عطاءالله امیدوار هنرمندی که با هر نغمه غریبی میگریست + صوت اذان
علیاکبر شکارچی در فراق عطاءالله امیدوار طی یادداشتی میگوید: من گواهم، او هر بار نغمهی غریبی میشنید، به عیان میگریست؛ و من برای قامت سرفراز او و هنرش بی تحمل میگریم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عطا امیدوار هنرمند عرصههای معماری، عکاسی، موسیقی و نقاشی بود که در روزهای میانیِ دی 1400 درگذشت. او اهل کرمان و در زمانِ مرگ 75 ساله بود. امیدوار سال 1351 در رشتهی معماری از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد.
در سال 1352 با سعید هرمزی آشنا شد و نزد او به فراگیری نواختن تار و سهتار پرداخت. قطعاتی با ساز سعید هرمزی و آواز امیدوار از آن دوران برجای ماندهاست. او به خواندنِ اذان در دستگاههای مختلف موسیقی ایرانی نیز پرداخت و اذانهایی را با استناد به شیوههای آوازی در دستگاههای نوا، همایون و چهارگاه ضبط کرد. عطاءالله امیدوار تحصیلات دانشگاهی خود را در فرانسه ادامه داد و از دانشکده معماری بوزار فرانسه با درجهٔ دکترا فارغالتحصیل شد.
ساخت فیلمهای کوتاه، خلق آثاری در حوزه نقاشی و برپایی نمایشگاههای متعددی از «نقاشیهای دیجیتالی» در پاریس و ایران از دیگر دستاوردهای این هنرمند محسوب میشود.
در سوگِ درگذشتِ عطاءالله امیدوار، رفیقِ قدیمیاش علیاکبر شکارچی استاد و ردیفدان موسیقی ایران، یادداشتی را نوشته که برای انتشار در اختیار خبرنگار خبرگزاری تسنیم قرار داده است. در ادامه متن این یادداشت را میخوانید:
جهانا شگفتا که کردار توست شکسته هم از تو هم از تو درست
نداند کسی چاره از چنگ مرگ چو برگ خزان است و ما همچو برگ
فردوسی
در سالهای 50 – 51 که وارد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران شدم، حقیقتاً با دنیایی آمیخته با تمام زیباییها روبرو گردیدم: موسیقی، معماری و شهرسازی، نقاشی و گرافیک، تئاتر و مجسمه سازی آن هم همه در زیر یک سقف.
من برای اولین بار زنده یاد عطا امیدوار را در راهروها و رستوران دانشکده دیدم؛ جوانی خوش قد و قامت، خوش بیان، خوش ذوق، با نگاه و کلامی بسیار رسا و نافذ. قدرت و زنگ صدای او که نشان از اعتماد به نفس بالای او بود، در میان آن همه، همهمه قابل تشخیص بود؛ و من چه خوشبخت بودم که میان صدها انسانهای هنرمند و باذوق، نفس میکشیدم.
هر دانشجوئی در میان نمایشگاهی پُر سخاوت از اندیشه و آثار هنری، روزگار میگذرانید؛ آثار و اندیشههایی به شدت شوق برانگیز. بی جهت نبود که افراد باذوق به موازات رشته تخصصی خود، هنرهای دیگر را هم تجربه میکردند.
در عمق وجود انسان یا ناخودآگاه او، طرح و ایدههای فراوان مثل رویش شگفتانگیز گل و گیاه پیوسته میجوشد و جوانه میزند؛ این جوانه زدن چند روزی بیشتر در ذهن آدمی دوام نمیآورند، به سرعت پژمرده و میخشکند. فقط آنان که آن ایدهها را عملی میکنند، به سرچشمه حیات و خلاقیت دست پیدا میکنند.
عطا، از آن دسته هنرمندانی بود که بی پروا و با عشق عملگرا بود. معماری، عکاسی، نقاشی، موسیقی و ... عرصههایی بودند که عطا با تلاش و پویایی ذوق آزمایی میکرد؛ و در هر یک صاحب اثر و نگاهی تازه شد.
من در دیگر رشتههای هنری، صاحب نظر نیستم ولی، در رشته موسیقی عطا را یکی از چهرههای خوشخوان و خوش آواز میدانم که به عمق موسیقی و به بیان اندیشهای که در تک تک گوشههای موسیقی ایران نهفته، دست یافته است.
آوازهای او در بیات کُرد، روح الارواح و در دیگر دستگاههای موسیقی، نظیر اذانی که در سوگ عزیزان هموطن در زلزله بم خوانده است، هم موسیقی است و هم اصالت و فریاد و عصیان.
اکثر آوازهای به جا مانده از عطا، در پردههایی بسیار زیرو بالا اجرا شدهاند؛ گویا سینه او تحمل نگهداری آنچه که در درون انباشته بود را، نداشت. فقط فریاد آمیخته با صوت و نغمه میتوانست او را راضی و آرام کند.
من گواهم، او هر بار نغمهی غریبی میشنید، به عیان میگریست؛ و من برای قامت سرفراز او و هنرش بیتحمل میگریم.
او حافظ و نگهبان زیبائی در همه هنرها بود. با هزاران دریغ و درد، بسیار متأسفم که دانشکده هنرهای زیبا، یکی از فرزندان خلف خود را از دست داد.
برای خانواده ارجمند ایشان، آرزوی تحمل، صبوری و پذیرش دارم و صمیمانه به جامعه همه هنرهای این سرزمین، خصوصاً معماری و موسیقی تسلیت میگویم.
بدرود ای دلیر مرد خلاق و پویا،
بدرود ای عاشق بی قرار و رونده،
بدرود ای دوست عزیز و باوفایم،
بدرود
علیاکبر شکارچی - 16 دی 1400
انتهای پیام/