بهروزی لک: تمدنسازی ما باید معطوف به ظهور باشد
جامعهای که کارشان ارتداد نسبت به اهل عترت بود، آمادگی پذیرش درجات بالای دین و مفاهیم دین را ندارد. اهل بیت (ع) هم به فراخور فهم مردم با آنها برخورد میکردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست مجازی "حسینیه معرفت" این هفته میزبان ارائه مجدد حجتالاسلام غلامرضا بهروزی لک، استاد تمام گروه مطالعات سیاسی دانشگاه باقر العلوم (ع) با عنوان "فلسفه غیبت و تمدنسازی معطوف به ولایت عظمای مهدوی" و سید مجید مطهری نژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیهالسلام و دبیر نشست بود.
اهم نکاتی که حجتالاسلام بهروزی لک در جلسه پیشین مطرح کرده بود، از این قرار بود که "اگر بناست چیستی و کارکرد و نیز حیطه نظام تمدنی انقلاب را بفهمیم، باید فلسفه غیبت را به درستی متوجه شویم. در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به لایه اکمال دین رسیدیم. در زمان اهل بیت علیهمالسلام این مفاهیم دینی تبیین شد و جامعه اسلامی به یک اشباعشدگی از حیث تبیین عترت رسید. در چنین موقعیتی که جامعه اشباع شده، نیاز به ظاهر بودن امام نیست و به دوران غیبت ورود یافتیم. در این دوران، فصل خودگردانی جامعه اسلامی مبتنی بر همان تبیینها است. در این فصل جامعه اسلامی باید توان خود را به کار ببندد تا مبتنی بر این تبیینها جامعه را به سمت نظام تمدنی برود و این خودگردانی را در حیطههای مختلف زیست اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... سوق دهد. این خودگردانی به نحو حداکثری شکل و سامان نگرفت و حتی در دوران صفویه و در فضای انقلاب اسلامی، موقعیت ویژهای داریم که این خودگردانی میتواند بروز و ظهوری داشته باشد تا به آن نظام تمدنی برجستهای که باید در دوران انقلاب اسلامی شکل بگیرد، دست یابیم."
مطهرینژاد در نقد این سخنان گفت: از دو زاویه نیاز است طرح بحث کنم: وقتی با این استدلال که تمام اهل بیت علیهمالسلام دین و مسیر دین را به کمال رساندند و ما در دوران غیبت و دوران انقلاب اسلامی به خودگردانی دست یافتیم، نیاز به ظهور امام را بهجای اینکه قریب و نزدیک بپنداریم، بعید و دور میپنداریم؛ چرا که میپنداریم اکنون به موقعیتی رسیدیم که میتوانیم این فضای تمدنی را ایجاد کنیم. حالا اگر ظهور مقداری هم تأخیر افتاد بالاخره در این فضای خودگردانی میتوانیم مسیری را جلو ببریم. از این حیث گویا در لایه پنهان این بحث، نوعی بینیازی به امر ظهور بروز مییابد. هرچند آقای بهروزی لک صراحتاً معتقد به این مسئله نیستند، اما فحوای کلامشان گویای همین امر است. این نظریه دکتر گویای این است که "در مقطع فعلی که بناست در فضای غیبت باشیم، باید بهترین موقعیت را ایجاد کنیم و یا فضای تمدنیِ ویژهای را ایجاد میکنیم. در این فضای خودگردانی، همان ظرفیتهای دینی که اهل بیت علیهمالسلام مطرح کردند، اِعمال میکنیم و انشاءالله ظهور هم شکل میگیرد."
وی افزود: اما باید گفت اگر بینیازی نسبت به ظهور در این گفتمان نباشد (که حتماً دکتر اذعان دارند که این معنا از سخنانشان برداشت نمیشود) گویای آن است که نسبت به خود ظهور گویا برنامه، فهم و ادراکی نداریم. ظهور را امری میدانیم که در مقطعی به صورت ناگهانی شکل میگیرد. گویا ما وظیفهای جز مفهوم انتظار نداریم. بر اساس این نظریه جامعه باید بیشترین تلاش خود را به کار بگیرد تا زیست تمدنی در اینجا شکل بدهد و دوران غیبت را بتواند با احکام دینی جلو برود، کار دیگری ندارد. باز این سؤال ایجاد میشود اگر این نظام تمدنی بنا باشد با یک نظام تمدنی اسلامی غیر شیعی مقایسه شود، در نظام تمدنی ما صرفاً احکام فقهی اِعمال میشود.
مطهرینژاد: ارتداد امت پیامبر (ص) از ولایت امیرالمؤمنین
مطهرینژاد ادامه داد: جناب بهروزی لک جای دیگر اشاره داشتند در دوران اهل بیت علیهمالسلام فضای تبیین احکام دین داشتیم و جامعه به اشباعشدگی رسیده بود. تصورم این است به یک مسئله مهم اشاره نشده است که در اینجا لازم است تبیین کوتاهی از جامعهی پس از عصر نبوی داشته باشیم. جامعه اسلامی طبق نصّ صریح قرآن در صدر اسلام و پس از ماجرای سقیفه از ولایت مرتد شد. خداوند در آیه54 سوره مائده میفرماید «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه...» یعنی ای اهل ایمان، هرکه از شما از دینش مرتد شود، خداوند بهزودی قومی را میآورد که خدا آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند.» به دنبال این ماجرا جامعه اسلامی مهیای اتفاقی عظیم میشود تا منجر به این شود که خداوند قوم دیگری را جایگزین آن مرتدین کند، لذا فرمود «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه»؛
ائمه به جامعه مرتد عصر خود حداقلترین مفاهیم را تعلیم دادند
وی با اشاره به اینکه در واقع خداوند میخواهد در جامعهای که نسبت به ولایت دچار ارتداد میشود، قومی حبی را جایگزین کند، افزود: منتها این کار باید در بستر زمانی طولانی مدت صورت میگرفت. پس در این فضا باید عناصر دیگری را دنبال کنیم. در چنین فضایی که جامعه از ولایت عترت رویگردان شده و به سمت حکومت اموی و عباسی گرایش یافته، جنس تبیین اهل بیت را هم برای چنین جامعهای باید دید. جامعه دینی هم که به ظاهر در فضای شیعه حرکت کردند، کارشان به لغزش رسید تا جایی که ماجرای تلخی مثل عاشورا رقم خورد. پس چه کسانی امام حسین علیهالسلام را شهید کردند؟ کسانی که داعیه همراهی با اهل بیت را داشتند. پس تأکید میکنیم جامعهای که کارشان ارتداد نسبت به اهل عترت بود، آمادگی پذیرش درجات بالای دین و مفاهیم دین را ندارد؛ همان جامعهای که امیر مؤمنان و امام مجتبی و یا امام حسین علیهمالسلام را به اندازه زمامدار سیاسی قبول دارد نه درجات بالای امامت و ولایتی که بناست فرد و جامعه را به «هُوَ خَیْرٌ ثَواباً وَ خَیْرٌ عُقْبا» برساند. اهل بیت عصمت و طهارت هم به فراخور فهم مردم با آنها برخورد میکردند. لذا موضوع پذیرش ولیّ هم در عصر حضور ائمه و هم در عصر غیبت از اهمیت بالایی برخوردار است. مردم باید ظرفیت و قابلیت داشته باشند. در چنین فضایی جامعه را مهیا میکنند تا بتوانند با حداقلیترین مفاهیم (نسبت به معارف عصر ظهور) دوران را سپری کنند تا به دوران غیبت برسند. آنچه جامعه اسلامی را اشباع میکند، با ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه محقق میشود.
بهروزی لک: دوران خودگردانی شیعیان در عصر غیبت تا تحقق ظهور
حجت الاسلام بهروزی لک در ادامه این نشست گفت: بحث اشباع شدن جامعه از مفاهیم دین به معنای اکمال بیان و ابلاغ دین نیست. یک اکمال ابلاغی داریم که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام دادند که اوج آن، موضوع نصب خلافت امیر مؤمنان بود که مظهر اکمال دین شد. اما صحبت این بود که چرا 11 امام ما همگی پای این کار ایستادند؟ به این معنا نیست ولایت آنها تغییر یافته است. در تحقق ولایت سیاسی، ولایت آشکارشان تنها 5 سال و 2 ماه بود که این فرصت برای دو امام معصوم فراهم شد. مدتی را امیرالمؤمنین و مدتی را امام حسن مجتبی حکومت داشتند. با این حال هشت امام پس از امام حسین با ظهور معصوم همراه بوده است. اکنون هرچند امام معصوم حضور دارد، اما ظهور ندارد؛ یعنی به دنبال تصدیگری مردم نیست. امام امام باقر و امام صادق علیهما السلام اتفاقاً بر خلاف شیعیانی که تصور میکردند باید برای قیام بشتابند، کار فرهنگی و علمی را در اولویت قرار دادند. وقتی شرایط را آماده ندیدند، این کار را کردند. اما آنچه این دو امام بزرگوار انجام دادند، امام کاظم در قالب نهادسازی و امام رضا از طریق اعلام ولایتعهدیِ بدون تصدی انجام داد. این دوران، دورانی است که معصومین علیهم السلام همگی کوشیدند تا آمادگی نهایی را برای فرج یا حکومت اهل بیت علیهم السلام فراهم آورند. به هر حال شرایط حکومت حقه فراهم نیست.
وی افزود: از دیگر سو منظورمان از اشباعشدگی در مسائل دین یعنی امامان معصوم هر آنچه برای دوران غیبت لازم بود، اشاره کردند؛ یا اینکه مسئلهای در دوران غیبت نیست که نیاز به آن داشته باشیم، اما اهل بیت بیان نکرده باشند. شما میفرمایید نیازهایی داریم که دین کفایت نمیکند. تعالیم اهل بیت کفایت نمیکند ! پس جامعه عصر عترت اشباع شد، هرچند به قیمت جان امام معصوم باشد تا مردم را آماده یک دوره خودگردانی کند. پس اسم دوران اشباع، دوران تعلیم نام گرفت. اگر حکمت الهی مقتضی میکرد، دوران 250 ساله اهل بیت را طولانیتر میکرد و تا 500 سال میرساند، اما حجت تمام شد که این دوران به 250 سال رسید. ما در ادعیه هم داریم «وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالاتِ رَبِّکَ.» یعنی شهادت میدهم که رسالتهای پروردگارت را ابلاغ کردی. اما در یک تقسیمبندی کلی، با چند دوران مواجهیم: عصر پیامبر صلی الله علیه و آله که اکمال در ابلاغ دین است؛ تحقق این دین در زمان موعود است؛ «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ». این وسط دو برهه داریم: یک برهه که با ظهور معصوم همراه است و یکی هم بدون ظهور معصوم. چرا یک جا ضرورت معصوم را داریم و یک جا ضرورت ندارد و باید غیبت باشد؟
مطهرینژاد افزود: این خودگردانی که اشاره دارید، یعنی این جامعه به سطحی از فهم و ادراک رسیده که میتواند مفاهیم دینی را جلو ببرد و از سوی دیگر نظام تمدنی حداکثری ایجاد کند. این صحیح نمیتواند باشد.
حجت الاسلام بهروزی لک با اشاره به اینکه خودگردانی به این معنا نیست که حداکثر کمال حاصل شده است، گفت: اشباع غیر از کمال تعلیم است. در جامعه ظهور دین به صورت کامل بیان خواهد شد. اشباع به این معناست هر آنچه که ما در این دوره نیاز داریم، بیان شده باشد. منظورمان این است که تا دوره ظهور باید خودگردانی داشته باشیم.
مطهرینژاد ادامه داد: این نظام تمدنی که امروز به دنبالش هستیم، آیا باید روی این مسئله تمرکز کنیم که یافتههایی که از اهل بیت به ما رسیده برای دوران غیبت به صورت حداکثری به کار ببریم و یک زیست دینی و ایمانی داشته باشیم، اما کاری نداشته باشیم که قرار نیست در این دوران غیبت بمانیم، من باید از این بحران عبور کنم. نظام تمدنی ما یک سطحش برای این است که بتوانیم احکام شرعی را پیاده کنیم، اما آیا باید به این سطح بسنده کنیم و یا راه برونرفت از دوران غیبت را تببین کنیم؛ همچنان که اهل بیت نیز چنین رفتاری ابراز داشتند. هم این دوران را تبیین کردند و هم راه برونرفت را. جالب است که عمده مهدویت دروغین در زمان امام باقر تا امام کاظم رواج داشت. اصل قصه ما این است که بناست از عصر غیبت عبور کنیم و به دوران آخرالزمان و بعد ظهور برسیم.
تمدنسازی ما باید معطوف به ظهور باشد
حجت الاسلام بهروزی لک افزود: چه کسی گفته دوران غیبت دوران کمال بشر است؟ تحقق کمال مطلق در عصر ظهور اتفاق میافتد؛ «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ.» داستان ما نسبت به امام زمان عجلالله تعالی فرجه از جهت فردی و اجتماعی همین است. ما هیچ گاه نمیتوانیم جامعه موعود یا امام مهدی شویم. حتی جامعه امام یا حکومت حقه را نمیتوانیم ایجاد کنیم بلکه میتوانیم شبیه باشیم. اگر جامعه مهدوی را صد در صد بدانیم، ممکن است ما به شصت یا هفتاد درصد آن برسیم. تمدنسازی ما هم باید معطوف به ظهور باشد. انسانها در دوران غیبت باید تلاش خود را به خرج دهند. در آغاز غیبت تعقیب و گریز شیعیان را شاهدیم. بعدها در دوران صفویه و بعد در دوران انقلاب اسلامی به اوج انسجام میرسند.
انتهایپیام