با جاودا‌نه‌های گیلان| روایت مادر شهید "رحیم‌زاده" از شهادت فرزندش/ شهیدی که پدر تاب دوریش را نداشت + فیلم


گروه استان‌ها- شهید "ذکریا رحیم‌زاده" فرمانده شهید دوران دفاع مقدس بود که در پشت جبهه‌ها برای کمک به مردم، شبانه به آن‌ها نفت می‌رساند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، روستای قاسم‌آباد چابکسر یکی از روستاهای شهیدپرور گیلان است و کوچه به کوچه این روستا معطر به نام شهیدان است و کمتر خانواده‌ای می‌توان یافت که در این روستا با هیچ شهیدی نسبت نداشته باشد.

به یاد جوانان رشید و دلاوری که از این دیار، خود را به جمع یاران سیدالشهدا(ع) در جبهه‌های دفاع مقدس رساندند تصمیم گرفتیم مهمان تعدادی از شهدای این روستای این شهیدپرور باشیم و در این سفر یک روزه پای صحبت پدران و مادرانِ شهدای قاسم‌آباد نشستیم.

پدران و مادرانی که پاره‌های تن خود را در راه رضای خداوند، سرافرازی اسلام و انقلاب فدا کردند و امروز هم مقتدرانه پای انقلاب ایستاده‌اند و از خصوصیات و ویژگی‌های فرزندان شهید خود برای نسلی که دوران دفاع مقدس را ندیده می‌گویند.

سردار شهید "ذکریا رحیم‌زاده" یکی از جوانان غیور روستای قاسم‌آباد بود که در دوران دفاع مقدس به‌عنوان جانشین گردان امام حسین(ع) از لشکر قدس در عملیات نصر4 در منطقه ماووت عراق شرکت کرد و با شناخت خود از منطقه توانست با گروهی از نیروهای تحت امرش در منطقه دشمن نفوذ کند.

وی در سال 60 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده بود و پس از آن در جبهه‌های جنوب و غرب کشور مقابل دشمن ایستاد و جنگید و سرانجام در چهارم تیرماه 1366 در منطقه ماووت عراق در سن 28 سالگی به دیگر دوستان شهیدش پیوست.

به‌همراه بانوان بسیج رسانه گیلان مهمانِ خانه مادری شدیم که با وجود کسالت اما بی‌صبرانه، آرام و بسیار شیرین و دوست‌داشتنی از خصوصیات و ایثار ذکریای خود می‌گوید و در عین حال از دیدن مهمانانش بسیار خوشحال است و حتی موقع خداحافظی آن‌ها را تا کنار در بدرقه می‌کند.

مادر فرمانده شهید دوران دفاع مقدس"ذکریا رحیم‌زاده" ضمن معرفی فرزندش‌ اظهار داشت: اخلاقش خیلی خوب بود و اگر بداخلاقی می‌کردیم به ما تذکر می‌داد و به پدرش هم سفارش می‌کرد که با همسایه‌ها خوش رفتاری کند.

وی تصریح کرد: اسمش ذکریاست و ما در خانه اصغر صدایش می‌زدیم؛ وقتی به شهادت رسید دخترش هنوز کوچک و شیرخوار بود و بزرگ شدن دخترش را ندید الان که نوه‌ام بزرگ شده از ما می‌پرسد قیافه پدرم چجوری بود؟ گفتیم پدرت خیلی خوب بود.

مادر فرمانده شهید دوران دفاع مقدس"ذکریا رحیم‌زاده" افزود: نوه‌ام عکس پدرش را به ما نشان می‌داد می‌پرسید "این بابای منه؟" می‌گفتیم بله بابای توست، پدرت جوان و قشنگ بود، در جبهه همه فرمانده صدایش می‌زدند و در محل‌‌مان هم به پدرت علاقه داشتند، آرزوی دیدنش را داشتند.

وی خاطرنشان کرد: اگر کسی می‌گفت در خانه قند ندارم، پسرم قند خانه‌مان را برای او می‌برد؛ آن زمان نفت نبود، پسرم از همه سوال می‌کرد که‌ ببیند نفت دارند یا نه و اگر نداشتند شبانه محل به محل به مردم نفت می‌رساند.

مادر فرمانده شهید دوران دفاع مقدس افزود: وقتی برمی‌گشت منزل کل لباسش نفتی بود می‌گفتم پسرم این چه وضعیه؟ برو لباست را عوض کن و در جوابم می‌گفت "عیبی ندارد مامان جان، مردم نفت نداشتند چراغ روشن کنند."

وی با یادآوری خاطره مجروحیت سردار شهید"ذکریا رحیم‌زاده" و شهادتش ابراز داشت: من تا غروب در مزرعه برنج کار می‌کردم تا اینکه خبر شهادت پسرم اصغر را آوردند گفتم اصغر شهید شده؟ گفتند بله در جبهه شهید شده است.

مادر فرمانده شهید دوران دفاع مقدس سردار شهید"ذکریا رحیم‌زاده" با بیان اینکه بعد از شهادت، پیکرش را برای تشییع‌ به گیلان آوردند گفت: برای پسرم عروسی گرفتم؛ آن روز یک بار دیگر برایش عروسی گرفتم، همه صلوات می‌فرستادند و گریه و زاری می‌کردند.

وی گفت: به همه خبر رسید که اصغر رحیم‌زاده شهید شد؛ شوهرم پس از شهادت پسرم از دنیا رفت، داغ فرزند دید و از دنیا رفت.

انتهای پیام/612/ش