته این مهم را تحقق بخشد. به نظر میرسد اقدامات موثر دیگری باید به عمل آورد. باید به نقطهای برسیم وقتی که از سند تحول و اقدامات تحولی حرف زده میشود همه برداشتها یکسان و پذیرش همگانی داشته باشند. این نه به این معناست که باید همه محتوای آن را بپذیرند و کاملاً مطیع باشند، ممکن است نقدهای جدی هم داشته باشند ولی آگاهانه نقد کنند. اگر بعد از فهم نقد صورت گیرد، اثر بخش و ثمر بخش خواهد بود.
موثرترین اشاعه همزمان با اجراست. چنانچه اجرای سند با برنامهریزی دقیق و عالمانه صورت گیرد و تا حدودی آثار و نتایج آن را در میدان و عمل ببینند، به پذیرش سند کمک میکند. بین "فهم" و "پذیرش" باید تفاوت گذاشت ممکن است جامعه سند را بفهمند ولی نپذیرد. فهم به ارتباط موثر کمک میکند ولی پذیرش به اجرای کامل آن یاری میرساند برای فهم و پذیرش باید برنامهریزی کرد.
4/2- الگوی اجرایی بومی
الگوهای اجرای گوناگون در ادبیات علمی برنامهریزی درسی معرفی شده است. تنوع الگوها نشان میدهد که باید به عرصه اجرا نیز عالمانه و با رعایت اصول نگریست و گامهای منطقی و درست برداشت از جمله عواملی که در انتخاب و تدوین الگوی اجرا، موثر است نوع نظام آموزشی است.
در نظامهای غیرمتمرکز، اجرا با الگوهای متکثر و با محوریت کامل معلم قابل پیگیری است و در نظامهای متمرکز با اقدامات از بالا به پایین و در نظامهای نیمه متمرکز با ترکیبی از دو الگوی مذکور برنامهظریزی شود. نظام تعلیم و تربیت ما فعلاً متمرکز است و شاید با الهام از مفاد سند تحول کاهش پیدا کند.
بی تردید نظام غیرمتمرکز با فلسفه تربیتی اسلامی تناسب ندارد و تمرکز مطلق نیز مورد تایید نیست. باید الگویی طراحی کرد که در آن ضمن صیانت از اصول و ارزشهای اسلامی به نوآوریها و خلاقیتهای مدیران داده شود و رویش طرحها و برنامهها از سطوح پایین انجام گیرد.
اجرای سند تحول و برنامه درسی ملی نیز با این رویکرد باید پیش برود، لازم است ضمن طراحی اصول کلی و تمرکز گرایانه به شرایط استانهای مختلف توجه شود و معلمان وخانوادهها نیز از شرکای جدی الگوی اجرا محسوب شوند. نقش معلمان، دانش آموزان و خانوادهها در راهبردها و راهکارهای مختلف سند تصریح شده است.
شرط طراحی الگوی اجرا آن است که جایگاه اقشار مختلف در سند به درستی فهم شود و دلالتهای مرتبط با آنها استخراج شود. به عبارت دیگر شیوه اجرا نیز باید به عنوان یکی از مصادیق "بنا" به مبانی و اصول کلی تعلیم و تربیت ارتباط منطقی داشته باشد.
5/2- صلاحیت عوامل اجرا
آنانی که سند تحول را عملیاتی میکنند باید "صلاحیت تحولی" داشته باشند. احتمالاً این واژه جدیدی است که وارد عرصه و هندسه صلاحیتها میشود. صلاحیت تحولی به مجموعهای ازنگرشها، طرز تلقیها، شناختها، موضعگیریها و مهارتها اطلاق میشود که فرد را برای اقدام تحولی راستین آماده میکند و آنان را به ایفای نقش موثر وادار میسازد، یک عنصر تحولی باید بدون دستور و بخشنامههای مرسوم وارد عرصه تحول شود و گاهی نیز از مسئولان مطالبه کند.
اصولاً مقوله تحول مقوله انتظار نیست بلکه مقوله حرکت و مطالبه است.کارشناسی که عمق تحول را فهمیده است باید به تعهدات ناشی از آگاهی و ضرورت عمل کند و به صورت فعال و در جنبه های نظر و عمل کوشا باشد. بی تردید برای ایفای نقش مطالبه گر وفعال باید از طریق آموزشهای مداوم و ارتباطات موثر و هم اندیشیهای مکرر کسب صلاحیت کند و آمادگی کسب نماید.
البته این آمادگی یک امر مستمر است و مقطعی نیست زیرا که تحول با وقایع و رویدادهای نو مواجه میشود و علاوه بر آموزشهای حضوری باید از امکانات فناوری اطلاعات و ارتباطات و فضای مجازی کمک گرفت و برنامههای آماده سازی را به نحو کامل و همه جانبه اجرا کرد روش کارگاهی در بین روشهای مختلف نتیجه بخشتر است؛ هرچند صرفاً به یک روش نباید اکتفا کرد.
6/2- پرهیز از اختلاط نقشها
یکی از اقدامات غیرعادی و نامعقول در پیگیری برنامههای تحولی آن است که اعتبار نقشهای سازمانی را نادیده بگیریم و با ایجاد نقاط تلاقی در وظایف کارها را پیش ببریم. بی تردید این رویه درست نیست زیرا که موجب سردرگمی، کاهش انگیزه و کاهش کارآمدی فعالیتها میشود.
به عنوان مثال سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی به حکم قانون مسئول برنامههای درسی و تألیف کتابهای درسی است. همه محتواهایی که به مدارس وارد میشوند باید مورد تایید این سازمان باشند، بر این اساس برنامههای تحولی و تغییرات محتوایی نباید و نمیتواند در معاونتهای دیگر آموزش و پرورش تولید و یا تایید شوند. همین طور قلمرو اختیارات سازمانی سایر حوزهها نیز محترم هستند و باید در یک فضای تفاهمی و توافقی اقدامات تحول را مدیریت کرد.
نباید از یاد برد که تحول به انضباط خاص خود محتاج است و انضباط نیز به مدیران وکارشناسانی با ذهن و عمل منضبط نیاز دارد. در صورت اختلاط نقشها، مسئولیتها و پاسخ گویی به هالهای از ابهام میروند در فضای مبهم نیز هدفها تحقق نمییابد.
7/2- ساختار تحول گرا
ساختار تشکیلاتی و مناسبات نقشها باید طوری باشد که بتوان برنامهها را تا مدرسه مدیریت کرد و اجرا نمود. همان طور که قبلاً توضیح داده شد نظام تعلیم و تربیت و برنامهریزی درسی به طور متمرکز اداره میشود و این شیوه مطابق دلالتهای سند تحول بنیادین قابل تعدیل است. قدری از تمرکز باید کاست و به استانها اختیار داد.
برای کاهش تمرکز لازم است در مراکز استانها و مناطق مختلف کانونهای برنامهریزی درسی و تدوین محتوا تأسیس شوند و در چارچوب ثابتات تحول به امور متغیر و قابل انعطاف میدان عمل و تصمیم گیری داده شود.
این که این کانونهای استانی چگونه باشند و تا چه حدی اختیارات داشته باشند به بحث کارشناسی نیاز دارد. با کمال تأسف در همین فضای تحولی در آموزش و پرورش و ضرورت ایجاد ساختار جدید و منعطف، با یک تصمیم ناصحیح معاونتهای پژوهشی در استانها حذف شد و رابطه سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با استانها قطع گردید. در حال حاضر این سازمان که تولیدات آن در کل کشور توزیع میشود و برای هر سفرهای هست با استانها هیچ رابطه تشکیلاتی ندارد.
8/2- طرح یک سوال راهبردی
هنوز هم دیر نشده و میتوان این سوال راهبردی را طرح کرد که مناسبترین الگو و یا الگوها برای عملیاتی کردن سند تحول بنیادین کدام است؟ هر چند این سوال باید در آغاز طرح میشد و ریشهایتر جواب داده میشد ولی هنوز هم به دلیل اهمیت موضوع قابل طرح و پیگیری است. این سوال در آغاز برای مجریان تحول، به طور عمیق پاسخ داده نشده است.
مانند خیلی از کارها که "نشئهگی" به "ورزیدگی"غلبه میکند در راه تحول نیز به نظر میرسد همین عارضه، اختلال ایجاد کرده است. به عنوان مثال در آن لحظات حساس که هیجانات و تبلیغ گرایی غالب بود به درستی نیاندیشیدند که زیرنظام چه تأثیری در تحول دارد؛ آیا به جز انشقاق و تجزیه امور اثری دارند؟
با تقسیم سهمها و توزیع راهبردها بین معاونتهای مختلف وزارتخانه که تحول رخ نمیدهد به جای این که "الگوی ربط" طراحی کنند و کارهای خود را با قلابهای صحیح و محکم به مبانی متصل سازند به توزیع اجزای سند رو آوردند.
در جاهای دیگر نیز چنین اشتباهاتی به وقوع پیوسته است. همین رویههای غلط مانع تداوم معقول ومنطقی فعالیتهای تحولی شد و پیامدهای منفی آن ظاهر شده است. لذا شایسته است آموزش و پرورش به طور شجاعانه و مانند آنچه که سالها پیش در تغییر بنیادین دوره تحصیلی متوسطه و رجعت از راه غلط رخ داد؛ عمل کند و از شیوههای ناصحیح دست بردارد و اصلاحات جدی انجام دهد.
انتهای پیام/