دردِ مشترک "جزیره" و "میدان سرخ"

نمایش خانگی این روزها برای برخی گیج‌کننده شده است؛ وقتی دو سریالی را منتشر می‌کند که تکلیفِ مخاطب با شخصیت‌ها و بازیگرانِ مشهورش روشن نمی‌شود.

خبرگزاری تسنیم ـ مجتبی برزگر: یکی از مشکلات امروزِ برخی سریال‌های نمایش خانگی کُندی و نوعی آشفتگی است که نه‌تنها نمی‌توانند مخاطب را جذب خودشان کنند بلکه انگار قصدشان از ساخت پرحجم این نوع سریال‌ها تنها کسب درآمد است، وقتی با سریالی همچون "جزیره" به‌کارگردانی سیروس مقدم مواجه می‌شویم یا "میدان سرخ" ابراهیم ابراهیمیان، قبل از هرچیزی، سردرگمی سازندگان را نشان می‌دهد که معلوم نیست ماجراجویی، عاشقانه و یا معمایی است!

این در قدم اول ضعف ساختاری این نوع سریال‌ها و البته شِمایی از بی‌توجهی به محتوا و اتفاقاً فریب مخاطب با عبور از خط‌قرمزها، گریم‌های خاص و دستمزدهای هنگفت و استفاده از سلبریتی‌ها در این آثار، هدف سازندگان را کاملاً مشخص می‌کند. قرار نیست اگر مخاطبی که از سطح کیفی سریال‌های تلویزیون ناراحت است در نمایش خانگی هم سریال خوبی تماشا کند، آنجا هم بیشتر دورهمیِ چهره‌هایی را می‌بیند که به‌خاطر اینکه نمی‌توانند به چارچوب‌های رسانه ملّی پایبند باشند در آنجا به‌جهت عبور از خط‌قرمزها،‌ حضور دارند.

تنها امتیازی که نمایش خانگی از آن برای جلب توجه مخاطب و به هم ریختن بازار سریال‌سازی و برنامه‌سازی سوءاستفاده می‌کند، یک بام و دو هوایی در ممیزی‌ها است؛ ممیزی و سانسور فقط در گریم و فضاسازی صحنه‌ای نیست بلکه در محتوا بیشتر به چشم می‌خورد که در اسبابِ ثروتِ وی‌او‌دی‌ها هیچ توجهی به محتوا نمی‌شود. در "میدان سرخ" آن‌قدر آشفتگی و به‌هم‌ریختگی در رسیدن به سوژه و هدف داستان وجود دارد که اصلاً نیازی نیست درباره بخش‌های مختلف این سریال صحبت کرد، از طرفی "جزیره" هم به‌نوعی با این سریال هم‌درد است که مخاطب نمی‌داند سازنده به‌دنبال کدام سرمنزل بوده است، عمدتاً در شخصیت‌پردازی بسیار ضعیف‌اند و تیپ‌ها هم درست درنیامده‌اند.

نمونه بارز آن شخصیت پاپ با بازی حمید فرخ‌نژاد در سریال "میدان سرخ" و در "جزیره" شخصیت‌ خانم خبرنگار است، هر دو تکلیف خودشان را با بیننده روشن نمی‌کنند. تنها رمز موفقیت این سریال‌ها استفاده از بازیگرانی است که در قاب سیما و هم به‌جهتِ کساد بودن وضعیت سینما، با این سریال‌ها به دنیای تصویر برمی‌گردند و از جهتی برای بیننده جذابیت دارند اما هیچ‌کدام در اندازه‌های خودشان ظاهر نشده‌اند.

اول: میدان سرخِ پُرسلبریتیِ آشوب‌زده

میدان سرخ سریالی به‌تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی، نویسندگی سارا سلطانی و کارگردانی ابراهیم ابراهیمیان است که بازیگران مشهوری دارد، امیرحسین آرمان، امید روحانی، بهرام افشاری، حمید فرخ‌نژاد، رضا یزدانی، مهتاب کرامتی, مسعود کرامتی، علی مصفا، کاظم سیاحی، سوگل قلاتیان، لیندا کیانی، مهدی حسینی‌نیا، آرمین رحیمیان و بهدخت ولیان تنها بخشی از لیست بلندبالای بازیگران این سریال‌اند، احتمالاً انتظار دارید سریالی که بعد از ده سال حمید فرخ‌نژاد را به شبکه نمایش خانگی برگرداند، علی مصفا را راضی به حضور کرد و چهره‌ای مثل رضا یزدانی را به بازی جدی واداشت حرفی حداقلی برای گفتن داشته باشد، اما چنین نیست.

تندیس ضعیف‌ترین بازی‌ها را حتماً باید به این سریال داد، حتی تکنیکی بودن حمید فرخ‌نژاد و متفاوت بودنِ علی مصفا هم هیچ کمکی به نجات سریال نکرده است و شما هر لحظه با سکانس‌ها و پلان‌هایی بی‌ربط و خسته‌کننده مواجه می‌شوید. معلوم نیست کارگردان چه می‌خواهد بگوید؟ تا جایی که بسیاری از مخاطبان در فضای مجازی وقتی به نام "میدان سرخ" می‌رسند از عبارت "سریالِ روی اعصاب" استفاده می‌کنند، رکوردی که پیش از آن در دستان منوچهر هادی با سریال‌های خسته‌کننده "دل" و "گیسو" بوده است.

اگر سریال "میدان سرخ" را دنبال کنیم حتماً به ضعف جدّی فیلمنامه‌اش اذعان خواهیم کرد، در واقع مشکل از تصنعی‌بودن نقش‌ها نیست و ضعف درنیامدن تیپ‌ها و شخصیت‌های داستان، ضعف فیلمنامه است، یعنی تاکنون کمتر کسی متوجه شده است چرا به حمید فرخ‌نژاد «پاپ» می‌گویند و یا سرمنزل اتفاقات میان این سه شریک شیک و خلافکار سریال چه بوده است و حتی از پیشینه نقش مهتاب کرامتی به‌طورکامل خبری نیست! این سریال جزو کارهایی محسوب می‌شود که اگر مخاطب از هرجای داستان به تماشاگرانش بپیوندد چیزی را از دست نداده است و اگر کسی مخاطب جدّی‌اش هم باشد نام شخصیت‌های داستان را فراموش خواهد کرد.

 

"میدان سرخ" می‌خواهد رمزآلود باشد، در این مسیر ناموفق است؛ چون اتفاق، گره و معمای خاصی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند، در واقع نمی‌تواند مخاطب را به فکر فرو ببرد، از طرفی می‌خواهد صحنه‌های اکشن جذاب داشته باشد باز در این مقوله هم ضعف جدّی دارد، چون به‌هیچ‌وجه سریالی که با آن مواجهیم از بستر اصلی و مهمی به‌نام داستان برخوردار نیست، کاملاً ریتم سریال خسته‌کننده و برخی اوقات آزاردهنده است، در واقع تماشای چنین سریال‌هایی مخاطب را بی‌انگیزه می‌کند که دیدنِ این سریال را جزو برنامه‌های هفتگی‌اش قرار دهد، در حالی که برخی از سریال‌های خانگی و تلویزیونی بوده و هست که مخاطب منتظر قسمت‌های آینده‌اش می‌ماند.

در نهایت می‌توان گفت برای وقت تلف کردن هم نباید پای چنین سریالی نشست، هرچند تهیه‌کننده «میدان سرخ» منتقدین سریال را منتظر فصل دوم قرار می‌دهد اما سالی که نکوست از بهارش پیداست...، اگر بخواهیم به یک دلیل دیگر هم تندیس بدترین سریال خانگی را به "میدان سرخ" اختصاص دهیم، آن دلیل این است که از برخی سریال‌های ترکیه‌ای تقلید کرده است و به‌سبک برخی از کارهای ضعیف نمایش خانگی، برای تنوع دادن به مخاطب، از کلیپ موسیقی هم خبری نیست. ساخت این نوع سریال‌ها زنگ خطری برای پلت‌فرم‌ها است که شاهد کم‌فروشی برخی از سینماگرانند که به‌قول خودشان تنها انگیزه‌شان برای حضور در چنین سریال‌هایی، درآمدزایی است.

صاحبان این  vodها که خودشان را با کمپانی‌های مشهوری مثل نت‌فلیکس مقایسه می‌کنند، آیا به‌جز حق اشتراک، درباره کیفیت آثارشان هم این قیاس را انجام می‌دهند؟ امروز با سریال‌هایی روبه‌روییم که به‌رغم استفاده از بازیگرانی مشهور و احتمالاً هزینه زیاد، با ایرادات متعدد فیلمنامه‌ای مواجه‌اند.

 

دوم: جزیره بی‌حساب‌وکتاب

جزیره نام پنجاه و سومین سریال نمایش خانگی است و البته دومین تجربه سیروس مقدم در نمایش‌خانگی به‌شمار می‌رود. جزیره مکان نیست، بهانه کشمکش‌ بین آدم‌هایی است که سرنوشت خود را در آن جست‌وجو می‌کنند و دست‌مایه‌ای است برای تلاش کسانی که تصمیم دارند از زندگی سهم بیشتری داشته باشند. آنها برای رسیدن به جزیره دست به هر کاری می‌زنند. در روزهای نخست قبل از انتشار این سریال درباره حضور برجسته و نقش مؤثر خبرنگار داستان زیاد صحبت می‌شد اما به‌نظر می‌‌رسد نمایش‌ سازندگان این سریال از جایگاه خبرنگار بسیار توهین‌آمیز بوده است، چرا که خبرنگار را متعهد و جسور نشان می‌دهند اما او به‌راحتی هرچه‌تمام عاشق ارشد شاهنگ (امیر مقاره) می‌شود، در حالی که صحنه‌‌های اولیه داستان او را منتقد اصلی تجارت‌های جاه‌طلبانه این گروه در جزیره کیش نشان می‌دهد.

این تناقض به‌وفور در سریال جزیره وجود دارد، البته با توجه به سابقه درخشان سیروس مقدم که او را رسانه‌ای‌ها، کارخانه سریال‌سازی می‌شناسند، این‌همه ضعف ساختاری بعید بود، چرا که مقدم در دهه 1390 و زمان کاهش اقبال مخاطب از آثار تلویزیونی توانست گروهی از مخاطبان را پای گیرنده‌های تلویزیون نگه دارد. سریال‌های او غالباً سرراست و بی‌تکلف بودند؛ برای همین بیننده عام درگیر آنها می‌شد. «خواب‌زده» برا ی او یک تجربه متفاوت بود؛ در واقع سریال را با فیلمنامه‌ای شبیه به آثار ماورایی و پندآموز دهه 1380 تلویزیون، بدون ستاره سینمایی در شبکه نمایش خانگی تولید کرد که می‌توانست این سریال را تلویزیون پخش کند، چرا که در نمایش خانگی با استقبال خوبی مواجه شد و شاید یکی از دلایل اصلی منتشر نشدن فصل دوم آن، همین باشد.

اما سیروس مقدم در "جزیره" از آن طرف بوم افتاد و این بار ستاره‌های سال‌های دور سینما را کنار یک خواننده پاپ تین‌ایجرپسند و گروهی از بازیگران نوظهور تئاتری و تلویزیونی که در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفتند، قرار داد، البته شادی مختاری ـ بازیگر نقش صحرا ـ به‌غیر از چند سکانس ابتدایی سریال، بازی قابل ملاحظه‌ای ندارد. بازی فروتن تا این‌جا، نسبت به سریال "مانکن"، بازی رئال‌تری درآمده است. میترا حجار و هنگامه قاضیانی و حتی غزل شاکری هم بازی روتین سال‌های اخیرشان را ارائه داده‌اند و نتوانستند در اندازه‌های خودشان ظاهر شوند، اما حسام منظور و کاظم سیاحی و امیر کاظمی کیفیت بهتری نسبت به بقیه دارند.

درباره بازی امیر مقاره هم می‌توان به گفت‌وگوی شخصیت ارشد با خواهرش ماهک اشاره کرد که نگاه‌ها، اکت‌ها و دیالوگ‌گویی روان نیستند و نمی‌توانند ما را به دنیای شخصیت نزدیک کنند.
از طرفی نمی‌توان این سریال را با مجموعه "زخم‌کاری" مقایسه کرد؛ درست است که می‌خواهد پشت‌پرده‌ای از زندگی سرمایه‌داری و طبقه مرفه‌نشین جامعه را به نمایش درآورد اما آن‌قدر شخصیت‌ها و اتفاقات داستان اگزجره درآمده‌اند که نمی‌توان این دو مجموعه را با هم مقایسه کرد.

نکته‌ای که دوباره باید اینجای یادداشت به آن اشاره کرد، سردرگمی و آشفته‌ بودنِ سریال "جزیره" است، همان درد مشترک میان این مجموعه با "میدان سرخ" که در بالا به آن پرداختیم. تهیه‌کنندگان سریال تنها سعی کرده‌اند با ساختاری لاکچری، لباس و آکسسوار و چیدمان خانه‌ها و ویلاها و لوکیشن‌ها، به سریال رنگ بدهند اما هیچ توجهی به محتوا و روند داستان ندارند، اینجا هم سکانس‌ها و پلان‌های بی‌ربط وجود دارد و اصلاً معلوم نیست هدف کارگردان و سازندگان سریال از ساخت "جزیره" عشقِ میان صحرا و ارشد است یا افشای طبقه ثروتمند و تجارت‌های رانتی و مافیای پشت‌پرده آن و همچنین توطئه‌ها و دسیسه‌های خانوادگی با انگیزه‌های مالی دارد، درباره هیچ‌کدام از این اهداف درست و واضح صحبت نمی‌کند و حتی در گره‌افکنی و گره‌گشایی هم موفق نیست!

شاید مصداق بارز گاف‌های این سریال، ویدئویی باشد که چندی پیش در فضای مجازی منتشر شد، این‌که نه‌تنها بازیگر در این پروژه‌ها زحمتی برای حفظ کردن دیالوگ‌ها و تمرین و ممارست برای کارش نمی‌کشد که از تدوین‌گر تا کارگردان، تهیه‌کننده و حتی هیچ‌یک از عوامل اصلی قبل از خروجی کار، آن را نمی‌بینند که بخواهند برای کیفی‌سازی آن تلاش کنند. حجار در سکانسی از سریال "جزیره"، دیالوگی با امیر مقاره دارد که عین به عین دیالوگ‌هایش را به‌شکلی عیان و آشکار از روی فیلمنامه‌ای که در خارج از قاب دوربین قرار گرفته است، می‌خواند و وقتی یکی از دیالوگ‌ها را که در ابتدا با شیوه خود گفته بوده است، دوباره با نگاه به فیلمنامه تغییر می‌دهد و اصلاحش می‌کند این تغییر همچنان در سریال باقی می‌ماند و نه در تدوین نهایی و نه در خروجی کار این اصلاح اعمال نمی‌شود.

مقدم به‌جز قصه در انتخاب و هدایت بازیگرانش تلاش کرده است به‌سبک مرسوم کارگردانی‌اش در سریال‌های تلویزیونی عمل نکند؛ شاید اگر کارگردان "جزیره" مثل ساخت کارهایی مثل "اغما" و "مدینه" به محتوا بیشتر توجه می‌کرد و نمی‌خواست از پوسته اصلی‌اش خارج شود، سریال به این روز نمی‌افتاد، چرا که در فضای نمایش خانگی، سازندگان در تلاش‌اند هر نوع جذابیتی را به‌کار بندند تا برگشت سرمایه اتفاق بیفتد.

از طرفی دیگر می‌توان این سریال را در ردیف بدترین‌های نمایش خانگی دانست چون سازندگان این سریال هیچ‌چیزی از خبرنگاری هم نمی‌دانند و اهل‌فن نمی‌توانند به‌سادگی از این ضعف بزرگ بگذرند، چرا که تعریفِ به‌شدت اشتباهی از اهالی رسانه به تصویر کشیده شده است. ما در ابتدا می‌بینیم که این "صحرا" خبرنگار اقتصادی است اما در همان دقایق ابتدایی مشخص می‌شود که برای پوشش مسابقات والیبال ساحلی به کیش می‌رود! کدام رسانه در کجای جهان، یک خبرنگار اقتصادی را که چند پرونده در دادگاه علیه او تشکیل شده است و چهره موجهی از آن رسانه نیست، برای پوشش مسابقات ورزشی می‌فرستد؟ یا اینکه به هر روشی که می‌تواند خودش را به فرد پولداری که به‌قول اهالی جزیره، کل آنجا را در اختیار دارد قالب کند تا به او ضربه بزند، این است تصویری که سازندگان "جزیره" از خبرنگاران دارند.

اشکالات و ایرادات دیگری هم این سریال دارد که اگر از ضعف محتوایی جدّی بگذریم، گریم بازیگران به‌شدت تصنعی و بد است؛ مسئله بعدی موسیقی کار است که اصلاً در اختیار سریال نیست و به‌هیچ‌عنوان به فضای سکانس‌های مختلف نمی‌خورد و این ناهمخوانی تماشاگر را مثل خیلی سکانس‌ها و پرداخت‌های نامأنوس دیگر، مخاطب را گیج می‌کند.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط