بیشتر فیلمسازان ما درگیر فرم و تکنیکاند نه اندیشه/ هرکسی از راه میرسد خود را منتقد سینما مینامد!
محمود گبرلو یکی از منتقدان سینما میگوید که بیشتر فیلمسازان درگیر فرم و تکنیکاند و اینچنین است که فیلمهای سینمای ایران از حیث اندیشه حرف چندانی برای گفتن ندارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ژانر یکی از مهمترین عناصر مقوم و هویتبخش به سینما محسوب میشود. عنصر ژانر که همواره شیوهای برای سازماندهی و طبقهبندی فیلمهای سینمایی به شمار آمده، از بدو تولد سینما تا به امروز با کارکرد پویا و تمایزبخش خود موجب بقا و غنای صنعت سینما شده است. چه اینکه سینما همواره و در مقاطع متعدد تاریخی با انسدادهای تکنیکال و فرمی گوناگونی مواجه شده است و در چنین مواقعی یکی از کلیدیترین راهکارهای خروج سینما از این وضعیت انسدادگونه، زایش و پیدایش ژانرهای نو بوده است. به بیان دیگر، خلق ژانرهای تازه همواره امکان و ظرفیت بدیع و بیبدیلی برای پوستاندازی و بازآفرینی سینما فراهم آورده است.
ژانرهای سینمایی از حیث فراگیری و توسعه در کشورهای صاحب سینما از وضعیت پراکنش یکسانی برخوردار نبوده و نیستند. برای مثال در آمریکا، برخی کشورهای اروپایی و شماری از کشورهای شرق آسیا، تنوع و گستردگی ژنریک بیشتری نسبت به سایر کشورهای صاحب سینما ازجمله ایران مشاهده میشود. اساسا باید به این نکته اذعان داشت که در سینمای ایران، جایگاه، مفهوم و اهمیت ژانر همواره مسئلهای مبهم و سوء تفاهمبرانگیز بوده و چهبسا همین وضعیت موجب شده است که سینمای ایران با تأخیری قابل توجه به سراغ تجربه برخی ژانرهای تازه برود.
از دههها قبل تاکنون این پرسش اساسی در میان اهالی سینما مطرح و رایج بوده است که آیا فقدان ساخت آثار گوناگون ژنریک در سینمای ایران تنها به اقتضائات خاص و تفاوتهای فرهنگی ما با سایر کشورهای صاحب سینما بازمیگردد یا اینکه علت را باید در مسائل و فقدانهای دیگری جستوجو کرد.
برای بررسی این موضوع، به سراغ «محمود گبرلو» نویسنده و منقد سینما رفتیم و نکات و نظرات او را در زمینه چرایی فقر ژانر در سینمای ایران و مسائل دیگری که سینما در مقطع کنونی با آنها مواجه است، جویا شدیم. نخستین بخش از گفتوگوی تفصیلی خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم با مجری اسبق برنامه تلویزیونی «هفت» چندی پیش منتشر شد که این بخش، در لینک زیر قابل مشاهده است:
اکنون، دومین و آخرین بخش از این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
بیشتر فیلمسازان ما درگیر فرم و تکنیکاند نه اندیشه!
محمود گبرلو ضمن انتقاد از فرمزدگی و تکنیکگرایی مفرطی که در آثار کسر قابل توجهی از فیلمسازان شاغل در سینمای ایران حاکم است، گفت: بیشتر کارگردانان سینمای ایران خود را درگیر فرم و تکنیک کردهاند و غالبا در آثارشان تلاش میکنند از حیث فرم و تکنیک با یکدیگر رقابت کنند. یکی از دلایل بروز چنین وضعیتی این است که سیاستگذاران فرهنگی ما قادر به وضع سیاستهای منسجم، کارامد و حمایتگر نیستند. تداوم این شرایط باعث شده است که سینمای ایران نتواند در زمینه تولید و توسعه اندیشه و تفکر در مقیاس جهانی آنچنان که باید پیشران باشد.
وی افزود: همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند و من نیز بر موضع ایشان تأکید دارم، سینما قدرت برتر است؛ ما هم فیلمسازان قدرتمندی داریم که قادرند آثار خوب و شایستهای بسازند؛ به شرط آنکه مورد حمایت و همراهی قرار گیرند.
روشهای کهنه برای انتقال پیام به نسل جدید جواب نمیدهد
این منقد سینما و تلویزیون کشور تصریح کرد: نسل جدید نیازمند بیان و شیوه ارائه جدید است. دیگر نمیتوان مثل گذشته به روشها و شگردهای کهنه و قدیمی انتقال پیام متوسل شد، پیامهای دینی و اخلاقی را بهصورت مستقیم و گلدرشت در فیلمها و سریالها گنجاند و امیدوار بود که این نسل تحت تأثیر قرار بگیرد. باید تا حد امکان با این نسل با زبان و بیان مختص خودش مخاطبه کرد و آنها را به شکلی ظریف و غیرمستقیم در معرض پیامهای دینی و اخلاقی قرار داد. در این صورت میتوان امیدوار بود که آنها تحت تأثیر کلام و پیام ما قرار بگیرند.
گبرلو در بخش دیگری از اظهارات خود ابراز کرد: یکی از نکات عجیب و جالب توجهی که طی سالهای اخیر در غالب فیلمهای آمریکایی مشاهده کردهام این است که این فیلمها به شدت حامی و طرفدار خانواده هستند. در این فیلمها هر مرد آمریکایی سه الی چهار فرزند دارد و در غالب مواقع بهویژه مواقع سخت و حساس، در کنار خانوادهاش حضوری پررنگ و موثر دارد. البته این سخن بدین معنا نیست که در آمریکا فیلمهای ضدخانواده ساخته نمیشود؛ قطعا ساخته میشود و لازم است در جای خود مورد تحلیل و وارسی قرار گیرد. نکته اینجا است که آنها هم به اهمیت نهاد خانواده واقفاند.
سینمای آمریکا پیام سیاستگذاران آمریکایی را به تماشاگران منتقل میکند
وی ادامه داد: نکته جالب توجه دیگر این است که در غالب فیلمهای آمریکایی بر حضور و نقشآفرینی یک قهرمان تأکید میشود. اکنون کمتر فیلم آمریکایی را میتوانید پیدا کنید که قهرمان نداشته باشد. آنها با بهرهگیری از قهرمانانشان در فیلمها و سریالهایی که میسازند، تماشاگران آمریکایی را برای حضور و دخالت نظامی آمریکا در کشوری مانند افغانستان متقاعد میکنند. آنها درام و ظرفیتهای مکتوم در آن را به خوبی شناختهاند و پیام سیاستگذارانشان در درامهایی که میسازند، منعکس میکنند. این در حالی است که ما در ایران دو ساعت پای فیلم مینشینیم و دست آخر هم نمیفهمیم که قهرمان قصه چه کسی بود!
سیاستگذاران فرهنگی ما تحت تأثیر مشاورههای نادرست قرار میگیرند
محمود گبرلو همچنین عنوان کرد: متأسفانه اکنون شاهد آن هستیم که بسیاری از مسئولین و سیاستگذاران فرهنگی ما تحت تأثیر مشاورههای نادرست و خلاف واقع عدهای از افراد بهظاهر کارشناس اما در واقع غیرمطلع قرار میگیرند و این مشاورهها را مبنای باور و عملگری خود قرار میدهند. تداوم این وضعیت بهشکلی ناخودآگاه باعث شده است که سینمای ایران در معرض سقوط قرار گیرد. سینمای ما هماکنون بالغبر 4 میلیون تماشاگر دارد و هرسال، همین تعداد به تماشای فیلمهای سینمایی میروند. غالبا هر فیلمی هم که ساخته شود تماشا میکنند. ما کار خاصی برای این 4 میلیون نمیکنیم و آنها را به حال خود رها کردهایم. عدم توجه به تماشاگران در کنار عدم تلاش برای تقویت ژانرهای متنوع سینمایی باعث شده است که در موقعیت از دست دادن سینما قرار بگیریم. واقعیت این است که با روندی که ما در پیش گرفتهایم، در حال از دست دادن سینما هستیم. سینما دارد به ویترینی صرفا تزئینی برای تفاخر برخی مسئولین در ایام دهه فجر تبدیل میشود.
هرکس از راه میرسد خود را منتقد سینما مینامد!
وی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن انتقاد از عملکرد صدا و سیما عنوان کرد: تلویزیون ما طی سالهای اخیر برنامه خاصی برای تقویت و غنای کیفیت فیلم و فیلمسازی نداشته است. منتقدین حاضر در برخی برنامههای تلویزیونی که با موضوع سینما ساخته میشوند هم غالبا فیلمها و فیلمسازان را مینوازند و عموم فیلمها را از دم ضعیف و بیکیفیت ارزیابی میکنند.
گبرلو بیان کرد: شرایط به گونهای رقم خورده است که هرکس از راه میرسد نام منتقد را روی خود میگذارد و بلافاصله به نقد و ارزیابی فیلمهای سینمایی میپردازد. این وضعیت باعث شده است که کیفیت نقد و نقادی در سینما نیز با نزول و نقصان روبهرو شود. شاید برایتان جالب باشد که اصلا ما در گذشته اینقدر منتقد نداشتیم؛ غالبا مفسر داشتیم و کار مفسران این بود که به تفسیر و تشریح فیلمها بپردازند و از دل این تفاسیر و تشریحها، فیلمسازان هم رشد میکردند، فیلم به فیلم بهتر و بهنوعی تربیت میشدند.
کسی فیلمها را تفسیر نمیکند، همه نقد میکنند
مجری اسبق برنامه تلویزیونی «هفت» ادامه داد: طیف قابل توجهی از منتقدان امروزی چون مطالعه و دانش کافی ندارند، قادر به تحلیل و تفسیر فیلمها و سریالها نیستند؛ در نتیجه عموما در رد و مذمت فیلمها حرف میزنند؛ درحالیکه باید وجوه مثبت فیلمها را هم بیان و تفسیر کرد. منتقد برای اینکه بتواند یک فیلم یا سریال را بهدرستی تحلیل و تفسیر کند، باید فلسفه خوانده باشد، روانشناسی خوانده باشد، جامعهشناسی خوانده باشد، ادبیات خوانده باشد و... اما اکنون بخش عمدهای از منتقدین ما به چنین ابزارهایی مجهز نیستند و صرفا راجع به فرم فیلمها حرف میزنند. مثلا میگویند که در فلان سکانس، زاویه دوربین خوب نبود یا فلان میزانسن مناسب نبود.
گبرلو در بخش پایانی سخنان خود خاطرنشان کرد: یکی از ضعفها و مشکلات بزرگ ما این است که متولیان سینمایمان از سواد و دانش روز سینمایی بیبهرهاند و نسبت به اهداف و آرمانهای فرهنگی انقلاب اسلامی ایده و تصور روشن و مدونی ندارند.
انتهای پیام/