ناراحتی حسین رفیعی از خانهنشینی مجریانِ قدیمی و انتقاد به فیلمهای ضدخانواده
مجری قدیمی و بازیگر سینما و تلویزیون درباره حواشیِ برخی از سریالهای نمایشخانگی و فیلمهای سینمایی که نمیتوان همراه با خانواده به تماشایش نشست، گفت: پدران و مادران باید رعایت کنند و هر برنامهای را برای فرزندانشان انتخاب نکنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بازیگر بود که به تلویزیون آمد و اجرای چند مسابقه تلفنی و بعد رسماً پشت میز اجرا نشست. مدتی کاملاً از اجرا فاصله گرفت جز مسابقه «نما به نما» شبکه آیفیلم و کار تئاتر، رادیو و سریال تلویزیون انجام داد. تا اینکه سحرهای ماه مبارک رمضان به شبکه امید آمد و «کوچه بهار» را زنده و مستقیم برای نوجوانان و خانوادههای ایرانی اجرا کرد.
حسین رفیعی چندی بعد در قامتِ بازیگر در سریال "محرمانه" شبکه سه سیما بازی کرد. سپس به شبکه نمایشخانگی رفت و در سریال کودکانه "نارگیل" ایفای نقش کرد. این روزها هم در سریال "پلاک13" بازی میکند. بازیگری که او را سالهای قبل بیشتر با عنوان مجری تلویزیون میدیدیم. یکی از دلایلِ این گفتوگو هم فاصله گرفتنِ او از اجرا و توجه بیش از حدّ برنامهسازان و تهیهکنندگان تلویزیون به سلبریتیها و شاخهای مجازی برای اجرا بود.
رفیعی سال 1372 دانشجوی رشته نقاشی در دانشگاه هنر و معماری بود و اتفاقاً این روزها در کنارِ بازیگری، هنر نقاشی را هم دنبال میکند. پاییز 1373 سریال «نوید بابا» را با بیژن بنفشهخواه اجرا میکند. حسین رفیعی خودش میگوید به عنوان بازیگر به صداوسیما معرفی شد و با چند سال فعالیت، به سمت اجرا آمده است.
او همچنین میگوید با نگاه هنرجویی وارد رادیو، دوبله، تئاتر و سینما شده و هنوز هم خود را یک هنرجو میداند. چرا که به تعبیر «رفیعی» دنیای هنر وسیع و نامحدود است و نیاز به پارتی ندارد، به عنوان مثال فلان بازیگر یا کارگردان بزرگ و مشهور نمیتواند فرزند خود را وارد عرصه کاری خود کند مگر اینکه فرزندش استعداد و علاقه کافی داشته باشد.
خاطرات حسین رفیعی از "سفر به چذابه" با رسول ملاقلیپور
مشروح این گپ و گفت را در ادامه بخوانید:
* بگذارید با «سفر به چزابه» شروع کنیم که تجربه همکاری شما با مرحوم ملاقلیپور است...
من کار فاخر «سفر به چزابه» را با ایشان تجربه کردم که از افتخارات کاری من است، فیلم سینمایی «کمکم کن» را نیز با ایشان کار کردم، از ایشان درسهای بسیار خوبی آموختم. در همکاری با ایشان در منطقه چزابه به مظلومیت مناطق جنگی خرمشهر و چزابه پی بردیم. به عقیده من ایشان بسیار شوخ طبع بودند و نقش من هم طنز بود بسیار به ما خوش گذشت طوری که کلی خاطره طنز از ایشان دارم ملاقلیپور بسیار انسان شریف، خوش مشرب و دوست داشتنی بودند.
* یکی از سؤالاتی که برای بسیاری به وجود آمده چرا امثالِ شما آنقدر از اجرا و برنامهسازی فاصله گرفتید؟
اولاً من به عنوان بازیگر به صداوسیما معرفی شدم و بعد به سمت اجرا آمدم. هیچوقت نه خودم را مجری و نه بازیگر دانستم اما همه تلاشم را کردم مخاطبی که بیننده برنامه یا سریالِ من میشود آن لحظات و دقایقی که مرا میبیند انبساط خاطری برایش به وجود آید. چندی پیش مسئله اجراهای غیرتخصصی مطرح بود که به جهتِ حضور بازیگران در قامتِ اجرا، بیشتر بازی میکنند تا اجرا؛ من خودم جزو اولین محکومینِ این ماجرا هستم چون از بازیگری به اجرا آمدم.
تنبیه شدم که از بازیگری به اجرا آمدم
من را طرد کردند و تنبیه شدم که از بازیگری به اجرا آمدم. به من گفتند دیگر حق نداری فیلم و سریال بازی کنی! اما در عین حال تئاتر، فیلم و سریال بازی کردم و جالب است بدانید امروز برای بسیاری جذاب شده که به اجرا روی بیاورند. کار بدی هم نیست توان اجرا داشته باشند مجری تلویزیون بشوند. اما مخاطب هر اجرایی را به این سادگیها نمیپذیرد.
برای اجرا یکسری قواعد و تجارب لازم است و نمیتوانیم بپذیریم در آنتن زنده تلویزیون به یک قوم، ملیت و فردی توهین شود. حتی این اجازه را نداریم به میهمان برنامه بگوییم مگر تو نابینا، شکل و یا کر هستید! چون ما بیننده معلول و سندرومی داریم اینها یک نوع توهین است، چون موجبات دلخوری مخاطبمان را فراهم میکند.
شاید تکراری شدیم!
* حالا شما خودتان چرا آنقدر از اجرا دور شدید؟
واقعاً خودم هم نمیدانم دلایلش چیست. شاید سیاستِ مدیران و تهیهکنندگان و عزیزانی که در مسندِ کارند و میخواهند برای اجرا بیشتر از چهرههای جدیدتری استفاده کنند. مدیا و معیارشان برای اجرا کمی متفاوتتر نسبت به گذشته است.
در مورد خودم نمیگویم اما درباره خیلی از همکاران کاربلدم باید بگویم که در تمام این سالها تلاش کردند و آموزش دیدند. الان بیرونِ گود نشستهاند و از خیلیهایشان دلجویی هم نمیشود.
خدا را شاکرم من بازیگری میکنم و دستی بر قلم و نقاشی هم دارم اما خیلی از این دوستان، تنها شغلی که داشتند اجرا بوده است. نگوییم مشکل معیشتی دارند، اما مشکل عاطفی دارند. به هر حال فردی که چند سال برای مردم اجرا کرده و با آنها عجین است؛ این سؤالات را میپرسند که چرا شما نیستید؟ این پرسشها آن هنرمند و مجری را اذیت میکند.
چرا این روزها امثالِ امیرحسین مدرس نیستند؟ قطعاً اینها دغدغهها و دلخوریهایشان را دارند. من نمیگویم چرا عزیزانِ امروز هستند، من میگویم چرا آن قدیمیها و کاربلدها نیستند؟ من میگویم در کنار پیشکسوتان، جوانان هم دیده شوند. من خودم زمانی که تلویزیون آمدم 20 سالم بود و الان یک پسر 20 ساله دارم.
از ما مجریان قدیمی خواستند در فضای مجازی نباشیم
* بسیاری از کارشناسان میگویند عرصه اجرا امروز در تلویزیون مثلِ گذشته اصیل و درست پیش نمیرود و شاهدِ گافها و اشتباهات مکرر در این حوزه هستیم. اتفاقاً برخی از قدیمیهای این عرصه میگویند صداوسیما کمتر به حوزه آموزش و دوره برای مجریان توجه دارد. نظر شما در این باره چیست؟
ایدئولوژی و اعتقادم این است که هر آدمی در هر برنامهای یکسری مخاطب جذب میکند منتهای مراتب یک چیزهایی هست که من 30 سال است در سازمان صداوسیما کار میکنم، وجود دارد.
یک بایدها و نبایدهایی برای من در رسانه ملّی تعریف شده و پخشهای زنده و برنامههای مختلف از من در طول این سالها خواسته شده، یک جاهایی باشم و یک جاهایی نباشم. صراحتاً از ما مجریان قدیمی خواسته شده در فضای مجازی و کانالهای مختلف فعال نباشیم و ما هم به این چارچوبها همیشه پایبند بودیم.
چرا میگویند آن شاخِ مجازی فالوور دارد، جذاب است!
* الان فکر میکنید اشتباه کردید؟
نمیگویم اشتباه کردیم. نه من معتقدم ما یک مسئولیتی در قبال مخاطب داریم. یادتان باشد الان خیلی از دوستان دنبال شاخهای مجازیاند. ایرادی هم ندارد آن شاخ مجازی تعدادی دنبالکننده دارد و خیلی هم عالی است. اما این معیارها را متوجه نمیشوم که مثلاً میگویند آن فرد، 10 میلیون دنبالکننده (فالوور) دارد حتماً میتواند در برنامهای جذاب باشد. سؤالم این است این آمار را از کجا درمیآورند. 80 میلیون جمعیت ایران است، 10 میلیون هم دنبالکننده آن فرد باشد، در این میان افرادی که دسترسی به فضای مجازی و علاقهای به فضای مجازی ندارند تکلیفشان چیست.
ما چرا میآییم معیارهایمان را اینطور تنظیم میکنیم و بخش اعظمی از مردم که در روستاها، دهستانها و شهرستانها و خیلی از جاهای دیگرِ این مرز و بوماند، عشقشان، رفیقشان و امیدشان رسانه ملی است و وقتی از کشاورزی و کار و تلاشِ روزانه به منازلشان میروند، میخواهند یک برنامهای ببینند و لذت ببرند، چرا ما برای آنها تصمیم میگیریم. آیا خیلی از برنامهها و اجراهایی که حسین رفیعی برای همه شهرها، شهرستانها و روستاهای کشور دارد، مناسب است!
من از کسی عذرخواهی نمیکنم، طلبی ندارم و کیسهای هم ندوختم
* در این هفته اخیر عصبانیت بیژن بیرنگ را دیدید که اعلام کرد من بابتِ ساخت "خانه سبز" عذرخواهی میکنم؛ شما هم از چیزی عذرخواهی میکنید؟
من از کسی عذرخواهی نمیکنم. هیچ طلبی از صداوسیما و مخاطبانش ندارم و کیسهای هم ندوختم. هیچوقت تلویزیون را ارثیه پدریام ندانستم. من خودم را همیشه برای مردم کارگر میدانم و هیچ تفاوتی میان کارِ خودم در صداوسیما و آن شهروندی که در شهرداری برای زیباسازی شهر و نظافت شهر تلاش میکند، نمیبینم. اگر خواسته باشند هستم و اگر نخواهند من باید برای خانوادهام تلاش کنم و درآمد داشته باشم از هر طریقی به طور حلال، این تلاش را میکنم.
مردم نباید جنسِ بُنجُل ببینند!
* امروز که بیشتر شما را به عنوان بازیگر میبینم؛ این سؤال را مطرح میکنم که چرا در نمایشخانگی شاهدِ تجمل و القای مفاهیم سبک زندگی غربی هستیم و در سینما هم نمیتوان به همراه خانواده به تماشای فیلمها نشست و همواره پدرها و مادرها نگران محتوای این فیلمها هستند؛ چرا به اینجا رسیدیم؟
بگذارید اینطور به سؤال شما پاسخ بدهم. برای تماشایِ سریالهای خانگی باید فرد پولی بدهد و اشتراکی بخرد. من درباره رسانه ملّی که حق عموم مردم ایران است صحبت میکنم. در صداوسیما تمام تلاش مدیران و کسانی که کار میکنند برنامهها برای همه مخاطبان جذاب باشد. هنوز خدا را شکر در مدیایِ صداوسیما و تلویزیون آن بایدها و نبایدها رعایت میشود. اما شما به این آسیبها اشاره کردید؟
من میگویم خود پدرها و مادرها باید رعایت کنند و گزیدهتر برای فرزندانشان انتخاب کنند برنامههایی که میبینند محتوای آسیبزنندهای نباشد. به بازار هم برویم انواع و اقسام جنسها و محصولات وجود دارند خیلی از آنها برای فرزندان و خانواده مضر است، قاعدتاً آنها را نمیخریم. چیزهایی که سلامت خانواده را حفظ کند میخریم.
مردم و جامعه ما باید به سمتی بروند، افرادی که تولیدات نامناسب برای خانوادهها دارند خودشان به این نتیجه برسند دیگر این محصولات را تولید نکنند. وقتی شما نخرید آن فرد تولید نمیکند و تو میتوانی با انتخابت تولیدات را تغییر دهید. ما جنس بُنجُل و محصولات فرهنگی بُنجُل نبینیم تا کیفیت محصولاتمان بالا برود.
مجریان کاربلد خانهنشین شدند و برنامههای جذاب را به دیگران میدهند!
* این روزها که آقای جبلی به عنوان رئیس صدا و سیما آمدهاند چه توصیهها، توقعات و پیشنهاداتی دارید.
برای آقای جبلی و همکارانشان آرزو میکنم این راهِ سخت را درست پیش ببرند. همیشه گفتم رسانه ملّی به دلیل مشکلات مالی، مجبور شد به سمت اسپانسر و حامیان مالی برود و این اتفاق خیلی ضربه زد. همیشه گفتم دو ارگان در هر جامعهای غیرانتفاعی شود به فرهنگ جامعه لطمه میزند؛ یکی صداوسیما و دیگری آموزش و پرورش. آرزو میکنم همانطور که آقای جبلی گفتند تلاششان بر این است تولیداتشان براساس چارچوبهای سازمانی باشد، همینطور با قوت و قدرت پیش بروند.
من آرزو دارم صداوسیما دوباره مستقل شود با بودجههای دولتی برنامه بسازد. ما امروز مجریان کاربلدی داریم که خانهنشین و کمکار شدهاند؛ سالها بیتالمال صرف پرورش و پویایی این گروه شده و دردناک است که برنامههای حساس و مراسمهای خاص به تلویزیونیها واگذار شود و برنامههای جذاب و پولآور و اسپانسرمحور را به دیگران واگذار کنند که چندان تجربه و تخصصی در زمینه اجرای تلویزیونی ندارند.
معضلِ جدّی اسپانسرهاییاند که مجری انتخاب میکنند
* آن نقاط ضعف جدّی در صداوسیما کجاست؟
من در حوزه کودک بیشتر کار میکنم اعتقاد دارم خیلی این بخش نیازمند کمک شبکهها و رسانههای نوشتاری و دیداری و حتی پلتفرمهاست. کودکان و نوجوانان ما نیازمند خوراک خوباند. البته معضلِ جدّی که باید به آن توجه کرد حضور اسپانسرهاست که پا را فراتر گذاشتهاند و انتخاب مجری را هم آنها انجام میدهند.
آنها میگویند چه کسانی باید برنامه را اجرا کنند و چگونه این برنامه شکل بگیرد. در صورتیکه پیش از این حرفهایگری حرف اول را میزد. این را باید بدانیم که ایران فقط تهران نیست و تهران هم میدان ونک به بالا نیست. اگر یک کودک و نوجوانی در جنوبیترین منطقه سیستان و بلوچستان، آموزش قرآن را از رسانهملی ببیند حقش این است ببیند.
برنامهای برای طبیعت ایران و تاریخ ایران کمبیننده است و بیننده حقشان است ببینند. یک وقت در شرایط و با برخورداری از امکاناتی به بیننده بیشتری میرسند و بعد میگویند کسی تلویزیون نگاه نمیکند. مثلاً مَنِ نوعی بگویم اگر من به تلویزیون آمدم به خاطر من جعبه جادو را میبینند. اما این طور نیست مردم تلویزیون نگاه میکنند.
از اوایلی که اسپانسرها وارد شدند من نسبت به این قشر دافعه داشتم. چرا که دوست نداشتم یک قابلمه دست بگیرم و تبیغ کنم. برخی از برنامههای اسپانسرمحور را که اجرا میکنم دیدم بیننده به اعتبار و اطمینان من به نتیجه میرسد. من بعضاً جایی خجالت میکشم؛ همچون دوستی که به من گفت به اعتبار شما فلان کالا و محصول و یا کار تبلیغی را انجام دادیم. که من در پاسخ گفتم من از شما خواستم کمربند ایمنی استفاده کنید یا چراغ قرمز را رد نکنید. سرعت غیرمجاز نروید و نماز اول وقت بخوانید.
به هر حال مخاطب میگوید رفیعی یا امثال رفیعی تبلیغ انجام میدهد باید براساس تعقل هم تصمیم بگیرند. چون همیشه گفتهام پنیر مجانی و رایگان فقط در تله موش است.
انتهای پیام/