نقدی بر اظهارات شهاب حائری؛ "ضرورت تجدید نظر در تجدیدنظرطلبی"
"ای کاش آقای حائری به این پرسش پاسخ میدادند که با اتخاذ رویکرد انفعالی و دست کشیدن از آرمانها توسط دولت متبوعشان در سال های اخیر، چرا هم در حوزه تأمین معیشت و نیازهای اولیه مردم عاجز بودند و هم در عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل شکست خوردند."
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، امیر فرشباف دانشجوی دکترای فلسفه در یادداشتی برای خبرگزاری تسنیم، به نقد یادداشت شهابالدین حائری شیرازی با عنوان «ضرورت تبیین مجدد آرمانهای انقلاب پس از چهل سال تجربه و به دور از شعار زدگی» پرداخت.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
آقای شهاب الدین حائری در یادداشتی 400 کلمه ای با عنوان «ضرورت تبیین مجدد آرمان های انقلاب پس از چهل سال تجربه و به دور از شعار زدگی» که در کانال تلگرام خود منتشر کرده، به موضوع تقابل و تعارض اصول و آرمان¬های انقلاب اسلامی با تأمین معیشت و نیازهای اولیه جامعه پرداخته و گزاره هایی را در توصیف وضع موجود و احکامی را هم برای برون رفت از وضعیت فعلی تجویز نموده اند. یادداشت ایشان یک گزاره اصلی یا دالّ مرکزی دارد و گزاره¬های دیگر، متفرع بر آن هستند که در اینجا به نقد و بررسی و صحت سنجی مدعیات ایشان و کشف و تحلیل دلالت های صریح و مضمر این گزاره ها می پردازیم و سعی می¬کنیم بند بند آن را زیر تیغ تحلیل بشکافیم.
ایشان در بند نخست، نوشته اند: «در سال¬های اول انقلاب، هم انگیزه¬های مردم قوی¬تر بود و هم تجربه آنها نسبت به آثار و عواقب آرمانهایی که برای مسیر انقلاب معین می¬کنند کمتر».
این گزاره ایشان، متضمن دو ادعای کاذب و یک دلالت ضمنی است؛ هم این ادعا که «انگیزه مردم نسبت به اوایل انقلاب، درمورد آرمان¬ها کاهش یافته» غلط است و هم این جمله که «انقلابیون از آثار و عواقب آرمان¬هایشان خبر نداشتند». چراکه از یک سو، ادعای «کاهش انگیزه مردم» مبتنی بر تحلیل اشتباه اصلاح¬ طلبان در تعریف و پیش¬بینی ماهیت و کنش مردم ایران است که در مقاطع مختلف ازجمله در روز نهم دی ماه 88 و یا در تشییع پیکر شهدای غواص یا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و مناسبت های دیگر اثبات کرده اند که مانند همان روزهای منتهی به انقلاب اسلامی، به اصول و آرمان¬های این انقلاب وفادارند و از سوی دیگر، اطلاق «کم تجربه بودن مردم نسبت به آثار انقلاب»، ادعایی نارواست.
اولاً انقلابیون ایران، خود مردمی رنج کشیده و ستم دیده بودند، ثانیاً باید پرسید مگر انقلاب فقط سوءاثر و ناگواری و ناکامی به دنبال داشته و بر رنج ملت افزوده؟! این تصویرپردازی جناب حائری یک دلالت ضمنی هم دارد و آن تصویر «پشیمان بودن مردم» است؛ گزاره¬ای که جریان تجدیدنظرطلب در هماهنگی ارادی یا ناخواسته با جریان ضدانقلاب، میل شدیدی به بازنمایی آن دارد و خود را درحالی نماینده کل ملت ایران نمایش میدهد که گویی حاکمیت، قبل از انقلاب و پس از آن مردم را فریب داده و اکنون که ابرهای فریب کنار رفته، مردم از کرده خود پشیماناند و اصلاح طلبان و خاندان گوینده این سخن هم نقشی در انقلاب اسلامی و تحولات بعد از آن نداشته اند!
در بند دوم نیز نوشتهاند: «پس از چهل سال، با توجه به تغییر دنیا و خصوصاً شکل ¬گیری دنیای مجازی که تأثیر کلی بر دنیای حقیقی گذاشته است، ضروری است حکام با مد نظر قرار دادن خواست و توان مردم، امکانات و توان مملکت، امکانات و توان معارضین ما در سطح منطقه و دنیا، در خصوص اهداف و آرمان های نظام، بازاندیشی و به روز رسانی انجام دهند».
این بند، متضمن یک مغالطه و یک آسیب است؛ وجه مغالطه¬ آلود بودن آن در بازنمود این پیام است که چون دنیا و مقتضیات سیاست و روابط بین الملل، در اثر فضای مجازی و عوامل دیگر تغییر کرده، پس ما باید در اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی بازنگری و تجدیدنظر کنیم! معلوم نیست علت این همه اصرار جریان اصلاح طلب بر تغییر و انهدام بنیادها چیست؟ البته علت این امر برای ناظران مشخص است و در ادامه به برخی وجوه آن اشاره میشود. جریان اصلاح¬طلب، خود را مدعی و پرچمدار گفتوگو با دنیا و آشنا به واقعیات بین الملل و پرهیز از کلیگویی و شعارپردازی در عرصه روابط بین الملل نمایش می¬دهد و همواره جریان رقیب را با همین شیوه و از طریق برچسب زدنهای ناروا تخطئه میکند؛ درحالی که سابقه عملی ایشان کاملاً خلاف ادعای ایشان است و این را در موارد متعددی ازجمله در موضوع برجام و عدم مطالعه متن معاهده توسط مذاکره کنندگان می¬توان به وضوح دید.
همچنین، این موضوع زمانی جالب توجهتر میشود که ایشان در جمله خود به «امکانات و توان معارضین ما در سطح منطقه و دنیا» نیز اشاره کردهاند! جالب است که ایشان به توان معارضین نظام در منطقه و جهان توجه دارند؛ اما درعین حال، عقیده دارند باید از اصلی¬ترین ابزارهای تأمین منافع، امنیت ملی و ابزار چانهزنی در مذاکراتمان دست بکشیم!
اما آسیبی که به آن اشاره شد، فقط معطوف به بند مذکور یادداشت جناب حائری نیست؛ بلکه مشیر به تمامیت این یادداشت و حتی تمام یادداشت¬های این چنینی ایشان است و آن دامن زدن به سلبریتیسم و شهرت¬ طلبی در عرصه تفکر و نیز رواج جهل مرکّب به جای اندیشه ورزی و رونق دادن به بازار تفکر انتقادی-اجتهادی است که از قضاء، جریان متبوع ایشان عمیقاً مدعی آن است. جناب حائری بهتر است بپذیرند که فضای یک یادداشت 400 کلمه¬ای، عرصه تفکر اجتهادی و انتقادی نیست و اندیشهورزی عالمانه را باید در فضای دیگری با مختصاتی متفاوت دنبال کنند.
بند سوم که یکی از نقاط ثقل این یادداشت کوتاه است، به نحو صریحی دربردارنده پیام اصلی متن و نگاه معوج نویسنده، هم به نسبت میان آرمانها با واقعیات و هم به عرصه سیاست خارجی است؛ حائری در این بند مینویسد:
«آرمانها واهداف نظام، طبعاً در هر مسئله ممکن است دارای مراتب و سطوحی باشد و نادیده گرفتن سطح و مرتبه¬ای، به معنی نادیده گرفتن کلی آن در دیگر سطوح نیست. فی المثل اگر دیدیم آرمان کمک به مظلومان فلسطین در مقابل حکومت ظالم اسرائیل در سطح کمک نظامی که فی الحال انجام می¬پذیرد قابل جمع با آرمان تأمین معیشت مردم ایران نیست، میتوان کمک به فلسطینیان را مانند دوَل دیگر مسلمان در سطح دیپلماتیک حفظ نمود و از کمک نظامی صرف نظر نمود».
نگاه بعضی جریان¬های سیاسی نظیر جریان مدعی اصلاح¬طلبی به طور کلی و بعضی افراد مانند جناب حائری به طور خاص، اساساً نگاهی غلط به عرصه نسبت میان آرمان¬ها و منافع است. جمهوری اسلامی از معدود نظامات سیاسی¬ای است که موفق شده است میان آرمان¬ها و منافعش هماهنگی برقرار کند. هیچ-گاه تعارضی میان تأمین معیشت مردم با مقابله با رژیم صهیونیستی به عنوان مثال وجود نداشته و امروز، اگر برساخت رسانه¬ای ضدانقلاب این طور بازنمایی می¬کند و یا عقبه ضدانقلاب در داخل شعار «نه غزه، نه لبنان» سر می¬دهد، این ربطی به واقعیت امر ندارد. اصلی¬ترین محملی که جریان رسانه ¬ای ضدانقلاب براساس آن، چنین تصویری را نمایش میدهد که در آن آرمان¬های جمهوری اسلامی با
معیشت مردم تعارض دارد، سوءمدیریت هشت ساله جریان مورد حمایت جناب حائری است که در آن، معیشت مردم، تولید ملی و اقتصاد کشور به واسطه مقاصد جناحی و سیاسی یک گروه به گروگان گرفته شد.
همچنین باید از جناب حائری پرسید در این هفت دهه¬ای که از اشغال فلسطین می¬گذرد، رویکردهای شبه -دیپلماتیک فانتزی و نمادین صرف در مبارزه با سیاست¬های توسعه¬ طلبانه و ضدانسانی صهیونیست¬ها چه خروجی عملی و چه پیامدی برای فلسطینیان و جهان اسلام داشته؟ و در مقابل، مبارزه عینی و عملیاتی و دیپلماتیک و همه جانبه جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی چه منافعی را برای ایران، فلسطینیان و جهان اسلام به دنبال داشته است؟
بندهای چهارم تا هفتم نیز تداوم همان بند پیشین و تابع هسته اصلی متن هستند، به عنوان نمونه در بخش-هایی از این بندها مینویسد:
«مجموعه¬نگری بین آرمان¬ها واهداف مختلف نظام نیز ضروری است؛ یعنی بایست معلوم شود بین آرمان رفاه جامعه -که حداقلهای معیشت برای همه ایرانیان فراهم گردد- چه نسبتی فرضاً با آرمان کمک به مظلومان یمنی و فلسطینی برقرار است؟ کدام آرمان مقدم است؟ آیا بدون داشتن حمایت مردمی و رضایتمندی اکثریت جامعه از حکومت، قادر به حمایت از مظلومان منطقه هستیم؟! این نشان می¬دهد آرمان تأمین معیشت مردم، حاکم و مقدم است بر آرمان¬هایی مثل احیاء فلسطین و یا تحقیر آمریکا به عنوان یک نظام سلطه گر. ...به¬ علاوه باید سنجیده شود با توجه به نارضایتیهای طبیعی ناشی از مشکلات معیشتی که منشأ آنها تحریم و طبعاً آرمان¬های منطقهای و فرامنطقهای ماست، حکومت مجبور می¬شود چه میزان مردم را از آزادی¬های مشروع مدنی که دیگر آرمان انقلاب است، محروم نموده و جبراً کرامت انسانی شهروندان را مراعات نکند؛ مانند آنچه دربحران اجتماعی آبان 98 اتفاق افتاد».
این سطح از مغلطه در بیان یک نویسنده، حقیقتاً بسیار تعجب برانگیز است و یکی از علل آن هم صرف نظر از وابستگیهای جناحی و حزبی- به همین سلبریتیسم و شهرتطلبی در فضای مجازی بازمیگردد. جناب حائری درعین اینکه کل¬ نگری یا مجموعه¬ نگری را تبلیغ و حاکمان را به پرهیز از عدم درک صحیح میان آرمان¬ها و واقعیات فرامی¬خواند، بلافاصله خودش به نحو خطی، مطلق، بنیادگرایانه و بسیطی نسبت میان منافع و آرمان¬ها را ملاحظه و آنها را در تقابل با یکدیگر تحلیل میکند.
همانطور که اشاره شد، میان اصول انقلاب اسلامی ازجمله مقابله با رژیم صهیونیستی و عرصه واقعیات در سیاست مانند تأمین امنیت ملی، نه تنها تباین و تعارضی نیست؛ بلکه هماهنگی و سنخیت برقرار است. اگر برحسب همان نگاه ادواری، کل گرایانه و انسجام گرایانه که جناب حائری روی کاغذ تجویز میکنند، به موضوع نسبت میان منافع و آرمانها بنگریم، بسیاری از شبهات موجود، ازجمله شبهات مطروحه آقای حائری نیز دفع میشوند.
براساس نگرش کلگرایانه، میان آرمان آزادی فلسطین و تأمین معیشت مردم، به طور مثال، رابطه عرضی و خطی برقرار نیست، بلکه رابطه دوری و علّی-معلولی متقابل برقرار است، لذا نمیتوان از تقدم یکی بر دیگری به نحو خطی سخن گفت؛ بلکه تأمین معیشت، اولاً، متفرع بر آرمان کلی آزادی قدس است و بین¬شان از یک سو، پیوند دوری و از سوی دیگر، رابطه کل و جزء برقرار است؛ چراکه مثلاً رشد اقتصادی و تأمین منافع داخلی در گرو تأمین امنیت کشور و تأمین امنیت ملی در گرو مقابله با رژیم صهیونیستی و توسعه مرزهای امنیت ملی -به عنوان هدفی کلیتر است که این موضوع در ماجرای تحولات سوریه و ظهور داعش و امثال آن به نحو محسوسی درک شد و ثانیاً، این اهداف و آرمان¬ها، برحسب بینش پیشگفته، خود، وسایل و ابزار تلقی میشوند؛ چراکه در این نگاه، به طور مطلق و ثابت به یک هدف -بماهو هدف- نگریسته نمی¬شود و اهداف به تعبیر خود جناب حائری دارای وجوه و سطوح مختلفی هستند و غایتی ممکن است نسبت به غایتی دیگر، وسیله تلقی شود.
مثلاً آرمان و هدف غایی انقلاب اسلامی، نه تأمین معیشت و رفاه است و نه آزادی قدس؛ بلکه هدف غایی انقلاب اسلامی، تمهید ظهور حجت حق (عج) و اقامه حکومت عدل است و مواردی همچون تأمین امنیت و معیشت در مرزهای ملی و آزادی قدس نسبت به آن، ابزار محسوب میشوند؛ ابزاری که البته وجودشان لازم است و قابل انکار نیست؛ جناب ایشان بهتر است به جای فرافکنی و مقصرنمایی از حاکمیت و نمایش شکاف میان ملت و حاکمیت، پاسخگوی ناکارآمدی داخلی و خارجی جناح متبوعشان در سالهای حکمرانی باشند. وگرنه بر هیچ انسان بصیر و منصفی پوشیده نیست که اگر در برساخت رسانه-ای ضدانقلاب و اتباع داخلی ایشان، آرمانهای انقلاب اسلامی در تزاحم و تعارض با واقعیات حکمرانی بازنمایی میشوند، محملش ناکارآمدی مدیریتی جناح اصلاح طلب و اعتدالی است، نه خود آرمانها و اصول انقلاب اسلامی. تجربه تاریخی نشان داده اتفاقاً در هر مقطع و موقعیتی که پیروزی نصیب انقلاب اسلامی شد، علتش پایداری بر سر اصول و آرمانهای انقلاب اسلامی بود و هر جا با شکست مواجه شدیم، علتش نادیدهگرفتن و دست کشیدن از آرمانها بود.
دعوت به انفعال، وادادگی و دست کشیدن از آرمانها به اسم تجدیدنظر و بازنگری، اصلیترین پیام این یادداشت است که ایشان را از موقعیت یک جریان غیرانقلابی در موقعیت یک جریان ضدانقلاب قرار میدهد؛ چراکه در حقیقت، چیزی که در عمل در طول این چند سال اخیر شاهد آن بودیم، گروگان گیری معیشت مردم و تقابلسازی میان معیشت مردم با آرمانهای انقلاب، یا به عبارت دیگر، کاسبی از طریق دوقطبی سازی و دوقطبینمایی میان ملت و حاکمیت برای دستیابی به اغراض و مقاصد جناحی بود.
ای کاش آقای حائری به این پرسش پاسخ میدادند که با اتخاذ رویکرد انفعالی و دست کشیدن از آرمانها توسط دولت متبوعشان در سال های اخیر، چرا هم در حوزه تأمین معیشت و نیازهای اولیه مردم عاجز بودند و هم در عرصه سیاست خارجی و روابط بین الملل -که در آن مدعی هستند شکست خوردند؟
انتهای پیام/