ظهور ادبیات علوی، عاشورایی، رضوی و مهدوی در گرو امکان "تولید رمان از حماسه فاطمی" است
اگر رویکرد ما در حوزه حماسه فاطمی که منشوری واقعی از شجاعت یک زن در برابر توطئه علیه خاندان رسول اکرم(ص) است به سمت ادبیات حماسی نرود، منجر به ادبیات فاطمی نمیشود و در ادامه ادبیات علوی، عاشورایی، رضوی و مهدوی هم خنثی میشود.
خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری
در یادداشت پیشین که پیش از این در خبرگزاری تسنیم منتشر شد و میتوانید آن را اینجا بخوانید، تا آنجا پیش رفتیم که به ماهیتشناسی ادبیات فاطمی و حماسه فاطمی در ماجرای سقیفه بنیساعده پرداختم. اما این حماسه دو ماهیت دیگر نیز دارد. خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجد پیامبر(ص) و ماجرای فدک و مرزهای آن.
بعد از جریان سقیفه، عرصه بر امام علی(ع) و خانوادهاش تنگ شد. بانیان سقیفه چنان حضرت علی(ع) را دچار انزوا کردند که اگر حرفی درباره خلافت میگفت، متهم به ریاستطلبی میشد و اگر سکوت میکرد متهم به ترس از مرگ.
در چنین شرایطی که قهرمان داستان بر سر یک دو راهی ایستاده است و هر دو راه خلاف حقیقت است، اگر راه سومی را بسازد و درپیش گیرد یکی از عناصر ضروری ادبیات حماسی فراهم شده است. یعنی مبارزه در شرایطی که هیچ کس انتظارش را ندارد. قیام و مبارزه حضرت فاطمه(س) همان راه سومیست که منجر به خلق حماسه فاطمی میشود. دفاعی تمام قد نه از قدرت و یا همسر و خانواده، بلکه دفاع از عدالت. عدالت در لحظه انتخاب خلیفه و بیعت گرفتن از مردم.
علی(ع) به عنوان جانشینی که در واقعه غدیرخم از سوی خدا و بهوسیله رسولش(ص) نصب شده بود، در آن روز کجاست؟ حضرت فاطمه(س) در مسجدالنبی خطبهای حماسی میخواند و همین نکته را یادآوری میکند. انتخاب و بیعت در شرایطی ناعادلانه.
محتوای دیگر این خطبه چیست؟ ایشان مسئله فدک را به عنوان نمونهای از غصب مطرح میکند اما در پی این طرح موضوع به موضوع حق و حقطلبی میپردازد، مردم را مخاطب قرار میدهد که چرا به جاهلیت برگشته و از ایمان دست برداشتهاند.ما با این پتانسیل بالقوه در ماهیت حماسه فاطمی چه کردهایم؟ هیچ.
آیا اساسا در شرایطی که امکان نزدیک شدن به قهرمان خیر به جهت احترام و امکان نوشتن از غاصبان حق ایشان به جهت حفظ وحدت وجود ندارد، میتوان رمان خلق کرد؟
این از ماهیت و محتوای حماسه فاطمی. اما ابعادی که در این حماسه نمود دارد چیست؟
- عقلانیت
- لحظهشناسی
- شیوهشناسی
عقل یک امکان بینظیر بشری است. امکانی که در کنار عشق وجود آدمی را به تکامل میرساند. دوستی و دشمنی میان عقل و عشق همیشه یکی از مباحث میان بسیاری از اندیشمندان بوده است. در فرهنگ اهل بیت، عقل و عشق هر دو ودیعه الهی هستند، تضاد و ناسازگاری میانشان نیست، جنگ و دعوایی نیست، این دو زبان هم را خوب میفهمند و آنچه که در باطن عشق میگذرد از زبان عقل جاری میشود و به عکس و هیچگونه تضاد و تعارضی بین آنها نیست و هر دو ودیعه الهی در وجود آدمی است که در تعامل با یکدیگر، وجود انسان را شکوفا میکنند. بنابراین، مسیر عقل و عشق از هم جدا نیست.در یک حماسه دینی، ایمان و عشق و عقلانیت سه عنصر ضروری هستند.
در مورد حماسه فاطمی این سؤال مطرح میشود که آیا قیام حضرت فاطمه(س) یک قیام عاقلانه است یا عاشقانه و یا هر دو؟ وقوع حماسه از هر نوعش نیازمند عقلانیت و عشق است. این دو رکن ضرورتی انکارناپذیر در حماسه دارند. بنابراین اگر قرار است رمانی در این حوزه خلق شود، باید در محتوای خود عشق و عقل را پا به پای ایمان داشته باشد تا به حماسهای کامل برسد. حالا به ما نویسندگان بگویید چقدر میتوان از دور، عشق و ایمان و عقلانیت یک قهرمان را در داستان نشان داد؟ چگونه بیآنکه به قهرمان نزدیک شویم شخصیتپردازی او را چنان که ضرورت رمان است به کمال برسانیم؟ نتیجه این دوریِ برآمده از احترام به مقام حضرت فاطمه(س)، روایت است و نه داستان و نه رمان.
درست مثل آنکه بخواهیم درباره یک صحنه تصادف داستان بنویسیم، اما به صحنه نزدیک نشویم و از دور هرچه میبینیم را مثل یک گزارش روایت کنیم. چنین متنی در عین حال که در جایگاه خود ارزشمند است و قابل تقدیر اما هرگز نمیتواند جای خالی رمان را پر کند و ما کماکان از داشتن یک رمان درباره این حماسه عظیم که برپایه عقل و ایمان و عشق استوار است، محرومیم.
یکی دیگر از ابعاد مهم در حماسه و ادبیات فاطمی لحظهشناسی است. همان طور که یکی از الزامات حماسه آفرینی، تشخیص درست مسیر و سرعت در انجام است، همانگونه نیز لحظهشناسی و اقدام به موقع، از ارکان اصلی حماسه است. بلکه اگر این عنصر در آن نباشد، سایر عناصر و پایههای حماسه نیز بیاثر خواهند ماند. در واقع لحظهشناسی و اقدام به موقع را باید شرط الزم برای ایجاد حماسه دانست. طبیعی است اگر هر اقدامی دیرتر از زمان خود باشد، اثر خود را از دست خواهد داد و به همین دلیل حماسهای آفریده نخواهد شد.
به جهت شیوهشناسی عملکرد سیاسی حضرت فاطمه(س) در دفاع از عدالت و موضعگیریهایش، پس از دوران رحلت حضرت محمد(ص) تا زمان شهادت ایشان، از فرازهای مهم و درخشان در تاریخ اسلام است که یکی از مهمترین و محوریترین حرکات سیاسی است. با تعیین خلافت بعد از رحلت حضرت محمد(ص)، طی 75 یا 95 روز ما شاهد یکی از مهمترین حماسههای دینی هستیم که جریان سکوت تحمیلی بر امیرالمؤمنین را تبدیل به قویترین تریبون سیاسی میکند. این جریان حماسی توسط حضرت فاطمه(س) راهبردی میشود و مهمترین هدفش بیداری مردم است.
اگر امکان بروز رمان در این حوزه و عرصه فراهم شود، بهتر است با زمینههای اصلی این حماسه آشنا باشیم زیرا رمانی که بخواهد این حماسه را نشان دهد باید با ماهیت و محتوا و دلایل بروز این حماسه آشنا باشد تا بتواند آن را در قالب داستان بازگو کند.
یکی از این دلایل کمرنگ شدن تولی و تبری در بین مردم است؛ دیگری کمرنگ شدن بصیرت و معنویت در جامعه و کوتاهی خواص در انجام وظایف خود و غفلت راهبردی و جبرانناپذیر مردم و ظهور بدعتها و کجرویها است.
حضرت فاطمه(س) این حماسه را با اتکا به توحید، اخلاق و تربیتمداری، مسئولیتپذیری، خستگیناپذیری، عدالت، مساواتطلبی و تبعیضستیزی، تکلیفگرایی، جهاد و نفی هرگونه سلطهطلبی و عزتمندی، کرامت محوری و بشردوستی. تبلیغ، روشنگری و بیداری افکار عمومی، افشاگری عوامل نفاق و دعوت به وحدت کلمه و پرهیز از تفرقه مسلمانها راهبردی کرد و با حضور در هر سه قالب جنگ یعنی سخت، نیمه سخت و نرم حماسهای را رقم میزند که اگر نبود شاید حماسه علوی، حسینی، رضوی و مهدوی هرگز رقم نمیخورد.
منظور از جنگ سخت، جنگ نظامی و درگیری فیزیکی میان سربازان و نظامیان مهاجم و جبهه مقابل است و روش اعمال تهدیدهای سخت نیز استفاده از زور و اجبار است. حضرت فاطمه(س) بارها و بارها در جنگهای سخت مانند جنگ احد و خندق به عنوان نیروی پشتیبان و امدادگر همراه با دیگر زنان امدادگر حضور پیدا کرده است و بارها برای همدردی و رفع مشکلات خانوادههای شهیدان در این جنگها اقدام میکند. بعد از رحلت حضرت محمد(ص) و کودتای سقیفه، ابوبکر که خلیفه شده است سه بار پیکی را نزد امام علی(ع) میفرستد تا از ایشان بیعت بگیرد.
امام علی(ع) نمیپذیرد و میگوید طبق وصیت پیامبر در حال نوشتن قرآن است. در این زمان است که گروهی از صحابه به خانه حضرت میآیند و در آنجا در حمایت از امام علی (ع) متحصن میشوند و آنها نیز حاضر به بیعت با ابوبکر نمیشوند که بخشی از این جنبش و هوشیاری را خطبه حضرت فاطمه(س) در مسجدالنبی راهبری کرد. در هجوم عمربن خطاب به خانه حضرت برای بیعت گرفتن از امام علی(ع) به دستور ابوبکر، اگرچه علی(ع) در خانه است اما برای جلوگیری از تهمت قدرتطلبی مجبور به سکوت است و این حضرت فاطمه(س) است که مقابل مهاجمین میایستد و صدای خاموش علی(ع) را به گوشها میرساند و مصدوم میشود. در دوران بیماری همچنان به مبارزه ادامه میدهد و بر تفکر و راه خود پافشاری میکند و به شهادت میرسد.
اما آیا ما رمانی استوار بر این رویدادها داریم؟ آیا این حماسه به شکل رمان در آمده است؟ خیر. آنچه به نام رمان منتشر شده است روایت است و دور از رمان. چرا؟ چون تصور میکنیم شخصیتپردازیِ قهرمان شر به وحدت میان مسلمانان ضربه میزند و از سوی دیگر امکان نزدیک شدن به قهرمان خیر وجود ندارد. این است که دست نویسنده و چشم مخاطب همچنان از این رویدادها دور مانده است و ما دچار تعارف و تکلف شدهایم.
در جنگ نیمه سخت، حوزه تهدید امنیتی است. در این حوزه دشمن با کارشکنی محاصره و تهدید موجب سلب آرامش و امنیت میشود؛ در حقیقت ماجرای شعب ابی طالب، غصب فدک، هجرت از مکه به مدینه، فتح مکه، مباهله با مسیحیان نجرانی نمونههایی از جنگ نیمه سخت است که حضرت فاطمه (س) در آنها حضور داشته است.
جنگ نرم از جنس جنگ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. ابزارش از نوع ابزار فرهنگی فکری و اندیشه است و میتواند یک تمدن و فرهنگ را به انحطاط بکشاند. در جنگ نرم دشمن به دنبال تغییرات اساسی و بنیادین در زیرساختهای دینی، اعتقادی، هنجارها و الگوهای اجتماعی و تسخیر باورها و ارزشهای حاکم بر یک ملت است.
این جنگ آرام آغاز میشود و آرامتر پیش میرود، غیرسطحی و نامحسوس است. این نوع جنگ پیچیدهترین نوع جنگ است. حماسه فاطمی در جنگ نرم به چند شیوه عمل میکند. رفتن بر سر مزار شهدای اُحد و حضرت حمزه (س)، شرکت در حجة الوداع، یاری طلبی برای حضرت على(ع) بعد از انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر(ص). اقامت در بیتالاحزان، خطبهخوانی در مسجد پیامبر(ص)، آمدن خلیفه اول و خلیفه دوم به عیادت حضرت فاطمه(س) در دوران بیماری و پذیرفته نشدن از سوی حضرت فاطمه(س)، خطبه حضرت فاطمه(س) در جمع بانوان مدینه در بستر بیماری، اعتصاب سخن و سکوت سیاسی، وصیت و سفارش به دفن شبانه، گمنام بودن مزار.
در میان این شیوههای مبارزه، داستانیترین شیوه، نپذیرفتن ابوبکر است. زمانی که بیماری حضرت فاطمه(س) شدت گرفت و مدت بستری شدن ایشان طولانی شد، ابوبکر و عمر چند مرتبه به عیادت ایشان رفتند ولی اجازه ملاقات داده نشد. ابوبکر که با این منظره مواجه شد، با خدا عهد کرد که زیر سایه و سقف نرود تا این که نزد حضرت فاطمه (س) برود و از آن حضرت رضایت بگیرد. ابوبکر یک شب در زیر آسمان خوابید و زیر سقف و سایه نرفت.
پس از این جریان، عمر از حضرت علی(ع) درخواست کرد تا از حضرت فاطمه(س) وقتی برای ملاقات بگیرد. ابوبکر و عمر موفق میشوند و به ملاقات حضرت فاطمه(س) میروند و یک بزنگاه داستانی رقم میخورد. خوب ببینید اگر بخواهیم این رویداد را به رمان تبدیل کنیم چه باید کنیم؟
در جمعبندی بعد از تعریف حماسه، ادبیات حماسی و حماسه فاطمی به این نقطه میرسیم که اگر ما بخواهیم به همان گرایشهایی که عرض کردم یعنی ادبیات فاطمی، علوی، حسینی، رضوی و مهدوی نزدیک شویم، با یک نقصان رو به رو هستیم. ما از رماننویسها میخواهیم به این موضوع ورود کنند. برای ورود به این موضوع چند عنصر منفی و چند قهرمان خوب داریم. قهرمانان خوب ائمه اطهار(ع) هستند و ما امکان بروزشان را نداریم. زیرا رمان باید از زبان قهرمانهای کنشمند حرکت کند، نه اینکه قهرمان را در دوردست نشان بدهیم و از دور حرکاتش را روایت کنیم و چون امکان نزدیک شدن به این قهرمانها نیست، پس طبیعتا عملکرد قهرمانِ خوب در داستان دچار نقص میشود و به خوبی پردازش نمیشود. به عناصر منفی هم که میرسیم به دلیل آن وحدتآفرینی، به ویژه در ادبیات فاطمی از آن هم صحبت نمیکنیم. خوب به چه دستمایهای میرسیم؟ دستمایهای تقریبا هیچ در قالب یک سری روایت از زندگی آنها با حفظ حریم وحدت. یعنی اگر از رمانهای تقویمی و ویترینی دست برداریم به چه اندوختهای در ادبیات فاطمی میرسیم؟ تقریبا هیچ.
رمانهای تقویمی یعنی برویم سراغ تقویم قمری و بگوییم امروز که ایام فاطمیه است، بروز ادبیات فاطمی ما کجاست؟ و در ایام عاشورا یادمان بیاید بروز ادبیات عاشورایی کجاست! این نقصان باعث میشود ما به سمت یکسری نانویسنده برویم نویسندگانی که میتوانند در ادبیات تقویمی مدام آثاری خلق کنند که در ویترین ادبیات این کشور به مفهوم شیعه بودن در آن جایگاهی ندارد. زیرا این نانویسندگان تقویمی خواستگاه و ساختار رمان را نمیشناسند. اگر میخواهیم به رماننویسان امکان بروز و ورود به این شرح حال را بدهیم باید امکان شجاعت را هم به آنها بدهیم یعنی شجاعت نشان دادن افرادی که حضرت فاطمه(س) را شهید کردند. اما کماکان از ماجرای سقیفه به بعد ما تقریبا به مخاطبین چیزی نمیگوییم. گویا این تصور غلط وجود دارد که اگر عناصر منفی یک رمان عاملین سقیفه و رویدادهای بعدش تا شهادت حضرت فاطمه(س) باشند، پیروانشان ناراحت میشوند. اینها اصلا پیروان آنها نیستند در حقیقت اینها هم مثل ما پاره جگر پیامبر را به شدت دوست دارند و به شدت از آن رخدادها ناراحت هستند. نمونه بروز این ناراحتی در روایاتی است که آنها در این باره نوشتهاند و مورد استناد ما هم هستند.
به نظر میرسد اگر رویکرد ما در حوزه حماسه فاطمی که یک منشور واقعی از شجاعت یک زن در برابر توطئه علیه خاندان رسول اکرم(ص) است به سمت ادبیات حماسی نرود، منجر به ادبیات فاطمی نمیشود. ادبیات فاطمی مادر ادبیات علوی است از دل این دو ادبیات است که امکان ظهور ادبیات حسینی و رضوی و مهدوی فراهم میشود. یعنی اگر ما حماسه فاطمی را خنثی کنیم ادبیات عاشورایی و ادبیات علوی و رضوی و مهدوی هم خنثی خواهد شد.
انتهای پیام/