روایتی از زندگی شخصی شهید مظفری‌نیا از اعضای تیم حفاظت سردار سلیمانی

همسر شهید مظفری‌نیا از اعضای تیم حفاظت سردار قاسم سلیمانی گفت: شهید مظفری‌نیا وقتی در ماموریت بود واقعاً خیلی دلتنگ می‌شدم و هر وقت که برمی‌گشتند، گریه می‌کردم تا آرام می‌شدم ...

به گزارش خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران پویا؛ شهروز مظفری‌نیا از اعضای تیم حفاظت سردار قاسم سلیمانی و از مدافعان حرم حضرت زینب(س) بود که روز 13 دی ماه سال 98 در فرودگاه بغداد همراه حاج قاسم، ابومهدی و چند تن دیگر از همرزمانش توسط آمریکا مورد حمله تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید.

از این شهید عزیز دو دختر به یادگار ماند و پسری به نام علیرضا که 3ماه و 18 روز پس از شهادت پدرش قدم به دنیا گذاشت؛ علیرضا که حالا مادرش می­‌گوید می­‌تواند معنا و مفهوم پدر را در یک جمله برایش خلاصه کند: "پدرت قهرمان بود"

توجه به سبک زندگی، ازدواج و زندگی خانوادگی چنین شخصیت‌هایی می‌تواند نکاتی را برای جوانان ما روشن کند؛ اینکه چه عواملی در ایجاد یک پیوند زناشویی عمیق موثر است، اینکه حقیقت خانواده چیست و چه معیارهای برای انتخاب همسر و تشکیل خانواده قابل اتکا هستند؛ در این رابطه و به مناسبت ایام سالگرد این شهید عزیز و شهادت حضرت زهرا (س) با همسر بزرگوار این شهید عزیز گفتگوی کوتاهی انجام داده‌ایم که در ادامه آمده است:

 تسنیم: در ابتدا بفرمائید که نحوه آشنایی شما با شهید مظفری‌نیا چگونه بود؟ 

ازدواج ما فامیلی بود و در جلساتی به بحث و بیان نکات اعتقادی پرداختیم؛ یکی از شروطم برای ازدواج کار و تحصیل بود که برای ایشان هم کار و شرایط اشتغال و تحصیل خیلی مهم بود.

 تسنیم: چند سالتان بود که ازدواج کردید؟ و اینکه شهید چند سال داشتند؟ 

22 سالم بود که با آقا شهروز ازدواج کردم، ایشان آن موقع‌ 24 داشتند.

 تسنیم: به این موضوع اشاره کنید که اولویت‌ها و ملاک‌های شما برای انتخاب شهید برای ازدواج چه بود؟ 

علاوه بر شناخت کافی، از مهم‌ترین ملاک‌های من برای ازدواج ایمان به خدا بود.

 تسنیم: در زمان حاضر متاسفانه یکی از ملاک‌های اصلی بسیاری از دخترها برای ازدواج، وضع مالی خوب خواستگار، داشتن خانه، ماشین و ... است؛ شما در شروع زندگی چه امکاناتی داشتید؟

در شروع زندگی یک ماشین خیلی مدل پایین داشتیم؛ چون دانشکده آقا شهروز جایی بود که امکان تردد برایشان دشوار بود با وام، یک ماشین خیلی ارزان قیمت و مدل پایین خریدیم تا ترددشان راحت شود.

  تسنیم: در موضوع ازدواج، همچنین یکی از موارد مورد توجه جوان‌ها بحث مهریه است؛ مهریه شما چه قدر بود؟ و از نظر مراسمات ازدواج و .. چگونه عمل کردید؟ در این رابطه آیا اهل سختگیری بودید؟  

مراسمات ازدواج ما بسیار ساده بود و بدون تکلف برگزار شد؛ با اطمینان عرض می‌کنم که حتی اگر به عقب برگردم، حتماً و حتماً دوباره همین مسیر را انتخاب می‌کنم؛ چون اگر عشق از صمیم قلب باشد، از هیچ نظر پشیمانی در کار نیست، هر لحظه زندگی با شهید برای من شیرین، لذت­بخش و پر از تجربه بود.

  تسنیم: آیا همسرتان در کارهای خانه هم به شما کمک می کردند؟  

بله؛ به این شکل که کارهای منزل را به دو قسمت تقسیم کرده بودیم؛ خرید و کارهای بیرون از خانه را همیشه آقا شهروز انجام می‌داد و عمدتاً کارهای داخل منزل با من بود، به این دلیل که ایشان کمتر در منزل حضور داشتند؛ البته در شرایطی که مثلاً وقتی که مهمان داشتیم یا کاری پیش می‌آمد، حضور داشتند و از کمک دریغ نمی ­کردند.

  تسنیم: وقتی شهید در ماموریت بودند، با نبودشان چگونه کنار می‌آمدید؟  

وقتی در ماموریت بودند واقعاً خیلی دلتنگ می‌شدم و هر وقت که برمی‌گشتند، گریه می‌کردم تا آرام می‌شدم؛ اما برای اینکه خودم صبر پیدا کنم و بتوانم بچه‌ها را کنترل کنم، همیشه با همدیگر سوره "والعصر" را می‌خواندیم.

  تسنیم: ابراز محبت شهید نسبت به خودتان و بچه‌ها چطور بود؟ در این باره خاطره‌ای دارید؟  

ما سه فرزند داریم؛ زندگی ما خیلی معمولی بود و درآمد بالایی هم نداشتیم؛ دخترمان نرگس آبان 87 به دنیا آمد که نخستین فرزندمان است؛ فرزند آخرمان، علیرضا بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد؛ علیرضا بدون اینکه پدرش را در این دنیای زمینی ملاقات کند، متولد شد.

در مورد حس شیرین پدر و دختری می‌توانم بگویم که اگر آقا شهروز درمنزل حضور داشت، موهای دختر کوچکمان را بعد از حمام یا صبح‌ها شانه می‌زد؛ همینطور هر وقت که من در بازی، همفکری، همکاری و یا مراوده با بچه‌ها، خسته می‌شدم یا حوصله نداشتم، آقا شهروز حتماً کم کاری‌های من را جبران می‌کرد؛ امیدوارم از نظر تربیتی بچه‌ها در مسیر اسلام و مکتب علی (ع) پرورش پیدا کنند، پیگیر بحث ولایت باشند و سرباز و رهرو آقا امام زمان (ع) باشند.

انتهای پیام/

 
 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط