عرفان در چشم و دل آیت الله مصباح یزدی در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام رودگر

به باور آیت الله مصباح یزدی سیر و سلوک بخش دقیق‌تر و رقیق‌تری از راه شرع است نه این که راه مستقلی برای کشف حقایق بدون رعایت احکام شرعی باشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عرفان در چشم و دل آیت الله مصباح یزدی از منزلت ممدوح و موقعیت ممتازی، هم از جهت دانشی و هم از جهت ارزشی، برخوردار است. با این همه رأی نهایی مرحوم علامه در زمینه عرفان و به ویژه ربط و نسبت آن با اسلام و نصوص دینی از جمله موارد مناقشه برانگیزی است که تصویر روشنی از آن وجود ندارد و همواره مورد بدفهمی یا کج فهمی قرار گرفته است.

به منظور اثبات و ایضاحِ این مسأله و نیز بررسی دیدگاه آیت‌الله مصباح یزدی در خصوص منابع وحیانی در پیدایش و گسترش عرفانِ اصیلِ اسلامی، پای صحبت‌های حجت الاسلام محمدجواد رودگر، دانشیار گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نشستیم و پرسش‌های خودمان را با وی در میان گذاشتیم.

آن چه در ادامه می‌آید بخش نخست گفت‌وگوی مفصل ما با این استاد عرفان نظری اهل‌بیتی است:

م

*از آن جایی که در خصوص دیدگاه آیت الله مصباح یزدی درباره عرفانِ اسلامی، به ویژه عرفان نظری پرسش‌ها و داوری‌هایی در جامعه علمی حوزوی و شاید دانشگاهی مطرح است که ایشان مخالفِ عرفان هستند و نظرات خاصی در این زمینه دارند، درک و دریافت نگاه و نگره استاد مصباح یزدی در موضوع عرفان امری لازم، بلکه ضروری است. به نظر شما عرفان در چشم و دل، ذهن و زبان، قلم و قدمِ آیت الله مصباح یزدی چیست؟ به بیان دیگر ایشان در خصوص منابع، مبانی و منطق، موضوعات و مسائل، توصیف و توصیه‌های عرفانی دارای چه نظر و نظریه‌ای هستند؟
استاد مصباح یزدی در یکی از دیدارهایی که با ایشان داشتیم، ناظر به اهمیت و نقش تعریف عرفان و عارف، یکی از مسائلی که حل آن می‌تواند به روشن‌شدن سایر مسائل کمک کند و خودش احتیاجی به دیگر مسائل ندارد، را تعریف عرفان می‌دانست و بر عرفان و کاربردهای آن در کلمات صاحب‌نظران و موارد استعمال آن تاکید داشت و از این رهگذر معتقد بود که می‌توان مصادیق عرفان در قرن‌های گوناگون را یافت که در کل افراد معدودی هستند.

ایشان می‌گفتند که ما برای اصطلاح عرفان که متداول بین اهل علم است، تعریفی نداریم و بیان تعریفی جامع که همۀ اهل علم بر آن توافق داشته باشند بسیار مشکل است. افزون بر این از سویی عرفان به‌گونه‌ای تعریف یا برداشت می‌شود که بزرگانی از اهل تحقیق و دقت در مقابل آن قرار می‌گیرند و حتی حاضر نیستند نام آن را بر زبان بیاورند.

از سوی دیگر، برای برخی بزرگان دیگر عالی‌ترین مقاماتی است که انسان می‌تواند به آن دست یابد. به گونه‌ای که تعریف عرفان از پایین‌ترین درجات "کفر" تا بالاترین مراتب "ایمان" متفاوت و متهافت را شامل می‌شود و اگر بتوانیم تعریفِ مشترکی به‌دست بیاوریم، به روشن‌شدنِ مسئله کمک می‌کند. در این صورت حتی اگر یک مشترک لفظی بود، باید بدانیم چند اصطلاح وجود دارد. سپس طبق هر اصطلاح پاسخ مشخص شود.

حتی ممکن است پاسخ‌ها ضدّ یکدیگر باشند. براساس این نگاه فرمود: "تعریف عرفان یکی از موضوعاتی است که بسیاری از مسائل مبتنی بر آن هستند. بنابراین اگر کسی موافق یا مخالف عرفان باشد، باید تعریف او از عرفان مشخص شود تا بدانیم منظور او چیست. به گمان بنده اگر این مسئله را عاقلانه و منطقی حل کنیم، راه‌حل بسیاری از مسائل بعدی باز می‌شود. ممکن است بنده اشتباه کنم، اما حدس من این است که یکی از مسائل اولیه تعریف عرفان است.

عرفان یک ساحت یا ساحت‌های پرشماری دارد؛ یعنی بحثی علمی و در عین‌حال بحثی رفتاری و عملی است. حال اگر بزرگی بپرسد عارف یا صوفی چه می‌گوید؟ از او می‌پرسیم عارف یعنی چه؟ ارتباط آن با صوفی چیست؟ صوفی به چه معناست؟ او معنای خاصی را در نظر گرفته و عارف و صوفی را فرض کرده است. می‌خواهیم بدانیم چه تعریفی از عارف و صوفی در ذهن دارد و چه ارتباطی بین آنها وجود دارد. باز هم در این زمینه سؤال می‌کنیم: عرفان و دین چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟ برخی تعاریف از عرفان ارائه شده است که حتی با کفر یا با اعتقاد به اینکه پیامبر و دینی وجود ندارد نیز می‌سازد."  این است که از منظر ایشان تبیین معنایی و تعریف عرفان و عارف بسیار مهم، گره‌گشا و مؤثر بوده و بازدارنده مغالطات لفظی و معنایی بسیاری است.

*یکی از مسائل بسیار مهمی که استاد مصباح یزدی آن را مورد تحقیق و تدقیق قرار داده و در آن زمینه دارای نظریه است، نسبت‌سنجی عرفان اسلامیِ موجود با اسلام است؛ به گمان شما اساساً نسبت عرفان با اسلام در دیدگاه ایشان چگونه صورت‌بندی و تعریف می‌شود؟
پرسش بسیار خوبی است! ایشان در این زمینه براساس نگاه و نگرش فیلسوفانه‌اش دو سؤالِ بنیادین را طرح کرده و سپس به آن‌ها پاسخ می‌دهند. سؤال اول این است که آیا در اسلام چیزی به نام "عرفانِ اسلامی" وجود دارد، یا مسلمانان آن را از دیگران گرفته و در واقع "عرفانِ مسلمانان" است، نه عرفانِ اسلام؟ سؤال دوم نیز این است در صورتی که اسلام چیزی به نام "عرفان" آورده باشد، آیا این همان چیزی است که اکنون در میان مسلمین رایج است یا در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول شده است؟

حضرت استاد در این زمینه بحث نسبتا مستوفایی را مطرح کرده و بر این باورند که در پاسخ به این سؤال، برخی به طور مطلق منکر وجود عرفان در اسلام شده و آن را بدعت آمیز و مردود شمرده‌اند و برخی دیگر آن را خارج از متن اسلام، ولی سازگار با آن دانسته‌اند، همان گونه که برخی در مورد "تصوف" همین نگاه و نگره را برگزیده و تصوف را "بدعتی مرضی" مانند "رهبانیت مسیحی" می‌دانند.

سپس استاد در میان گروه‌ها و نظرات یاد شده، معتقدند گروه و نظریه سومی وجود دارد که عرفان را جزئی از اسلام، بلکه روح و مغز آن دانسته‌اند که مانند سایر بخش‌های اسلام از قرآن و سنت نبوی سرچشمه گرفت، نه این که اقتباس از سایر مکاتب و مسالک باشد. بنابراین در این دیدگاه وجود "مشابهت" بین عرفان اسلامی و سایر عرفان‌ها دلیل اقتباس عرفان اسلامی از آن‌ها نیست، چنانکه مشابهت پاره‌ای از احکام و قوانین شریعت اسلام با سایر شرایع آسمانی، به معنای اقتباس اسلام از آن‌ها نیست.

استاد مصباح بعد از بیان دیدگاه‌های سه‌گانه پیشین دایر بر این که اسلام مطلقا عرفان ندارد و فاقد آن است، عرفان خارج از اسلام ولی سازگار با آن است و عرفان جزئی از اسلام و برگرفته از کتاب و سنت است؛ دیدگاه سوم را پسندیده و عرفان اسلامی را با دو ویژگی: اصالت و استقلال قبول داشته و درعین حال این قید را نیز زده‌اند که اصالت داشتن عرفان اسلامی، به معنای صحت هر آنچه در عالم اسلام به نام "عرفان" و "تصوف" نامیده می‌شود، نیست.

استاد می‌فرمایند در عین حال که اعتراف به عرفان اصیل اسلامی، آن هم عرفانی که مرتبه عالی آن را پیامبراکرم(ص) و جانشینان راستین آن حضرت(ع) دارند، در عین حال منکر وجود عناصر بیگانه در میان عرفا و متصوفه مسلمان نبوده و بسیاری از آرای نظری، شیوه‌های عملی و رفتاری طوایفی از متصوفان را قابل مناقشه می‌دانند.

ناگفته نماند که از نظر استاد آیات کریمه قرآن، سخنان پیامبراکرم(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) حاوی مطالبی ژرف در قلمرو عرفان نظری، آداب و دستورالعمل‌های فراوانی در سیر و سلوک عرفانی خواهند بود که نمونه‌هایی از آن‌ها را در توحید و تسبیح ذات خدای متعال مانند آیات سوره توحید، ابتدای سوره حدید و انتهای سوره حشر، همچنین آیاتی مشتمل بر آداب و سننی که می‌توان آن‌ها را آیین سیر و سلوک نامید مانند: آیات تفکر، ذکر و توجه دائمی، سحرخیزی و شب‌زنده‌داری، روزه‌داری، سجده و تسبیح طولانی در شب‌ها، خضوع، خشوع، اِخبات، گریه کردن و به خاک افتادن به هنگام شنیدن و خواندن آیات قرآن، اخلاص در عبادت، انجام کارهای نیک از سر عشق و محبت به خدا و به انگیزه رسیدن به قرب و رضوان الهی، آیات توکل، رضا و تسلیم در پیشگاه پروردگار، علاوه برقرآن، مطالب فراوانی در روایات اسلامی و ادعیه و مناجات را برشمرده و منابع و متون عرفان اصیل اسلامی قلمداد کرد‌ه‌‌اند.

اگر چه استاد براین باورند که در تفسیر و تأویل آیات، احادیث و ادعیه گروهی با دید تنگ‌نظرانه و ظاهربینانه و در واقع تحویل‌گرایانه و فروکاهانه نصوص دینی به معانی سطحی و ظاهری به انکار نظریه عرفان اسلامی رسیده و گروهی نیز تحت تأثیر عوامل گوناگون اجتماعی، با وارد کردن عناصر و اجزایی بیگانه، اموری را پذیرفته‌اند که نه تنها نمی‌توان آن‌ها را برخاسته از متون دینی، مضامین کتاب و سنت محسوب داشت، بلکه برخی از آن‌ها با نصوص صریح و غیرقابل تأویل نیز مخالف‌اند، چنان که اینان از حیث عمل نیز آداب و رسومی را از پیش خود اختراع و وضع کرده یا از فرقه‌های غیراسلامی وام گرفته‌اند و حتی به "سقوط تکلیف" از عارفِ واصل قائل شده‌اند آنگاه فرموده‌اند باید در جستجوی حق و حقیقت بود و طریق عدل و انصاف را پیموده و هم از خوش‌بینی و هم از بدبینی افراطی و بی‌دلیل پرهیز کرد و از خدای متعال برای شناختن حق و پایداری در طریق آن یاری خواست.

البته استاد معتقدند که گاهی لغزش‌ها و خبط و خطاهای سلوکی ناشی از تحریف و انحراف در آموزه‌های عرفانی و تحلیل و تعلیل سنت و سیره نبوی نیز بوده است و در این باره بحث نسبتا مفصلی را مطرح و حتی نمونه‌هایی از انحراف را در صدر اسلام نیز برشمرده‌اند و آن را معلول دو عامل: نادانی و هواپرستی دانسته‌اند، اگرچه در تحلیلی از عوامل انحراف در باب عرفان، انحراف و انگیزه‌های آن در مسائل مربوط به عرفان را در سه قسم تقسیم کرده‌اند: الف) قسم مربوط به بنیان‌گذاران و پرچمداران فرقه‌های باطل" قطب" مانند جاه‌طلبی و شهرت‌جویی یا ثروت‌اندوزی و مال‌پرستی و یا حتی شهوت‌گرایی جنسی ب) قسم مربوط به اهداف و انگیزه‌های کسانی است که از این سردمداران حمایت می‌کنند و با انواع وسایل و ترفندهای مالی و تبلیغاتی دیگران را به طرف آنان سوق می‌دهند ج) قسم مربوط به کیفیت به دام انداختن افراد ساده لوح که گرفتار مدعیان دروغین عرفان و سلوک و فریب‌کاران می‌شوند .

*راه نیل به مقاماتِ عرفانی نزد هر یک از مکاتب عرفانی شریعت‌بنیاد؛ حتی عرفان‌های وارداتی و عرفان‌های انحرافی و سکولار با یکدیگر تفاوت‌های دارد؛ نگرش عرفانی مرحوم آیت الله مصباح به مثابه یکی از عرفان‌باوران اهل‌بیتی (ع) در این زمینه چیست؟
استاد مصباح یزدی با عنایت به معنای اصطلاحی عرفان، یعنی معرفت شهودی به حق تعالی از راه دل و با تمام وجود که در زبان دین از آن به "قرب الهی" یا می‌شود، معتقدند که در فهم و شهود قرب حق و مفاهیمی مانند "عندالله"، "لقاء الله" و "فنای فی الله" که به تعبیر ایشان دارای معانی متشابهی‌اند و انسان تا آن‌ها را تجربه نکند، حقیقت آن برایش مکشوف نیست، را باید از راه عقل و نقل بشناسد.

البته راه عقل در اینجا برای شناختن راه است نه برای پیمودن آن، زیرا آنچه سالک را به هدف می‌رساند دل است و عقل کمک می‌کند که دل، خودِ مقصد و راه را بشناسد، همچنان که  نقل نیز همین نقش را ایفا می‌کند.

استاد راه نقلی و دسترس‌پذیر بودن آن را مورد بحث قرار داده و بر لزوم رجوع به اهل بیت(ع) در یافتن راه صحیح عرفان تکیه و تأکید کرده‌اند.

جالب این است که استاد یکی از موانع مهم سیر الی الله که امری قلبی  و سیری در باطن انسان و حرکت روح در طی مراتب کمال تا مرتبه "عندالله" است و یافتنی است نه بافتنی، چشیدنی است، نه شنیدنی و گفتنی و خواندنی را دل خوش کردن به چند اصطلاحِ عرفانی مانند "فنای فی الله"، "بقای بالله"، "مقام محو" و امثال آن و درک عقلی و حصولی "فقر وجودی" و نه باور قلبی و درنتیجه گرفتار "من" شدن دانسته‌اند و این حقایق را با تکیه بر آیات و احادیث تبیین کرده‌اند.

همچنین استاد بیان داشته‌اند که اگرچه راه یک کلمه و یک قدم است که با یک مفهوم و عنوان یعنی "بندگی خدا" از آن یاد می‌شود، لکن برحسبِ حالات مختلف دوری و نزدیکی انسان، همین یک قدم به منازل و مراحلی تقسیم می‌شود که برخی از بزرگان منازلی را تعیین کرده‌اند و معروف‌ترین آن‌ها "منازل السائرین" با بیان یک صد منزل است که اولین مرحله یا منزل "یقظه" به معنای بیداری درمقابل غفلت است که سالک اهل بیداری، حرکت انفسی و باطنی داشته و قدم به قدم پیش رفته و "حالاتی" در این سیر درونی برایش حاصل می‌شود که آن حالات به تدریج "ثبات" پیدا کرده و و به صورت "ملکه" در می‌آید و تبدیل به "مقام" می‌شود و این سیر درونی مقام به مقام ادامه می‌یابد و در نتیجه منازل سلوکی و مقامات معنوی و مراحل عرفانی شکل می‌گیرد که برخی از عارفان "چهل"، برخی "هفت" منزل را برای سیر و سلوک برشمرده‌اند.

*به باور آیت الله مصباح یزدی چه راهکار یا راهکارهای عملی برای "عبد شدن" و در نتیجه وصول به مقاماتِ عرفانی وجود دارد؟
ایشان در این زمینه معتقدند که اولین مرحله بندگی متقی شدن یا تحصیل "ملکه تقوا" به معنای انجام همه واجبات و ترک همه محرمات الهی است که تحصیل و تحقق ملکه تقوا در اثر توجه به اموری مانند: مشارطه، مراقبه و محاسبه خواهد بود که ایشان به تبیین هرکدام، الزامات و مراتب آن‌ها، به ویژه مراتب مراقبه می‌پردازند.

البته آیت الله مصباح یزدی در کنار راهکار و امور لازم عملیاتی شدن آن، به بیان آداب و اعمالی برای سیر و سلوک می‌پردازند که با ملاک موافق بودن با شرع مقدس آن را توصیه کرده و توضیح داده‌اند. ایشان در کنار ذکرِ موافق و هماهنگ با شرعِ مقدس، جامع‌ترین نسخه سلوکی را "نماز" دانسته و آن را با تکیه بر منابع وحیانی تشریح کرده‌اند سپس استاد به ارائه یک برنامه عملی برای خودسازی که شامل برخی مواد مثبت و برخی مواد منفی است پرداخته‌اند.

*عناصر عرفان اسلامی در نظر آیت الله مصباح یزدی چیست؟ اساسا ایشان در این زمینه به دسته‌بندی و تفکیک و تعریف این عناصر التفات داشته‌اند؟
بله، دقیقاً! ایشان بر این باورند که در حوزه عرفان، دست‌کم، سه عنصر را مى‌توان شناسایى کرد:

1- دستورالعمل‌هاى خاصى که به ادعاى توصیه‌کنندگان، انسان را به معرفت شهودى، باطنى و علم حضورىِ آگاهانه نسبت به خداى متعال، اسماى حسنى و صفات علیاى او و مظاهر آن‌ها مى‌رساند. این چیزى است که "عرفان عملى" نامیده مى‌شود.

2- حالات و ملکات روحى و روانى خاص، و در نهایت، مکاشفات و مشاهداتى که براى سالک حاصل مى‌شود که اصل و حقیقت عرفان، همین معنا است.

3- گزاره‌ها و بیاناتى که از این یافته‌هاى حضورى و شهودى حکایت مى‌کند و حتى براى کسانى که شخصاً مسیر عرفان عملى را نپیموده‌اند نیز کمابیش قابل دانستن است، هرچند یافتن حقیقت و کُنه آن‌ها مخصوص عارفان راستین است.

این همان "عرفان نظرى" است از سوى دیگر، با نوعى مسامحه و توسعه در اصطلاح، مى‌توان همه سیر و سلوک‌هایى را که به انگیزه یافتن حقیقت و رسیدن به رستگارى انجام مى‌گیرد، حالات روحى و شهودهاى ناشى از آن‌ها را عرفان نامید. به گونه‌اى که شامل عرفان‌هاى هندى، بودایى و عرفان‌هاى بعضى از قبایل ساکن سیبرى و قبایل بومى آفریقا نیز بشود.

این توسعه و مسامحه، مانند آنجایى است که، براى مثال، در یک اصطلاح، واژه "دین" را در چنان معناى عامّى به کار مى‌بریم که حتى بودیسم و بت‌پرستى و مانند آن‌ها را نیز شامل شود.

*یکی از مسائل مهم و سرنوشت‌ساز در عرفان اسلامی که معمولا چالش برانگیز است، مسئله نسبتِ عرفان با شرع و عقل است. از منظر آیت الله مصباح یزدی در دیدگاه اسلامی، سیر و سلوک عرفانی راه مستقلی در کنار راه شرع محسوب می‌شود؟
به هیچ وجه! به باور ایشان سیر و سلوک بخش دقیق‌تر و رقیق‌تری از همان راه شرع است نه این که راه مستقلی برای کشف حقایق بدون رعایت احکام شرعی باشد، در نتیجه طریقت و حقیقت در طولِ شریعت یا در باطن آن قرار دارند نه در عرضِ آن.

استاد می‌گویند شریعت، احکام ظاهری نماز و طریقت عهده‌دار راه‌های تمرکز حواس و حضور قلب در نماز و شروط کمال عبادات است تا از شریعت که به انگیزه مصونیت از عذاب الهی و رسیدن به نعمت‌های بهشتی تأکید می‌ورزد به عرفان که به خالص کردن نیت از هرچه غیر خداست یا "عبادت احرار" و عاشقانه است، ارتقای وجودی یافته و نایل شود.

به بیان دیگر شریعت رهایی از "شرک جلی"(از قبیل پرستش بت‌ها و مانند آن) و رهایی از هر "شرک خفی" و "اخفی"(مانند امید بستن به غیر خدا، بیم داشتن از غیرخدا، کمک خواستن از غیر او و عشق ورزی به غیر خدا) است تا با دنباله‌روی از شریعت و طریقت به "حقیقت" (کشف حقایق) دست یابد.

بنابراین استاد مصباح با نظریه تمایز و تفکیک شریعت از طریقت و حقیقت که نزد برخی فرق صوفیه متداول است و به سخنِ سخیفِ "سقوط تکلیف" منتهی می‌شود کاملا مخالف و آن را مورد نقادی قرار داده و تحلیل شریعت به پوسته و قِشر، طریقت و حقیقت به مغز و لُب و در نتیجه رهایی از پوسته و قِشر به مغز و لُب یا جریان تفکیک صَدف و گُوهر دین و برداشت نادرست از آیه "وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ"  را نیز نپذیرفته و مورد نقادی تفسیری و عرفانی قرار می‌دهند و "یقین" را در آیه یاد شده به معنای "مرگ" می‌گیرند نه "علم" و "اطمینان". 

*در خصوص "نسبت عرفان با عقل" ایشان چه نظری دارند؟
استاد بر این باورند که اگر چه عرفان "شناخت درونی و دریافت باطنی" از راه مجاهده نفس، تزکیه دل و طهارت باطن است و از این جهت شناختِ عرفانی در مقابل شناخت عقلی است که این تفاوت بین عرفان و عقل امری روشن و غیر اختلافی است.

همچنین روشن است که عقل نمی‌تواند درباره همه داده‌های عرفانیِ حاصل از کشف و شهود، داوری کرده و به قضاوت نشیند و مثلا برخی را نفی کند  لکن شناختِ عرفان صادق از کاذب و حق از باطل و درست از نادرست به کمک عقل و تحلیل‌های عقلی ممکن است و استفاده از عقل برای شناخت راه است نه پیمودن آن چون در مسئله شناخت راه عرفان، عرفان نمی‌تواند طریق عرفان باشد و در این مسیر نیاز به عقلِ سلیم و قطعی است. لکن عقل در شناخت راه و تحلیل و ارزیابی بسیاری از مراحل و مراتب عرفانی، نه مراحل نهایی و اسرار مگوی مبتنی بر آن نقش آفرین است و حتی معیاری برای حجیت و اعتبار معرفت عرفانی و صدق و کذب مدعیات عرفانی است.

معیار مطابقت ادعاهای نظری از ناحیه عارفان احکام یقینی عقلی است. ناگفته پیداست که ورود عقل در این خصوص مربوط به دانش بنیاد کردن مواجیدِ عرفانی و تبدیل شهودهای عین الیقین و حق الیقین به گزاره‌های معرفتی و مفهومی در فرایند تبدیل علم حضوری و شهودی به علم حصولی است، زیرا با تعابیر خطاپذیر برخاسته از تجربه‌های خطاناپذیر مواجهیم که باید با موازین نقل و عقل و معیارهای سنجش دینی و عقل قطعی ارزیابی شوند.

*یکی از دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های جدّی آیت الله مصباح یزدی این بود که از یک سو نیاز فطری و معنویت گرایانه انسان در ساحتِ عرفان پاسخ صائب و صادق داده شود و از دیگر سو کالاهای تقلبی به جای کالای اصیل با رنگ‌های مختلف و تدلیس و تلبیس ابلیسی به نام عرفان ناب جامعه اسلامی، به ویژه نسل جوان تشنه معنویت زلال و عرفانِ حقیقی عرضه نشود، یعنی تقاضای صادق با عرضه کاذب مواجه نشود؛ کمی در این زمینه توضیح بدهید.
بله، ایشان در این زمینه براین باور بود که هر چه نفیس‌‏تر و با ارزش‌‏تر باشد، دشمن بیش‏ترى دارد. هر قدر کالایى گرانبهاتر باشد، نوع تقلّبى و غیرواقعى آن بیش‏تر ساخته می‌شود؛ مثلاً، الماس چون سنگى قیمتى است، زیاد سعى می‌کنند تا سنگ‌‏هاى دیگرى را مانند آن درست کنند و به جاى الماس بفروشند. عرفان نیز گوهر گرانبهاست که شیادان بسیاری در مسیر آن کمین کرده‌اند تا طالبان واقعی آن را به کمند کشیده و با فریبکاری سوء استفاده کنند.

به دلیل محبوبیت این کالا و پر مشترى بودنش، زیادند افرادى که نوع بدلى و تقلّبى آن را به دیگران عرضه می‌کنند و متأسفانه امروز بازار عرفان‏‌هاى تقلّبى در دنیا رواج زیادى دارد و این خلاف انتظار نیست. حال چه باید کرد؟ ایشان معتقدند در ساحتِ سلوک و عرفانِ عملی هیچ راه دیگرى براى رسیدن به این مهم وجود ندارد، جز این‏که راه اهل بیت علیهم‏السلام را بهتر بشناسیم و همه‌چیز را با آن محک بزنیم و درساحتِ علمِ عرفان نظری و علمِ عرفان عملی، هر معرفتى را که عرضه و هر دستورالعملى را که ارائه می‌شود با معارف آنان و دستوراتشان بسنجیم؛ اگر متناسب با آن‏ها بود حقیقى است، وگرنه از نوع غیرواقعى آن‏ها است.

با این محک، می‌توانیم بفهمیم که در میان روش‌‏هایى که براى سیر و سلوک و تکامل انسان عرضه می‌شود، کدام یک سالم‏‌تر و مفیدتر است. به تعبیر صریح استاد مصباح باید بسیار مراقب بود تا نام‌ها و عناوین سالک راه خدا را فریب نداده و به انحراف نکشد زیرا هرجا اسم عرفان و عارف و سیر و سلوک هست، معلوم نیست از حقیقتِ عرفان نیز خبری باشد.

بنابراین باید عرفان حقیقی و عارفان واقعی را شناخت و برای درک درست و دقیق و شناخت عرفان راستین از دروغین نیاز به معیارها، علائم و مشخصات یا شاخصه‌ها و ملاک‌ها است.

انتهای پیام/

 

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط