دیدگاه علامه طباطبایی در مورد روایات تفسیری و آسیبهای آن/ رویکردی مبتنی بر پالایش و بررسی سندی روایات
علامه در تفسیر خود با روش قرآن به قرآن از روایات رویگردان نبوده است، در جایگاهی که نیاز دیده روایات باید نقد شوند نگاهی انتقادی داشته و در جایگاهی که روایات با تفسیر همسوست آنها را پذیرفته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علامه طباطبایی به عنوان یکی از مهمترین مفسران شیعی در تفسیر آیات قرآن از روایات مربوط به معنا و مفهوم آیات غفلت نکرده و هر حدیثی که ذیل آیهای قرار گرفته را به عنوان اغراض مختلفی بهره برده، گاه از احادیث معصومان و غیر معصومان، با قصد تبیین آیه، تعیین مصداق، بیان شأن نزول، دفع شبهات مربوط به آیه و ... استفاده کرده است.
عملکرد علامه در تفسیر قرآن و نقل روایاتی جهت تبیین تفسیر آیات و نیز ارائهی بخشی مجزا با عنوان "بحث روایی" در پایان هر بخش از تفسیر خویش نشاندهندهی آن است که علامه طباطبایی روایات را در فهم آیات مؤثر میداند.
علامه مانند دیگر مفسران قرآن به معتمد بودن یا نبودن احادیث تفسیری نیز نظر داشته است. ایشان در سرتاسر تفسیر "المیزان" دیدگاه خویش را مؤکدا تکرار میکند. این در حالی است که وی معتقد است بدون استمداد از روایات نیز میتوان معانى و مقاصد قرآن کریم را فهمید و تبیین کرد، با این حال ایشان کمک بودن روایات در فهم آیات و قصههاى آن را میپذیرد.
محسن رفعت، پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه حضرت معصومه سلام الله علیها، در مقالهای اختصاصی برای تسنیم به بازخوانی و تحلیل "دیدگاه علامه طباطبایی در مورد روایات تفسیری و آسیبهای آنها" پرداخته است که در زیر میخوانیم:
علامهطباطبایی خبر واحد صحیح السند را در غیر احکام حجت نمیداند. بر اساس این، ایشان روایاتى که قرائن قطعى بر صدورش از سوی معصوم نباشد، حتى اگر سندش هم صحیح باشد، با معیار موافقت و مخالفت با ظاهر و سیاق آیات و اصول کلى استخراج شده از قرآن میسنجد و روایتى را که مخالف ظاهر یا سیاق آیات تشخیص دهد، مردود میداند و تنها روایتى را که با مفاد آیات همسو، و مؤید و مؤکّد آن باشد میپذیرد.
چنانکه بسیاری از روایاتی که دارای ضعف و ارسال یا تعارض و ناسازگاری متن با مؤلفههایی مانند قرآن، سنّت و حدیث، عقل، علم، تاریخ مسلّم و... بوده را کنار نهاده و با چنین معیارهایی میسنجد.
از نگاه علامه طباطبایی میتوان آسیبهای روایات تفسیری را در دستههای ذیل تقسیم کرد:
الف) ضعف و ارسال در روایات تفسیری
روایاتی که مستقیما به تفسیر آیات قرآن پرداختهاند، بسیار اندک و ناچیزند، چنانکه به نقل علامه طباطبایی روایات منقول از طریق اهل سنت در این زمینه به کمتر از 250 عدد میرسد که بسیاری از آنها ضعیف و برخی منکر هستند1 و در میان تفاسیر نقلی شیعه نیز تنها کتاب عیاشی دارای روایات مسند بوده که ظاهرا شاگرد وی برای اختصار اسنادش را حذف کرده است2 بنابراین روایات تفسیری که در سندش افتادگی راوی داشته باشد، قابل مناقشه و نقد بوده و بدون توجه به ملاکهای نقد متن نمیتوان آنها را پذیرفت.3
امر اِسنادورزی همواره از سوی پیشوایان معصوم مورد تأکید بوده است،4 بر این اساس توجه به سند و بررسی احوال روات سند روایت نیز مورد توجه قرار میگیرد، چرا که صحت گفته معصوم در گرو بررسی سند و توجه ویژه به روات سند است.
بخشی از روایات تفسیری از طریق پیامبر، اهل بیت و صحابیان دچار آفات و آسیبهایی ـ از حیث سند و متن ـ شدهاند که اهل تفسیر را با موانع و مشکلاتی جدی مواجه ساخته است و شناسایی و پالایش آنها نیز، امری بایسته و ضروری به نظر میرسد.5
محمد حسین ذهبی-یکی از قرآنپژوهان اهلسنّت- از مهمترین علتهایی که تفسیر روایی ـ نقلی اهل سنت را دچار ضعف کرده حذف اسناد روایات دانسته و معتقد است عدم دقت و توجه تابعیان (کوتاه کردن اسناد و عدم استناد اقوال به گویندگان آن) سبب شد روایات دچار ناهمگونی شده و اعتبار اولیه خود را از دست بدهند.6
از همین روست که احمد بن حنبل از محدثان بزرگ اهلسنّت برای "روایات تفسیری"، "مَلاحِم=روایات مربوط به آخرالزمان" و "روایات مربوط به جنگها" اصالتی قائل نبود؛7 گرچه سیوطی به نقل از محققان اهل سنّت بر این باور است که مراد ابن حنبل غالب روایات تفسیری است که بدون سند صحیح و اتصال نقل شدهاند و نیز روایات مرفوع (متصل شده به پیامبر) را در نهایت قلّت یاد میکند.8
ازاین رو روایاتی که مستقیما به تفسیر آیات قرآن پرداختهاند، بسیار اندکند، چنانکه به نقل علامه طباطبایی روایات اهل سنت در این زمینه به کمتر از 250 عدد میرسد که بسیاری از آنها ضعیف هستند9 و در میان تفاسیر نقلی شیعه نیز تنها تفسیر عیّاشی دارای روایات مسند بوده که ظاهرا شاگرد وی برای اختصار اسنادش را حذف کرده است.10
بدیهی است مفسّری که درصدد تفسیر آیات وحی است و با انبوهی از روایات تفسیری روبروست، برای اینکه تفسیر وی بدون اشکال و خالی از تفسیر به رأی باشد، باید به آسیبهایی که به این دست از روایات وارد شده دقت نظر داشته باشد و آنها را مورد کنکاش و تنقیح قرار دهد.
گرچه در این مرحله نخستین روشی که برای تنقیح روایات تفسیری به ذهن خطور میکند، پالایش و بررسی سندی است، اما باید توجه نمود که بررسی سندی البته در حوزه روایات فقهی "مبتلا به" بوده، اما در حوزه تفسیر به دو جهت روا نیست.
یکی اینکه بیگمان بسیاری از روایات تفسیری که امروزه در دست ماست بدون سند و دارای ارسال است، لذا به کارگرفتن بررسی سندی از سوی مفسر سبب میشود بسیاری از آنها از درجه اعتبار ساقط شود.
دیگر اینکه چون بسیاری از این دست روایات ـ علاوه بر ضعف سند یا ارسال ـ در زمره خبر واحدی است که محفوف به قرائن قطعی مفید علم نیست، از همین روی ظنی و گمانآور خواهد بود چرا که دست کم نزد برخی از عالمان (چون شیخ طوسی و علامه طباطبایی) این روایات شایسته اعتبار نمیباشد، مگر اینکه وثوق تامّ شخص در مورد صحت آن خبر حاصل شود، چه در اصول دین، تاریخ، فضایل و ... مگر در فقه.11
تفاسیر معتبر شیعه مشتمل بر روایات تفسیری، از روایات به ظاهر مرسل مستقلا یا به عنوان مؤید استفاده کردهاند.12 اما نخستین گام در بررسی روایات تفسیری تحلیل میزان اعتبار و اسناد و میزان وثاقت روات آنهاست؛ ولی چون اکثر این روایات، مرسل و گاه دارای اسناد ضعیف هستند، عدهای این احادیث را چندان معتبر و قابل اعتنا نمیدانند.13
اما برخی دیگر نیز این اشکال را وارد نمیدانند چون مبنای تعریف آنها از روایات تفسیری متفاوت است؛ چه اینکه ایشان به هر حدیثی که به نوعی به فهم قرآن بیشتر کمک میکند در مجموعه روایات تفسیری معرفی میکنند، لذا با این نگاه اکثر روایات جوامع و کتب حدیثی به گونهای از احادیث تفسیری شمرده خواهند شد.14
به علاوه برخی مفسران مانند علامه طباطبایی به رغم بررسی اسناد روایات تفسیری اهتمام زیادی به بررسی و نقد متون داشتهاند و روایتی را تنها به دلیل ضعف و اشکال سندی کنار ننهادهاند؛ چون برآنند که عدم صحت سند مادامی که متن آن منافاتی با عقل و نقل صحیح نداشته باشد، سبب طرح و ردّ آن نیست.15
علامه با در نظر گرفتن بسیاری احادیث تفسیری حتی اگر از طرق شیعی وسنّی نقل شده باشد و به فراوانی قابل ملاحظهای رسیده باشد باز هم از توجه به ضعف سند و روات داخل سند غافل نمانده است.
برای نمونه در مورد لباسی که حضرت یوسف (ع) برای حضرت یعقوب (ع) فرستاد -و برخی روایات آن را از بهشت گزارش کردهاند- ضعف سند را دلیلی بر عدم پذیرش آن عنوان میکند.16
ب) تعارض و ناسازگاری متن با مؤلفههای مورد توجه
یکی از اصول مهمی که در نقد متن حدیث باید بدان توجه نمود، بررسی روایت با معیار دین است، در این مؤلفه چند نکته میگنجد یکی اینکه روایت نباید با قرآن، سنت و روایات معتمد و صحیح که نمود اصلی دین هستند ناسازگار باشد.17 به عبارتی روایت نقل شده نمیبایست با روح کلی حاکم بر قرآن و قابل برداشت از روایات در تضاد باشد.
لذا عرضه روایات تفسیری نیز ـ به مانند دیگر روایات ـ بر قرآن، سنت و روایات قابل اعتماد سبب بازشناسی سره از ناسره ـ که با متن دین ناسازوار هستند ـ میشود.
گونههای ناسازگاری روایات تفسیری با قرآن را میتوان چنین برشمرد: مخالفت با دیدگاههای کلی قرآن، مخالفت با اسلوب قرآن، مخالفت با محتوای آیات دیگر، تعارض با سیاق آیه و مخالفت با ساختار سوره.
علامه طباطبایی به جهت روش تفسیری ویژهی خود (قرآن به قرآن)، این مؤلفهها نیز بذل توجه کرده است.18
مفسران شیعی به این مهم توجه ویژهای مبذول داشتهاند البته در تفاسیر روایی موجود برخی اخبار مخالف با متن قرآن و سنت و ... وارد شده است، روایاتی از جمله: داستان داود و اوریا و اتهام ناشایست به داود که با عصمت انبیا ناسازگار است،19 که فیض کاشانی این روایات را مخالف با روح دین میداند و آن را با روایتی از امام رضا به نقد میکشاند.20
داستان تقاضای موسی جهت رؤیت خدا و اینکه موسی به هر رعد و صاعقهای که بر او میگذشتند میگفت: آیا تو خدای من هستی ...؟21 که علامه آن را مخالف با اصول دین و عصمت انبیاء معرفی میکند.22
یا داستان هاروت و ماروت و ستاره زهره و تهمت زنا و شرب خمر به آن دو23 که فیض کاشانی در صافی به شدت به این روایت خرده میگیرد و آن را برنمیتابد، چرا که با آیات قرآن و اصل حاکم بر مکتب مخالف است.24 علامه طباطبایی این روایات را مطابق با نقل یهود میداند.25
علامه طباطبایی نیز روایات همّ یوسف به زنای با زلیخا را از احادیث مجعول میداند و برآن است که تبیین کند دیگر روایاتِ صادره از اهلبیت که عصمت انبیاء را تشریح کردهاند با این روایت مخالف است.26
علامه در بسیاری از مواضع دیگر نیز در تفسیر خود روایات تفسیری منقوله از شیعه به خصوص تفسیر قمی را که با ظاهر آیات و روایات دیگر ناسازگار دیده، به نقد کشانیده است.27 اما برخی دیگر نیز به نقد آنها دقت داشته و سعی در پالایش این روایات کردهاند.
قمی مشهدی، حویزی و بحرانی از جمله مفسران تفاسیر روایی هستند که نسبت به نقل روایات در تفاسیر خود حسّاسیت زیادی داشتهاند، لذا اکثر روایاتی که دیگر مفسران صرف جمع مدّنظرشان بوده، این مفسران ـ تا حدودی ـ با نگاهی نقدی به آنها نگریستهاند.28
گفتنی است علامه ناسازگاری متن روایت با دین را به اشکال گوناگون نقد کرده، در برخی مواضع ناسازگاری روایت را به مخالفت با قرآن تعبیر کرده است29 ایشان در برخی موارد تعارض با سنت پیامبر (ع) و دیگر روایات را دلیل بر ردّ روایت دانسته است.30
توجه به کارکرد عقل در بررسی روایات نیز در اندیشهی علامه مهم به نظر میرسد، ایشان کاربرد آن را در بررسی روایات به کار گرفته است.31 تعارض با دیدگاهها و اصول کلامی شیعی نیز از جمله معیارهایی است که علامه جهت نقد روایات مورد توجه قرار داده است.32 ناسازگاری با تاریخ مسلّم نیز از جمله مؤلفههایی است که مورد نظر علامه بوده33 تعارض روایات با علوم بشری نیز از جمله لوازمی است که در بررسی روایات تفسیری از آن غفلت نکردهاند.34
ج) جعل
جعل در حوزه روایات تفسیری امری است بدیهی که دانشمندان به آن اذعان کردهاند.35 بدین خاطر است که علامه طباطبایی روایات وارده در قصص و تفسیر را فاقد حجیت عقلانی میداند.36
روایت و خبری که ساخته و پرداختهی دست دیگران و نسبت داده شده به پیامبر (ص) باشد موضوع نامیده میشود37 این وضع گاه از اقرار راوی و گاه از قرائن فهمیده میشود38در بیشتر موارد این گونه احادیث هم از نظر الفاظ و هم از نظر سند، ساخته دروغگویان و وضّاعان است.
بعضی از دروغگویان چنانچه نتوانند با ابزار جعل در اسامی سند یک روایت دست ببرند، دست به ساختن سندهای دروغینی میزنند که به پیامبر (ص) منتهی شود، سپس حکمت یا ضرب المثلی و یا امثال آن را به پیامبر (ص) به دروغ نسبت میدهند.39
علّامه طباطبائى معتقد است تناقض بین اقوال صحابه و تابعین و در روایات، نشان از جعل فراوان در روایات تفسیرى است، ایشان مینویسد: کسى که با دقت در روایات متصل تفسیرى تدبّر کند، تردید نخواهد داشت که جعل در میان آن فراوان است. گفتههای متناقض، تنها به یک صحابى یا تابعى بسیار نسبت داده شده است. قصص و حکایاتى که قطعى الکذب است، در میان این روایات بسیار دیده میشود.
اسباب نزول و ناسخ و منسوخى که با سیاق آیات وفق نمیدهد، یکى دوتا نیست که قابل اغماض باشد.40 علّامه طباطبایى ذیل داستان اصحاب کهف، در بیان علّت اصلى گوناگونى احادیث، علاوه بر راهیابى جعل در آنها، دو مطلب متذکر شده است: یکی اینکه داستان، بسیار مورد توجّه "اهل کتاب" بوده است و مسلمانان نیز در اقتباس و حفظ روایات و گسترش آنها زیادهروى نمودهاند و به ویژه صحابه و تابعین بسیارى از اطّلاعات مربوط به پیشینیان را از گروهى از دانشمندان اهل کتاب تازه مسلمان که با آنان ارتباط و آمیزش داشتند فرا گرفتهاند و با این دسته از روایات، بسان روایات نقل شده از پیامبر(ص) رفتار کردند؛ و بدین ترتیب، کار مشکل شد.
دیگر اینکه شیوهى قرآن کریم در نقل داستانها بر این است که به گزیدهاى از نکته هاى مهم و مفید در بیان مقصود و هدف بسنده میکند؛ بدون اینکه شرح و تفصیل همه زوایا و جنبههاى گوناگون آنها را یادآور گردد؛ زیرا کتاب خدا، کتاب تاریخ و سرگذشت نیست، بلکه تنها، کتاب هدایت است؛ بر خلاف داستانهاى اهل کتاب که همواره با ذکر جزئیات و شرح و بسط بیفایده همراه است. ولى مفسّران پیشین براى اینکه داستانى کامل و جامع ساخته شود، روایات غیر معتبر را نیز به آیات قرآنى ضمیمه کردند، و در اثر اختلاف آراء در نقل روایات، کار به اینجا منتهى شد که هم اکنون مشاهده میکنیم"41 علامه در شرح بسیاری از احادیث به وضع و ساختگی بودن آنها اشاره کرده است.42
د) توجه به اسرائیلیات (روایات ریشهدار در عهدین [انجیل و تورات])
بیتردید اسرائیلیات از مهمترین آسیبهایی است که بر پیکرهی روایات تفسیری عام و خاص وارد شده است. ذهبی معتقد است که علت اصلی ورود اسرائیلیات به حوزه حدیثی و تفسیری قرآن نقش صحابه بود چون آنها با داستانی از قصص قرآن مواجه میشدند، دوست داشتند تمام پیچیدگیهای آن را دریابند، لذا با پرس و جو از یهودیان تازه مسلمان که آگاه به این اخبار بودند این غرض را برآورده میکردند و بسیاری از اخبار و اطلاعات را از آنان میگرفتند. 43
اسرائیلیّات سرتاسر آثار تفسیرى به ویژه بخشهاى مربوط به قصص و داستانها را فراگرفته است، به حدّى که علّامه طباطبائى، در مقام ردّ پارهاى از اقوال مفسّران اثرى، مینویسد: "اعتماد افراطى اینان به روایات، باعث شده است، که اینان گرفتار اسرائیلیّات گردند و به اخبار موضوع و مجهولى که دستهاى پلیدتر ...، در میان روایات ما، وارد ساختهاند، اعتماد کنند"44
شیعه نیز از ورود چنین اکاذیبی در تفاسیر و کتب روایی خود بینصیب نماند و برخی مؤلفان کتب روایی با تمسّک به روات اهل سنت و یا حتی شیعی، روایات اسرائیلی را وارد کتب و تفاسیر خود میکردند و این چنین شد که در حوزه تفسیر شیعه نیز روایاتی اسرائیلی ورود پیدا کرد. ضمن اینکه برخی روات شیعه نیز در این مورد نقش ایفا کردهاند.45 چنانکه علامه طباطبایی نیز نفوذ اسرائیلیات و احادیث ساختگی در میان روایات خاصه را حقیقتی انکارناپذیر توصیف میکند.46
وجود اسرائیلیات و وضع و جعل احادیث است که علامه طباطبایی را به آن معتقد دانسته که روایات اسباب نزول غیر معتمدند.47 اما دانشمندان در مورد زمینهها و ریشههای پیدا شدن اسرائیلیات دلایلی برشمردهاند، از جمله:
الف: ضعف فرهنگی جامعه عرب و برخورداری اهل کتاب از فرهنگ گسترده48
ب: گزیدهگویی قرآن در بازگویی داستانها49
ج: همزیستی و همجواری مسلمانان با اهل کتاب50
د: کینه دیرینه و دشمنی شدید یهود51
هـ) فراخوان قرآن و پیامبر (ص) به مراجعه و پرسوجو از اهل کتاب52
و) ممنوعیت نگارش و نقل حدیث53
ز) حذف اسناد و سهل انگاری در نقل و نقد روایات54
ح) قصّاص و همراهی دستگاه خلافت با ایشان.55
مفسرانی شیعی چون علامه طباطبایی از نقل اسرائیلیات احتراز جسته و جز در مواردی اندک با نقد ردّ آنها؛ از ذکر آنها خودداری کردهاند که گاهی آنها را با سند یا بدون سند و با ذکر منبع نقل کرده56 اما با معیارهای متعددی به نقد آنها ـ به ویژه روایات منقوله از کعب الأحبار و دیگر علمای یهود مسلمان شده ـ پرداخته است.57
تمامی نکات پیشگفته نشان از آن دارد علامه در تفسیر خود با روش قرآن به قرآن از روایات رویگردان نبوده است، در جایگاهی که نیاز دیده روایات باید نقد شوند نگاهی انتقادی داشته و در جایگاهی که روایات با تفسیر همسوست آنها را پذیرفته است.
1. قرآن در اسلام، ص79.
2. طبقات مفسران شیعه، ص114.
3. مبانی و روشهای نقد متن حدیث از دیدگاه اندیشوران شیعه، ص145.
4. الکافی، ج1، ص52، ح 7؛ وسائل الشیعة، ج27، ص81.
5. التفسیر و المفسرون، 1419، ج1، ص476 و ج 2، ص31.
6. التفسیر و المفسرون، ج1، ص201.
7. تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج5، ص239.
8. الإتقان، ص768.
9. قرآن در اسلام، ص79.
10. طبقات مفسران شیعه، ص114.
11. ر.ک: التبیان، ج1، ص6؛ المیزان، ج3، ص84؛ ج 8، ص141؛ ج 9، ص211؛ ج 10، ص366؛ ج 14، ص124؛ قرآن در اسلام، ص87.
12. مفسران شیعه و نقد روایات تفسیری با تأکید بر المیزان، ص48.
13. التبیان، ج1، ص3 ـ 7.
14. مفسران شیعه و نقد روایات تفسیری، ص50.
15. المیزان، ج1، ص293؛ ج 14، ص69.
16. المیزان، ج11، ص251 ـ 252، نمونههای دیگر، ر.ک: ج 1، ص224؛ ج 5، ص195؛ ج 7، ص68، 148؛ ج 11، ص254؛ ج 13، ص71؛ ج 16، ص147؛ ج 19، ص246؛ ج 20، ص308.
17. معیارهای نقد متن درارزیابی حدیث، ص20 ـ 26.
18. آسیبشناسی روایات تفسیری، ، ص97 ـ 98.
19. تفسیر القمی، ج2، ص229.
20. تفسیر الصافی، ج4، ص295 و نیز ر.ک: البرهان، ج4، ص646؛ تفسیر نور الثقلین، ج4، ص445.
21. کتاب التفسیر، ج2، ص26؛ البرهان، ج2، ص584؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج5، ص174.
22. المیزان، ج8، ص259.
23. تفسیر نور الثقلین، ج1، ص111.
24. الصافی، ج1، ص173 و نیز ر.ک: التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری، ص475؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج2، ص104 و ... .
25. المیزان، ج1، ص239.
26. المیزان، ج11، ص167.
27. المیزان، ج5، ص320؛ ج 8، ص232؛ ج 10، ص307؛ ج 11، ص183، 332؛ ج 12، ص222؛ ج 13؛ ص 125؛ ج 14، ص106؛ ج 18، ص318؛ ج 19، ص182؛ ج 16، ص143؛ ج 19، ص246؛ ج 20، ص101.
28. آسیب شناسی تفاسیر مأثور، ص41.
29. ر.ک: المیزان، ج4، ص381؛ ج 9، ص15، 365 ـ 366؛ ج 14، ص229؛ ج 17، ص39؛ ج 18، ص271؛ ج 20، ص203 ـ 204، 329.
30. همان، ج19، ص236، 339؛ ج 20، ص83.
31. همان، ج3، ص268؛ ج 4، ص382، 383؛ ج 5، ص473؛ ج 7، ص323؛ ج 10، ص471؛ ج 17، ص564.
32. همان، ج8 ، ص259؛ ج 19، ص380 ـ 381.
33. همان، ج4، ص133؛ ج 13، ص338؛ ج 14، ص73، 379؛ ج 20، ص110.
34. همان، ج18، ص512.
35. قرآن در اسلام، ص135.
36. المیزان، ج9، ص211.
37. رسائل فی درایة الحدیث، ج1، ص131.
38. علم الحدیث، ص191.
39. علوم حدیث و اصطلاحات آن، ص196.
40. قرآن در اسلام، ص72 ـ 73.
41. المیزان، ج13، ص291 ـ 292.
42. برای نمونه، ر.ک: ج 1، ص293؛ ج 3، ص240؛ ج 9، ص211؛ ج 12، ص108؛ ج 20، ص70 و ... .
43. التفسیر و المفسرون، ج1، ص169 ـ 170.
44. المیزان، ج11، ص134.
45. حدیثهای خیالی، ص257 ـ 261؛ 321؛ 326 ـ 333.
46. المیزان، ج12، ص112.
47. قرآن در اسلام، ص135.
48. تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص443؛ تاریخ سیاسی اسلام، ج1، ص150؛ التفسیر و المفسرون، ج2، ص71.
49. التفسیر و المفسرون، ج1، ص169؛ المیزان، ج13، ص291.
50. السیرة النبویة، ج1، ص300؛ فجر الإسلام، ص23.
51. نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص112.
52. بقره: 211؛ آل عمران: 93؛ اعراف: 136؛ یونس: 94؛ رعد: 43؛ اسراء: 101؛ نحل: 43؛ انبیاء: 77.
53. تدوین السنة الشریفة، ص487؛ سبحانی، تذکرة الأعیان، ص104.
54. قرآن در اسلام، ص72.
55. نقش ائمه در احیای دین، ج6، ص83؛ التفسیر و المفسرون، ص103 ـ 108؛ برای مطالعهی بیشتر ر.ک: مقاله آسیبشناسی روایات تفسیری، ص52 ـ 56.
56. ر.ک: مقاله آسیب شناسی تفسیری، ص57 ـ 58.
57. المیزان، ج1، ص140، 147، 231؛ ج 4، ص136؛ ج 5، ص321؛ ج 7، ص299؛ ج 8، ص378؛ ج 9، ص254؛ ج 11، ص64 ـ 71؛ 133 ـ 134؛ ج 13، ص353؛ 369؛ ج 14، ص72، 316 ـ 397؛ ج 15، ص369؛ ج 16، ص16؛ ج 17، ص194، 206 ـ 207؛ ج20، ص281.
انتهای پیام/