آیا فیلم «بی‌همه‌چیز» کاملاً کپی شده؟/ بالأخره فراستی به پرستویی نمره ۲۰ داد

دعوای اقتباس و کپی‌کردن مدت‌هاست در سینمای ایران به اوجِ‌خودش رسیده و حالا گفته می‌شود انگار سکانس‌هایی از «بی‌همه‌چیز» هم به جای اقتباس، کپی شده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مدت‌هاست بحثِ اقتباس و کپی‌کردن در سینما و تلویزیون مطرح می‌شود البته در سریال‌های تلویزیونی کمتر؛ اما در سریال‌های خانگی مثلِ «زخم‌کاری» و در میانِ سینمایی‌ها هم «بی‌همه‌چیز» حرفی از اقتباس به میان آمده است.

همان حواشیِ که برای «زخم‌کاری» ایجاد شد این بار در روزهایی که اثر جدید محسن قرایی با عنوان «بی‌همه‌چیز» روی پرده سینما است، برای این فیلم مطرح شده است.

این انتقاد از سوی منتقدین در حال طرح است که آیا فیلم بی‌همه‌چیز واقعاً کپی شده یا اقتباس؟

اما اساساً مرز میانِ‌کپی و اقتباس در چیست؟

اقتباس یعنی ساختن یک اثر بر اساس اسکلت بندی، چارچوب فکری و مختصات شخصیتی یک اثر دیگر. مثل اینکه داریوش مهرجویی از روی نمایشنامه «خانه عروسک» فیلم «سارا» را می‌سازد یا بهروز افخمی براساس رمان مرجان شیرمحمدی «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را می‌سازد.

به عبارت دیگر اقتباس یعنی روایت تصویری از نگاه، عقاید و افکار نویسنده دیگر. این اقتباس می‌تواند آزاد باشد یعنی خیلی هم وفادارانه با موضوع رفتار نکنی یا اینکه نعل به نعل باشد که نمونه‌های موفق آن را در دنیا به کرات دیده‌ایم.

اما کپی؛ یک گرته‌برداری یا دزدی از یک اثر هنری دیگر بدون ذکر منبع است.

در جهان موضوع ذکر منبع یکی از مهمترین مسائلی است که متأسفانه در ایران اصلاً به آن اعتقادی وجود ندارد. در تمام کشورها اگر شخصی بخواهد حتی یک نقل قول از یک گزارش در روزنامه بنویسند باید منبع را ذکر کند در غیر این صورت صاحب اثر می‌تواند به دلیل عدم احترام  به حقوق فکری‌اش  شکایت کند.

در فیلم‌های سینمایی بسیار اتفاق می‌افتد که نویسندگان، یک فیلم خارجی را می‌بینند، می‌دهند آن را ترجمه می‌کنند و نعل به نعل آن را می‌نویسند. در تلویزیون هم کم و بیش این اتفاق رخ می‌دهد. 

نویسنده‌ای که به این شکل دست به کپی‌کاری می‌زند قطعاً جزئیات اثر را نمی‌تواند درک کند پس نمی‌تواند آن را به مخاطبش انتقال دهد.

در جدیدترین قسمتِ برنامه "هفت"، با حضور مسعود فراستی، جواد طوسی و محمدتقی فهیم به فیلم «بی‌همه‌چیز» و دعوایِ‌میان اقتباسی بودن یا کپی بودنِ‌ این اثر سینمایی پرداخته شد که در ادامه مشروح آن را می‌بینید؛ حرف‌های قابل تأمل مسعود فراستی درباره بازی پرویز پرستویی و هدیه تهرانی و کارگردانی محسن قرایی بسیار خواندنی است:

محمدتقی فهیم موضوعِ بحث اقتباسی بودن یا کپی بودنِ «بی‌همه‌چیز» را پیش کشید و نقد را از این منظر آغاز کرد.

او گفت: فیلمنامه «بی‌همه چیز» را از چند منظر می‌توان بررسی کرد. اقتباسی‌بودن و کپی‌بودن این کار مهم است و مهمتر از آن این است که آیا ایرانی شده است؟

این منتقد سینما ادامه داد: منبع اقتباس‌شده فیلم بی‌همه‌چیز، یک نمایشنامه به نام «ملاقات» است که در ایران چند بار اجرا شده است. فیلمی هم به همین نام ساخته شده که در آن فیلم آنتونی‌کوئین بازی کرده است.

به اعتقاد فهیم فیلم بی‌همه چیز بیشتر کپی از فیلم است نه نمایشنامه و احتمالاً سرمایه‌گذار با اعتماد به نسخه کلاسیک پای این فیلم آمده است.

وی در ادامه توضیح داده است که مشکل اصلی فیلم بی‌همه‌چیز در فیلنامه است نه در اجرا.

"شخصیت‌ها در فیلمنامه باید ساخته می‌شدند که اصلاً در نسخه ایرانی ساخته نشده‌اند. امیر با بازی پرویز پرستویی چیزی در مورد ارتباطش با لی‌لی رو نمی‌کند به خاطر همین مخاطب نمی‌تواند در جریان رابطه آنها قرار بگیرد. امیر یا تأیید می‌کند یا سکوت و هیچ‌چیز از درونیات و بیرونیات او نمی‌بینیم. کم‌گویی «لی‌لی» هم از نسخه اصلی فیلم کپی شده نه از نمایشنامه. در نمایشنامه "کلارا" خیلی پرحرف و پردیالوگ است اما در نمونه اصلی سینمایی‌اش همین قدر کم صحبت است.

فهیم به این موضوع هم اشاره کرده است که در این کپی کردن هیچ تطابقی با فضای جامعه ایرانی ایجاد نشده است به خاطر همین در فیلمنامه بی‌همه‌چیز، مشخص نیست که چه نسبتی با مردم دارد. 

جواد طوسی دیگر منتقدِ این برنامه صحبت‌های خود را با طرح این سوال آغاز کرد: «چرا ارتباط سینمای ما با حوزه‌های ادبیات داستانی و  نمایشی همواره ضعیف بوده؟»

وی افزود: به نظرم پل ارتباطی بین نویسنده‌ها و فیلمسازها این بوده که همواره درگیر یک سوءتفاهم بوده‌اند که ارتباط را مخدوش کرده است. همچنان که برخی با عنوان فیلم دچار سوء تفاهم شدند.

طوسی در ادامه به نقدهای نادرست به فیلم بی‌همه‌چیز اشاره و خاطرنشان کرد: در رادیو گفت‌‌وگو شنیدم که داوریِ غیرمنصفانه‌ای از روی عنوان «بی‌همه‌چیز»، انجام شده است. عنوان دافعه‌آمیز و لحنِ توهین‌آمیز «بی‌همه‌چیز» را به کلیت فیلم تعمیم می‌دادند. این‌ها درست نیست. در عین حال که خودم به فیلم نقد دارم اما باید یک مقدار استقبال کنیم از انتخاب‌هایی که صورت می‌گیرد.

او تأکید کرد: کارگردان وام‌دار ادبیات نمایشی می‌شود و یک متن معروفی مثل فریدریش دورنمات را انتخاب می‌کند و بیشتر از همه‌چیز به قصه‌پردازی اهمیت می‌دهد. خودش در گفت‌وگویی با من در روزنامه‌ای می‌گوید در واقع می‌خواهم انسان را در برابر جامعه و تاریخ قرار بدهم و فیلم من بدون زمان و مکان است. نمی‌خواهم نقاط ضعف فیلم را توجیه کنم. از نظرمن تکلیف نویسنده‌ها از اول مشخص بوده، اما ای‌کاش در عنوان‌بندی و تیتراژ هم به نوعی به فیلم ساخته شده (ملاقات- به کارگردانی ویکی) هم نام می‌بردند تا حواشی کمتر شود. یادم می‌آید در فضای‌مجازی به عنوان یک نقطه ایراد از آن یاد کردند. به نظرمن کمبود اطلاعات در مورد شخصیت اصلی (لی‌لی) ضعف اصلی است و پس زمینه مشخص نیست، از این جهت شخصیت برای مردم عادی جا نخواهد افتاد.

مسعود فراستی دیگر منتقد این برنامه تلویزیونی، اعتقاد دارد فیلم «بی‌همه‌چیز» فارغ از اقتباسی بودن آن یا نبودنش، از عمده محصولات ایران جلوتر است.

او در ادامه این گفت‌وگو خاطرنشان کرد: «بی‌همه‌چیز» را می‌توان دید و تحمل کرد؛ حتی در جاهایی مکث و تأمل کرد و یک آفرین هم گفت. در جاهایی هم نقص وجود درد. فیلم "ملاقات" را شاید خیلی قبل‌تر دیده باشم، در خیلی اوقات اقتباس‌ها از مورد اقتباس‌شده منبع بهتر بودند. حتی فیلم‌های کپی را می‌شناسم که از اصل بهتر است مثل فیلم "کافه ستاره". من فیلم "ملاقات" را خیلی دور دیده‌ام و الان به خاطر ندارم تا قضاوت کنم این کپی بهتر از اصل هست یا نه! معتقدم صرف کپی بودن نمی‌توان گفت کار عقب‌تر از منبع است. 

وی افزود: برخی نکات فیلمنامه سوراخ دارد. جای کار داشت. اساساً هدیه تهرانی و شخصیتِ لی‌لی در داستان، کافی نیست و نمی‌تواند جذب یا دفع کند. لی‌لی خوب است و این شخصیت را البته هدیه تهرانی خوب ایفا می‌کند. مخاطب فقط احساس می‌کند این کاراکتر رانده شده و می‌خواهد انتقام بگیرد؛ اما این کافی نیست و احتیاج به پرداختنِ بیشتری دارد.

فراستی توضیح داده است: پرستویی که نقشِ امیر را بازی می‌کند به اندازه کافی درآمده است. من امیر را می‌فهمم هرچند رابطه‌اش با لی‌لی مشخص نیست. در دو مواجهه اصلی فیلم اشکال کارگردانی وجود دارد. این دو‌ جا به خصوص جایِ دوم امیر معلوم می‌شود و پشتِ سر او چه گفته و چه می‌خواهد، در میزانسنِ معدن آنجا به نظرمن اشکال اساسی در کارگردانی است. حتی با این میزان نقص فیلمنامه، کارگردانی می‌توانست در این صحنه نقص فیلمنامه را جبران کند اما با دوربین و مکث‌های درست این اتفاق رخ نداده است.

این منتقد تأکید کرد: تمام تو شات‌ها درست نیست. این رابطه با تک‌شات و مدیوم و گاهی کلوز است، چون این‌ها از هم دورند و اور شولدرها هم از نظر فنی و فرمی آنجا درست نیست. آیا کارگردان این را متوجه نمی‌شود؟ این نکته به شدت ساده سینمایی و مشکل سینمایی است. فهمیدن این موضوع به شدت ساده و به شدت مشکل است. فهم آن به شدت مربوط به تجربه‌زیستی است که بتوان فهمید نما باید در تک شات باشد یا تو شات! کارگردان در نماهای خارجی به شدت موفق است. در تنش‌ها موفق است. دوربین در دِه و در تنش خوب می‌چرخد و نشان می‌دهد فیلمساز در کارگردانی نماهای خارجی نمره موفق می‌گیرد. در بازی‌گیری در اولین مرتبه، از یک بازیگر زن خوب گرفته است. هم کارگردان به شدت خوب از یک بازیگر زن بازی گرفته است تیپی‌کال و از باران کوثری به شدت خوب درآمده است. شخصیت به تو نزدیک می‌شود. پرستویی آنچه به عنوان متن به او داده شده با یک بازی اندازه، استیصال و ترس در کارگردانی خوب درآمده اما نه در فیلمنامه. هم در کارگردانی بازی‌اش درآمده است. البته صحنه لی‌لی و امیر در معدن خوب درنیامده است. 

فراستی درباره بازی پرویز پرستویی و برخی از بازیگران دیگر «بی‌همه‌چیز»، خاطرنشان کرد: پرستویی خوب است. بعد از مدت‌ها بازی خوبی از پرستویی می‌بینیم که به نوعی به بازی‌های خوب و اصیل خودش برگشته است. اعتقاد دارم «بی‌همه‌چیز» نقدی به فقر و جهل مردم دارد؛ آدم‌هایی که انگشت زده‌اند و آماده اعدام‌اند و یک دقیقه و 30 ثانیه بعد گریه می‌کنند و این گریه همان تضاد است. این نقد به نظرمن وارد است. از طرفی دیگر مهتاب‌ نصیرپور در این فیلم خوب نیست و نتوانسته از پسِ‌ نقش خودش برآید. در عین حال بازی کاراکتر دکترِ‌ فیلم که بابک کریمی آن را ایفا کرده بسیار خوب و باورپذیر از آب درآمده است. 

او به صحنه اعدام و بخشش لی‌لی اشاره کرد و گفت: به نظرمن در صحنه بخشش و اعدامِ شخصیت امیر یک ضعفی وجود دارد. اولاً چرا باید ببخشد و چرا می‌بخشد؟ این صحنه به مکثی نیاز دارد که تصویر سینمایی، مرا قانع کند. هیچ رفت و برگشت و ری‌اکشنِ خاصی وجود ندارد. آیا می‌خواهد نیتِ انتقامِ «لی‌لی» را فروکش کند که امیر را دمِ مرگ می‌برد و منصرف می‌شود و یا اینکه می‌خواهد بی‌آبرویش کند؟ یا می‌خواهد درس عبرتی باشد! اما این طرفِ ماجرا خوب است که امیر خودش را می‌اندازد. به نظرمن پرستویی بسیار موفق می‌شود.

این منتقد خاطرنشان کرد: بارها گفته‌ام دوستان عزیز سینمایی، اسلوموشن ضدسینمایی است و هرکس در سینمای خارجی و ایرانی به کار برده، ناموفق و نادرست بوده است. آیا انسان هر وقت می‌تواند اسلوموشن ببیند و اینکه کارگردان، آمدنِ خانم (لی‌لی) با کفشِ پاشنه بلند را اسلوموشن می‌کند من به این صحنه انتقاد دارم چرا اسلوموشن استفاده کرده است. اسلوموشن یک چیز تزیینی در دستان هیچ آدم درست و حسابی به کار نمی‌رود. سینما برآمده از زندگی است و در کنار زندگی است و برخی اوقات غالب بر زندگی است. اسلوموشن در زندگی واقعی هیچ‌انسانی رخ نمی‌دهد مگر در لحظاتی مرگ و... که قبلاً درباره‌اش صحبت کرده‌ام. هیچ نویسنده‌ای این کار را نمی‌کند. از طرفی دیگر این صحبت مطرح شد که این فیلم بی‌زمان و بی‌مکان است که من اصلاً این موضوع را نمی‌فهمم. هنر بدون زمان و مکان نیست.

فراستی همچنین افزود: محسن قرایی در این سه فیلم، به مراتب جدّی جلو آمده اما احتیاج به یک بازنگری دارد. در این فیلم به سمت قصه‌گویی آمده و این نکته بسیار با اهمیتی است.  اما هم قرایی و دیگران بدانند فیلم بی‌زمان و بی‌مکان به درد کسی نمی‌خورد. 

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط