از اینجا رانده و از آنجا مانده؛ شاهدان عینی از مهاجرت‌های اجباری در زمان صدام گفتند

نویسنده کتاب «مرز خسروی» گفت: داستان این اثر برگرفته از واقعیت و با در نظر داشتن روایت‌های گوناگون از شاهدان عینی ماجرای مهاجرت‌های اجباری در زمان صدام است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «مرز خسروی»، نوشته لیلا حسین‌پور، از تازه‌های دفتر نشر معارف است که با موضوعی جدید در رابطه با تاریخ ایران و عراق منتشر شده است. کتاب داستان زنی به نام «حکیمه» را روایت می‌کند که در جریان مهاجرت‌های اجباری و اخراج از خاک عراق در دوره حاکمیت صدام، مجبور به ترک کشورش می‌شود. او پس از سال‌ها زندگی در غربت و از سرگذراندن تجربیات تلخ بسیار، تصمیم می‌گیرد برای یافتن همسرش راهی عراق شود.

«مرز خسروی» در واقع تلاش دارد بخشی از تاریخ معاصر منطقه و همسایه ایران، عراق، را با زبان داستان بیان کند؛ آنجا که سرنوشت بخشی از جامعه عراق با سرنوشت ایرانی‌ها گره می‌خورد. بخشی از کتاب به رنجی که رانده‌شدگان عراقی در طول سال‌های مهاجرت اجباری کشیده‌اند اختصاص دارد؛ مهاجرتی که صدام برای آنها رقم زده است تنها به این دلیل که همدل با انقلاب بودند یا خانواده‌ای ایرانی داشتند. 

خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این اثر با لیلا حسین‌پور به گفت‌وگو پرداخت که مشروح آن را می‌توانید در ادامه بخوانید:

*تسنیم: خانم حسین‌پور! به نظر می‌رسد که در میان موضوعات متنوعی که در تاریخ معاصر ایران و عراق در جریان بوده، موضوع کتاب «مرز خسروی» از جمله موضوعاتی است که کمتر به آن در قالب هنری پرداخته شده است. شاید بتوان گفت که چند کتاب معدود به این موضوع اشاره کرده‌اند که عمدتاً در قالب تاریخ شفاهی و خاطرات بوده‌اند. چطور شد که تصمیم گرفتید در این رابطه بنویسید؟

من در ابتدای کار نمی‌دانستم که چنین گروهی وجود دارد و این مهاجرت‌های اجباری در زمان صدام رخ داده است. به صورت اتفاقی وقتی با خانمی صحبت می‌کردم، او از این ماجرا گفت و توضیحاتی در این زمینه داد. بعد از شنیدن سخنان این خانم، با خودم گفتم که چقدر این موضوع جای کار دارد و ما چقدر در رابطه با موضوعی به این مهمی سکوت کرده‌ایم.

تصمیم گرفتم برای نگارش کتاب «مرز خسروی»، شروع به تحقیق در زمینه مهاجرت‌های اجباری در زمان صدام کنم. به همین منظور با افرادی که شاهد عینی این ماجرا بودند و در اهواز که من هم در آن ساکن هستم، زندگی می‌کنند، صحبت کردم و ماجرا را از زاویه دید آنها شنیدم. در این مسیر متوجه شدم که تعداد این آدم‌ها بسیار زیاد است و آنها تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته‌اند. صحبت با این افراد به شکل‌گیری کتاب «مرز خسروی» کمک کرد.

داستان کتاب «مرز خسروی»، برگرفته از یک اتفاق واقعی با در نظر داشتن روایت‌های گوناگونی است که از شاهدان عینی این ماجرا شنیده‌ام. وقایع درج شده در این کتاب واقعی است، اما از افراد مختلف است. با نگارش این کتاب تصمیم گرفتم که به نوبه خودم وظیفه خود را نسبت به این افراد و این اتفاق تلخ انجام دهم و این وقایع تاریخی را به گوش دیگران نیز برسانم. ما نسبت به ثبت و اطلاع‌رسانی در خصوص این واقعه مسئولیت داریم.

*تسنیم: ممکن است برای بسیاری از مخاطبان این پرسش ایجاد شود که اصلاً جرم این افراد چه بوده که از خاک عراق اخراج شدند؟ چرا صدام چنین تصمیمی گرفت؟

اخراج بخش عمده‌ای از این افراد صرفاً به دلیل نژاد ایرانی آنها بود. مثلاً اجداد این افراد 400-500 سال پیش به دلایل مختلف از جمله تجارت، زندگی در کنار عتبات عالیات و ... به عراق مهاجرت کرده بودند. صدام به دلیل اختلافی که با انقلاب و ایران داشت، این افراد را از خاک عراق اخراج می‌کرد.

در این میان، عقبه خانوادگی افراد بررسی می‌شد و اگر فقط یک اسم ایرانی در میان اجداد فرد وجود داشت، او را از خاک عراق اخراج می‌کردند؛ این موضوع حتی در زمانی که مطمئن نبودند فرد ایرانی است یا عراقی نیز دیده می‌شد. فقط وجود یک اسم ایرانی کافی بود که آنها را از خاک عراق اخراج و مجبور به مهاجرت اجباری کند.

بخش دیگری از افرادی که در زمان صدام اخراج شدند، به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌ و مخالفتشان با حزب بعث بود. این افراد همراه و همدل با انقلاب بودند. این افراد نیز همراه با معاودین ایرانی، از عراق خارج شدند؛ در حالی که عراقی بودند نه ایرانی. در همین راستا، تمامی اموال آنها از خانه و ماشین گرفته تا شناسنامه و مدارک هویتی از آنها گرفته می‌شد و آنها با دست خالی، مجبور بودند خاک عراق را ترک کنند.

ماجرای عجیب‌تری نیز در خلال این حوادث رخ داده که بسیار تکان‌دهنده است و به آن به صورت گذرا در کتاب «مرز خسروی» اشاره شده است. ماجرا از این قرار بود که تعداد زیادی از معاودین را شبانه و بدون اطلاع قبلی، به اردوگاهی بردند و چند روز در این اردوگاه نگاه داشتند. قرار بود که این افراد به ایران منتقل شوند. اتفاقاتی در این مدت رخ داد و عده‌ای گفتند که ما با این کسانی که قرار است از خاک عراق اخراج شوند، ارتشی درست می‌کنیم تا به مقابله با صدام بپردازند. شنیده شدن این نوع اظهارات سبب می‌شود که مردان را از این جمعیت جدا و زندانی کنند و فقط زن‌ها را به ایران بفرستند، بعدها تمام این مردان کشته می‌شوند.

*تسنیم: مستندات تاریخی این ماجراها را نیز بررسی کرده‌اید؟

بله، من برای این منظور با شاهدان عینی که این تجربیات را از سر گذرانده‌اند، صحبت کردم که تعدادشان نیز قابل توجه بوده است.

*تسنیم: این مهاجرت‌های اجباری در چه بازه زمانی رخ داده است؟

از سه-چهار سال قبل از انقلاب تا یک سال پس از اتمام جنگ تحمیلی این مهاجرت‌های اجباری ادامه داشت.

*تسنیم: زندگی این افرادی که به گفته شما با دست خالی و حتی بدون مدارک شناسایی به خاک کشور همسایه رانده شده بودند، چگونه گذشت؟ سرنوشت آنها چه شد؟

تعدادی از این افراد توانستند خود را به خاک ایران برسانند و تعداد دیگری نیز به دلیل نداشتن امکانات، جان خود را در این مسیر از دست دادند. افرادی که موفق شدند خود را به خاک کشور همسایه برسانند، مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتند و در حال حاضر نیز با مشکلاتی مواجهند.

در سال‌های اولیه مهاجرت که ایران هنوز درگیر جنگ نبود، انتقال و آمدن به ایران راحت‌تر بود. معاودین با ماشین تا مرز با ایران می‌آمدند و پس از آن، در اردوگاهی به نام اردوگاه ابوذر اسکان داده می‌شدند. اما شرایط رسیدن به خاک ایران با وقوع جنگ تحمیلی رفته‌رفته سخت‌تر شد.

تعدادی از این افراد با وجود گذشت چند دهه با مشکلاتی مواجهند که از جمله این مسائل می‌توان به سردرگمی هویتی اشاره کرد. متأسفانه گاه شناسنامه ندارند و همین مسئله سبب مهاجرت‌های پی در پی آنها به عراق شده و امور زندگی آنها مانند تحصیل، ازدواج و ... را با مشکلاتی همراه کرده است؛ هرچند عراق نیز گاه آنها را دیگر به عنوان یک شهروند عراقی قبول ندارد. در واقع ضرب‌المثل «از اینجا رانده و از آنجا مانده» برای بخشی از آنها صدق می‌کند.

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط