یادداشت|کاربست دو مفهوم انزوا طلبی و اضعف الحال در بسط نظام سلطه جهانی
سلطه قدرت های جهانی بر مردمان، امر جدیدی نیست؛ لکن فرق استیلای قدرت های بزرگ دیروز و امروز در نظام مند بودن آن است.
داود مهدوی زادگان دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است نوشت:
سلطه قدرت های جهانی بر مردمان، امر جدیدی نیست؛ لکن فرق استیلای قدرت های بزرگ دیروز و امروز در نظام مند بودن آن است. تعبیر « نظام سلطه جهانی» در سیاست بین الملل امروز، بدیع و جدید است. قدرت های سلطه گر امروز نظام مند عمل می کنند. در جهان امروز، تور گسترده ای از سیطره و سلطه بر مردم انداخته شده است. هیچ اراده ملی حق قیام و خروج از نظام سلطه را ندارد. بطوری که هر گونه استقلال خواهی را در نطفه خاموش می کنند. اما آنچه که این سلطه را دو صد چندان می سازد، دو امر دانش و تکنولوژی از یک سو و عوامل فرهنگی همسو با نظام سلطه از سوی دیگر است. برخی از عوامل فرهنگی، خواسته یا نا خواسته، تکمیل کننده پازل نظام سلطه جهانی هستند. نگارنده در اینجا، هیچ مایل نیست از این دسته عوامل فرهنگی با عنوان روشنفکر یاد کند ولی چاره ای از کاربست این عنوان نیست. زیرا آنان کار خود را روشنگری می خوانند. تصورشان بر این است که مشغول تولید آگاهی رهایی بخش برای مردم کشورشان هستند. حال آن که دستاورد کارشان متقاعد کردن مردم به کوتاه آمدن از هر گونه قیام علیه نظام سلطه است و مآلاً بسط و تثبیت بیشتر استیلای استکبار جهانی است. بنابر این، آنان همواره مشغول تولید آگاهی کاذب هستند. چون روشنگری آنان نه فقط به رهایی ملت از نظام سلطه جهانی منجر نمی شود بلکه زنجیر اسارت و سلطه را محکم تر می سازد. پس، اگر خواسته باشیم برای عنوان روشنفکر،احترام بگذاریم؛ بهتر است این دسته از عناصر فرهنگی را که نتیجه کارشان به سود نظام سلطه است، روشنفکرنما یاد کنیم.
نقش روشنفکر نماها یا سمپات های فرهنگی برای نظام سلطه جهانی بسیار مهم است. بطوری که بدون آنها پروژه های سلطه گری یا محقق نمی شود یا هزینه سنگین و کار سخت و دشواری را طلب می کند. دو کار ویژه اصلی برای آنها تعریف شده است. نخست، ترجمه وارونه اقدامات سلطه گرانه است به گونه ای که مردم دولتمردان آزاده و استقلال خواه خود را مقصر تلقی کنند. روشنفکرنما در ترجمه اقدامات سرکوب گرانه نظام سلطه اینگونه وانمود می کند که دلیل اینگونه اقدامات، وجود دولت انقلابی است. اینگونه دولت ها با رویکردها و گام های انقلابی شان نظام سلطه را تحریک کرده دست به سرکوب مردم و دولت انقلابی می زنند. پس، بهتر آن است که نظام سلطه را عصبانی نکنیم تا سر لج نیافتد و با مردم به خشونت رفتار نکند. اما کار ویژه دوم روشنفکرنما در تولید آگاهی کاذب این است که از ادبیات فرهنگ بومی در راستای هموار سازی نظام سلطه و کاهش قدرت مقاومت مردم بهره بگیرند. از آنجا که اینان از میان مردم بر آمده اند و با فرهنگ عمومی آشنایی دارند، خیلی بهتر می توانند این فرهنگ را در راه تولید آگاهی کاذب به استخدام در آورند. در اینجا برای توضیح این دو کار ویژه به دو نمونه اشاره مختصر می کنیم. یکی، ترجمه مغالطه آمیز مفهوم « انزوا طلبی » است و دیگری، مفهوم دانشی « اضعف الحال ».
نظام سلطه جهانی از همان آغاز قیام مردم ایران علیه حکومت طاغوتی شاه که به شدت وابسته به آن بود، رفتار خصمانه خود را آغاز کرده بود تا آنجا که یکی از ژنرال های کار کشته خود به نام هایزر را برای فرماندهی و هدایت برنامه سرکوب قیام ملت به ایران گسیل کرد. لکن رژیم شاه علیرغم همه تلاش های سفاکانه اش موفق به سرکوب قیام نشد و بساط نظام شاهنشاهی با تکیه بر اندیشه اسلام سیاسی برچیده شد. رهبری انقلاب و مردم به سرعت توانستند حکومت دینی و مستقل جمهوری اسلامی را پایه گذاری کنند. بطور طبیعی، هر انقلابی پس از تاسیس نظام سیاسی دست به اقدامات افراطی و غیر متعارف می زند. لکن در جمهوری اسلامی به دلیل تکیه اش بر فقه مترقی امامیه، اینگونه اقدامات افراطی به حد اقل ممکن رسید. رهبری نظام سیاسی جدید از همان ابتدای حکمرانی تاکید می ورزید که به غیر از دو حکومت- یکی رژیم غاصب اسراییل و دیگری حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی- با سایر حکومت های جهان، از جمله دولت آمریکا مایل به عادی سازی روابط و ادامه همکاری های اقتصادی و فرهنگی است. این سیاست راهبردی از همان زمان تا به امروز پابرجا مانده است و هیچ تغییر در آن رخ نداده است. به غیر اینکه دولت آمریکا به دلیل دشمنی با دولت و ملت ایران از این سیاست، استثناء شده است. به همین خاطر، نظام اسلامی بی آنکه سعی در تحمیل ایدئولوژی انقلابی خود بر دیگر ملل جهان داشته باشد تاکنون دروازه های خود را به روی جهان نبسته است. برای این سخن، شواهد بسیاری را می توان بر شمرد که در ظرفیت این گفتار نمی گنجد. ایران انقلابی همچنان روابط تجاری و فرهنگی خود با سایر کشورها را حفظ کرده است. کالای وارداتی از سراسر جهان به ایران وارد می شود. ورزشکاران و نخبگان علمی در مسابقات جهانی شرکت می کنند. از دیگر کشورها دانشجو می پذیرد و به کشورهای توسعه یافته دانشجو اعزام می کند. در پیمان های سیاسی و امنیتی و فرهنگی شرکت می کند و به یونسکو و واتیکان، نماینده می فرستد و در کنفرانس جهانی غیر متعهدها و نیز کنفرانس سران کشورهای اسلامی، حضور فعالی دارد. به تازگی هم در پیمان امنیتی شانگهای عضو شده است. وسایل و سبک زندگی مردم به دلیل توزیع کالاهای وارداتی نسبت به قبل از انقلاب کاملاً تغییر کرده است بلکه قابل قیاس با آن زمان نیست. آن میزان از امکان سفرهای سیاحتی و زیارتی و علمی که برای ایرانیان در بعد انقلاب فراهم شده است، در پیش از انقلاب سابقه نداشته است. این رویداد تاریخی تماماً در شرایطی بوده است که نظام سلطه جهانی از طریق تحمیل جنگ، تحریم های فلج کننده و وادار کردن دولت های مختلف به قطع روابط و اتخاذ سیاست های خصمانه با ایران و به راه انداختن گروه های تکفیری علیه ایران، سعی در منزوی کردن ایران انقلابی را داشته است.
بنابر این، تلقی و باور به اینکه جمهوری اسلامی از همان ابتدا تا کنون سیاست درهای بسته و انزواطلبی را پیش گرفته است، از اساس دروغ است و واقعیت ندارد. با وصف این، روشنفکرنماها با تولید آگاهی کاذب، سعی زیادی را به راه انداخته که حکومت اسلامی را انزوا طلب معرفی نمایند. در واقع آنان سیاست منزوی سازی ایران توسط نظام سلطه را به سیاست انزوا طلبی ایران انقلابی ترجمه می کنند. آنان خیلی تلاش می کنند که وضعیت ایران را شبیه وضعیت نظام بسته کره شمالی معرفی کنند. در حالی که مردم فهیم ایران هیچ باوری به این تشبیهات کاذب ندارند.
اما نکته مهم در فهم تولید آگاهی کاذب انزواطلبی ایران در معنا و مفهوم این آگاهی است. روشنفکرنمایان در پرداختن به این بحث، آنچه را که توضیح نمی دهند، مفهوم انزواطلبی است. آنان به ملت ایران توضیح نمی دهند که مرادشان از انزواطلبی ایران، علیرغم عینیت گشودگی حکومت دینی و غیر قابل قیاس بودن آن با وضعیت پیش از انقلاب، چیست. این شکل از ابهام گویی و پنهان نگاری نسبت به معنای انزواطلبی، مخاطب فکور را به سوی ذهنیت کاربرد سخنان استعاره ای سوق می دهد. در واقع، کاربست انزواطلبی در ادبیات شبه روشنفکری، استعاره ای از برای تسلیم و سازش برابر نظام سلطه جهانی است. این معنای استعاری را از محتوای تحلیل ها و نسبت های ناروایی که اینان به حکومت اسلامی می دهند، می توان معلوم کرد. مقصود آنان از انزوا طلبی ایران، عدم پذیرش سیاست سازش و تمکین برابر نظام سلطه جهانی است.
پیش تر اشاره شد که رهبری فقید انقلاب اسلامی، امام خمینی ره و ولی فقیه جمهوری اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای حفظه الله مبتنی بر فقه امامیه هیچگاه نگذاشتند مسیر و حرکت انقلاب اسلامی به سمت افراط گری و اقدامات غیر متعارف سوق داده شود. همین امر موجب شد که جبهه معارض و معاند با نظام انقلابی به سمت رفتارهای غیرمتعارف و خشونت آمیز و سرکوب گرانه کشیده شود. دلیل این سخن شهادت بزرگان فکری و لشکری نظام اسلامی و به خون در غلطیدن هفده هزار شهید از مردم بی گناه در آشوب های خیابانی ضد انقلاب و هزاران شهید رزمنده در جبهه های جنگ تحمیلی است. اما مهم این است که بدانیم فقه امامیه چه خصوصیتی دارد یا از چه اصولی تبعیت می کند که مانع سوق دادن حکومت اسلامی به افراط گرایی شده است؟
به طور قطع، دلایل زیادی در فقه امامیه وجود دارد که راه را برای افراط گرایی حرکت انقلابی می بندد. اما در اینجا به یکی از آن دلایل که محل بحث در این گقتار است، اشاره می شود و آن عبارت از اصل « اضعف حال مکلفین » است. مطابق با این حکم است، حاکم شرع موظف است در انجام تکالیف اجتماعی و سیاسی ملاحظه حال ضعیفترین افراد اجتماع را بنماید. باید اوامر و نواهی حکومتی به حدی باشد که ضعیف ترین مردم قادر به انجام آن باشند. چون نسبت به این دسته از افراد جامعه، تکلیف بما لا یطاق لازم می آید. و در شریعت اسلامی تکلیف بما لا یطاق جایز نیست. در این باره، فقهای امامیه مثال به نماز جماعت می زنند. باید امام جماعت در گزاردن نماز جماعت ملاحظه حال ضعیف ترین از مامومین را بکند تا آنها نیز بتوانند در نماز جماعت شرکت کنند. این اصل فقهی را امامین انقلاب در تمام دوران ولایت شان پایبند بوده و هستند و هیچگاه از آن تخطی نکردند. همواره حال عمومی مردم در نسبت با ضعیف ترین آنها ملاحظه شده است. در اثبات این مطلب، کافی است به این نکته توجه کرد که اگر امامین انقلاب خود را ملتزم به اصل اضعف حال مردم نمی دانستند؛ ملت در این چهل و اندی سال همواره از ناحیه حاکمیت با رفتارهای افراطی مواجه بود. جبهه معارض، هرگز قادر نیست چنین اقدامات افراطی را به حکومت اسلامی نسبت دهد. معدود اقدامات افراطی انجام شده نیز بدون اذن ولی فقیه بوده است.
از این رو، این ادعا که جمهوری اسلامی موافق با اصل اضعف حال مردم عمل نمی کند، همچون ادعای سیاست انزوا طلبی حاکمیت، آگاهی کاذب و دروغ محض است. لکن آن کسانی که خواسته اند با استخدام این اصل فقهی، نقدی را متوجه سیاست ولی فقیه کنند، لازم است که مباحث فقهی این اصل را خوب مطالعه کنند تا گرفتار اعوجاج فکری و تحلیل های ناروا نشوند. به قول علماء « حفظت شیئاً و غابت عنک اشیاء ». اصل اضعف الحال مطلق نیست بلکه محدودیت فقهی بر آن جاری است. حاکم شرع یا امام جماعت مکلف است تا بدانجا مراعات حال مکلفین را بکند که این رعایت منجر به تعطیلی حکم شرعی نشود. این اصل نمی تواند نماز جماعت را تعطیل کند بلکه باید ماموم ضعیف الحال خود را با نماز جماعت همراه سازد. در روایت است که شخص نا بینایی از رسول الله صلی الله علیه و آله اجازه خواست که به دلیل نا بینایی در نماز جماعت شرکت نکند. اما رسول خدا صلی الله علیه و آله این خواسته او را نپذیرفت و به او امر کرد که برای شرکت در نماز جماعت، از خانه تا مسجد طناب بکشد. بر این اساس، ولی فقیه مکلف است برای مقابله با فشار تضییقات و تحریم های نظام سلطه، در اشکال و شیوه های مختلف ملاحظه حال اضعف مردم را بکند. اما این ملاحظه تا جایی است که منافع ملی به خطر نیافتد. اگر کیان اسلامی و منافع ملی در مقابل فشار دشمن تهدید شود، حاکم اسلامی باید که خود و ملت و جمیع کارگزاران را به مقاومت مؤمنانه فرا بخواند. بنابراین اگر ولی فقیه فرموده است که اتصال به خدا کفایت میکند ولو کار ما به انزوا در عرصه بین المللی بیانجامد...، مربوط به حد نهایی رعایت حال اضعف مردم است. اگرچه اتصال به خدا در همه حالات و شرایط، لازم و ضروری است.
اما نکته آخر این است که کاربست اصل فقهی اضعف الحال در کلام روشنفکرنمایان همانند کاربست انزواطلبی، استعاره است. در واقع، اینان از استخدام این اصل، مردم ضعیف را منظور ندارند بلکه مقصودشان همان عافیت طلبان و اشراف و سیاستمداران سازش طلبی است که تاب اجرای شریعت اسلامی را ندارند و خواهان دین زدایی از حکومت و عرفی شدن آن هستند. به عبارت دیگر، اضعف واقعی نظام اسلامی این دسته از افراد هستند. مردم ایران با وجود سختی های اقتصادی حاضر نیستند دست از اصول انقلاب اسلامی بر دارند. نزدیک ترین گواه این سخن، مشارکت حماسی مردم در انتخابات ریاست جمهوری 1400 است. مردم با وجود فشارهای سخت و طاقت فرسای اقتصادی که بخشی از آن محصول بی تدبیری دولت پیشین بوده است و بخش دیگری از آن هم نتیجه تحریم های سخت نظام سلطه بوده است، با وصف این، در انتخابات شرکت کردند و به فرموده ولی فقیه حماسه 28 خرداد را آفریدند. بر این اساس، آن کسانی که در نقد سیاست خارجی ولی فقیه، اصل اضعف الحال را استخدام کرده اند، نظر به حال عافیت طلبانه و سازش کارانه خودشان در مواجهه با نظام سلطه دارند و نه اینکه نظر به حال ملت داشته باشند. والسلام
انتهای پیام/