یادداشت انبارلویی| دولت سلیمانی!

یک وقتی جمعی به حاج قاسم پیشنهاد نامزدی ریاست جمهوری دادند او در پاسخ گفت : «من نامزد گلوله‌ها هستم» آن وقتی که این پاسخ را داد او در تدارک برپایی «دولت سلیمانی» بود .

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمدکاظم انبارلویی در یادداشتی آورد؛ مقام معظم رهبری در تازه‌ترین رونمایی از ابعاد ناشناخته شخصیتی شهید سلیمانی و راز و رمز محبوبیت مردمی وی فرمودند :«حادثه شهادت شهید قاسم سلیمانی یک حادثه جهانی ، منطقه‌ای و ملی در بین‌الملل اسلام است.»

و نیز فرمودند : «شهید سلیمانی یک واقعیت ماندنی و تا ابد زنده است او یک حقیقت جاری، جوشان و الهام‌بخش برای جوانان امت اسلام است.»

خداوند در قرآن راز محبوبیت یک مؤمن را بیان فرموده است:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا .(مریم آیه 96)

کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دل‌ها قرار می‌دهد.

سر محبوبیت شهید حاج قاسم سلیمانی را در دل‌های مردم باید در رمز و راز این آیه شریفه جست‌وجو کرد.

ایمان و کار شایسته، کلید محبوبیت نزد مردم است. محبوب شدن دست خداست . چراکه کلید قلب‌های مردم دست اوست. محبوب‌شدن، رحمتی الهی است که فقط نصیب مؤمنان و صالحان می‌شود. محبوبیت از الطاف و پاداش‌های الهی است . از امام صادق (ع) روایت شده است:«ولایت امیر مؤمنان علی (ع) پاداشی است که خدا به مؤمنان دارای عمل صالح می‌دهد.»(1)

رهبر انقلاب اسلامی در بیان همین حقیقت حاج قاسم چه خوب فرموده است : «او از دیده‌شدن فرار می‌کرد و اهل تظاهر و لاف‌زنی نبود و آن تشییع ده‌ها میلیونی و رواج نام و یاد او در جهان اولین پاداش و جزای الهی و اخلاص او در دنیا بود.»

حاج‌قاسم سلیمانی از نخستین روزهای جوانی باایمان به خدا و رسول و جانشینان برحق پیامبر و میراث‌داران انبیا در عصر ما پا در عرصه «عمل صالح» گذاشت.

او کمترین تمنای دیده شدن نداشت. او نیک می‌دانست که کافی است خدا ببیند که می‌بیند. او گفته بود؛ «باید به این بلوع برسیم که نباید دیده شویم. آن که باید ببیند می‌بیند.»

او پرچمدار صیانت از خط امامت و ولایت بود و به این پرچمداری افتخار می کرد. او نیک می‌دانست که هزینه چنین کار بزرگی رنج و سختی ، بی‌خوابی و بی‌تابی برای رسیدن به مرزهای شکوهمند شهادت است.

او 40 سال در کوه و بیابان در دشت‌های جنوب ، سنگر به سنگر به دنبال شهادت بود. او درحالی‌که قدم به قدم مشغول فتح میدان‌های بزرگ بود. خداوند بزرگ دست‌اندرکار فتوحات او در قلوب مردم ایران ، مردم منطقه و جهان بود.

هیچ انسانی را در ایران و جهان در طول تاریخ نمی‌توان سراغ گرفت مردم شانه خود را زیر تابوت او در مقیاس میلیونی قرار دهند. تشییع جنازه او در بغداد و نجف و از آن‌جا به اهواز ، قم،

مشهد و سپس در تهران و کرمان نشان داد خداوند به قول خود در آیه شریفه 96 سوره مریم عمل کرده و او را محبوب مردم، عزیز ملت ایران و امت اسلامی قرار داد.

مراسم‌هایی که در ایران و جهان برای بزرگداشت او برپا شد در جهان بی‌نظیر و کم‌نظیر بود و این تازه گوشه‌ای از جغرافیای محبوبیت او را نشان می‌داد.

ریخت‌شناسی شخصیت شهید قاسم سلیمانی در ذهن مردم طبقاتی دارد که باید آن‌را بازخوانی کرد.

شهید سلیمانی یک انسان شجاع، مقتدر و در یک کلمه پهلوان عرصه‌های نبرد با دشمن و قهرمان دفاع از نوامیس ملت ایران و ملت‌های منطقه بود.

مردم ما وصف او را در ادبیات کهن ایران فقط در قهرمانان افسانه‌ای چون آرش کمانگیر و رستم خوانده بودند. او یک قهرمان ملی در نهایت قهرمان امت اسلام بود. او در برابر شرورترین و خونخوارترین انسان‌های عصر خود ایستاد و آن‌ها در نبرد رودررو نتوانستند وی را به خاک بیندازند. شهید قاسم سلیمانی را چون مولایش علی (ع) با ترور از میان برداشتند.

شهید سلیمانی یک عارف، معلم اخلاق و یک انسان در تراز «ایمان» و «عمل صالح» آن‌گونه که خداوند در قرآن از آن یاد می‌کنند، بود.

قول و فعل او حکایت از انسانی می‌کرد که هفت شهر عشق را با توفیقات الهی به سلامت طی کرده بود و در عالی‌ترین قله و رفیع‌ترین مرتبت سلوک مشتاقانه جویای شهادت بود.

مصداق تمام این سخن او «کسی که شهید نبود شهید نمی‌شد» خود او بود.

او یک ژنرال نظامی بود. حضور او در عملیات‌های مختلف و متعدد در جنوب و شمال طی 8 سال نبرد نفس‌گیر و سپس درگیری او با اشرار شرق و در نهایت نبردهای خونین در عراق و سوریه و لبنان در مصاف با صهیونیست‌ها وداعش و آمریکایی‌ها قاعدتا باید از او یک چهره خشن و متصلب و خشمگین بسازد اما تبسم همیشگی او بر لب و گشاده‌رویی او حکایت از دلی آرام و دل‌آرامی او می‌داد.او با همین سیما و صدای دلنشین خود امواج آرامش را در خانواده خود، ملت خود و ملت‌های منطقه به ارمغان آورد.

باید انسان‌شناسان و فیلسوفان به تماشای این حقیقت بایستند که چگونه است که یک «سپهبد» خود را «سرباز» می‌بیند. باید یک طوفانی از جهاد اکبر و نبرد درونی در قلب و ذهن او بپا شود تا پس از فرونشستن گردوخاک و رفتن بوی باروت این نبرد درونی خودرا یک «سرباز» ببیند.

فعل او در جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها و در میان خانواده‌های شهید به‌ویژه خانواده‌های شهدای حرم فریاد می‌زد «حاضرم از نفس بیفتم اما ملتم و امتم از نفس نیفتد.»

حاج قاسم نماد نسلی است که به فریاد انبیای الهی برای ساخت یک جامعه ایمانی و الهی لبیک گفته و از جان خود برای ساخت چنین جامعه‌ای مایه گذاشتند این نسل صدق، صفا، وفاداری ، جانفشانی، نوع‌دوستی و فداکاری را در جامعه ما نمایندگی می‌کند. چهره شاخص و نماد اصلی این نسل، حاج قاسم سلیمانی است. چشمان اشک‌بار او بیانگر چنین حقیقتی بود. زبان اشک زبان صدق است هیچ ناراستی در این زبان راه ندارد.

مردم دو سال پیش در روزهای تشییع جنازه او و یارانش و نیز این‌روزها برای تعظیم و تکریم او آمده بودند تا بگویند :

ای فصل با باران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
ای چشم ابر، این اشک‌ها می‌ریز چو مُشک‌ها
زیراکه داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما

داغ حاج قاسم در دل‌های امت اسلام هیچ‌گاه سرد نمی‌شود.

حب او را خدا در دل مردم و دل‌های مؤمنین انداخته و از یادها هیچ‌گاه فراموش نمی‌شود. یک شهروند عراقی در وصف مقامات حاج قاسم چه خوب گفته است:
نمی‌دانم در کدامیک از این روزها تو را یاد کنم
روز مسلم چون تو فرستاده و مهمان ما بودی
یا روز حبیب، چون تو بهترین دوست ما بودی
یا روز قاسم چون اسمت قاسم بود
یا روز علی اکبر چون بدنت قطعه قطعه شد
یا روز عباس چون توحامل پرچم بودی و دو دستت قطع شد.

روز تشییع شهیدقاسم سلیمانی یک نوحه همه‌گیر شد و به طور خودجوش مردم آن‌را فریاد می‌زدند :

ای اهل حرم ، میر علمدار نیامد، علمدار نیامد ....
مردم خون حاج قاسم را به خون شهدای کربلا گره زدند.

مردم ایران و جهان او را ادامه واقعه کربلا و نهضت عاشورا و علمدار مقاومت و علمدار صلح واقعی در عصر ما می‌دانند.

حُب حسین (ع) و خاندان پیامبر در جان مسلمانان و آزادگان جهان است.حُب به شهید قاسم سلیمانی نیز رشحه‌‌ای از رشحات محبوبیت امام حسین (ع) و شهدای کربلاست.چرایی محبوبیت مردمی شهید حاج قاسم سلیمانی را باید در چیستی مرام و مکتب او جست‌وجو کرد.حاج قاسم همه آنچه را باید در باب مرام خود در وصیت‌نامه سیاسی – الهی خود آورده است. خط به خط آن فلسفه، منطق و حکمت ایمانی او را دقیق بیان کرده است.

شهید سلیمانی بنده خوب خدا بود. بندگی خدا سرچشمه همه فیوضات الهی است .شهیدسلیمانی به اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به‌ویژه حضرت زهرا(س) توسل همیشگی داشت.برون‌رفت از هر بحرانی را مدیون این توسل می‌دانست. راه بندگی خدا آئین درویشی است درویش در گفتمان حافظ کسی است که به حقیقت این جهان پی برده و به وادی معرفت والای انسانی و الهی رسیده است. معرفت حق زوال‌پذیر نیست.

روضه خلد برین ، خلوت درویشان است
مایه محتشمی، خدمت درویشان است
از کران تا به کران لشگر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
بی‌تکلف بشنو، دولت درویشان است
حافظ ار آب حیات ازلی می‌خواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است

شهید سلیمانی از خلوت درویشی به خدمت درویشان رسیده بود. او در وسط معرکه نبرد با لشگر ظلم و ستم و تباهی طی چهل سال با فرصت درویشانه به آب حیات دولت درویشان رسیده بود.

دولت سلیمانی هیچ‌گاه زوال نمی‌پذیرد . آئین های بزرگ داشت سردار شهید، سرباز اسلام و ولایت پس از گذشت دو سال از شهادت او در ایران ومنطقه و جهان نشان داد دولت او پابرجا و زوال‌پذیر نیست.

یک وقتی جمعی به او پیشنهاد نامزدی ریاست جمهوری دادند او در پاسخ گفت : «من نامزد گلوله‌ها هستم»

آن وقتی که این پاسخ را داد او در تدارک برپایی «دولت سلیمانی» بود . دولتی که قلمرو آن از مرزهای ایران و منطقه و فراتر از آن در کل جهان گسترده بود. شهادت او یک رونمایی از شکل‌گیری دولت او بود.پایه‌های اقتدار این دولت در رگهای هوشیاری ملت‌ها گذاشته شده است و نهایتا در قلوب مسلمانان و مؤمنین و نیز به انسان‌های جویای حقیقت در جهان استقرار می یابد:
آنرا که منم منصب ، معزول کجا گردد ؟
آن خاره که شد گوهر ، او خاره نخواهد شد
آن قبله مشتاقان ویران نشود هرگز
و آن مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد

پی‌نوشت:
1- تفسیر نور – محسن قرائتی – ج 7 صفحات 314 و 315

انتهای پیام/