وقتی نام کودکان در هند را «قاسم» گذاشتند
علیرضا قزوه با اشاره به اتفاقات پس از شهادت سردار سلیمانی در هند گفت: در شهر علیپور همزمان هشت نفر آمده بودند تا نام بچههایشان را «قاسم» بگذارند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، نوشتن و سرودن برای شخصیتی که خودش تمایلی به تعریف و تمجید از خود نداشت، کار بسیار سختی است اما در عین حال گفتن و سرودن برای قهرمانی که آوازه شهرتش مرزهای جهانی را درنوردیده و سمبل اقتدار یک ملت شده، باعث افتخار هر نویسنده و شاعر است. در دومین سالگرد آسمانی شدن سردار دلها، شهید سپهبد قاسم سلیمانی، در نشستی با عنوان «سردار شهید سلیمانی در آیینه شعر و ادب» با حضور علیرضا قزوه، علی داوودی و مصطفی وثوقکیا روزنامهنگار و مجری برنامه، برگزار و به ظرفیتهای ادبی و شعری شخصیت شهید سلیمانی به عنوان یک قهرمان فراملی پرداخته شد.
قزوه در ابتدای نشست با تجلیل از مقام والای شهید سلیمانی در مورد لحظات شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی گفت: در زمان شهادت حاج قاسم هند بودم. صبح زود از طرف یکی از بچههای هند که استاد زبان فارسی است، پیامکی آمد که نوشته بود: «حاجی یتیم شدیم». من فکر کردم شاید خودشان عزیزی را از دست دادند؛ ولی وقتی وارد فضای مجازی شدم و خبر شهادت سردار سلیمانی را دیدم، متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است. موضوع اصلی این است که شهادت حاج قاسم برای همه مردم ما روشن بود؛ همانطور که در یکی از شعرهای خودم برای حضرت امام(ره) نوشتم: «آن مرد پیش از آنکه بمیرد، شهید بود».
شبیه روزهای ارتحال امام(ره)
این شاعر بیان کرد: فضای روزهای پس از شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی کاملاً شبیه ایام ارتحال حضرت امام (ره) بود. من در ایام رحلت حضرت امام(ره) در بین مردم بودم اما این صحنههای غرورآفرین را من از تلویزیون میدیدم. در هندوستان هم مردم به ویژه شیعیان، واکنش بسیار مناسبی داشتند و برنامههای مختلفی برای گرامیداشت یاد و خاطره حاج قاسم برگزار کردند. همان شب من در مسجد بابالعلم سخنرانی کردم و انبوه مردم به ویژه جوانها آمده بودند و بسیار گریه میکردند. پدر دوستم که روحانی خطیب این مسجد بود، از زمان جنگ تحمیلی با شهید سلیمانی آشنا بود. او با حال عجیبی برای حاج قاسم مقتلخوانی و عزاداری میکرد که من نگران بودم بلایی سر خودش بیاید و اتفاقاً چند روز بعد که برای سخنرانی به شهر سرسی در شمال هند رفته بود، سکته قلب کرد.
قزوه به توصیف شرایط هند در آن روزها پرداخت و افزود: در روزهای اول شهادت حاج قاسم قرار بود برنامهای مفصل در هند برگزار کنیم و مهمانان زیادی از ایران داشتیم که یکی از آنها آقای مرتضی سرهنگی بود. من به آقای سرهنگی گفتم که ما برای شما بلیت گرفتیم و برای این برنامه مهمانان زیادی دعوت شدند. جواب داد:« من نمیتوانم حتی از خانه بیرون بیایم و تا محل کارم بروم، چطور تا دهلی بیایم؟ واقعا توان بلند شدن ندارم». مدتی بعد آیتالله اعرافی به هند آمد که هرجایی ایشان میرفت یک اتفاق بسیار خوب برای بزرگداشت حاج قاسم پیش میآمد؛ به شهر علیپور رفته بود و همزمان هشت نفر آمده بودند تا اسم بچههایشان را «قاسم» نامگذاری کنند.
زندگیاش مثل شهادتش بود
علی داوودی، از پیشکسوتان شعر آیینی، هم در ادامه درباره روزهای شهادت سردار سلیمانی گفت: من هم در منزل و از طریق فضای مجازی متوجه این اتفاق شدم. در آن ایام جشنواره عمار برگزار میشد و ما حدود 12 ساعت بعد از اعلام خبر شهادت حاج قاسم، یک شب شعر بسیار بزرگ در دل جشنواره عمار برگزار کردیم و حدود 20 نفر شعر خواندند. ما با دوستان تماس گرفتیم و همه استقبال کردند و نیاز به پیگیری خیلی زیادی نداشت. در این موقعیتها و با وجود واکنش سریع، انتظار داریم اشعار و متونی که تولید میشوند، کیفیت بالایی نداشته باشند اما بسیاری از اشعاری که در این مراسم خوانده شد، بسیار قوی بودند. این متکی به یک زمینه قبلی است که حاج قاسم شخصیت ناشناختهای برای جامعه نبود. قبل از شهادتش هم شعرهای بسیاری برای او سروده شده بود چون زندگی او مثل شهادتش بود و همین تاثیر را داشت. با اعلام خبر شهادت ایشان جرقهای زده و در دل شیفتگانش شعلهور و آثار خوبی تولید و عرضه شد.
او افزود: من شعر «از کران تا بیکران» را در زمان حیات شهید سلیمانی نوشتم و بعد از شهادت هم چند شعر در مدح ایشان سرودم. حاج قاسم به عنوان یک اتفاق و پدیده و به تعبیر امروز به عنوان مکتب یک نقش بسیار بزرگی در اجتماع و به تبع آن در ادبیات و شعر داشت و دارد. اتفاقی که بعد از شهادت سردار سلیمانی افتاد، بینظیر بود. ما شهید کم نداشتیم اما بعضی از اینها مثل شهید حججی تبدیل به یک اتفاق ماندگار و یکی از ذخیرههای خدا شدند برای اینکه مسیر را به ما نشان دهند.
به گفته داوودی؛ شهادت حاج قاسم فراخوانی به همه انسانها و جوامع و وجدانهاست. یافتن مجدد همدیگر و بازیابی هویتمان و تکیه زدن به این هویت با شهادت حاج قاسم رخ داد. مراسم تشییع سردار سلیمانی اتفاق تاریخی بود اما اینکه جوامع ادبی همدیگر را پیدا کنند و آثار ماندگاری تولید شود، از برکات وجود و شهادت ایشان بود. من زمان سربازی در پادگانی که ایشان فرمانده بود، حضور داشتم. من آنجا دیدم که حاج قاسم چقدر محبوبیت دارد و داستانهای رشادتهای دوران جنگش دهان به دهان میچرخید.
قصه شب دختربچهای در هند
قزوه در ادامه این جلسه در مورد کتاب «نقاشی خدا» که به تازگی رونمایی هم شده است،گفت: دوست من در هند دختری دارد حدوداً هشت ساله به چهار زبان فارسی، انگلیسی، اردو و هندی مسلط است. این دختر قهرمان قصه من است. قصه شب این دخترخانم قصههای حاج قاسم بود و همیشه از پدرش درخواست میکرد که قصههای زندگی حاج قاسم را برایش تعریف کند؛ این درحالی است که هند معدن قصههای دیو و پری است. این دوستم از من میخواست که قصههای بیشتری از حاج قاسم تعریف کنم تا او برای دخترش تعریف کند. یک شب که نزدیک چهلم حاج قاسم بود، پدرش برای یک قرار تجاری به بنارس میرود و شب کسی نبود که برای این دختر قصه بخواند. حاج قاسم نصف شب به خواب این دختربچه میآید و برایش قصه آهوها را تعریف میکرد. پدرش آمد گفت که نرگس خواب حاج قاسم را دیده است. وقتی با او صحبت کردم مطمئن شدم که این خواب را دیده است. من این قصه را روایت کردم که با استقبال خوبی روبرو شد.
داوودی در مورد ارزیابی محصولات فرهنگی برای معرفی سردار سلیمانی، گفت: متاسفانه بعد از شهادت حاج قاسم ما با پدیده کرونا مواجه شدیم که بسیاری از اجتماعات تعطیل شد. نبود تجمعها و گردهماییها بسیار به این قضیه ضربه زد. از طرف دیگر بسیاری از اولویتها به سمت بهداشت و درمان رفت اما کارهایی که در این مدت هم انجام شده، بسیار قابل دفاع هستند. به لحاظ کیفی جای کار بیشتری وجود دارد و پرداختن به یک اسطوره که در زمانی که بسیاری کم آوردند و بسیاری از شعارهایشان برگشتهاند، او این میانه ایستاده و با یک شعار انسانی همه را دور خود جمع کردهاست.
این شاعر افزود: حاج قاسم با شهادتش باعث شد تا ما برگردیم و یک بار دیگر خودمان را روایت کنیم و با ترازی که بتوانیم، با جهان گفتوگو کنیم؛ جهانی که در قرنهای اخیر وضعیت زیاد مطلوبی در آن نداشتیم. ابراز علاقه جمعی ملت ضرورت دارد، اما برای اینکه کارهای اساسی انجام شود، باید بتوانیم ایشان را به عنوان یک انسان آرمانی معرفی کنیم که نیاز به برنامهریزی دارد.
انتهای پیام/