جدایی بحرین از ایران در سکوت خبری؛ دستور شاه برای بایکوت رسانه‌ها

۲۰ آبان سال ۳۶ بحرین که قرن‌ها تحت حاکمیت ایران بود به عنوان استان چهاردهم ایران معرفی شد، اما ۱۴ سال بعد این استان با حمایت محمدرضا پهلوی از کشورمان جدا شد و این اقدام در سکوت رسانه‌‌ها صورت گرفت.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - «قراردادهای [تجزیه] در 150 سال گذشته زیاد است. قرارداد ترکمنچای، آخال، پاریس. ولی یک فرق دارد. هیچ یک از آن‌ها در یک مرجع مقننۀ ملت ایران مطرح نشده است. این است، لحظۀ خطیر و غم انگیز دورۀ بیست و دوم مجلس شورای ملی.» این صحبت‌های سخنگوی گروه‌ پان‌ایرانیست در فروردین سال 1349 در مجلس شورای ملی است. هر پنج عضو گروه پارلمانی پان‌ایرانیست برای صحبت به عنوان مخالف نام‌نویسی کردند ولی صبح روز  8 فروردین عبدالله ریاضی رئیس مجلس روسای فراکسیون‌ها را به اتاقش دعوت کرد تا توافق شود که از هر فراکسیون تنها رئیس اجازه صحبت را داشته باشد. در واقع ترس آن بود که مخالفت‌ها تشنج ایجاد کند و بازتاب آن در خارج و داخل کشور بیشتر شود. محسن پزشک‌پور عضو حزب پان‌ایرانیست نیز به ناچار موافقت کرد و در این مورد گفت «توافق من از ترس این بود که مبادا اجازه صحبت به پان ایرانیست‌ها داده نشود.»

در مجلس تنها همین یک صدای مخالف به گوش رسید: «خطیر است و غم انگیز. غم‌انگیز.» ولی در حالی که  که هنوز دو کرسی مجلس برای بحرین به عنوان استان چهاردهم در مجلس خالی گذاشته شده بود با دخالت انگلیس و همراهی محمدرضا پهلوی بحرین از ایران جدا و به طور رسمی به کشور مستقلی تبدیل شد.

با این حال همین یک صدای مخالف هم تحمل نشد و  امیرعباس هویدا رئیس دولت وقت اظهار کرد: «به من گزارش داده‌اند که چند نفر از آقایان هنگام طرح مسالۀ بحرین اشک تمساح می‌ریختند. چرا اجازه دادید که پان ایرانیست‌ها صحبت کنند، چرا پیش دستی صندلی‌ها را بر سرشان نشکستید؟!»


هویدا در واکنش به مخالفت تعدادی از نمایندگان مجلس با موضوع جدایی بحرین از ایران گفت: به من گزارش داده‌اند که چند نفر از آقایان هنگام طرح مسالۀ بحرین اشک تمساح می‌ریختند.

این صحبت هویدا بی اثر نماند. از فردای همان روز باشگاه‌ها، اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری وابسته به حزب پان ایرانیست مورد هجوم نیروهای امنیتی و انتظامی قرار گرفت و تعطیل شد. فعالان سندیکاهای کارگری و اتحادیه‌های وابسته به حزب اخراج و تبعید شدند. کارکنان روزنامه خاک و خون که وابسته به حزب بود، بازداشت شدند.

به این نحو سعی شد صداهای اعتراض در نطفه خفه شود. ولی برای جدا شدن بحرین از ایران برنامه‌ریزی طولانی مدت‌تری نیاز بود. چرا که بحرین از دوره هخامنشیان به عنوان یکی از توابع فارس جز ایران محسوب می‌شد و هر چند در دورۀ مدیدی تحت سلطه انگلیس بود هرگز رگه‌های پیوند خود را با ایران قطع نکرد. زمینه ورود انگلیس به این جزیره در سال 1824 میلادی به وجود آمد. در این سال شیخ محمد بن خلیفه در مقابل شورش اهالی بحرین و مداخلات عثمانی‌ها به تحریک انگلســتان، از ایــران تقاضای کمک می‌کند اما زمـانی کـه نیروهـای کمکـی فـارس بـه بحرین می‌رسند انگلیسـی‌ها آنجـا را اشغال کرده و بیـرق ایـران را بـه زیـر کشـانده بودنـد.

این سرآغازی بر دست اندازی انگلیس به بحرین بود تا این که پس از جنگ جهانی دوم از نظر توان مالی و نظامی ضعیف شد. به همین دلیل بریتانیا مجبور شد خلیج فارس از جمله بحرین را پس از 150 سال اشغال، تخلیه کند. در این میان آمریکا که عرصه را خالی می‌دید تمایلی نداشت که بحرین که غنیمت به جا مانده از انگلیس بود را به ایران واگذار کند چرا که به عنوان کشور مستقل طعمه راحت‌تری بود.


محمدرضا پهلوی در سال 1345 در گفتگویی عنوان کرد با توجه به اینکه نفت دارد به پایان می‌رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد.

انگلیس و آمریکا جداسازی بحرین را برنامه‌ریزی کردند و محمدرضاشاه مهرۀ اصلی اجرای این طرح شد. در مصاحبه شاه در سال 1345 اولین جرقه‌های این جدایی را می‌توان دید که شاه به خبرنگار روزنامه گاردین اعلام کرد «با توجه به اینکه نفت دارد به پایان می‌رسد و مروارید به پایان رسیده است، بحرین از نظر ما اهمیتی ندارد.» همین اظهار نظر پایه آن شد تا علی نقی عالیخانی به سفیر انگلیس اطلاع دهد «ایران ممکن است ادعای خود را نسبت به بحرین پس بگیرد.»

مهترین مانع در اجرای این طرح افکار عمومی بود که اهمیت آن را دنیس رایت سفیر بریتانیا در ملاقاتی که با سناتور عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات داشت بیان کرد که «به نظرم مهمترین مساله آموزش افکار عمومی برای پذیرش این است که بحرین در حقیقت یک داراریی ارزشمند برای ایران نیست.» او تاکید کرد که باید مقاله‌های آموزشی به جای مقاله‌های پرخاشگرایانه منتشر شود. ولی پیش از اینکه آموزش‌های انگلیسی در روزنامه‌ها شروع شود هر گونه صحبتی در مورد بحرین ممنوع شد تا مجالی برای اظهار نظر مخالف باقی نماند و سکوت خبری از اهمیت مساله بکاهد.


عباس مسعودی مدیرمسئول وقت روزنامه اطلاعات گفت: مرحله نخست عملیات آماده‌سازی افکار عمومی ایرانیان از زمانی آغاز شده است که تحت دستورالعمل شاه هیچ خبری درباره بحرین منتشر نگردیده است.

مسعودی در این مورد گفت: «مرحله نخست عملیات آماده‌سازی افکار عمومی ایرانیان از زمانی آغاز شده است که تحت دستورالعمل شاه هیچ خبری درباره بحرین منتشر نگردیده است.» مسعودی به رئیس دفتر شیخ کویت نیز اظهار کرد «شاه منافعی در بحرین ندارد و دو سال است که به مطبوعات اجازه نداده است که مناقشه [بحرین] را برجسته کنند.» پس از این بایکوت خبری روند آموزشی که بریتانیا مدنظرش بود در پیش گرفته شد که نمونه بارز آن کتابچه‌ای با عنوان «مدرکی از: آزادگی و آزاد منشی ایران و ایرانیان و بحرین» است که توسط اداره روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشداران در پانزدهم فروردین 1349 منتشر شد تا بتواند نظر سفیر بریتانیا را مبنی بر این که «بحرین در حقیقت یک دارایی ارزشمند برای ایران نیست.» را به مخاطب بقبولاند.

این اندیشه که رها کردن بحرین نه تنها با منافع ایران در تعارض نیست بلکه واگذار کردن سرنوشت مردم بحرین که ریشه های فرهنگی و تاریخی با میهن مادری خود دارند به سازمان ملل نشان آزاد منشی محمدرضاشاه است. به همین دلیل شاه در ابتدا می خواست در ژستی آزاد منشانه تصمیم نهایی را به خود مردم بحرین واگذار کند و پیشنهاد اجرای همه پرسی توسط سازمان ملل را داد. ولی شیوخ بحرین که از نتیجه همه پرسی ترس داشتند مانع شدند. در این مورد آنتونی پارسونز صاحب منصب عالی رتبه وزارت خارجه انگلیس که بعد به سمت سفیر انگلیس در ایران انتخاب شد به بحرین رفت و در مذاکره ای با شیخ عیسی آل خلیفه به توافق رسید که رفراندمی انجام نشود. به این ترتیب شاه حاکمیت بیش از دوهزار و پانصد ساله ایران بر  بحرین را بی هیچ مقاومتی و تنها با یک اشاره انگلیس از بین برد.  

نویسنده: سیده معصومه سجادیان

انتهای پیام/