همسفر عشق|شهیدی که در تهران غوغا به پا کرد+ عکس و فیلم
شهید عبدالله پولادوند پس از ۳۹ سال شناسایی و در محله یافتآباد با حضور خیرهکننده مردم تشییع شد و برادر شهید از چگونگی شناسایی شهید سخن گفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، از کوچه و خیابانهای این شهر بوی ازخودگذشتگی میآید؛ هر کجا را بنگریم، نام جوانانی برومند را میبینیم که برای دفاع از انقلاب، اسلام و میهن، عزیزترین عنصر وجودی خویش را که جانشان بود فدا کردند.
آری؛ آنها رفتند تا ما بمانیم؛ آنها ایستادند؛ تا ایستادگی را بیاموزیم؛ آنها پا روی سیم خاردارها گذاشتند؛ تا ما پا روی نفسمان بگذاریم... آنها لبیکگویان به امامشان، میدان نبرد شدند، تا ما ولایتمداری بیاموزیم.
آری؛ این چنین است که از هر کوچه و خیابانهای شهرمان بوی خون میآید؛ صد حیف که ما از راه و مسیر آنها غافلیم و برای آشنایی از سبک و سیاق زندگی آنها، خیلی کم گذاشتهایم. شاید آشنایی بیشتر با آنها گرههای کور ذهنی این روزها را باز کند. حال این حکایت چند دلداده به حضرت روحالله است که جانانه پای آرمانهای خود ایستادند و امامشان را یاری کردند. لذا همزمان ایام شناسایی و تشییع پیکر شهید عبدالله پولادوند با برادر و همرزم ایشان گفتگو کردهایم، فیلم این دیدار را ببینید:
* گفت بیمعرفت من این همه راه آمدهام نمیخوای بیای معراجالشهدا
تسنیم: بسم الله الرحمن الرحیم، سلام عرض میکنم خدمت حضرتعالی و همه بینندگان، در خدمت برادر شهید عبدالله پولادوند هستیم جناب آقای پولادوند خیلی خیلی ممنونم که اجازه دادید خدمت برسیم. خواهشمندم در خصوص شهیدتان بفرمایید. چراکه با توجه به وضعیت کرونایی و گذشت 39 سال از شهادت ایشان، مراسم تشییع ایشان قریب به هفت کیلومتر ازدحام جمعیت داشتهاست.
ابراهیم پولادوند برادر شهید: بسماللهالرحمنالرحیم، خدمت شما و همه بینندگان عرض سلام و ادب دارم و از شما سپاسگزارم که نسبت به تهیه این برنامه اهتمام دارید. اخوی بنده در عملیات «والفجر مقدماتی» در صبح بیستویکم بهمن ماه 1361 شرکت کرد. پس از آن متوجه شدیم به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. چراکه تعدادی از دوستان ما به منطقه اعزام شده بودند که دو نفر از آنها اسیر و یکی هم شهید شده بود. البته این اطلاعات را پس از عملیات متوجه شدیم. پس از آن که که علم شناسایی افراد با استفاده از DNA وارد کشور شد، برخی از دوستان از من تقاضا کردند، این آزمایش را بدهم تا بین شهدای گمنام برادرم پیدا شود، اما من این کار را پشت گوش میانداختم، نهایتاً در یازدهم آذرماه سال 1400 تصمیم گرفتم این آزمایش را بدهم. به معراج الشهدا رفتم، اعلام کردم که برادر شهید پولادند هستم، آمدهام آزمایش DNA بدهم. فرمها را پر کردم آقای رنگین-مسئول معراج الشهدا- آمدند و گفتند به همراه سرباز آزمایش را بدهید و برگردید که بنده با شما کار دارم. وقتی برگشتم آقای رنگین مچ دست من را گرفتند و گفتند برادر شما الان اینجا تشریف دارند.
تسنیم: یعنی شما از هیچ کدوم از این موضوعات اطلاعاتی نداشتید؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: خیر، من از هیچ کدام از این ماجراها اطلاعی نداشتم و ناگهانی به معراج الشهدا رفتم. البته به این موضوع اشاره کنم، شهیدِ ما به بنده گفته بود، داداش این همه راه را ما خدمت شما آمدهایم تو نمیخواهی از یافتآباد به معراج شهدا بیایی؟ به همراه بچههای معراج الشهدا رفتم پیکر را ببینیم. دیدم استخوانهای بدن برادرم را روی پنبهها چیدهاند. جمجمه هم بود وقتی جمجمه را دیدم به یقین رسیدم؛ چراکه همانطور که در عکس مشاهده میشود فک برادر من مقداری کشیده است. این موضوع که برادر من است برای من تمام شد. تا آنکه پلاک ایشان را هم به من نشان دادند.
* نشانههایی که یکی پس دیگری «رو» میشود
تسنیم: نشانهای از پلاک ایشان داشتید؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: بله، بله من قریب به 40 سال، سه شماره آخر پلاک ایشان را که 644 بود را به خاطر داشتم. یقینم صددرصد شد. در کنار تابوت مقداری لوازم بود. پرسیدم که اینها چیست؟ ایشان گفت لوازم همراه شهید است. پیراهن ایشان را هم آنجا دیدم. همین پیراهنی که الان در عکس مشاهده میکنید. انگار همین دیروز بود که این پیراهن را به تن کرد و به منطقه رفت. مجدداً یقین برای من حاصل شد که این برادر من است چراکه در منطقه موسیان عراق نیز کشف شده بود. آمدیم با آقای رنگین صحبت کردیم که برای تشییع در دوم دی ماه این اتفاق صورت بگیرد.
تسنیم: جناب آقای پولادوند شما خودتان از رزمندگان دفاع مقدس بودید اینکه دو برادر در جبههها حضور داشته باشند باعث ناراحتی پدر و مادر نمیشد؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: خیر. اینطوری نبود پدرم بنده نیز خودشان از رزمندگان دفاع مقدس بودند.
به خاطر دارم در سال 65 پدرم در جبهه بودند و من در تهران و مادربزرگ ما به رحمت خدا رفت و من به همراه خانواده بدون حضور پدرم ایشان را تشییع کردیم. یعنی حاجی خدابیامرز خودشان نیز از رزمندگان بودند. نه اصلا نگرانی نداشتند. تشویق هم میکردند. ما با توجه به اینکه در حاشیه تهران بودیم و برای رفت و آمد با مشکل مواجه میشدیم از حاجی خدابیامرز پول میگرفتیم تا با اتوبوس به منطقه برویم.
تسنیم: خدا رحمتشان کند. برادر شما در نوجوانی مدرسه را رها و علاقمند به دروس حوزوی میشوند. در این خصوص نیز توضیحاتی را بفرمایید.
ابراهیم پولادوند برادر شهید: ایشان از همان ابتدا با قرآن و علم انس داشتند و در این زمینه شاگرد استاد جلالی فراهانی بودند و صحبتهای ایشان روی بسیاری از بچهها تاثیرگذار بود. به تبعه این موضوعات اخوی، زمانی که سوم دبیرستان بودند مدرسه را رها کرده و به حوزه علمیه رفتند. هرچند ایشان از شاگردان درسخوان مدرسه بودند. یک سال و نیم؛ دو سال در این مقطع تحصیل کردند و سپس در منطقه به شهادت رسیدند.
* حکایتهای نماز شبهای شهید
تسنیم: چه عوامل و انگیزههایی در ایشان باعث شد که به جبهه بروند؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: خدا رحمت کند استاد ما مرحوم جلالی را. روایتی از پیامبر گرامی اسلام نقل میکردند که« روز جنگ، روز شادمانی جوانان است». پس از حمله صدام به کشورمان ایشان عزمشان را جذب کردند تا برای دفاع از اسلام به منطقه اعزام شوند.
تسنیم: به نظر شما آقا عبدالله که در سن 19 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل میآیند چه ویژگیهایی داشتند که خداوند او را اینچنین خریداری میکند.
ابراهیم پولادوند برادر شهید: همه شهدای ما قطع به یقین شاخصهها و ویژگیهای خاص خود را دارند. ایشان در 13 سالگی پا در مسجد گذاشتند. جایی است که در آن توحید بیان میشود و اساتید بزرگوار موضوعات مختلفی را بیان میکنند. خواندن وصیتنامه ایشان نیز نشان میدهد که ایشان چگونه فارغ از این دنیا شدهاند. یکی از شاخصههای ویژه ایشان این بود که همیشه اهل نماز شب بودند. شما ببینید یک جوان 18، 19 ساله چگونه با خدای خود انس پیدا میکند؟ نتیجه آن هم همین می شود که برای دفاع از اسلام جان خود را تقدیم میکند.
تسنیم: خداوند ما را با شهدا محشور کند. تشییع پیکر ایشان پس از 39 سال در تهران بسیار تعجب برانگیز و با شکوه برگزار شد آیا خانواده ایشان برنامه خاصی را تدارک دیده بودند؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: به خدا قسم از زمانی که برای ما مسجل شد آقا عبدالله بازگشتهاند، هیچ دغدغهای نداشتیم که کسی را دعوت کنیم یا کار خاصی انجام دهیم. اما این ملت دلداده به شهدا، خودشان به صورت خودجوش در منطقه یافتآباد حضور پیدا کردند تا شهید را به صورت باشکوه به منزل ابدی خود مشایعت کنند. این مردم دوستدار انقلاب، اسلام و شهدا هستند و جای دارد در اینجا از آنها تشکر و قدردانی کنم.
* حکایت خواب پدر که خبر از شهادت عبدالله داشت
تسنیم: بر اساس آیه «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» آیا آقا عبدالله پس از شهادتشان به خانواده خود سر زدهاند.
ابراهیم پولادوند برادر شهید: بله، بله. من این را خدمتتان عرض میکنم، اگر دوست داشتید آن را منتشر کنید. شب عملیات یعنی 21 بهمن ماه 1361 ابوی حقیر خواب میبینند که عراقیها به حیاط منزل آمده و اخوی را بغل میکنند و میبرند. برای همین برای ایشان مسجل شده بود که آقا عبدالله شهید شدهاند.
طی نامهنگاریهایی با همرزمان ایشان که اسیر شده بودند، داشتیم، متوجه شدیم که ایشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدهاند. چراکه گفتند عبدالله روی زمین افتاده بود و با توجه به اینکه بنده خودم هم رزمنده بودم، میدانستیم که یا جانباز شده و یا شهید شدهاند.
تسنیم: آیا نحوه شهادت ایشان را به شما گفتند؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: نخیر؛ اما زمانی که پیراهن ایشان را به دست آوردیم، دیدیم که حدود 10 الی 15 تیر به ایشان زدهاند. به نظر میرسد با توجه به تجربه ما در دفاع مقدس این افراد را از نزدیک تیر خلاص زدند. با فاصله بسیار نزدیک و به صورت رگبار.
تسنیم: رفتار شهید عبدالله پولادوند با اطرافیان و خانواده خود چگونه بود؟
ابراهیم پولادوند برادر شهید: ایشان جوانی بودند بسیار خوش اخلاق، خونگرم و بسیار قدردان زحمات پدر و مادر. احترام خاصی به بزرگتر خود قائل میشدند. برای وقتش بهشدت ارزش قائل بودند و و این یکی از ویژگیهای شاخص این شهید بزرگوار است.
در ادامه این گفتگو با امینالله نجفی از همرزمان و دوستان شهید پولادوند به گفتوگو پرداختیم که او نیز خاطراتی را از ایشان نقل کرد.
تسنیم: با توجه به رفاقت و دوستی شما با شهید در مورد ویژگیهای ایشان برای ما بفرمایید.
امین الله نجفی: من خاطراتی از دوران کودکی و نوجوانی شهید به خاطر دارم. همانطوری که برادر بزرگوارشان فرمودند، استاد ما مرحوم جلالی بسیار روی ما و تفکرات ما تاثیرگذار بود و در ایام پیروزی انقلاب اقداماتی را انجام میدادیم تا ما هم انقلابی شویم. مثلاً در تبلیغاتها و تظاهراتها شرکت میکردیم. مثلاً به یاد دارم در ایام 16 آذر و در اوج درگیریها من و آقای عبدالله در میدان انقلاب حضور داشتیم. زمانی هم که جنگ ایران و عراق شروع شد برادر بزرگشان یعنی همین آقای ابراهیم عازم جبهه شدند و آقا عبدالله هم بسیار مشتاق بود که به جبهه برود.
تسنیم: به نظر شما شهید فولادوند چه ویژگی هایی داشتند که در این سن یعنی 19 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند؟
امین الله نجفی: چیزی که پس از گذشت قریب به چهل سال به یاد دارم این است که ایشان بسیار خوش اخلاق بودند و علاقه شدیدی به علوم انسانی داشتند.
-------------------------------------------------
گفتگو از محمد کربلایی اسماعیل
-------------------------------------------------
انتهای پیام/